روز ۲ مه ۲۰۱۴ در قلب اروپا کشتار وحشیانهای در اودسا صورت گرفت. تحقیقات و روشنگری در مورد این کشتار که بدنبال کودتای مایدان صورت گرفت و به مرگ حداقل ۴۲ نفر و زخمیشدن بیش از ۲۰۰ نفر منجر شد تا امروز یعنی پس از گذشت ۸ سال هنوز از طرف دولت در کییف تخطئه میشود. در آن روزها واقعاً در شهر بندری اودسا در کنار دریای سیاه چه اتفاقاتی رخ داد؟ و چرا؟
روز ۲ مه ۲۰۱۴ در قلب اروپا کشتار وحشیانهای در اودسا صورت گرفت. تصاویر به آتش کشیدن خانه سندیکا توسط چاقوکشان و آدمکشان فاشیست و بیرون پریدن افراد از طبقههای بالایی ساختمان که شعلههای آتش از آن بیرون میزد در جهان پخش شد. تحقیقات و روشنگری در مورد این کشتار که بدنبال تغییر قدرت خشونتآمیز ناشی از کودتای مایدان صورت گرفت و به مرگ حداقل ۴۲ نفر و زخمیشدن بیش از ۲۰۰ نفر منجر شد تا امروز یعنی پس از گذشت ۸ سال هنوز از طرف دولت در کییف تخطئه میشود. در آن روزها واقعاً در شهر بندری اودسا در کنار دریای سیاه چه اتفاقاتی رخ داد؟ و چرا؟
“حریق”: ۲ مه ۲۰۱۴
اولریش هایدن، روزنامهنگاری که همراه مارکو بنزون در سال ۲۰۱۵ همینطور به آتش کشیدن خانه سندیکا و پیشزمینههای سیاسی آن را روشنگرانه و در عینحال بسیار دردناک در فیلم مستند “حریق” در مورد کشتار اودسا تهیه کرد و این قتل عام را با تحقیقات خستگیناپذیر و مصاحبههای گوناگون شفافیت بخشید، روند وقایع را در آنزمان بطور مبسوط در مقالهای ترسیم کرد. “تانزدیکی ظهر ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر از هواداران فوتبال (به مناسبت مسابقه در لیگای اول بین کلوب محلی چورنومورتز و تیم متالیست خارکیف که قرار بود غروب آن روز صورت گیرد) و همینطور گروههای مایدان و کنشگران بخش راست که با یک قطار ویژه و با اتوبوس زیر نام مارش برای وحدت اوکراین از تمام اوکراین آمده بودند در محل حضور داشند.کنشگران دست راستی با کلاهخود، سپر، چماق، هفتتیر بادی و ظاهراً حتی با سلاح گرم مسلح بودند. (…) آنها قصد داشتند به نیروهای هوادار روسیه که در مقابل خانه سندیکا چادر زده بودند، درس آموزندهای بدهند”. پس از شاخ و شانه کشیدن و سپس زدوخورد با ضدفاشیستها در بعداز ظهر در داخل شهر ” “نفرت علیه جداییطلبان فزونی یافت”. سپس “یکی از فعالین حزب گلیچکو Udar، آندری یوسوف با مگافون از جمعیت خواست به سوی اردوی چادرهای مخالفین دولت در مقابل خانه سندیکا بروند و در آنجا کشتار صورت گرفت.”
پیشپرده و بسیج
در اواخر ماه مارس نیروهای کودتاگران یعنی به اصطلاح “یورومیدانیهای” هوادار اروپا و “بخش راست” در اودسا خواستار “نابودی تجزیهطلبان در شهر بودند”. ولی کنشگران “یورومایدان” و هواداران دولت کودتاچیان در اودسا همیشه از نظر تعداد، گروه کوچک هرچند مصممی را تشکیل میدادند. به بهانه مسابقه فوتبال لیگا بسیج و انتقال هولیگنهای فاشیست و رایکالهای سازمانیافته “بخش راست” با قطارهای ویژه از خارکیف و با اتوبوس از مناطق دیگر کشور، جِرم بحرانی برای یک حمله فاشیستی به نیروهای اودسایی ضد مایدان را فراهم کرد.
