این مقاله در مورد واقعه تاریخی النکبه، یعنی تبعید خشونتآمیز ۸۰۰ هزار مردم فلسطین از منطقه کنونی اسرائیل توسط شبهنظامیان صهیونیست در دوران تاسیس کشور اسرائیل درسال ۱۹۴۸ است. این مقاله ریشههای به اصطلاح «مناقشه خاور میانه» را مورد بررسی قرار میدهد. در این مقاله با استفاده از اسناد موجود در آرشیوهای اسرائیلی نشان داده میشود که وقایع النکبه یک «سانحه» تصادفی به هنگام تاسیس دولت اسرائیل نبود، بلکه نتیجه ایدئولوژی سیاسی ملی صهیونیسم بود که با دقت طراحی و آماده شده بود، میباشد. علاوه براین به طور کوتاه تاریخ پیدایش صهیونیسم و همینطور موضع یهودیان اروپایی در رابطه با این ایدئولوژی ملی و سیاسی مطرح خواهد گردید. رویهم رفته مقالهای است بسیار جالب برای کسانی که واقعاً خواستار درک آنچه که در فلسطین تاریخی میگذرد هستند!
«خیلی ساده میتوان با یک ترفند ساده زبانی حقیقت را وارونه جلوه داد: انسان باید تاریخ را با «ثانیاً» آغاز کند. درست همان کاری که اسحاق رابین کرد. او خیلی ساده آنچه را اول رخ داده بود ناگفته گذاشت. وقتی که انسان تاریخ را با «ثانیاً» آغاز کند، تاریخ وارونه خواهد شد. وقتی که تاریخ را با «ثانیاً» آغاز کنیم ، در آن صورت تیرهای سرخپوستان جنایات اول بود و تفنگهای سفیدپوستان فقط قربانیان حادثه محسوب خواهد شد. کافیست که با «ثانیاً» آغاز کنیم تا خشم سیاهپوستان نسبت به سفیدپوستان وحشیانه تلقی شود و ویتنامیهای به آتشکشیده شده، خصلت انساندوستانه بمبهای ناپالم را لکه دارد کند. کافیست که با «ثانیاً» آغاز کنیم و مادربزرگم امآتا جنایتکار خواهد شد و آریل شارون قربانی او.» مرید برغوتی (از رمان من رامﷲ را دیدم)
مقدمه
النکبه (فاجعه) یک واقعه تاریخی است که تا امروز خلق فلسطین را عمیقاً تحت تاثیر قرار میدهد و نامی برای کارزار پاکسازی نژادی مردم فلسطین است که در سال ۱۹۴۷/۱۹۴۸ صورت گرفت و مستقیماً قبل از تاسیس کشور اسرائیل آغاز شد. از نظر تاریخی امری ثابت شده است که ۸۰۰ هزار مردم فلسطین از منطقه کنونی اسرائیل بیرون رانده شدند که مطابق با ۸۰٪ جمعیت فلسطینی در آن زمان بود. و در این بین ۱۱ شهر و ۵۳۱ دهکده ویران شد و رویهم رفته ۷۸٪ سرزمین تاریخی فلسطین تسخیر شد و به عنوان کشور اسرائیل اعلام گردید. و تنها به غصب سرزمین اغنأ نشد بلکه کتابخانهها، سالنهای کنسرت، سینما، مزارع و به همین صورت ساختمانهای مسکونی شهروندان فلسطینی با کلیه دار و ندار آنها در آن غصب گردید. طی فقط چند ماه خلق فلسطین به لشگر فقیر و بینوایی از آوارگان تبدیل شد. اردوگاههای بیشماری برای آوارگان فلسطینی در نواز غزه که هنوز اشغال نشده بود و همینطور در نوار غربی رود اردن و همینطور در کشورهای همسایه مثل سوریه و لبنان و اردن پدید آمد که هنوز موجود است و به یک اردوگاه موقت دایمی تبدیل شده است. امروز دو نفر از سه نفر شهروند غزه آواره و یا از بازماندگان آنان است و در منطقه نوار غربی از چهار نفر یک نفر. همینطور بسیاری از فلسطینیان با پاسپورت اسرائیلی دارای داستان خانوادگی مشابهی هستند. در این مقاله نشان داده میشود که پیامدهای النکبه به هنگام تاسیس کشور اسرائیل به هیچوجه «تصادفی» نبوده بلکه به خوبی برنامه ریزی شده و نتیجه ایدئولوژی سیاسی ملی صهیونیسم است که از قبل آماده شده بود.
