تارنگاشت عدالت
برگرفته از: لینکه تسایتونگ
۲۴ مه ۲۰۲۵
سخنرانی ابراهیم ترائوره غرب را شوکه کرد
نمایندگان، روسای کشورها، رهبران محترم ملل، نمایندگان محترم خلق های کوچک و بزرگ. من یک دیپلمات حرفه ای، که برای شرکت در ضیافت و دست دادن تربیت شده، نیستم. من نیامده ام تا با زبان آماده شده ی سیاست صیقل خورده با شما سخن بگویم. من در اینجا به عنوان سرباز خلق خود، به عنوان حافظ سرزمین زخم خورده خود، به عنوان فرزند قاره ای که صلیب جهان را بر دوش کشیده ولی هرگز تاج آن را بر سر نداشته با شما سخن می گویم.
من سروان ابراهیم ترائوره، رئیس جمهور بورکینافاسو هستم. من امروز نه تنها از طرف ۲۲ میلیون نفرمردم کشورم، بلکه از طرف قارهای صحبت میکنم که تاریخش تحریف شده، دردهایش نادیده گرفته شده و عزتش بارها در قربانگاه منافع خارجی به حراج گذاشته شده است.
آفریقا بزرگتر نیست. آفریقا میدان جنگ نیست. آفریقا محل آزمایش شما، عروسک خیمهشببازی شما، یا انبار مواد خام شما نیست. آفریقا نه برای زانو زدن، بلکه برای ایستادن برمیخیزد. و امروز در مقابل این مجمع بزرگ ملتها میگویم: آفریقا به زانو در نخواهد آمد.
۱. در باب سخاوت کاذب سیاست جهانی
ده ها سال است که با یک دست کمک فرستادهاید و با دست دیگر شریان های حیاتی ما را قطع کردهاید. شما در روستاهای ما چاه میزنید در حالی که شرکتهای شما رودخانههای ما را خشک میکنند. آنها واکسن اهدا میکنند تا بعد مواد دارویی را به ثبت برسانند. آنها درباره حفاظت از آب و هوا صحبت میکنند، اما همچنان به تأمین مالی همان نیروهایی ادامه میدهند که جنگلهای ما را میسوزانند و دریاچههای ما را خشک میکنند. این چه نوع سخاوتی است؟ از آن نوع سخاوت ها که دهان ها را سیر میکند اما صدا ها را خاموش مینماید. از آن نوع سخاوت ها که آدم را آنقدر زنده نگه میدارد تا وابسته شود.
ما نسبت به این ریاکاری کور نیستیم. بگذارید این را روشن کنم.
ما نسبت به کمکهای بشردوستانهی واقعی ناسپاس نیستیم، اما نظم جهانیای را که استثمار را در پوشش مشارکت پنهان میکند، رد میکنیم. ما موسسات مالی را که با یک دست پول قرض میدهند و با دست دیگر حاکمیت را میدزدند، رد میکنیم. آفریقا دیگر به خیرات نیاز ندارد. ما خواستار عدالتیم. ما میخواهیم سرنوشت خودمان را خودمان رقم بزنیم.
۲. در زنجیرهای استعمار و فرزندان مدرن آن
زخمهای ما ساختهی دست خودمان نیستند. آنها میراث جنونِ ساختن امپراتوری است، که ما را نه به عنوان انسان، بلکه به عنوان نیروی کار ارزان میدید.
وقتی که آنها در برلین نقشهها را با خطکش و پرگار میکشیدند، با اجداد من مشورت نمیکردند. مرزهای بورکینافاسو، مانند بسیاری از کشورهای آفریقایی، توسط اجداد ما ترسیم نشده، بلکه توسط مردانی ترسیم شده است که هرگز پا به خاک ما نگذاشته بودند و چیزی از زبانها، قبایل یا روحیه ما نمیدانستند.
امروز استعمار چهره جدیدی پیدا کرده است. او کت و شلوار میپوشد. او انجمنهای بحث و گفتگو سازماندهی میکند. او در ژنو، پاریس و واشنگتن معاهده امضا میکند. اما او هنوز هم بدون جلب رضایت، غصب می کند. او هنوز به جای گفتگو، دیکته میکند و به جای گوش دادن هنوز سکوت پیشه می کند. وقتی می خواهند درباره صلح صحبت کنند، با این تکبر آغاز می کنند که صلح چیزی است که فقط ما میتوانیم به تو بیاموزیم.
