تارنگاشت عدالت
نویسنده: مایک میخائیلوویچ
برگرفته: روزنامه چپ
۱۲ دسامبر ۲۰۲۴
«دشمن دشمن من دوست من است»
اسرائیل، نوار کوچکی از زمین که (تا حدی) توسط کشورهای عربی متخاصم احاطه شده است، اما توسط متحدان قدرتمند در سراسر تالاب بزرگی به نام اقیانوس اطلس و حوضچه کوچکی به نام مدیترانه حمایت می شود، بالفعل حاکم خاورمیانه است.
می توان از اسرائیل متنفر بود و یا آن را دوست داشت، اما یک چیز واقعیت است: اسرائیل آنقدر توانا است که بتواند به اهداف ملی خود دست یابد و برای این کار ابزار لازم را نیز در اختیار دارد.
با وجود شکستهایی در مقابله با حماس و حزبالله، ارتش اسرائیل، همراه با دستگاه اطلاعاتی قدرتمند خود، تواناترین ارتش در خاورمیانه باقی مانده است.
«سقوط سوریه» یک پیروزی برای اسرائیل است و این رویداد یک سلسله امکانات جدید ایجاد می کند .
بگذار لحظه ای تامل کنیم و برخی از احتمالات را مورد بررسی قرار دهیم:
اگر زمان بین ۷ اکتبر و امروز (فروپاشی سوریه) را به یکدیگر متصل کنیم، این الگو را مشاهده خواهیم کرد: حماس توسط موساد تأسیس و تأمین مالی شد و مسلم به نظر میرسد که در هسته حماس و دیگر گروه های فلسطینی عوامل یا عوامل موساد حضور داشته باشند. وقایع ۷ اکتبر، هر چند هم که تعجب برانگیز به نظر رسد، میتواند بهانه ای برای یک اقدام برنامه ریزی شده بوده باشد و چه بهانه ای بهتر از حمله به مرز؟
ممکن است بپرسید کدام ذهن بیماری می تواند اجازه چنین کاری را دهد و غیرنظامیان بی گناه را قربانی کند، اما به زبان ساده، «اگر بخواهیم املت درست کنیم، باید چند تخم مرغ شکسته شود» . انجام هر کار مهمی بدون ایجاد مشکل برای شخص دیگری ممکن نیست. به عبارت دیگر، برای رسیدن به اهداف بزرگتر، فداکاری لازم است. درضمن در کتاب های مقدس نیز سخن از قربانی کردن در محراب کم نیست.
پس از ۷۵ سال ظلم و تحقیر، فلسطینی ها به نقطه جوش رسیدند و برای رهایی از فشار، دریچه ای باز شد و آن دریچه، مرز غزه بود که به شدت مستحکم شده بود. «حمله غافلگیر کننده» انظار عمومی را شوکه کرد. غیرنظامیان و سربازان اسیر شدند و موشک به شهرک های اسرائیل شلیک شد. اسرائیل «دستورالعمل هانیبال» را صادر کرد که بر اساس آن اسرائیل بیشتر از حماس شهروندان خود را به قتل رساند. بسیاری در غزه و سایر نقاط خاورمیانه جشن گرفتند، اما افرادی نیز بودند که نگران این بودند که این وقایع چه تبعاتی به همراه خواهد داشت. تئوریهای توطئه در مورد چگونگی وقوع رویدادهای بد ۷ اکتبر فزونی گرفت و اشاره میشد که نتانیاهو و حلقه اطرافیان نزدیکش از قبل مطلع بودند و همه اینها بخشی از یک برنامه جهانی بوده است. زمان مشخص خواهد کرد…
فرض کنیم ۷ اکتبر یک اقدام پرنبوغ حماس بود که اسرائیل را کاملاً غافلگیر کرد. به دنبال آن اسرائیل منابع خود را تثبیت کرد و از همه ابزارها، از رسانه ها (غربی) تا ارتش استفاده کرد و نتیجه آشکار بود: فلسطینی ها مورد نسل کشی قرار گرفتند و غزه ویران و با خاک یکسان شد و بازسازی آن اکنون چندین دهه بهطول خواهد انجامید، اما همه چیز دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود و غزه می تواند الحاق و به بخشی از اسرائیل تبدیل شود. فلسطینی ها یا نابود و یا رانده خواهند شد و مردم جهان به جز عده ای اندک، واکنشی نشان نخواهند داد. دولتهای عربی شعارهای پوچ جار خواهند زد، اما در واقع خواهان نابودی غزه هستند، زیرا فلسطینی ها که عرب نیستند. شاید ۷ اکتبر تخم مرغی بود که برای تهیه املت شکسته شد.
