مناسبات ايران با آمريکا

آیا ترامپ واقعاً آماده مذاکره با ایران است؟

 

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: شیوان موهندراراجاه
برگرفته از: کریدل
مترجم: م. قربانی
۲۸ ژانویه ۲۰۲۵

 

حرکت آزمایشی ترامپ برای شروع تازه گفت‌وگو، یا شروع از نقطه صفر، با گردنکشی و جنگ‌طلبی دوره اول او در تضاد کامل قرار دارد. آیا این یک تلاش صادقانه در دیپلماسی است یا یک تهاجم حساب شده برای غافلگیر کردن مخالفانش؟

 

دونالد ترامپ، رییس‌جمهور آمریکا که قبلاً دستور ترور سردار قاسم سلیمانی را صادر کرده بود و آمریکا را از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج کرد، در یک چرخش شگفت‌انگیز، تمایل خود را برای تعامل مجدد با ایران نشان داده است.

اقدامات او در دوره اول ریاست جمهوری‌اش به طور قابل توجهی غرب آسیا را بی‌ثبات کرد، تنش‌ها را بین واشینگتن و تهران به حداکثر رساند – که میراثی از بی‌اعتمادی را بیش‌تر تثبیت کرد – آتش درگیری‌های نیابتی را شعله‌ور کرد و روابط آمریکا با متحدانش را پیچیده کرد. با این حال، علی‌رغم این تحرکات گذشته – یا شاید به دلیل آن‌ها – به نظر می‌رسد ترامپ اکنون قصد دارد روابط با ایران را از نو تنظیم کند، و این نشانه شروعی تازه بدون تهدید یا پیش‌شرط است.

این امر، همراه با برکناری برایان هوک، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، مجری تحریم‌های «فشار حداکثری»، خاتمه دادن به مجوزهای امنیتی برای سیاست‌گذاران ضدایرانی که او را در دوره اول به بیراهه کشاندند، و انتصاب مایکل دی‌مینو به عنوان یک سیاستمدار واقع‌گرا در مورد سیاست ایران، علایم مثبتی هستند.

تفسیر نشانه‌ها
با توجه به ماهیت بی‌ثبات ترامپ، و مجموعه تناقضاتی که واشینگتن بروز می‌دهد و توفان سیاسی پیرامون اقدامات او، رمزگشایی از آخرین پیشنهادات ترامپ کار آسانی نیست. تهران تایمز نیروهای متخاصم را به دو بخش تقسیم‌بندی می‌کند: «جنگ‌طلبان» و طرفداران «اول آمریکا.» تلاش برای تفسیر نیت ترامپ به همان انداره نامطمئن به نظر می‌رسد که با فال‌بینی بتوان آن‌را پیشگویی کرد.

برخی بر این باورند که نشانه‌های مربوط به مذاکرات که به وسیلۀ یک روزنامه اسرائیلی گزارش شده است، ممکن است اهداف راهبردی را به دور از دیپلماسی تأمین کند. به عنوان مثال، این ممکن است یک تاکتیک متوقف‌ساز، برای دولت نتانیاهو به منظور مذاکره در باره آزادی زندانیان، یا برای ارتش خسته اشغالگر با هدف تجدید قوا پیش از هر اقدامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران باشد.

چنان‌که می‌دانیم، ممکن است دولت ترامپ از این تأخیر برای برنامه‌ریزی به منظور تقویت انتصابات مهم یا آماده کردن ارتش آمریکا برای حمایت از عملیات اسرائیل استفاده کند.

مشکلات از جمله خیانت‌ها در زناشویی، ورشکستگی، نقض قراردادهای تجاری و خروج یک‌جانبه از برجام در سال ۲۰۱۸ وی را به صورت واقعی به مردی بی‌ایمان و شریک مذاکره‌ای مشکوک تبدیل کرده است. برای تعامل تهران، ابتدا ترامپ باید یک رفتار واقعی با ‌نیت مانند لغو تحریم‌ها بر نفت ایران یا اتصال مجدد بانک‌های ایرانی به سوئیفت را از خود نشان دهد. اگرچه تدوین لغو تحریم‌ها از طریق کنگره ایده‌آل است، اما بسیار بعید به نظر می‌رسد.