۳. دربارهٔ بهرهبرداری از منابع و افسانهٔ توسعه
آنها ما را یک کشور در حال توسعه مینامند، انگار که قرنها تاراج، ما را به عقب نکشانده است. گویی طلای کشورهای ما، الماسهای رودخانههای ما، و نفت زیر پای ما، آسمانخراشهایی که این سازمان در آنجا قرار گرفته، را نساخته است. بگذار صریح بگویم، چون بورکینا ثروتمند است. آفریقا غنی است، سرشار از مواد معدنی و فرهنگ و خرد و نیروی جوان.
اما شما به ما یاد دادید که ثروت را با تولید ناخالص داخلی و ارزش صادرات بسنجیم. وقتی یک شرکت خارجی ۹۰ درصد از معدن طلای سرزمین ما را در اختیار دارد، آن را توسعه مینامند. وقتی نیروهای امنیتی شما از معادن کبالت محافظت میکنند اما از مدارس فرزندان ما محافظت نمیکنند شما آن را پیشرفت مینامید. اینکه پیشرفت نیست. این دزدی با اسناد قانونی است. از این به بعد، ما توسعه را بر اساس معیارهای خودمان تعریف خواهیم کرد. توسعهای که به کودکان در کلاسهای درس آموزش میدهد، نه این که مواد معدنی را در کشتیهای حمل و نقل بار کند. توسعهای که به سرزمین و مردم آن احترام میگذارد، به سرزمین، مردم و روح یک ملت احترام میگذارد و حاکمیت و استقلال کشور را می پذیرد.
۴. حاکمیت ملی
چرا وقتی یک ملت آفریقایی تصمیمات مستقلی اتخاذ می کند، بیثبات نامیده می شود؟ چرا وقتی ما به دنبال همکاری نظامی خارج از حوزه استعماری هستیم، به ما برچسب تهدید زده میشود؟ بورکینافاسو مسیری از حاکمیت را انتخاب کرده است که تهدیدی برای صلح نیست. این اعلام بلوغ است. ما دیگر تحت قیمومیت شما نیستیم. ما دیگر در دیپلماسی، شرکای کوچک شما نیستیم. ما مردمی آزاد هستیم. وقتی ملتی شرکایی را انتخاب میکند که به آن احترام میگذارند نه اینکه از آن سوءاستفاده کنند، این شورش نیست. این یعنی خرد. هیچ قدرت خارجی اتحادهای بورکینافاسو را دیکته نخواهد کرد. ما روابطی را بر اساس احترام متقابل بنا خواهیم کرد، نه بر اساس احساس گناه تاریخی یا شانتاژ و ارعاب امروزی.
۵. مبارزه با تروریسم
مبارزه با تروریسم و ایجاد جنگ. آنها میپرسند چرا در منطقه ساحل خشونت وجود دارد. آنها میپرسند چرا جوانان ما اسلحه به دست میگیرند؟ اما وقتی معادن ما توسط مزدوران خصوصی محافظت میشوند در حالی که روستاهای ما بیحفاظ میماند آنها نمیپرسند چه کسی سود میبرد. آنها نمیپرسند که سلاحها چگونه به بیابانهایی میرسد که در آنها فولادی تولید نمیشود. آنها نمیپرسند که چرا حفظ صلح، ظاهراً هرگز به جنگ پایان نمی بخشد.
حقیقت این است که بسیاری از به اصطلاح راهحلهای مشکلات امنیتی آفریقا صرفاً مدلهای تجاری هستند. درگیریهای بیپایان به یک بازار تبدیل شده و درد ورنج مردم آفریقا به سرویس خدماتی آبونه شده تبدیل شده است. بورکینافاسو تصمیم گرفته است این چرخه را بشکند. ما با تروریسم مبارزه خواهیم کرد، اما نه با وابستگی. ما ملت خود را نه با دیکتههای خارجی، بلکه با عزت ملی ایمن خواهیم کرد.
۶. مهاجرت و کرامت انسانی
ما نمیخواهیم جوانانمان در دریای مدیترانه غرق شوند. ما نمیخواهیم باهوشترین مغزهایمان به سرزمینهایی فرار کنند که زمانی ما را وحشی مینامیدند. ما طالب هیچ بازپرداختی نیستیم. ما بدنبال دلایلی برای ماندن مردممان هستیم. چرا جوانان ما فرار میکنند؟ نه به این دلیل که ما فاقد زیبایی هستیم، بلکه به این دلیل که ما طوری ساخته شدهایم که فاقد فرصت باشیم. نه به این خاطر که از کشورمان متنفریم، بلکه به این خاطر که با کشورمان مانند ثروت و دارایی دیگران رفتار میشود. مهاجرت بحران نیست. این نشانه جنگهایی است که ما آغازگر آنها نبودهایم. از وامهایی که نیازی به آنها نداشتیم. از نظم جهانی که به جوانان ما میگوید تنها ارزش آنها در بیرون از خانههایشان نهفته است.