قبل از ۷ اکتبر سوریه، دشمن سنتی اسرائیل، دچار یک جنگ داخلی شد که در آن انواع جهادیستها سیلآسابه صفوف مقاومت پیوستند. روسیه و ایران مداخله کردند و رژیم سوری را برای مدتی نجات دادند، اما ایالات متحده / اتحادیه اروپا، G7 دست به تحریمهای غیرانسانی زدند که سوریه را در آستانه فروپاشی قرار داد. با این حال، سوریه هنوز از قدرت نظامی قوی برخوردار بود.
«گرگ می تواند پوست خود، اما نه شخصیت خود را تغییر دهد.»
برای اسرائیل، منطق «دشمن دشمن من، دوست من است» حاکم است و پس از اینکه سوریه مشروع، گرسنه، فرسوده و فقیر شد، حمایت از داعش، القاعده و دیگر باند کفتارها و همچنین گروه های مورد حمایت ترکیه و غرب دموکراتیک در دستور روز قرار گرفت. ارتش سوریه از جنگ دست کشید. روسیه و ایران نتوانستند به جای ارتش سوریه بجنگند.
این روند به طرز غیرمنتظرهای به نفع اسرائیل شد، صرفاً به این دلیل که اسرائیل ترجیح میدهد که احمقهای «اپوزیسیون دموکراتیک» در قدرت باشند، زیرا آنها تهدید قابلتوجهی برای اسرائیل نیستند. برای اطمینان از اینکه این گروهها تسلیحات سنگین را از ارتش عربی سوریه دریافت نکنند، ارتش اسرائیل با از بین بردن هر چیز با ارزشی مانند تجهیزات ضدهوایی، انبارهای مهمات، تجهیزات جنگ الکترونیک، مراکز اطلاعاتی، تأسیسات تحقیقاتی، فرودگاهها، آشیانهها، هواپیماهای باقیمانده، رادارها و غیره را از بین برد.
موشک ها و قایق های موشک انداز پانتسیر-اس سوریه منهدم شد. اسرائیل با دقت سلاح های سنگین را نابود کرد تا از افتادن آنها به دست جهادیستها جلوگیری کند. ارتش سوری که زمانی قابل احترام بود، اکنون به طور کامل از بین رفته است و اسرائیل تنها حاکم خاورمیانه شده است. ویدئویی انهدام انبارهای موشکی پدافند هوایی سوریه را نشان می دهد. میلیاردها دلار در آتش سوخت و نسلها طول خواهد کشید تا وضع دوباره بهبود یابد. به همین ترتیب، اسرائیل از «صادرات» تجهیزات و مهمات به دیگر مناطق بحرانی مانند اوکراین جلوگیری کرد.
حتی ۱۰۰هزار دیوانه مسلح به صدها تانک، خودروی زرهی و وانت، برای نیروهای دفاعی اسرائیل خطری نیستند، زیرا آنها یک ارتش نیستند، بلکه گروهی از افراد متعصبند. آنها بیشتر علاقمند به غارت و اجرای شرع خواهند بود تا به جنگ. سوریه رو به اضمحلال است و احتمالاً به مناطقی تقسیم میشود که ترکها در عمق سوریه زیرکنترل خود دارند اما درگیر نبرد با کردها و نیروهای دمکراتیک سوریه SDF هستند. این امر اقتصاد ترکیه را تحلیل خواهد برد بدون اینکه به ترکیه فرصتی برای بازپس گیری بخش قابل توجهی از مناطق غنی از نفت و گاز سوریه بدهد. ایالات متحده آمریکا حوضههای نفتی غنی سوریه را کنترل و غارت میکند و در ضمن برای روز مبادا پیاده نظام SDF، نیروهای دمکراتیک سوریه و حضور رزمی قوی (با پایگاههای هوایی) در نزدیکی برپا نگاه داشته است. اسرائیل بلندیهای جولان را اشغال و ضمیمه کرده و بدین صورت دمشق در محدوده توپخانه آن قرار گرفته است و در عین حال از مرز لبنان عبور کرده و عملاً خود را بسیار کارا از پشت در نزدیکی مناطق تحت کنترل حزبالله قرار داده است.
نقل قول رومی قدیمی “Hannibal ante portas” (هانیبال جلوی دروازه) را می توان به “نتانیاهو ante portas” ارتقا داد و شوخی نیست. دمشق در محدوده توپخانه نیروهای اسرائیلی قرار دارد. اشغال خاک سوریه و الحاق آن، نیروهای اسرائیلی را (اگر تصمیم بگیرند) در موقعیتی مناسب برای حمله به حزب الله لبنان از پشت قرار می دهد.