صهیونیسم: تلاش برای تاسیس یک کشور مطلقاً یهودی
صهیونیسم یک ایدئولوژی سیاسی ناسیونالیستی که تحت تاثیر سامیستیزی غربی و در واقع با روح شیوه فکری ملی ، قومی که در سطح اروپا گسترده بود پدید آمد. این ایدئولوژی یک فرد یهودی را به عنوان یک آلمانی، فرانسوی، عراقی و یا لهستانی نمیبیند، بلکه در وحله اول او را یک یهودی میبیند که آن سرزمین که در آن زندگی میکند، میهنش نیست و از این رو نیازمند داشتن میهن ملی خود است. قرعه این میهن برنامهریزی شده آینده را صهیونیستها ابتدا پس از بحث و گفتگوهای زیاد که طی آن اوگاندا و آرژانتین به عنوان میهن مورد بررسی قرار دادند نهایتاً به نام فلسطین افتاد. در سال ۱۸۹۷ کنگره صهیونیستها در بازل صورت گرفت. در این کنگره «سازمان جهانی صهیونیستها» تشکیل شد و این خواست مطرح شد تا میهنی برای خلق یهود در فلسطین برپا کند. اینکه تاسیس چنین میهنی چگونه ممکن خواهد شد و باید چه شکلی داشته باشد، بلندپایگان صهیونیست چون وایسمان و یا هیس رویهم رفته وحدت نظر داشتند: سرنوشت مردم فلسطین باید بدون تردید خارج از مرزهای این کشور رقم بخورد. همینطور تئودور هرتسل موسس فکری صهیونیسم نیز در ۲۰ صفحه از دفتر خاطرات خود در این مورد قلمفرسایی کرد که آینده خلق فلسطین باید خارج از مرزهای یک کشور یهودی قرار داشته باشد. او از جمله در سال ۱۸۹۷ نوشت که زمین مالکین باید به طور کامل و بدون پرداخت غرامت مصادره گردد «ولی این مصادره باید به طور دقیق و در سکوت کامل به اجرأ درآید.»(۱)
نیویورک تایمز، ۲۰ ژوئن ۱۸۹۹
سپس در سال بعد دومین کنگره صهیونیستی (۲) رسماً تصمیم به مستعمرهسازی فلسطین را اعلام کرد.(۳) و اقدام به ایجاد Jewish Colonial Trust و همینطور Colonial Bank کرد. یهودیان از سرتاسر اروپا و ایالات متحده آمریکا به طور هدفمند به کلنیهای فلسطینی منتقل شدند و حتی از نظر نظامی آموزش دیدند. در سال ۱۸۷۸ سهم یهودیان در فلسطین (که در این زمان تقریباً همه فلسطینی بودند) بیش از ۳٪ کل جمعیت نبود.(۴). در سال ۱۹۱۸ سهم آنان به ۸٪ و در سال ۱۹۳۱ به ۱۷٪ رسید.(۵) البته در همان سالها مخالفتهایی با پروژه کلنیسازی و رفتار صهیونیستها صورت گرفت. مثلاً Ahad Ha´am که خود یک صهیونیست بود پس از سفر به فلسطین در سال ۱۸۹۱ طی مقالهای زیر عنوان Truth from Eretz Yisrael نوشت:
«و برادران ما در آنجا چه میکنند؟ رفتار آنها با اعراب خصمانه و بیرحمانه است. ناحقی میکنند، به شیوهای ننگین و بدون دلیل مکفی آنان را مضروب میسازند و حتی در مورد آن لاف میزنند (…) اگر همینطور ادامه دهیم معضل یهود را در جایی پرورش خواهیم داد، که قبلاً در آنجا وجود نداشت.»(۶)
سال ۱۹۱۷ برای صهیونیستها سال بسیار پراهمیتی بود: آنها سالهای طولانی هیاتهای نمایندگی متعددی به همایشهای دیپلماتهای عثمانی و همینطور نمایندگان کشورهای امپریالیستی اعزام کردند به این امید تا برای تحقق پروژه ملی خود به سرزمینهای فلسطینی دست یابند. سرانجام روز ۲ نوامبر ۱۹۱۷وقتی وزیر امور خارجه بریتانیا لرد بالفور قول حمایت از یک «میهن ملی یهودی در فلسطین» را به آنها داد (بیانیه بالفور) آنها به موفقیت رسیدند(۷) و یک ماه بعد از آن نیروهای انگلیسی بیتالمقدس را اشغال کردند. این که «میهن ملی» معهود در فلسطین باید صرفاً یک میهن کاملاً یهودی باشد، روز به روز بیشتر مورد تاکید قرار میگرفت. صهیونیستهایی چون خائیم وایسمان(رئیس سازمانجهانی صیهونیسم و بعد اولین رئیس جمهور اسرائیل) هرنوع تصوری در مورد تاسیس یک کشور دمکراتیک مشترک متشکل از یهودیان مهاجر از اروپا و آمریکا و اعراب بومی را قاطعانه رد میکرد. او این نظر را نیز برای بالفور فرستاد. در بسیار از نامههای وایسمان انزجار اساسی او علیه اعراب به خوبی منعکس است:
«اعراب بدوی هستند (…) بین یهودیان و مردم بومی عرب یک تفاوت اساسی و کیفی وجود دارد (…) اعراب یک نژاد مضمحل است.»(۸)
اعضای کمیسیون King-Crane در گزارش خود در سال ۱۹۱۹ نوشتند: «پس از ملاقاتهای متعدد با نمایندگان یهودی، صهیونیستها خواستار مصادره عملاًکامل اموال شهروندان غیر یهودی فلسطین امروزی هستند.» همینطور وینستون چرچیل که در آن زمان وزیر جنگ بود در یادداشتهای روزانه خود روز ۲۵ اکتبر ۱۹۱۹ نوشت: «یهودیانی هستند که به آنها قول دادهایم، آنها را به فلسطین منتقل کنیم و به نظر آنها بدیهی است که برای برآوردن این آرزو، مردم بومی فلسطینی باید از محل تخلیه شوند.»