دیدگاه جمهوری اسلامی ایران
در همین حال، دولت مسعود پزشکیان، رییس‌جمهور ایران، تمایل خود برای مذاکره را پنهان نمی‌کند و جناح‌های اصلاح‌طلب فعالانه از گفت‌وگو استقبال می‌کنند. محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه اسبق و معاون فعلی امور راهبردی رییس‌جمهور که یکی از افراد مورد علاقه واشینگتن است، اخیراً از ترامپ درخواست کرده است که مذاکرات را از سر بگیرد.

اما، این اشتیاق تنها موقعیت چانه‌زنی ایران را تضعیف می‌کند، زیرا غرایز غارتگرانه ترامپ به سرعت از نا امیدی سوءاستفاده می‌کند. رویکرد اصلاح‌طلبان در سال ۲۰۱۵، که به باراک اوباما، رییس‌جمهور سابق آمریکا و نتانیاهو نفوذ گسترده‌ای را بدون دستیابی به منافع متناسبی داد، به عنوان یادآوری تلخی از خطرات عمل می‌کند.

اخراج برایان هوک نیز قابل تفسیر است – مانند اقدامات تنبیهی علیه جنگ‌طلبان جان بولتون، مایک پمپئو و ۵۰ مقام ارشد اطلاعاتی و نظامی سابق، که می‌توان آن‌را با ضرب‌المثل سیاسی توضیح داد: «به دوستانت پاداش بده، دشمنانت را مجازات کن.»

انتصاب مایکل دی‌مینو از سوی ترامپ به عنوان معاون دستیار وزیر دفاع در امور خاورمیانه باعث هیجان در محافل اول آمریکا و آشفتگی در محافل اول اسرائیل شد. دی‌مینو دیدگاه‌های مستدلی در قبال غرب آسیا بیان کرده است. یکی از «بدعت‌های» اصلی او این است که منطقه «واقعاً» برای منافع آمریکا اهمیتی ندارد.

آیا «غرب آسیا» اهمیت دارد؟
حتی یک بررسی گذرا به نگرش دی‌مینو حقیقت او را آشکار می‌کند. آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) دارای ذخایر فراوان نفت و گاز برای مصرف داخلی است. اگر محدودیت‌های «انرژی سبز» و «تغییرات آب‌وهوایی» برداشته شود، آمریکا مجبور نخواهد بود حتی یک قطره نفت خام یا یک میلی‌متر مکعب گاز طبیعی وارد کند، از این‌رو ترامپ با شعار «حفاری کن، عزیز، حفاری کن» و «توافق‌نامه آب‌وهوایی پاریس را ترک کنید،» متعهد شد که این محدودیت‌ها را کنار بگذارد. آمریکا یک صادرکننده خالص نفت و گاز است. برای نمونه: پس از تروریسم دولتی دولت بایدن علیه فدراسیون روسیه در ٢۶ سپتامبر ٢٠٢٢ با خرابکاری در خطوط لوله گاز نورد استریم، ایالات متحده شروع به تأمین گاز طبیعی مایع (LNG) اتحادیه اروپایی کرد که ۵٠ درصد از واردات اروپا در سال ٢٠٢٣ را تشکیل می‌دهد. نفت و گاز غرب آسیا برای آمریکای شمالی ضروری نیست.

پایگاه‌های نظامی آمریکا در غرب آسیا عمدتاً برای محافظت از اسرائیل است. پایگاه‌های اینجرلیک و ارمیر در ترکیه نشانه تعهدات ناتو است. پایگاه العُدید قطر در سال ۲۰۰۱ گسترش یافت؛ پایگاه الظفره در امارات متحده عربی در سال ۲۰۰۲ توسعه یافت. بندر دریایی در بحرین در سال ۲۰۰۳، پایگاه هوایی در سال ۲۰۰۹. و پایگاه هوایی شاهزاده سلطان و پایگاه‌های کوچک‌تر در عربستان سعودی گسترش یافتند.

هدف چنین گسترشی «جنگ جهانی علیه ترور» (global war on terrorism) و «مهار» ایران بود. با این حال، علی‌رغم پایان جنگ علیه ترور در سال ۲۰۲۱، این پایگاه‌ها هم‌چنان در حال رشد هستند. کویت حدود ۱۰ پایگاه خود را در اوج جنگ عراق از دست داد، اما حدود ۱۴۰۰۰ پرسنل آمریکایی در اردوگاه عارفجان، پایگاه هوایی علی السالم و چهار پایگاه دیگر باقی مانده اند. پایگاه‌های غیرقانونی اشغالگران آمریکایی در سوریه و حضور ناخواسته آن‌ها در عراق، همه تنها برای «مهار» ایران وجود دارند.