کوه هرمون (بلندترین نقطه در سوریه) نیز برای پوشش راداری، به ویژه برای پهپادهای پرواز در سطح پائین در جنوب لبنان بسیار مهم است. از آنجا به راحتی می توان کل منطقه جنوبی و بخشی از مدیترانه را پوشش داد. اگر حزب الله بخواهد حمله غافلگیرانه ای انجام دهد، هنوز برخی از شکاف های کوچک وجود دارد، اما این شکاف ها از زمانی که اسرائیل کنترل کوه استراتژیک را در دست گرفته و یک رادار «رو به پایین» در قله کوه هرمون نصب شده، ده برابر کوچکتر شده است.
بنا بر گفته Dhimas Afihandarin (@Flankerchan)، رنگ سبز به معنای پوشش پهپادهایی که در ارتفاع ۱۰ متر ، زرد در ارتفاع ۱۰۰ متر، نارنجی در ارتفاع ۱۰۰۰ متر و قرمز در ارتفاع ۱۰ هزار متر پرواز می کنند است، با این حال، هرچند در شمال شکاف قابل توجهی وجود دارد، اما اگر نه همه ولی تقریباً تمام جنوب سوریه زیر پوشش است.
دولت جدید «دموکراتیک» در سوریه، به رهبری جهادیستهای «تحول یافته»، به وظیفه خود عمل کرده است، بنابراین زمان آن فرا رسیده است که آن را به این یا آن طریق از سر راه برداشت. آنها ممکن است برای مدتی در سریر قدرت بمانند، زیرا یک احمق مفید که بیکار بنشیند بهتر از یک رهبر بانفوذ است که تحرک داشته باشد و به یک نیروی قابل توجه تبدیل شود.
از نظر استراتژیک، حذف اسد یک فرصت طلایی و همزمان قطع ارتباط زمینی ایران و حزب الله بود – ماموریت انجام شد. جنگ مرزی با حزبالله لبنان نشان داد که حزبالله همچنان قدرتمند است، اما تضعیف بطئی آن مسئله زمان است. ممکن است سال ها طول بکشد، اما به یاد داشته باشید که اسرائیل برای بلندمدت برنامه ریزی می کند و به دهه های آینده مینگرد. اسرائیل به زودی ارتش خود را در پشت مناطق تحت کنترل حزب الله مستقر خواهد کرد و لبنان ممکن است وارد جنگ فرقه ای شود، به خصوص اکنون که ارتش عربی سوریهدیگر از بین رفته است. وضعیت متشنج است (ولی هنوز انفجاری نیست، اما ممکن است هرلحظه تغییر کند) و یک جرقه کوچک می تواند برای آغاز یک جنگ داخلی در لبنان کافی باشد. ارتش اسرائیل می تواند از خاک سوریه اشغالی حمله کند، جنوب لبنان را از بقیه کشور جدا کند و سناریویی مشابه با غزه ایجاد کند: تخریب تا حدی که غیرنظامیان یا از گرسنگی میمیرند، یا بمباران می شوند و یا مجبور خواهند بود برای فرار به سوریه از راهروهای امن (اگر اسرائیل بخواهد) عبور کنند و یا نابود شوند. سوریه همچنین در صورتی که اسرائیل بخواهد به اجبار جمعیت فلسطینی را بیرون راند، به اسرائیل پیشنهاد در اختیار نهادن منطقه را خواهد داد، زیرا هنگامی که آنها از مرز جدید رانده شوند، برای حاکمان جدید سوریه مشکل ساز خواهند شد، یعنی یک جنگ فرقه ای دائمی که اسرائیل از بالای حصار به تماشان خواهد نشست. زمانی که همه طرفین ضعیف شدند، اسرائیل می تواند دست به حمله زند.
سوریه به برکت جهادگرایان تقسیم شد. بالکانیزاسیون در پیش است.
البته اروپا ممکن است انتظار داشته باشد که بتواند پناهندگان را به سوریه “جدید” بازگرداند، اما این فقط یک رویا است. در شرایط عادی، هیچ یک از پناهجویان سوری پناهگاه امن اتحادیه اروپا را ترک نخواهند کرد تا در کشور ویران شده جنگی در بلاتکلیفی زندگی کنند. زندگی از جیب مالیات دهندگان اتحادیه اروپا و کسب درآمدهای مخفی امری عادی است. با برخورد واقع بینانه، حتی ممکن است برخی از میلیون ها پناهنده به سوریه بازگردند، اما احتمالا فقط کسانی که ترکیه آنها را مجبور به بازگشت میکند. یک مشکل دیگر وجود دارد: کسانی که اکنون به دلیل تهدید انتقامجویی و ترور جهادی امروز در معرض خطر هستند، سعی خواهند کرد سوریه را ترک کنند. بنابراین، یک نوع پناهنده از نوع دیگر جایگزین می شود. اتحادیه اروپا از موج های قبلی ورود مهاجران درس آموخته و از این رو شرایط رویه های مهاجرت را تغییر داده و تشدید میکند. البته ممکن است که برخی بتوانند از سوریه خارج شوند، اما اکثریت زیر سلطه «چاقوکشان دمکراتیک» جدید خواهند ماند. همه اینها اهمیتی برای اسرائیل ندارد و اتحادیه اروپا با مشکل مهم تری – اوکراین‑ روبه رو است.