مردم فلسطین در حال فرار ۱۹۴۸
آیا صهیونیستها نظر اکثریت مردم یهود را نمایندگی میکنند؟
باید تاکید کرد که صهیونیستها تنها بخش کوچکی و نه اکثریت یهودیان اروپایی و آمریکایی را تشکیل میدهند، امری که در گفتمان خاورمیانه کراراً آگاهانه نادیده گرفته میشود. جنبش صهیونیستی در درون جامعه یهودی در سطح جهان با مقاومت شدیدی روبهرو است. مثلاً اولین کنگره صهیونیستها به این خاطر در بازل (سوئیس) تشکیل شد، زیرا جامعه یهودی مونیخ شدیداً علیه تشکیل این کنگره در مونیخ دست به اعتراض زد. بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ نه تنها در بین مردم فلسطین احساس ناامنی و برافروختگی ایجاد کرد، بلکه همینطور با مخالفت جامعه یهودی –انگلیسی روبه رو شد. طی بزرگترین انتخابات جامعه یهودی در آلمان در سال ۱۹۲۴تنها انتخاباتی که صهیونیستها در آن شرکت داشتند، «انجمن مرکزی شهروندان آلمانی یهودی مذهب» این فراخوان را منتشر کرد:
«برای یهودیان آلمانی و علیه صهیونیسم. به لیستی که نام صهیونیستها را حمل میکند، رای ندهید(…) به هر لیستی، چه ارتودوکس و یا لیبرال رای دهید، مشروط براینکه صهیونیستها در آن حضور نداشته باشند و امکان ارتباط با لیستی که متعلق به صهیونیستها است را اجازه ندهد.»(۹)
برنامه اکثریت مردم یهودی در اروپا قبل از جنگ جهانی دوم کاملاً روشن بود، که نباید به فلسطین مهاجرت شود. در مقابل کمیسیون ویژه سازمان ملل برای فلسطین خاخام اعظم یوسف زوی روز ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۷ اعلام کرد:
«علاوه براین ما مخالفت قاطع خود برای تشکیل یک دولت یهودی در هربخش از فلسطین را اعلام میکنیم.»(۱۰)
طرح تقسیم سازمان ملل متحد
ولی در این بین صهیونیستها تلاش میکردند خواستهای خود برای تاسیس یک دولت ناب یهودی در فلسطین را به زور تحمیل کنند. آنها مهاجرین یهودی را که به منطقه آورده بودند از نظر نظامی مسلح کرده و تعلیم دادند (سازمان هاگانا و ایرگون) که در ابتدا با سلاحهای انگلیسی مجهز شدند ولی بعد نه تنها علیه مردم غیرنظامی فلسطین بلکه همینطور علیه نیروهای اشغالگر انگلیسی در فلسطین وارد عمل شدند. در نهایت در سال ۱۹۴۶ اولین بمبگذاری بزرگ در منطقه فلسطینی رخ داد: شبهنظامیان صهیونیست هتل شاه داوید را در بیتالمقدس که سربازان انگلیسی در آنجا به سر میبردند منفجر کردند. بادرنظر گرفتن خشونت شبهنظامیان صهیونیست ولی همینطور با در نظر گرفتن وقوع هولوکاست که توسط فاشیستهای آلمانی و همدستانشان رخ داد و به نابودی سیستماتیک و صنعتی شده ۶ میلیون یهودی اروپایی منجر شد، سازمان ملل به شکل فزایندهای به وضعیت فلسطین و مسئله تاسیس احتمالی یک دولت یهودی پرداخت.