چاقوکشان و قاتلین فاشیست و دخترمدرسهایها با رنگهای زرد و آبی
در همان طول تظاهرات در بین تظاهرکنندگان “هوادار اوکراین” افرادی شدیداً مسلح و ماسکزدهای در سن کمی بالای متوسط، مزین به جلیقههای ضدگلوله و اونیفورمهای استتاری از جناح راست از خارکیف حضور داشتند و به دنبال درگیریها در داخل شهر اولین کوکتل مولوتفها علیه ضد فاشیستها و چپها را پرتاب کردند. این برخوردها توسط پلیس در بخش تجاری شهر پایان داده شد. روزنامهنگار دنیای جوان راینهارد لائوترباخ در آن زمان نوشت، اینجا بود که “برخی تصاویر هولناک روز” پدید آمد. “ویدیوهای اینترنتی نوجوانان خوشحال و خندان را نشان میداد ، در حالی که پرچم زرد و آبی را روی شانههای خود افکنده بودند، بطریها را با بنزین پرمیکردند.(…) فارغ از هرنوع حجب و حیای اخلاقی در مورد وحشیگری که ناسیونالیسم در بین دخترمدرسهها پدید آورده بود، این تصاویر نشان میداد …، که هواداران زرد۔آبی خشونتگرا بودند و نیات مشخصی را دنبال میکردند، زیرا معمولاً ، اگر کسی نقشهای در سر نداشته باشد هیچگاه با پیت بنزین در دست در شهر اینور و آنور نمیرود و هیچکس هم بیخود و بیجهت یک دوجین بطری خالی با خود حمل نمیکند. سازماندهندگان این فاجعه آنها را تامین کرده بودند.”
قتل عام اودسا ۲۰۱۴
حدود ساعت ۱۷ صدها فاشیست و چاقوکش “بخش راست” حمله علیه کمپاعتراضی را آغاز کردند. آنها زیاد معطل نکردند و کنشگران ضدمایدان و سندیکالیستهایی را که در میدان حضور داشتند محاصره کردند و با کوکتل مولوتف چادرهای آنان را به آتش کشیدند. افرادی که مورد حمله واقع شده بودند و از جمله افراد بازنشستهای که برای خواستهای متفاوت سیاسی امضأ جمعآوری میکردند از ترس اوباش دست راستی و از ترس شعلههای آتش به خانه سندیکا که در آن نزدیکی بود و به ظاهر امن میرسید فرار کردند. ولی فاشیستها با قدرت تمام آنجا را نیز طعمه حریق کردند و خانه سندیکا را با کوکتل مولوتف به آتش کشیدند. در جنب آن گروه ضربتی آنها از طریق یک در جنبی داخل ساختمان شدند و به شکار نیروهای چپ، کمونیست، سندیکالیست و ضدفاشیست پرداختند و بیرحمانه کنشگران ضد مایدان را به قصد کشت مضروب کردند. آتش سوزی در خانه سندیکا در این بین شدت یافته بود. برای فرار از مرگ تعداد زیادی از کنشگران و ضدفاشیستها از پنجرههای ساختمان که در این بین کاملاً طعمه زبانههای آتش شده بود بیرون پریدند. برخی از آنان فوراً جان سپردند و آنانی که پس از پرش از طبقات فوقانی شدیداً مجروح شده و استخوانهایشان خورد شده بود و روی زمین افتاده بودند توسط چاقوکشان دست راستی با میله آهنی و چوب بیسبال و یا با چاقو به قصد مرگ مضروب شدند. هرکس که در این قتلعام، قربانی سوختگی، مصمومیت و یا سقوط نشد، توسط اوباش چاقوکش در آخرین لحظه به آن دنیا فرستاده شد و یا اگر “خیلی خوششانس” بود کارش فقط به بیمارستان کشید. در تصاویر ویدئویی نیروهای امداد پزشکی که کمی بعد به محل رسید علاوه براین قربانیانی دیده میشدند که تنها سر و صورت آنها سوخته بود و بقیه بدن آنان طعمه حریق نشده بود که به تیرباران موازی آنان اشاره داشت. ظاهراً سر آنها به این امید که کلیه آثار از بین برود با بنزین آغشته شده و آتش زده شده بود، در حالی که بقیه بدن آنها سالم مانده بود. این رویکرد با مشاهدات و فیلمهای مستند متعدد دیگری مطابقت داشت که نشان میداد چگونه میکولا ولکف (یکی از رهبران محلی طیف راست) افرادی را که از خانه در حال سوختن سندیکا فرار میکنند با هفتتیر مضروب میسازد. تنها سه روز قبل دبیر وقت شورای امنیت اوکراین آندری پاروبیج رسماً دو دوجین جلیقه ضدگلوله در اختیار او گذارده بود (که بعداً به آن پرداخته خواهد شد). کارنامه این خونخواهی فاشیستی در قلب اروپا مبین حداقل ۴۲ کشته و بیش از ۲۰۰ زخمی بود.
