irc

اعتراف به «اهمیت ایران در نظم جدید جهانی»

نویسنده: سیدمحمدحسین دعایی
برگرفته از: فرهیختگان
۱۴۰۲/۰۲/۲۵

 

تاملی در مقاله اخیر روزنامه «وال استریت ژورنال»

ین روزها مقاله اخیر روزنامه «وال استریت ژورنال»، با تیتر «Iran’s New Friends: Russia and China» با موضوع «اتحاد ایران، روسیه و چین» و به قلم «دیوید اس کلود» ـ‌خبرنگار مستقر در دبی‌ ـ بحث برانگیز است. در همین رابطه به چند نکته اشاره می‌کنم:
۱٫ همان‌طورکه انعکاس مقاله مورد بحث با عنوان «انقلابی جدید و بزرگ در راه است» -که نه در تیتر و نه در متن مقاله، اثری از آن نیست‌‌- ‌نادرست بود، بسیاری از ترجمه‌ها و تفسیرهایی که از این مقاله و طرح ضمیمه‌شده به آن ارائه شد هم غلط بود. به‌عنوان مثال، در این مقاله از «ایران»، به‌عنوان یک «Juniorpartner» برای «روسیه» و «چین» یاد شده است. اما بعضی‌ها با اعتماد به برگردان ابتدایی گوگل، این ترکیب را به «شریک کوچک» ترجمه کرده و آن را تحقیرآمیز دانسته‌اند؛ غافل از آنکه تحلیل‌گرانی قبلا از همین ترکیب، برای توصیف نسبت «روسیه» با «چین» استفاده کرده‌اند و معنای دقیق آن، «شریک جوان، تازه‌وارد و دارای مسئولیت، قدرت یا نفوذ کمتر» است. همچنین در مقاله مورد بحث، با استفاده از عبارت «Indefinitely»، بر این مطلب تصریح شده است که ایران با ورود به این اتحاد، «برای مدت نامحدودی» عمر خود را افزایش داده است. اما بعضی‌ها -به اشتباه- آن را به «چند صباح بیشتر» ترجمه کرده‌اند. کما اینکه تفسیر«قرارگرفتن پوتین و جین‌پینگ در دو سوی رهبر انقلاب» به «وابستگی و سلطه‌پذیری ایران»، «حالت رهبر انقلاب در عکس» به «ناتوانی ایران»، «تعداد زیاد پله‌ها و حرکت رو به پایین افراد» به «سقوط و افول ایران»، «رنگ سرخ کنار پله‌ها» به «قیام خونین» یا تمرکز بر «نوع نگاه پوتین به جین‌پینگ» و «رنگ‌بندی کدر طرح» نیز تفسیرهای غلط، بی‌اهمیت، بدون اولویت یا نامربوطی هستند. 

البته این نکته نیز بدیهی است که اگرچه گاه حتی ارگانی مثل وال استریت ژورنال مجبور می‌شود به برخی از واقعیت‌ها اعتراف کند، اما هیچ‌گاه نباید از او و امثال او، «تمجید صادقانه از جمهوری اسلامی و تبلیغات هماهنگ با منافع آن» را توقع داشت. 

۲٫ مهم‌ترین سخن مقاله مورد بحث، تصریح بر «آشکارشدن نشانه‌های یک نظم جدید جهانی» و ارائه تحلیلی از «نقش‌آفرینی بازیگران مختلف -‌از جمله ایران- در این نظم جدید» است؛ همان سخن مهمی که در طول یک‌سال گذشته و مدت‌ها پیش از آنکه خیلی‌ها به آن بپردازند، بارها از سوی «رهبر معظم انقلاب» مورد تاکید قرار گرفته بود، اما عده‌ای کج‌فهم یا تعدادی غرب‌زده، به انکار یا تمسخر آن می‌پرداختند. 

توضیح بیشتر آنکه: رهبر معظم انقلاب، بعد از آنکه در اسفند سال ۱۴۰۰ و در پیام خود به اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، رویدادهای سیاسی و نظامی روز را تشکیل‌دهنده بخشی از یک پیچ تاریخی جهانی دانسته و به‌ضرورت نقش‌آفرینی نخبگان ایرانی در تحولات جهانی اشاره کردند، در اردیبهشت ۱۴۰۱ و در دیدار با دانشجویان -شاید برای نخستین‌بار- به‌صراحت از یک نظم جدید جهانی سخن گفتند: «این را من به شما عرض بکنم: امروز جهان در آستانه‌ یک نظم جدید است؛ یک نظم بین‌المللی جدید در پیش است برای دنیا، در مقابل نظم دوقطبی‌ای که بیست‌وچند سال پیش بود -آمریکا و شوروی؛ غرب و شرق‌- و در مقابل نظم تک‌قطبی‌ای که بوش پدر، بیست‌وچند سال پیش اعلام کرد… . امروز دنیا در آستانه‌ یک نظم جدید است… . خب اگر فرض کنیم که این حدس ما حدس درستی باشد و دنیا در آستانه‌ یک نظم جدید باشد، آن وقت همه‌ کشورها، از جمله کشور ایران اسلامی ما وظیفه دارد جوری در این نظم جدید حضور پیدا کند ـ حضور سخت‌افزاری و حضور نرم‌افزاری ـ که بتواند امنیت کشور را و منافع کشور را و ملت را تامین کند، در حاشیه نماند، عقب نماند.» (۱۴۰۱/۰۲/۰۶)

