محور سلطه سرمایهداری غربی مسؤول بیشتر بحرانهای جهان است. بحران مشروعیت از بریتانیا تا ژاپن امتداد دارد و امپریالیسم ایالات متحده در هر فاجعه جدیدی شریک است.
اینکه بگوییم غرب که در حال حاضر تحت فرمان امپریالیسم ایالات متحده است، دچار مشکل است، نوعی کوچکنمایی است. بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا در ۷ ژوئیه در بحبوحه تشدید بحران مشروعیت سیاسی، استعفاء داد. سه هفته قبل از اعلام استعفای جانسون، ائتلاف به اصطلاح میانهرو امانوئل ماکرون اکثریت پارلمانی خود را در فرانسه از دست داد. جو بایدن، رییسجمهور ایالات متحده همچنان با بحران مشروعیت خود مواجه است که خود را در کاهش محبوبیت و تحقیر عمومی به دست وفاداران دمکرات مانند «دبرا مسینگ» (Debra Messing) نشان داده است. در غرب، بحران سیاسی زیربنای یک هرجومرج سیستمی بیسابقه را تشکیل داده است، که اعتماد اکثریت قریب به اتفاق کارگران و ستمدیدگان را به آینده سلب کرده است.
این هرجومرج با ترور «شینزو آبه» (Shinzo Abe) نخستوزیر سابق ژاپن در ۷ ژوئیه تشدید شد. آبه یک امپریالیست، یک نئولیبرال و کسی بود که به دقیقترین وجه یک دستنشاندۀ امپراتوری آمریکا را متجلی میکرد. حزب آبه به اصطلاح لیبرال دمکرات (LDP) به معنای واقعی کلمه مخلوق آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) بود. دیگر خصوصیات نفرتانگیز آبه شامل پرستش جنایتکاران جنگی فاشیست ژاپن، عضویت او در فرقه فاشیستی نیپون کایگی (Nippon Kaigi)، و دفاع صریح او از تاریخ ژاپن در وحشیگری و استثمار فوقالعاده «زنان تسلیدهنده» (از واژه ژاپنی ایانفو (慰安婦) که در زبان عامیانه ژاپنی به معنای روسپی است) از مستعمرات آن بود. با این حال، مهمترین چیز برای ایالات متحده، وفاداری بی چون و چرای آبه به جنگ سرد جدید و محاصره نظامی چین بود.
ترور آبه و بحرانهای سیاسی ناشی از آن در غرب، گواه روشنی است که نشان میدهد امپریالیسم به رهبری ایالات متحده، محرک اصلی هرجومرج جهانی در گیتی است. در جبهه اقتصادی، ایالات متحده و اتحادیه اروپایی جنگ نیابتی خود را با روسیه از طریق انتقال تسلیحات گسترده و تحریمهایی که مثل بومرنگ برمیگردند و به کمبود و تورم دامن میزنند، طولانی میکنند. تورم هزینه سیاسی دارد. ناتوانی رژیمهای سرمایهداری منفور در غرب در مقابله با افزایش هزینههای زندگی بیش از پیش آشکار میشود. اینکه به اصطلاح برتری نظامی ایالات متحده و شرکای امپریالیستی آن نیز با عملیات نظامی ویژۀ موفق روسیه در اوکرائین به چالش کشیده میشود، کمکی نمیکند.
به لطف دل مشغولی ایالات متحده در گسترش ناتو، آینده دولت کودتایی ۲۰۱۴ اوکرائین که تحت حمایت ایالات متحده بود، تیره و تار است. عملیات نظامی ویژۀ روسیه در اوکرائین پیشرفتهای چشمگیری در منطقه دونباس داشته است. اگر ایالات متحده و شرکای کوچکتر آن در ناتو بازپرداخت بستههای کمکهای گزاف خود را طلب کنند، اقتصاد شکننده و خصوصی شده اوکرائین که از قبل ضعیف شده است، آسیب بیشتری خواهد دید. و اوکرائین تازه آغاز راه است. پذیرش تازۀ سوئد و فنلاند در ناتو یک اعلان جنگ دیگر علیه روسیه است، که دری را به روی درگیریهای آینده باز میکند که حتی از جنگ نیابتی ایالات متحده در اوکرائین ویرانگرتر است.