قتلعام اودسا، یک حادثه معمولی نبود
خویشتنداری پلیس و یا بیعملی پلیسضدشورش که میدانداری خونین اوباش و قتلعام را فقط نظاره میکرد، بیتوجهی به تماسهای اضطراری تلفنی، بیعملی آتشنشانی (که توسط دستراستیها بلوکه شده بود) و همینطور یک سلسله از نشانههای جدی دیگر از کشتار بسیار خوب سازماندهی شده و هماهنگ، همگی به یک عملیات برنامهریزی شده اشاره داشت.
فرمانده “هنگ آسوف”، فرماندار نمیروفسکی و یولیا تیموشنکوِ ضد روس
رهبر بدنام “هنگ آسوف” و پرنفوذترین نئوفاشیست اوکراین و یا بخش هجومی آن، آندری بیلتسکی با افتخار میگفت که گروه هواداران تیم فوتبال خارکیف از طرف گروه فاشیستی که زیر سلطه اوست، هدایت میشود. ولودیمیر نمیروفسکی، فرماندار تندرویی که کییف در اودسا منصوب کرده بود، به نوبه خود حمله به کمپاعتراضکنندگان ضد مایدان که دارای نظرات انتقادی به دولت بودند را “قانونی” اعلام کرد، زیرا از این طریق ” تروریستها خنثی شدند”. و خانم یولیا تیموشنکو، رئیس جمهور سابق فطرتاً ضد روس روز بعد از این قتلعام مخصوصاً به اودسا رفت و با احترام در مقابل قاتلین و چاقوکشان تعظیم کرد و بیشرمانه گفت: “میخواهم از همهکسانی که (دیروز) به اودسا آمدند تا برای اوکراین مبارزه کنند، تشکر کنم.”
با این پیشزمینه اظهارات یک ماه پیش “شاهزاده خانم گاز” که تاکنون مورد حمایت غرب بوده است، باردیگر معنی پیدا میکرد. او در پاسخ به این سئوال که با میلیونهانفر شهروند روستباری که در اوکراین زندگی میکنند، چه باید کرد، گفت که بهترین راه “ازبین بردن آنها با یک بمب اتمی است”. و علاوه برآن اشاره کرد که میخواهد از روابط بسیار گسترده خود علیه روسیه استفاده کند تا “لعنت بر روسیه! از روسیه حتی یک سرزمین سوخته نیز باقی نماند.”
این اظهارات انتشار یافته که در آن زمان به طور کوتاه لرزه شدیدی در انظار بینالمللی ایجاد کرد، به زودی فراموش شد و شاهزاده خانم و الیگارش “نارنجی” مجدداً بدون پرداخت مالیات به جرگه مدافعان “حق” علیه “باطل” پیوست.
