آقایان کوتاهی کردید!

 

 

نویسنده: محمد زعیم‌زاده

برگرفته از: فرهیختگان

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت

 

برداشت اولیه از ورود رهبری به ادعای آمریکایی‌ها درباره‌ غنی‌سازی صفر، دو معنای روشن دارد. نخست آنکه برخی گمانه‌زنی‌ها که تلاش می‌کرد بگوید اصرار ویتکاف، روبیو و سایر مقامات ایالات متحده بر پایان غنی‌سازی در ایران صرفاً کارکرد رسانه‌ای و مصرف داخلی دارد، غلط بوده است و این موضوع به شکل جدی در دستور کار آن‌ها با هدف به بن‌بست کشاندن مذاکرات یا تحمیل توافق بد به ایران قرار دارد و دوم اینکه در سطح مقامات دولتی و غیردولتی کسی در داخل ایران هنوز پاسخ قاطع و جدی به این گزافه‌گویی‌ها نداشته که نیاز شده رهبری ورود کنند.

آمریکایی‌ها حداقل با ۴ هدف موضوع غنی‌سازی صفر را دنبال می‌کنند.

هدف اول؛ اینکه اگر به این هدف نائل شوند؛ رسماً یکی از مهم‌ترین ابزار‌های قدرت ایران را از بازی خارج کرده‌اند، غنی‌سازی صفر یعنی بردن ایران به نقطه‌ مذاکرات سعدآباد و از بین بردن ثمره کار‌هایی که برای آن‌ها در این سال‌ها هزینه داده شده و البته قدرت هم تولید کرده است.

هدف دوم؛ باورپذیر کردن گزاره‌ ایران ضعیف در افکار عمومی دنیاست. آن‌ها می‌خواهند به دنیا بگویند ایران وقتی غنی‌سازی صفر را بپذیرد یعنی هر شرط دیگری را هم ممکن است بپذیرد، پس چهارچوب تحلیلی ما درست است.

هدف سوم؛ بازنمایی تصویری متفاوت از مذاکرات فعلی نسبت به توافق ۲۰۱۵ برای افکار عمومی آمریکاست. ترامپ می‌خواهد درحالی‌که روزی یک‌بار بایدن را کودن و احمق می‌خواند، متهم به این نشود که به همان توافق دموکرات‌ها با ایران بسنده کرده است.

هدف چهارم؛ معتبر شدن تئوری فتح سنگر به سنگر در مواجهه با ایران است. تحمیل غنی‌سازی صفر یعنی باز شدن باب تحدید ایران در منطقه، صنعت دفاعی و…، مذاکره‌کننده‌ ارشد آمریکایی بار‌ها اعلام کرده است مذاکره در این مرحله فقط درباره‌ برنامه هسته‌ای است، اما این به معنای گسترش نیافتن مسئله به موضوعات دیگر نیست.  به همین ۴ دلیل ما باید در خصوص این زیاده‌خواهی طرف مقابل، موضع قاطع داشته باشیم، اما آنچه تاکنون و قبل از ورود رهبری از سوی مسئولان ایرانی دیده شده، عدم توازن در پاسخگویی به این موضع است. تا اینجای کار ما در بحث رسانه و افکار عمومی مذاکرات، ۳ خطای مهم انجام داده‌ایم.

خطای اول آنکه میدان خبری را طبق سنوات گذشته در اختیار آکسیوس و نیویورک‌تایمز و باقی رسانه‌های غربی قرار داده‌ایم. دلیل این مسئله چه فقدان اعتمادبه‌نفس باشد چه فقدان حرفه‌ای‌گری، قابل قبول نیست. مذاکره‌ای در حال انجام است که ۵۰ درصد آن ما هستیم، اما آیا واقعاً به همین نسبت ما توانسته‌ایم از مجرای رسانه‌های داخلی مذاکره را بازنمایی کنیم؟ 

خطای دوم که از اولی هم بدتر است، ذوق‌زدگی آشکاری است که در روز‌های گذشته برخی رسانه‌های ما داشتند؛ رسانه‌هایی که اتفاقاً ارتباط دولتی هم دارند. درحالی‌که در واقعیت شاهد زورگویی‌های آمریکایی‌ها بودند، توافق را بسیار قریب‌الوقوع و در همین اردیبهشت ماه قابل تحقق دانستند و از آن با نام سورپرایز اردیبهشت یاد کردند؛ رویکردی که اثرات مخرب بسیار داشت و رسماً تکمیل‌کننده‌ پازل طرف مقابل بود. 

خطای سوم، عدم اتخاذ موضع قاطع، چهارچوب‌مند، مستدل و همه‌فهم از سوی مقامات دولتی و غیردولتی ایران بود. فقدان استدلال‌مندی تئوریک و جاذبه تئوریک لازم در بیان رئیس‌جمهور محترم و سران قوا در این موضوع آمریکایی‌ها را به این خطا انداخته است که می‌توانند بدون هیچ هزینه‌ای این سخنان را به زبان بیاورند. اگر آقایان سران قوا، رؤسای‌جمهور ادوار، برخی نمایندگان معقول فعلی و سابق مجلس (ورود نمایندگان رادیکال هیچ کمکی در این فقره نمی‌کند)، برخی اعضای شورای عالی امنیت ملی که هر ۴ سال یک‌بار سر و کله‌شان پیدا می‌شود و… پاسخ درستی به این ماجرا می‌دادند، شرایط به گونه‌ای دیگر می‌شد.