چه کسی هزینه این پایگاه‌ها را پرداخت می‌کند؟ نه اسرائیل. سربازان کدام کشورها در سوریه، عراق، قطر، کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در خطر هستند؟ نه اسرائیل. چه کسی سود می‌برد؟ قطعاً نه آمریکا.

عوامل سیاسی و نظامی که ممکن است بر ترامپ تأثیر بگذارد
نمایش‌های اخیر ایران از توانایی‌های نظامی، هرگونه طرحی برای اقدامات نظامی را پیچیده می‌کند. طی عملیات وعده صادق-۱ و عملیات وعده صادق-۲، برنامه موشکی بالستیک ایران ثابت کرده است که می‌تواند به سیستم دفاع اسرائیل نفوذ کند و سیستم‌های دفاع هوایی پیشرفته آن توانستند حمله اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۴ را خنثی کنند.

در حالی‌که تبلیغات ممکن است چیز دیگری را نشان دهد – که اسرائیل «موشک‌های ایران را به عنوان ابزارهایی «سرهم‌بندی شده» مورد تمسخر قرار داد، علی‌رغم این واقعیت که موشک‌ها به طور انبوه به پدافند هوایی اسرائیل نفوذ کردند و اهداف حساسی را مورد اصابت قرار دادند» – توانایی ایران برای پاسخی ویرانگر به تجاوز، هم‌چنان روشن باقی می‌ماند.

مایکل دی‌مینو یه خاطر بیان این‌که حمله ایران «نسبتاً معتدل» بود، مورد انتقاد قرار گرفت، اما لی اسلوشر، تحلیلگر سابق اطلاعاتی تأیید می‌کند:
«این‌که ایران یک حمله فاجعه‌بار و گسترده انجام نداد، به اشتباه به عنوان فقدان توانایی، به جای نشانه‌ای از خویشتنداری تعبیر شد. ایران به تحریکات اسرائیل با ارسال پیامی مبنی بر این‌که خواهان جنگ گسترده‌تر نیست و به طور انتقادی، با پیش نمایشی از برخی قابلیت‌های تهاجمی پیشرفته‌اش پاسخ داد.»

همزمان، آبرو و اعتبار جهانی اسرائیل آسیب دیده است، زیرا آمریکایی‌ها – چه لیبرال و چه محافظه‌کار – از دخالت آمریکا در غرب آسیا خسته شده اند.

آمریکا را دوباره قابل اعتماد کنیم
عواطف و احساسات عمومی علیه گرفتاری‌های خارجی در حمایت مالی و نظامی از اوکراین و اسرائیل در حال گسترش است و بسیاری از آمریکایی‌ها آن‌را بار گرانی بر دوش منابع ایالات متحده می‌دانند. پایگاه (اجتماعی) ترامپ، به ویژه، از «جنگ‌های بی‌پایان» آمریکا در منطقه، خویشتنداری کمی از خود نشان می‌دهد.

اگر ترامپ در مورد مذاکره با ایران جدی است، ابتدا باید اعتماد را از طریق ارایه امتیازات یک‌جانبه بازسازی کند. برای تهران، این امر می‌تواند شامل لغو تحریم‌ها با اتصال مجدد به سیستم‌های مالی جهانی باشد. بدون چنین اقداماتی، شک و بی‌اعتمادی در دو طرف ادامه خواهد یافت.

در نهایت، ترامپ ممکن است متوجه شود که مشارکت در دیپلماسی، به جای جنگی دیگر، تنها مسیر قابل دوام و رو به جلو است. این‌که آیا اقدامات او بازتاب این درک خواهد بود یا نه را، باید در آینده دید.

اگر ترامپ به مردم آمریکا گوش فرا دهد و در مورد توانمندی‌های موشکی و پدافند هوایی ایران توصیه‌های درستی دریافت کند، مصلحت را در مذاکره خواهد یافت و از جنگی اجتناب خواهد کرد که در نهایت در یک درگیری طولانی و پرهزینه شکست خواهد خورد.