یک شبهنظامی/سرباز صهیونیستی با اسلحه فلسطینیانی را که توسط یکان او مجبور به ترک خانه و کاشانه خود برای همیشه شده را کنترل میکند. ۱۹۴۸
و بدین سان در سال ۱۹۴۷ طرح تقسیم سازمان ملل برای فلسطین به اجرأ درآمد. با این که در سال ۱۹۴۷ سهم یهودیان از جمعیت فلسطین تقریباً ۳۳٪ بود و آنها مالک کمتر از۶٪ زمینهای منطقه بودند، بیش از نیمی از سرزمین فلسطین به آنها وعده داده شد. همینطور شهرها و دهکدههایی که حتی دارای شهروندان یهودی نبود، به تملک دولت آتی یهودی درآمد. قرار شد تنها ۴۳٪ سرزمین فلسطین در اختیار مردم بومی فلسطینی-عرب که اکثریت قاطع جمعیت را تشکیل میداد، قرار گیرد. برعکس بیتالمقدس باید یک منطقه بینالمللی میشد که نه به یهودیان و نه به فلسطینیها تعلق داشت.
نقل و انتقال شهروندان در طرح تقسیم فلسطین سازمان ملل منظور نشده بود. دولت یهودی باید تا ۵۰٪ از شهروندان فلسطینی تشکیل میشد. طرح پیشنهادی سازمان ملل مورد خشم و برافروختگی مردم فلسطین قرار گرفت. جامعه بینالمللی درست مطابق با سنن استعماری غرب بدون در نظر گرفتن منافع مردم فلسطین در مورد سرزمینی که به آن تعلق نداشت تصمیم میگرفت. بخش بسیار بزرگی از فلسطین باید در اختیار یک اقلیت مهاجر قرار داده میشد در حالی که منافع مردم بومی منطقه کاملاً مورد اغماض قرار میگرفت. ولی در سوی صهیونیستها نیز رضایت کامل حاصل نشده بود زیرا آنها خواستار سهم بیشتر و یک دولت حتیالامکان خالص یهودی بودند. از این رو بنگوریون روز ۳ دسامبر ۱۹۴۷ طی سخنرانی در مقابل اعضای بلندپایه حزب کارگر اسرائیل Mapai در رابطه با قطعنامه سازمان ملل گفت:
«در مناطقی که در اختیار دولت یهودی قرار گرفته، ۴۰٪ غیریهودیند. این ترکیب پایه مستحکمی برای یک دولت یهودی نیست. و در مقابل این واقعیت نوین باید با سختی و روشنی کامل ایستادگی کنیم. چنین نسبت جمعیتشناسی توان ما را برای حفظ حاکمیت یهود زیر سئوال میبرد. تنها کشوری قادر به حیات و باثبات خواهد بود که از حداقل ۸۰٪ شهروند یهودی تشکیل شده باشد.»(۱۱)
دوروایت متفاوت؟
در مورد وقایعی که پس از طرح تقسیم سازمان ملل رخ داد طبق روایت اسرائیل این ارتشهای عرب بودند که دولت نوزاد اسرائیل را مورد حمله قرار دادند. آری همین واحدهای تهاجمی عرب بودند که از مردم فلسطین خواستند سرزمینهای خویش را ترک کنند (* ادعاهاهایی وجود دارد که گویا کشورهای عربی از طریق فرستندههایی رادیویی از مردم فلسطین خواسته بودند که فلسطین را ترک کنند. تاکنون هیچ اثبات تاریخی برای این ادعا دیده نشده است)، در حالی که این اسرائیل بود که به مردم فلسطین پیشنهاد کرد، هر کس که بخواهد، میتواند در کنار یهودیان بماند و خوشبخت در یک اسرائیل دمکراتیک زندگی کنند. این تعریف نه تنها واقعیاتی که نشان داده شد، که جنبش صهیونیستی از ابتدا هم مصاره اموال و هم نقل و انتقال مردم فلسطین را در نظر داشت و لازم میشمرد، را نقض میکند، بلکه همینطور نگاهی به اسناد موجود در آرشیو ارتش اسرائیل تدلیس این روایت را برملأ میسازد.