و حالا روزنامه وال استریت ژورنال، بر موفقیت «ایران» در پیوستن به یک «اتحاد ضدغرب» (Anti-Western alliance)، با حضور «روسیه» -که ایالات متحده و برخی از هنجارهای نظم بین‌المللی را به چالش کشیده- و «چین» -که می‌تواند نظم جهانی مبتنی‌بر قوانین بین‌المللی را در هر نقطه‌ای از دنیا تغییر دهد- تاکید می‌کند و این یعنی: 
– اولا هندسه سیاسی جهان، به‌نفع «شرق» و بر ضد «غرب»، در حال تغییر است.
– ثانیا «ایران»، با نقش‌آفرینی جدی در روندها و فرآیندهای منجر به این تغییر، توانسته است «بقا» و «امنیت» خود را تضمین کند. 

۳٫ نکته مهم دیگری که مقاله وال استریت ژورنال بر آن تاکید دارد این است که: «ایران»، در «دوران گذار»، دارای «ابتکار عمل» بوده و حضور او در میدان تحولات جهانی، یک «حضور آگاهانه، برنامه‌ریزی‌شده و مستقل» است، نه یک «حضور قهری، تبعی، غیرارادی و ناشی از غافلگیری». مقاله مذکور تاکید می‌کند که «ایران»، برای «ایجاد یک نظم موازی جهانی» در مقابل هژمونی سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا، از یک سال گذشته، به «روسیه» و «چین» این پیشنهاد را داده است که در این مسیر، با یکدیگر همکاری کنند؛ نه آنکه این دو کشور، با «زور» یا «فریب» او را دنبال خود کشیده باشند. حتی براساس فحوای آنچه در این مقاله آمده، این «ایران» است که «روسیه» و «چین» را با خود همراه کرده تا بتواند در کنار آنها -به‌عنوان دو عضو دائم شورای امنیت- پوشش بین‌المللی بیشتری پیدا کند. و این یعنی «تلاشی واقع‌بینانه» برای «تامین آرمان‌ها». 

۴٫ در ادامه نکته قبل، مقاله مورد بحث، در مواردی، پا را فراتر هم گذاشته و با اشاره به «تمایل چین به رابطه با ایران برای مقابله با قدرت ایالات متحده» و همچنین «نیاز روسیه به‌ دوستی با ایران در جریان جنگ اوکراین»، بر موقعیت محوری «ایران» در اتحاد ضدغرب با «روسیه» و «چین» صحه می‌گذارد. 

۵٫ اعتراف به موفقیت‌ها و دستاوردهای «ایران» در نتیجه اتحاد با «روسیه» و «چین»، مطلب دیگری است که در مقاله وال استریت ژورنال به چشم می‌خورد. خروج از شرایط موسوم به انزوا، باز کردن یک کانال اقتصادی جدید، عبور از مانع تحریم، نجات از فوریت توافق هسته‌ای با غرب، تقویت بنیه نظامی خود در خاورمیانه و نهایتا تضعیف جایگاه ایالات متحده و متحدانش در منطقه، بعضی از موفقیت‌ها و دستاوردهایی است که مقاله مذکور به آنها اشاره می‌کند. 

۶٫ در کنار ارائه گزارشی از تحولات جاری در جهان، «القای یک خط تبلیغی جامع برای حمله به جمهوری اسلامی و جلوگیری از تداوم موفقیت‌های او» نیز یکی از اهداف البته پنهان وال استریت ژورنال از انتشار این مقاله است. خطی که گزاره‌های زیر بعضی از مهم‌ترین اجزای آن به‌شمار می‌روند:
– طراح اصلی راهبرد «گردش به شرق»، آیت‌الله خامنه‌ای، مجری اصلی آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و طرفدار آن، طیف تندروی فعال در کشور است. 
– اتحاد «ایران» با «روسیه» و «چین»، مخالف ارزش‌های انقلاب اسلامی، اصول امام خمینی و شعار بنیادین «نه شرقی، نه غربی» است. 
– «ایران»، «روسیه» و «چین»، اهداف متفاوت و گاه متضادی دارند. 
– «روحانیون محافظه‌کار» -در کنار «میانه‌روها» و «فعالان اقتصادی متمایل به آمریکا و اروپای غربی»- با این منطق که «شوروی الحادی» فرقی با «غرب منحط» ندارد، از مخالفان این اتحاد هستند. 
– «روسیه» نخستین کشور غیراسلامی است که «ایران» به او در یک نبرد نظامی کمک کرده است. 
– «روسیه» سابقه تاریخی سیاهی در تعامل با «ایران» دارد. 
– «چین» نفت «ایران» را نسبت به قیمت‌های بین‌المللی، با تخفیف زیادی می‌خرد. 
– سازمان همکاری‌های شانگهای، یک بلوک سیاسی و امنیتی تحت سلطه «چین» و «روسیه» است. 
– تحریم‌های «آمریکا» همچنان کارایی داشته و حتی بر ارتباط «ایران» با «روسیه» و «چین» هم تاثیر منفی دارند. 