دولت (درسایه) و قتلعام اودسا۔رئیس جمهور موقت، تورشینف و رئیس شورای امنیت اوکراین، پاروبیج
به زودی برمبنای وجود نشانههایی، این ظن ایجاد شد که قتلعام اودسا میتوانست احتمالاً یک اقدام برنامهریزی شده به رهبری رئیس مجلس سابق یعنی الکساندر تورشینف که پس از کودتا علیه یانوکوویچ به طور موقت رئیس جمهور اوکراین و بعد رئیس شورای امنیت اوکراین شد و همچنین معاون امنیتی وقت او آندری پاروبیج باشد. پاروبیج در طول کودتای مایدان، “فرمانده مایدان” و یکی از برجستهترین راستهای افراطی رژیم کییف بود که در ویدئوهای متعددی مشغول گفتگوی جدی با افرادی که بعد حمله را آغاز کردند مشاهده میشد. ارایه جلیقههای ضدگلوله توسط میکولا ولوکف در بالا اشاره شد ولی در بالا گفته نشد که ولوکف که به احتمال زیاد یک شخصیت کلیدی در قتلعام اودسا بود، اوایل ۲۰۱۵ به روایتی به دلیل یک بیماری ریوی مرموز درگذشت. تورشینف به نوبه خود در سال ۲۰۱۷ طی مصاحبهای با BBC علناً اعتراف کرد که او در سال ۲۰۱۴ دستور اعمال خشونت علیه تظاهرکنندگان در منطقه را صادر کرده بود و به خاطر برخی ملاحظات ارتش اوکراین، تنها “راه حل”(به گفته او) اعزام “میهنپرستان” به صحنه جنگ بود.
دلایل و مدارک با گوش کر رسانههای عمده در غرب روبهرو شد
همه اینها از طرف رسانههای عمده غرب سرسختانه و بیرحمانه مانند تماسهای اضطراری در طول قتل عام اودسا در سال ۲۰۱۴، نادیده گرفته شد.
طبیعی است، از یک سو آنها اکنون مدتی است که گرفتار هذیان جنگی هستند و از سوی دیگر به صرفه نیست مثلاً در این مورد گزارش دهند که ساآکاشویلی که مردم گرجستان او را به عنوان رئیس جمهور از کشور بیرون افکندند، پس از اقامتی چندماهه در ایالات متحده آمریکا به اوکراین دعوت شد تا به فرمانداری اودسا منصوب گردد (…)
خرابکاری کییف در تحقیقات و روشنگری قتلعام و خیانت سندیکاهای کارگری غرب
تحقیقات و روشنگری قتلعام تا امروز از طرف دولت کییف و دادگستری این کشور چه در مورد مجرمین مستقیم و چه حامیان پشتپرده آنان تخطئه میشود. با اینکه صدها نفر شهادت دادند و مجرمین را شناسایی کردند و فیلمهای ویدئویی و تصاویر فراوانی از واقعه و حتی اعترافات برخی از مجرمین در دست است، تا امروز هیچ کس به خاطر کشتار در اودسا به دادگاه کشیده نشده است، چه رسد که محکوم و یا مجازات شده باشد. در پناه پردهای که روی این جنایات کشیده شده در سالروز این کشتار در سالهای اخیر کراراً فاشیستها و راستهای رادیکال با غروری متعفن در خیابانهای اودسا رژه میروند و روز خونخواهی را وقیحانه “روز جشن و تعطیل” اعلام میکنند. دومجرمی که در کنار ولوکف دستگیر شدند، یعنی کنشگر مایدان وزوولود گونچارفسکی (که از طرف تعداد زیادی شناسایی شده بود که فرد بیدفاعی را که روز زمین افتاده بود با یک میله آهنی مضروب میکرد) و کنشگر دیگر مایدان سرگئی چودیاک (که با یک تفنگ لوله کوتاه تعداد زیادی از افراد پلیس، مخالفین دولت و روزنامهنگاران را مجروح کرده بود از جمله سردبیر روزنامه اینترنتی دومسکایا، یوگنی لوزینسکی که بعد در بیمارستان جان سپرد) هردو آزاد شدند.
اینکه هم شورای اروپا و هم سازمان ملل متحد به اتفاق تحقیقات و خرابکاریهای کییف را سالهاست مورد انتقاد قرار میدهند و مقامات اوکرایینی و دستگاه قضایی اوکراین را شدیداً به “عدم تمایل برای شناسایی مسئولین واقعی کشتار و پیگرد قانونی آنان” متهم میکنند در رابطه با وضعیت عجیب اوکراین حتی در بین تعداد زیادی از سندیکاهای کارگری اروپایی که تا امروز همواره چشمان خود را بر روی قتلعام توسط مباشرین و عوامل فاشیست الیگارشهای رژیم بستهاند، هرگز نقشی ایفأ نکرده است. اونای آرانزادی میگوید: “هشت سال پس از قتلعام در پائین دیوار خانه سندیکا هنوز یک گرافیتی قابل رویت است که با طعنه تلخ نوشته: پیش به سوی مرگ!”