از اواسط دهه ۱۹۸۰ بخش بزرگی از اسناد اسرائیل در مورد واقعه تاسیس کشور اسرائیل در اختیار تاریخشناسان نهاده شد. اسناد بسیار گسترده بایگانی شده آنچه که مردم فلسطین همواره شکوه کردهبودن را تایید میکند: آنها به طور سیستماتیک و با خشونت از سرزمینهای خود رانده شده بودند. این تنها یک شیوه ساده نگرش ذهنی مردم فلسطین نیست، بلکه تنها روایتی است که میتوان آن را به کمک فاکت و سند به اثبات رساند. این اسناد طرحهایی را برای کوچانیدن شهروندان بومی، فرمانهای حمله و دستورات مختلف برای ویران سازی دهکدههای مختلف در بر میگیرد.
نابودی یک خلق: یک گزارش بایگانی شده
تاریخشناسان اسرائیلی به کمک اسناد نامبرده نشان دادند که تنها بین ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ تا مارس ۱۹۴۸ یعنی چندین ماه قبل از تاسیس رسمی کشور اسرائیل در روز ۱۴ مه ۱۹۴۸ و پس از آن جنگ بین اعراب و اسرائیل، ۳۰ دهکده توسط شبهنظامیان اسرائیلی ویران شده و بیش از ۱۰۰ هزار فلسطینی را به فرار وا داشته شده بودند.(۱۲)
اردوگاه آوارگان ۱۹۴۸
یکی از این دهکدهها، بلدالشیخ بود. دستور رسمی در مورد این دهکده این بود: «دهکده محاصره شود، حتیالمقدور افراد زیادی به قتل رسند و دار و ندار آنها ویران گردد.(۱۳) یوسف وایتز مدیر بنیاد ملی یهود آنچه را که اواسط دهه ۱۹۴۰ در روزنگار خود نوشته بود، رسماً پیشنهاد کرد:
«آیا اکنون دیگر وقت آن نرسیده که از شر آنها رها شویم؟ چراباید این نیش مسموم را که ما را تهدید میکند، در خود تحمل کنیم؟»(۱۴)
بیش از ۶۰ نفر از افراد دهکده به قتل رسیدند سپس در یک جلسه مشاورتی نظامی شبه نظامیان صهیونیست تصمیم گرفته شد که «جدایی بین زنان و مردان یک معضل غیرضرور برای عملیات آتی پدید می آورد.»(۱۵) لذا میتوان از این تاریخ از یک «فاز آزمایشی» سخن گفت که طی آن سیاستهای راهبردی و همینطور مرزهای امکانپذیر توسط شبهنظامیان هاگانا و ایرگون مورد بررسی قرار گرفت. اوج این اقدامات روز ۱۰ مارس ۱۹۴۸ در طرح Plan Dalet صورت گرفت که به طور مبسوط در چندین صفحه مطرح شد که تبعید و کوچانیدن مردم فلسطین در بخشهای منفرد کشور توسط نیروهای نظامی صهیونیستی را چگونه باید سازمان داد:
«این عملیات را میتوان به اینصورت به اجرأ درآورد: یا از طریق ویران کردن دهکدهها (به این صورت که به آتش کشیده شوند، منفجر گردند و در ویرانههای آن مینگذاری صورت گیرد) و به ویژه در مناطق مسکونی، که در دراز مدت به سختی میتوان آنها را کنترل کرد و یا از طریق جستجو و عملیات کنترل شدید طبق مقرارات زیر: محاصره و شانه کردن دهکدهها. در صورت بروز مقاومت باید نیروهای مسلح منهدم شوند و مردم آن از مرز اخراج گردند.»(۱۶)
داوید بنگوریون در دفتر خاطرات خود بدرستی خلاصه کرد:
«پاکسازی فلسطین هدف اولیه Plan Dalet بود.»
در زیر، عزم و نظم به کار برده شده در تبعید مردم فلسطین، به طور نمونه در عملیات مشخص نظامی در برخی از شهرهای بزرگ فلسطین مانند حیفا، عکا، اللد و رامﷲ را معرفی میکنیم.
آوارگان فلسطینی تلاش میکنند از حیفا فرار کنند ۱۹۴۸
شهرساحلی حیفا روز ۲۲ آوریل ۱۹۴۸ از طرف شبه نظامیان صهیونیست مورد حمله قرار گرفت. در بایگانیهای هاگانا دستور زیر توسط فرمانده عملیات، موردهخای مکلف (که بعدها رئیس ستاد ارتش اسرائیل شد) صادر گردید:
«با هر عربی که روبه رو شدید او را به قتل رسانید، هرچیز که محترق است را به آتش بکشید و همه درها را منفجر سازید.» (۱۷)
قربانی کشتار در دیریاسین ۱۹۴۸
مردم فلسطین که از حمله غافلگیر شده بودند با ترس و وحشت به بندر گریختند. دوهفته پیش از آن شبهنظامیان صهیونیست دیریاسین را مورد حمله قرار داده و بیش از ۱۵۰ شهروند فلسطینی را به قتل رسانده بودند. ترس از کشتارهای دیگر در اعماق وجود فلسطینان در همه بخشهای کشور همچنین در حیفا رسوخ کرده بود. از این رو رهبران عرب تلاش کردند تا با تعامل با صهیونیستها تخلیه منظم حیفا را ممکن سازند، که نهایتاً بینتیجه بود. در طول مذاکرات و بعد در اغتشاش ناشی از فرار، شهردار یهودی شهر، شاباطای لوی قول داد که فلسطینیها میتوانند در حیفا بمانند و گزندی به آنها نخواهد رسید ولی لوی نبود که فرمان میداد بلکه رئیس موردخای ماکلف بود و بدین سان فراریان بیدفاع که در بندر جمع شده بودند تا با قایق منطقه را ترک کنند مورد حمله موشکی یکانهای صهیونیست قرار گرفتند.