این یک واقعیت غیرقابل انکار است که هر جا امپریالیسم آمریکا قدم میگذارد، هرجومرج را نیز با خود به همراه میآورد. در آمریکای لاتین تنها در جایی ثبات وجود دارد که دولتهای چپ حاکمیت محکمی را به دست آورده باشند. در آفریقا، گسترش فرماندهی آمریکا در آفریقا (AFRICOM) پس از تهاجم ایالات متحده-ناتو-آفریکام به لیبی در سال ۲۰۱۱ منجر به بیثباتی گسترده و تزلزل سیاسی شده است. در آسیا، میلیتاریسم ایالات متحده به جنگ در غرب دامن زده و تلاش کرده است تا ائتلافی از کشورهای دستنشانده علیه چین در شرق سازماندهی کند. مداخله ایالات متحده در تایوان، زمینهای را برای پیمانکاران دفاعی ایجاد کرده است، و جو بایدن را بر آن داشت تا سه بار اعلام کند که ایالات متحده آماده مداخله نظامی برای «دفاع» از جزیره در یک سناریوی مبادله هستهای تضمین شده است.
نظامیگری آمریکا مانع اصلی ثبات سیاسی در جهان است که پیش نیاز مقابله با چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی و فقر است. تحریمهای ایالات متحده و اتحادیه اروپایی موجب مرگ هزاران نفر در کشورهای فقیرتر و غیر-سفید شده است. انقلابهای رنگی تحت حمایت آمریکا و مانورهای «قدرت نرم» مقدمه تغییر رژیم هستند. به اصطلاح «قدرت نرم» آمریکا ارتجاعیترین نیروهای جهان را تقویت میکند. ضدانقلابیون راست افراطی و فاشیست در آمریکای لاتین و مرکزی، داعش در غرب آسیا، و هنگ آزوف در اوکرائین، همگی زاییده مداخله ایالات متحده هستند که به عنوان «قدرت نرم» پنهان شده است.
یک رابطه دیالکتیکی بین سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده وجود دارد. امپریالیسم آمریکا مرحله پیشرفته نظام سرمایهداری است که بر اساس بردهداری، استعمار و نژادپرستی بنا شده است. قتل وحشیانه «جیلند واکر» (Jayland Walker) به دست پلیس آکرون تقریباً یک اتفاق روزمره در سراسر ایالات متحده است. سیاهپوستان آمریکایی و بومیان قرنها در معرض وحشتناکترین اشکال خشونت نژادی قرار گرفته اند. جنگهای بیپایان ایالات متحده آمریکا بیانگر این خشونت است که در جهت اهداف امپریالیستی است.
کرکسهای هرجومرج به خانه آمده اند تا انتقام بگیرند. نظم جهانی امپریالیستی اروپایی-آمریکایی از تضادهای لاعلاج رنج میبرد. بیثباتی سیاسی امری عادی است. گفته میشود یک بحران اقتصادی دیگر در راه است، اما به احتمال زیاد مدتهاست که به وقوع پیوسته است. جنگهای امپریالیستی دیگر هیچ چشمانداز «پیروزی» واقعی را بدون پیآمدهای جدی برای جنگافروز ارایه نمیکنند.
در حالی که شرایط مادی فرصتهای بسیاری را ارایه میدهد، هیچ چالش سازمان یافته و مستقلی از جناح چپ برای برتری سرمایه ایالات متحده و گارد دولتی مسلح آن وجود ندارد. این وظیفه پیش روی جنبش مردمی است که در شکم جانور امپریالیستی ساکن است. در مواجهه با هرجومرج بیسابقهای که عامل اصلی آن، ایالات متحده آمریکا، ایجاد میکند، این بدون شک دشوارترین وظیفهای است که طبقه کارگر و ستمدیدگان در توسعه طولانی و تاریخی مقاومت با آن روبهرو هستند. اما ما در انتخاب چنین وظیفهای آزاد نیستیم. این وظیفه به خاطر وزن امپریالیسم که بر پشت ما سنگینی میکند، به ما تحمیل شده است.
و ما تا هنگامی که از شرّ این بار خلاص نشده ایم، نباید استراحت کنیم!