راه حل، ایجاد حصارهای مرزی نیست. راه حل در اجرای عدالت نهفته است، در گرفتن جایگاه مناسب آفریقا در جهان. آفریقا اشتباهی نیست که نیاز به اصلاح داشته باشد. آفریقا قارهای شکستخورده نیست. آفریقا زهدان جهان، گهواره تمدن، نگهبان امید فردا است. ما در تصمیمات جهانی که عمیقاً بر ما تأثیر میگذارند، نامرئی شدهایم. آفریقا با ۵۴ کشور مستقل، دارای کرسی دائمی در شورای امنیت سازمان ملل نیست. این چه جور عدالتی است؟ آن را تعادل می نامند. ما آن را خیانت میدانیم. آنها درباره دموکراسی صحبت میکنند، اما یک ساختار جهانی را حفظ میکنند که در آن اقلیت قدرتمند، رویاهای اکثریت را وتو میکنند. ما بیش از این در اتاقهایی که شایستهی صحبت کردن با صدای بلند هستیم، نجوا نخواهیم کرد.
۷. کمک به ایمان و عزت معنوی.
ما مردمی معنوی هستیم. قبل از وجود کلیساهای جامع شما، اجداد ما رو به آسمان سرود میخواندند. پیش از آنکه مبلغان مذهبی شما بیایند، ما زبان رودخانهها و قوانین مقدس جنگل را میشناختیم. مسیحیت آمد، اسلام آمد، و ما از آنها نه به عنوان برده، بلکه به عنوان جوینده استقبال کردیم. اما حالا میپرسیم. آیا وقتی که همه مردم به دلیل طمعی که در لباس جهانی شدن پنهان شده، رانده می شوند کلیسا و مسجد واقعاً در کنار ما خواهند ایستاد؟ آیا منبرهای آنها فریادهای ما را منعکس خواهد کرد یا فقط سرودهای قدرتمندان را تکرار خواهد نمود؟ ایمان و اعتقاد را نیز باید استعمار زدائی کرد. ایمان باید با فقرا همراه شود، نه با افراد ممتاز.
۸. در مورد وحدت بین ملتهای آفریقایی.
این سخنرانی متعلق به یک کشور خاص نیست. این سخنان در مورد کنترل یک قاره است. میبینید که چگونه مالی، نیجر و بورکینافاسو در حال ایجاد پیوند جدیدی هستند. آنها از اتحاد ما میترسند. چرا؟ زیرا این افسانه که آفریقا فقط تحت نظارت آنها میتواند رشد کند، را تهدید میکند. ما نه برای جنگیدن، بلکه برای کسب عزت، جرأت خود را جمع خواهیم کرد تا قدرتمان را یکی کنیم و برای محافظت از یکدیگر در زمانی که دنیا روی برگرداند، به هم بپیوندیم.
پان-آفریقاگرایی یک رویا نیست. شریان نجات ماست. و ما آن را سنگ به سنگ، قلب به قلب، با یا بدون رضایت شما خواهیم ساخت.
۹. خطاب به جوانان آفریقا
به پسر بچه ای که کنار جاده پرتقال می فروشد. به دختری که برای رفتن به مدرسه ۱۰ کیلومتر پیاده میرود. به کودکی که تنها اسباببازیاش یک سنگ است، اما رویای ستارهها را در سر میپروراند. همه شما علت مبارزه ما است. این دروغ را باور نکن که قارهات نفرین شده است. تو خودِ نعمت هستی. به پاسپورت دیگران حسادت نکن. به نامت، به کشورت، به ریشهات افتخار کن. شاید دنیا امروز تو را تحسین نکند، اما آینده نام تو را گرامی خواهد داشت.
۱۰. سخن پایانی
ما زانو نخواهیم زد. من برای اعلام جنگ نیامدهام. من آمدهام تاعزممان را اعلام کنم. پس ما در برابر ترس زانو نخواهیم زد. ما در برابر بانکهای خارجی زانو نخواهیم زد. ما در برابر امپراتوریهای منسوخشدهای که وانمود به دوستی میکنند، زانو نخواهیم زد. آفریقا از شما نمیخواهد که جایی بر سر سفره شما داشته باشد. ما سفره خود را پهن خواهیم کرد، سفره ای که هیچ کودکی آخر از همه در آن غذا نمیخورد. جایی که هیچ ملتی به دلیل نداشتن سلاح هستهای خفه نمیشود. جایی که عدالت از دریچه نژاد یا تاریخ فیلتر نمیشود، بلکه همچون نفس کشیدن، اشتراکی است. این رویا و عهد ماست. جهان باید امروز و همیشه آن را بشنود. آفریقا زانو نخواهد زد. از شما سپاسگزاریم.