«مردان از روی بدنهای دوستان و زنان از روی بدنهای اطفال خود عبور میکردند. کشتیها در بندر سریعاً با بار انسانی پر شد. آنها بیش از حد مسافر سوار کرده بودند و از این رو بسیاری از آنها همراه سرنشینان خود چپ و غرق شدند.»(۱۸)
شبهنظامیان و سربازان صهیونیستی پس از این که شهروندان فلسطینی را به یک ضرب متواری ساختند،حیفا را تاراج میکنند. این سربازان تاراجگر از کنار یک جوان ۱۳ ساله فلسطینی مقتول در خیابانهای حیفا عبور میکنند.۱۹۴۸
وقتی که نیروهای اشغالگر انگلیسی از حمله مطلع شدند، فوراً کشتیهایی اعزام کردند تا فلسطینیانی که به دریا ریخته شده و در حال غرق شدن بودند، نجات دهند و آنها را به لبنان منتقل سازند. وقتی گدامایر چند روز بعد از حیفا بازدید به عمل آورد به سختی توانست «احساس خشم و برافروختگی خود را هنگام ورود به خانههایی که هنوز غذا روی میز بود و اسباببازی بچهها و کتاب روی زمین به جای گذاشته شده بود و ظاهراً حیات با یک چشم برهم زدن رخت بربسته بود، سرکوب کند.»(۱۹)
مردم فلسطین مجبور شدند حیفا را ترک کننند.۱۹۴۸
در تصویر زیر میتوان یک شبهنظامی مسلح صهیونیست را مشاهده کرد.
برعکس شهر عکّا هفته ها تحت محاصره نیروهای صهیونیست قرار داشت. سازمان بینالمللی صلیب سرخ به مرکز اطلاع داد که «باکتری وبا توسط هاگانا وارد سیستم آب آشامیدنی شهر شده است.»(۲۰) همینطور سرهنگ بونت از ارتش انگلیس (رئیس خدمات بهداشتی ارتش انگلیس) و دکتر مکلین (خدمات پزشکی) و همینطور ماکسیمیلیان دِ مورون (نماینده سازمان صلیب سرخ در فلسطین) اتفاق نظر داشتند که :«این بیماری عفونی بدون شک از طریق آب آشامیدنی منتقل گردیده است.»(۲۱) عکا باید توسط وبا تضعیف میشد و دست از مقاومت برمیداشت. یک ناظر فرانسوی سازمان ملل (۲۲) از تاراج سیستماتیک و گسترده شهر گزارش کرد.
همه اینها قبل از «جنگ» اعراب و اسرائیل صورت گرفت. از ۳۰ مارس تا ۱۵ مه ۱۹۴۸ نیروهای صهیونیستی ۲۰۰ دهکده دیگر را اشغال کردند و مردم آن را بیرون ریختند. و بدین سان تقریباً نیمی از دهکدهها و اغلب شهرهای فلسطینی مورد حمله قرار گرفته و نهایتاً ویران و یا اشغال شد و بیش از ۴۰۰ هزار فلسطینی آواره گردید، و همه اینها قبل از این که صهیونیستها تاسیس کشور اسرائیل را اعلام کنند و قبل از این که کسی از دو طرف رسماً اعلام جنگ کرده باشد.