دولت های عربی چه خواهند کرد؟ (مثل همیشه) هیچ. آنها گروههای مختلفی را محکوم خواهند کرد، تهدید خواهند کرد و حتی برای گروه های مختلف کمک خواهند فرستاد، اما «حکام فاسد» صلاحیت ندارند. مردم به خیابان ها خواهند ریخت و خواستار انتقام و نابودی اسرائیل خواهند شد و ممکن است به ساختمان های دیپلماتیک اسرائیل حمله کنند، اما در واقع هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.. آمریکا حاکمان را کنترل خواهد کرد تا « غلط زیادی» نکنند.
خنده دار و در عین حال غمانگیز…
ممکن است برای یمن چه اتفاقی بیفتد؟ این کشور یک تهدید جدی برای اسرائیل است و یمن احتمالاً به زودی توسط نیروهای ترکیبی اسرائیل، ایالات متحده و ناتو با حمایت ائتلاف “شبه جزیره” عربستان سعودی و امارات متحده عربی مورد حمله قرار خواهد گرفت. یمن تنها یک گام میانی در راه رسیدن به مقصد نهایی – ایران است. فعلاً، موساد، سیا و سایر آژانسهای اطلاعاتی «ستون پنجم» را در ایران حفظ و تقویت خواهند کرد، زیرا ایران به زودی به سلاحهای هستهای عملیاتی دست خواهد یافت و تظاهراتی را برگزار خواهد کرد که احتمالاً میتواند هرگونه مداخله نظامی را به تعویق بیاندازد. تسلیحات هستهای تنها عامل بازدارنده است و اسرائیل و غرب آن را درک خواهد کرد.البته این بدان معنا نیست که تلاشی برای سرنگونی حکومت ایران صورت نخواهد گرفت، اما حداقل یک سلاح ویرانگر وجود دارد که ممکن است کسی از آن استفاده کند.
بعد میتواند نوبت یمن برسد… سرمایههای ایالات متحده و ناتو در جریان است.
درآخر حتی نمیتوان گفت که چه پیامدهایی در انتظار اوکراین خواهد بود.
هر نوع شباهتی اتفاقی است…
زلنسکی از اینکه روسیه بیشتر نیروی هوایی و پدافند هوایی خود را از سوریه خارج و از آنها علیه اوکراین استفاده می کند خوشحال نیست. این اصلا نتیجه خوبی نیست. ثانیاً، با وجود کمکهای اوکراین به جهادیستها در قالب جنگ پهپادی، انبارهای عظیم سلاحهای سنگین و مهمات نسبتاً مدرن باقیمانده از ارتش عربی سوریه توسط اسرائیل منهدم شده است و هیچ کاری نمیتوان کرد. چندین صد تانک آسیب دیده، APC و سیستم های قدیمی AD مانند ۲k12 (SA-3) یا S-125 (SA-3) Pechora که ممکن است هنوز عملیاتی باشند، نمی توانند تفاوتی ایجاد کنند. این اقلام هنوز باید بازرسی، بسته بندی و از کشور خارج شوند و برخی از فروشندگان کوچک اسلحه مستقر در استانبول در حال گشت و گذار در پایگاه ها هستند تا ببینند از چه چیزی می توان دوباره استفاده کرد. این فقط قطره ای در دریاست. صدها هزار کلاشنیکف وجود دارد، اما اوکراین به آنها نیاز ندارد. چیزی که آنها نیاز داشتند، سلاحهای سنگین بود، که همه آن ها به آتش کشیده شد. روسیه تعدادی پانتسیر و بوک های مدرن را ضبط کرد و بقیه را منفجر نمود. شاید هنوز تعداد کمی از آنها موجود باشد، اما تا آنها به اوکراین برسند، احتمالاً زلنسکی در شرایط مشابه اسد، البته درجهت مخالف، ناپدید شده است. در حال حاضر، اوکراین تنها می تواند خوشحال باشد که رژیم مورد حمایت روسیه از بین رفته است، اما این انتظار که تروریست ها روس ها را در سوریه شکست داده و سلاخی خواهند کرد، فقط یک رویا است.
در مجموع، بازیکنان بزرگ ویرانی و اغتشاش به بار آورده اند. سهم برخی بیشتر و سهم برخی کمتر است، اما در نهایت مردم عادی بازنده خواهند بود.