آری درست است، گزاره‌های فوق که این روزها از برخی چهره‌های سیاسی و پادوهای رسانه‌ای ـ مثل «مهدی نصیری» ـ شنیده می‌شوند، در‌واقع اجزای خط تبلیغی هستند که توسط وال استریت ژورنال و امثال آن تعریف شده است. همان خطی که می‌توان از «تاکید بر ناسازگاری تعامل ایران با روسیه و چین با شعار نه شرقی، نه غربی» به‌عنوان چکیده آن یاد کرد. حال آنکه این شعار منافی «سلطه‌پذیری سیاسی»، «وابستگی اقتصادی» و «التقاط معرفتی» است نه منافی «همکاری‌های استراتژیک»، «علیه دشمن مشترک دارای اولویت»، «برای تامین منافع ملی»؛ همان همکاری‌هایی که از منطق علوی عقلایی «دشمن دشمن تو، دوست توست» تبعیت کرده و حتی اذهان بسیط کودکان و نوجوانان هم ضرورت آن را درک می‌کنند، اما ذهن عده‌ای مثلا سیاستمدار و تحلیلگر، خیر. 

۷٫ علاوه‌بر القای خط تبلیغی، نویسنده مقاله زمینه‌سازی رسانه‌ای برای جلوگیری از اتحاد «ایران» با «روسیه» و «چین» را هم به‌عنوان یک دستورکار دیگر دنبال می‌کند. جملات زیر را می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد: 
– همسویی این کشورها، نشانه‌های کمی از یک اتحاد رسمی دارد. 
– فکر نمی‌کنم که ما شاهد ظهور یک پیمان دفاعی سه‌جانبه باشیم. 
– اهداف متفاوت و گاه متضاد آنها، همکاری‌های امنیتی عمیق‌تر را دشوار می‌کند. 
– منافع چین لزوما با ایرانی‌ها همسو نیست و روس‌ها نیز به‌نوعی مجبور شده‌اند که به ایران روی بیاورند. 

۸٫ پاراگراف آخر مقاله وال استریت ژورنال، از این جهت که بیانگر دغدغه محوری نویسنده و البته اعتراف مهم او به حرکت موفق ایران در متن تحولات جدید جهانی است، اهمیت ویژه‌ای دارد. این پاراگراف، با ارائه این جمع‌بندی که گسترش روابط «ایران» با «روسیه» و «چین»، او را به‌قدری قوی نخواهد کرد که بتواند «آمریکا» را از منطقه بیرون کرده یا «اسرائیل» را نابود کند، از مهم‌ترین نگرانی غرب برای آینده تحولات جهانی، پرده برداشته است؛ همان آینده‌ای که البته اعتراف مقاله مورد بحث به تاثیر جبهه‌بندی‌های جدید در «افزایش طول عمر جمهوری اسلامی برای مدتی نامحدود»، قطعی‌بودن وقوع آن را نوید می‌دهد. 

۹٫ اگر «خبرگزاری بلومبرگ» در دی ۱۴۰۱، «ناآرامی‌های داخلی ایران» را نشانه «ضعف و انزوای جمهوری اسلامی» دانسته و آن را زمینه‌ساز شکل‌گیری «انقلابی بزرگ در ایران» و «تغییری ژئوپلیتیک در منطقه» معرفی کرده بود، حالا وال استریت ژورنال در اردیبهشت ۱۴۰۲، از «موفقیت ایران» در مواجهه با این «بحران» خبر داده و این موفقیت را زمینه‌ساز شکل‌گیری یک «نظم جدید جهانی» با نقش‌آفرینی «ایران» می‌داند. و کیست که نداند این دستاورد بی‌نظیر ثمره هدایت‌های رهبر حکیم انقلاب و مجاهدت‌های اهل ایمان در جبهه مقاومت است؟ همان دستاوردی که می‌تواند به پشتوانه ملت ایران در «گام دوم انقلاب» و سکوی پرش آنها به‌سمت «تمدن نوین اسلامی» تبدیل شود.