مادر و فرزند فلسطینی که در طول النکبه از خانه و کاشانه خود رانده شده.۱۹۴۸
همینطور پس از ۱۴ مه ۱۹۴۸یعنی پس از اعلام رسمی تاسیس کشور اسرائیل تبعید و کوچانیدن مردم فلسطین ادامه پیدا کرد: رابین در روزنگار خود نوشت که دوماه پس از تاسیس کشور اسرائیل، نخست وزیر اسرائیل در پاسخ به این سئوال که با ۷۰ هزار نفر شهروند اللد و رامﷲ چه باید کرد، چه واکنشی نشان داد: «بن گوریون با دست به علامت «آنها را بیرون بریزید!»(۲۳) اشاره کرد. اللد در ژوئیه ۱۹۴۸ مورد بمباران هوایی قرار گرفت و ۴۲۶ شهروند فلسطینی که در مسجد دهمشی پناه جسته بودند توسط نیروهای اسرائیلی کشته شدند که بعد «به خانهها حمله بردند و اعضای خانواده را بیرون کشیدند و حتی یک خانه را مستثنی نگذاشتند. سپس منازل تاراج شد و دارو ندار آوارگان تصاحب گردید. تاریخشناس اسرائیلی ایلان پاپه (۲۴) برپایه اسناد بایگانی شده موجود و گزارش شهود عینی نوشت: آوارگان مجبور شدند در یکی از گرمترین ماههای سال و دریکی از گرمترین مناطق فلسطین پای پیاده به نوار غربی رود اردن کوچ کنند.»
تصویر: مردم فلسطین توسط صهیونیستهای مسلح از اللد بیرون رانده میشوند
زیر فشار وقایع خشونتبار اللد نمایندگان شهر همسایه رامﷲ قرارداد کاپیتولاسیون را با نیروهای اسرائیلی به امضأ رساندند. رامﷲ اطمینان خاطر داد که هیچنوع مقاومت نظامی در مقابل نیروهای اشغالگر اسرائیلی انجام نخواهد داد و در عوض اسرائیل تضمین کرد مردم رامﷲ را اخراج نکند. ولی کمی بعد از امضأ این قرارداد در روز ۱۴ ژوئیه نیروهای اسرائیلی زیر فرماندهی اسحاق رابین که بعد نخست وزیر کشور شد و جایزه صلح نوبل را دریافت کرد به شهر حمله بردند و آن را تاراج کردند و شهروندان را بیرون راندند. مردم اجازه نداشتند دار و ندار خود را با خود به همراه ببرند و آنها نیز مجبور شدند در گرمای آتشین تابستان پای پیاده به کرانه باختری رود اردن مهاجرت کنند. بنابر گزارش رکن دوم ارتش هاگانا SHAI (25) ۷۳٪ کلیه فرارین و آوارگان فلسطینی در سالهای ۱۹۴۷/۱۹۴۸ به دلیل حملات اسرائیلیها اقدام به فرار کرده بودند، ۲۲٪ از ترس حمله به دهکدههای مجاور و فقط ۵٪ به خاطر فراخوان اعراب به ترک سرزمینهای خود مبادرت کرده بودند.
همزیستی مسالمتآمیز؟ النکبه ادامه دارد
بیرون راندند و کوچانیدن مردم فلسطین پس از تاسیس کشور اسرائیل ادامه پیدا کرد. ازجمله اقداماتی که صورت میگرفت ادامه ویران ساختن اماکن مسکونی، مصادره املاک و مالکیت خصوصی کلیه فلسطینیهای آواره به حکم قانون (حتی آنانی که بعدها شهروند اسرائیلی شدند) و همینطور داراییهای اجتماعی فلسطینی ها (مانند انجمنها و بنیادها) و غیره بود. آن بخش از مردم فلسطین که به بیرون مرزهای اسرائیل امروزی تبعید نشدند (تقریباً ۲۰٪ مردمان بومی منطقه) پس از سال ۱۹۴۸ برای ۱۸ سال زیر قوانین نظامی قرار گرفتند. بدین سان شهروندان عرب اسرائیل اجازه خروج از محل را نداشتند و برای ملاقات بستگان خود در شهرهای مجاور نیاز به کسب جواز ویژه داشتند و همینطور از داشتن حق محاکمه در دادگاه مدنی مانند مورد شهروندان یهودی محروم بودند. آنها که به خارج از مرزهای اسرائیل تبعید شده بودند حق بازگشت به میهن خود را نداشتند. سربازان اسرائیلی مجاز بودند به روی فلسطینیانی که کوشش میکنند به میهن خود بازگردند تیراندازی کند. این قانون تا امروز پا برجاست. این اقدامات نظامی روزی با دقت ویژه انجام شد تا آوارگان دیگر نتوانند به میهن خود بازگردند. هیچ چیز نیات تبعید همیشگی خلق فلسطین از سرزمین خود را به خوبی این قانون آشکار نمیکند.(۲۵)
تصویر: ۱۸ سال سیمخاردار مبین زندگی روزمره فلسطینیانی که در اسرائیل ماندند
نتیجهگیری
النکبه، تبعید یک خلق، یک اشتباه و یا یک اتفاق در تاسیس کشور اسرائیل نبود و هیچ ارتباطی با نتیجه جنگ اعراب و اسرائیل نداشت. این یک سازوکار پاکسازی قومی بود که از اول مطرح بود و بعدها به طور سیستماتیک و خشونتبار با هدف تاسیس یک دولت نژادی ملی خالص به اجرأ درآمد. تاریخشناس اسرائیلی بنی موریس به طور خلاصه نوشت:
«انتقال اجتناب ناپذیر بود و در بطن صهیونیسم نهفته بود زیرا کوشش میکرد کشوری راکه «عربی» بود به یک کشور «یهودی» تبدیل کند و یک کشور یهودی بدون تبعید گسترده شهروندان عرب نمیتوانست پدید آید و زیرا همین هدف به طور اتوماتیک مقاومت در بین اعراب را به وجود می آورد(۲۷).
منابع:
[۱] Raphael Patai (ed.), The Complete Diaries of Theodor Herzl, Th160
[۲] http://www.jewishencyclopedia.com/articles/2612-basel-program (abgerufen am 05.05.2020)
[۳] The New York Times vom 20.06.1899, „Conference of Zionists; Will Colonize Palestine“ https://www.nytimes.com/1899/06/20/archives/conference-of-zionists-elect-delegates-at-their-meeting-in.html (abgerufen am 05.05.2020)
[۴] Yonatan Mendel, The Creation of Israeli Arabic: Security and Politics in Arabic Studies in Israel, Pa014.
[۵] Justin McCarthy, The Population of Palestine, Mc98
[۶] Aha Dowty, Ahad Ha’am, and Asher Ginzberg. “Much Ado about Little: Ahad Ha’am’s “Truth from Eretz Yisrael”, Zionism, and the Arabs.” Israel Studies 5, no. 2 (2000): 154–۸۱٫
[۷] https://mfa.gov.il/mfa/foreignpolicy/peace/guide/pages/the%20balfour%20declaration.aspx
[۸] Chaim Weizmann, The letters and papers of Chaim Weizmann, Israel Universities Press
[۹] Max P. Birnbaum, Staat und Synagoge 1919–۱۹۳۸ — J.981
[۱۰] https://www.truetorahjews.org/dushinsky1 (abgerufen am 5.05.2020)
[۱۱] Die gesamte Rede wurde veröffentlicht in: Ben-Gurion, Tagebuch, In the Battle, S. 255–۲۷۲, ۱۹۴۹
[۱۲] Benny Morris, The Birth of the Palestinian Refugee Problem Revisited, 2004
[۱۳] Uri Milstein, The History of the Independence War, Bd 78, 1989
[۱۴] Ben-Gurions Diary, 31.12.1947
[۱۵] Ilan Pappe, Die ethnische Säuberung Palästinas, S. 106, 2007
[۱۶] Die englische Übersetzung des Plan Dalet findet sich bei Walid Khalidi, „Plan Dalet: Master Plan for the Conquest of Palestine“, Journal of Palestine Studies, 18/69 (Herbst 1988), S. 4–۲۰٫
[۱۷] Hagana Archives, 69/72, 22.4.1948
[۱۸] Walid Khalidi, Selected Documents of the 1948 War
[۱۹] Central Zionist Archives, 45/2, Protokoll
[۲۰] Red Cross Archives, Geneva, Files G59/1/GC, G3/82
[۲۱] Salman Abu Sitta, Israel’s Biological and Chemical Weapons: Fast and Present, Between the Lines, 2003
[۲۲] Ilan Pappe, Die ethnische Säuberung Palästinas, S. 164, 2007
[۲۳] Dan Kurzman, Soldier of Peace, S. 140 f, 1998
[۲۴] Ilan Pappe, Die ethnische Säuberung Palästinas, Zw2007
[۲۵] Intelligence report, “Migration of Eretz Yisrael Arabs between December 1, 1947, and June 1, 1948”. Scan des hebräischen Texts und der englischen Übersetzung: (https://web.archive.org/web/20200503130610/https://www.akevot.org.il/en/article/intelligence-brief-from-1948-hidden-for-decades-indicates-jewish-fighters-actions-were-the-major-cause-of-arab-displacement-not-calls-from-arab-leadership/?full)
[۲۶] Der Gesetzestext: https://web.archive.org/web/20111006160636/http://www.israellawresource-center.org/emergencyregs/fulltext/preventioninfiltrationlaw.htm
[۲۷] Ausführliche Informationen: Alina Korn, From refugees to infiltrators: Constructing political crime in Israel in the 1950s, International Journal of The Sociology of Law 31, S. 1–۲۲٫, ۲۰۰۳