به گزارش دولت بهار، متن سخنان دکتر احمدی نژاد بدین شرح است:
(…. وقتی نگاه، از نگاه انسانی بیرون رفت و تبدیل به نگاه قدرتمدار شد، ارزش های انسانی و حقوق انسانی هم گزینشی می شود. تحت فشار گذاشتن مردم غلط و محکوم است، هر کجای عالم که باشد. جنگ براه انداختن، محکوم و غلط است، هر کجای عالم که باشد. نسل کشی، زشتترین کاری است که یک عده می توانند انجام دهند. الان در قلب آسیا، بخاطر قدرت، در اویغور دارند نسل کشی می کنند. زنان و بچه ها را می برند و بلاهایی سر آنان می آورند که نسلشان را قطع کنند. انسان از بازگویی این مطالب شرم می کند.
تصور می کنند ابدی هستند و در این عالم حسابکشی نمی شوند. به شما بگویم که از تمام ظلم هایی که در طول تاریخ شده است، حسابکشی می شود. دست خودشان را باز دیدند، آنها انسان هستند. هر یک نفر، یک جهان است. به چه حقی می خواهید نسلشان را قطع کنید؟ به چه حقی تجاوز می کنید؟ به چه حقی مسموم می کنید؟
نه اینکه فکر کنید چون آنها مسلمان هستند من دارم دفاع می کنم.، آنها هم انسان هستند. بحث، بحث انسانی است. تعجب می کنم از کشور خودمان که چرا سکوت کرده اند. ما که ادعای مسلمانی داریم، ادعای مبارزه با ظلم و استکبار را داریم. چه چیزی در ازای این سکوت دریافت شده است!؟ که آنجا به این شکل دارند ظلم و جنایت می کنند و اینجا همه سکوت کرده اند. چرا تذکر نمی دهید و اعتراض نمی کنید؟ فرقی نمی کند کجای دنیا باشد. چه رابطه ای هست!؟ ….)
*****
در شینیانگ چه میگذرد؟ تبلیغات گسترده شدید با اخبار جعلی در مورد این ایالت را در اروپا چگونه میتوان توضیح داد؟ روزنامهنگار “ماکسیم ویواس” که یکی از افراد نادری است که واقعاً از این ایالت دیدار به عمل آورده یک کتاب تحقیقی باعنوان «ایغورها –دیگر اخبار جعلی بس است» منتشر نموده است. او با “ابتکار کمونیستی” مصاحبهای صورت داد که در زیر منتشر میکنیم.
س: ماههاست که شدیدترین دشنامها نثار چین میشود. آیا تو جزو آن سرمقالهنویسانی هستی که طوطیوار گفتمان کشورهای غربی را تکرار میکنند و یا به گروه روزنامهنگارانی تعلق داری که خواستند با چشمان خود ببینند واقعیت در محل چگونه است؟ آیا توانستی به تبت و شینیانگ سفر کنی؟
پ: من در سال ۲۰۱۱ با یک خبرنگار برجسته از روزنامه لهموند و یک خبرنگار بسیار خوب دیگر از روزنامه فیگارو در تبت بودم. قبلاً از طرف روزنامهنگاران، نویسندگان، روشنفکران، فرهیختگان تبتشناس مختلف و متعدد «توجیه» شده بودیم و میدانستیم که فرهنگ، زبان و مذهب مردم تبت از طرف مقامات چینی که متهم به جنوساید هستند، ریشهکن شده است. ولی برعکس ما راهبان و هوادارانشان را در معابد و صومعههای پرازدحام، هنگام دعا در خیابانها و همینطور تابلوهای مذهبی فراوان که منظره و ابهت کوه را از بین میبرد (و مرا بسیار خشمگین میساخت) دیدیم. برای نامگذاری تابلوها و خیابانها، برای روزنامه، رادیو، تلویزیون و مدارس (تدریس تا دانشگاه) زبان تبتی به کار برده میشود. ما از دانشگاهی بازدیدکردیم که دهها هزار کتاب به زبان تبتی داشت. ما شاهد اجراهای فولکلوریک بودیم، ما مادرانی با چندین فرزند دیدیم (سیاست تک فرزندی در تبت مانند دیگر اقلیتها هرگز اعمال نشد). من کتابهای را خواندم که نه از طرف دولت چین (که کسی به آنها اعتماد نمیکند) بلکه از طرف دوستان دالای لاما (از جمله محقق فرانسوی خانم الکساندرا داوید نل) و حتی خود دالایلاما انتشار یافت، خواندم و دریافتم که رعیتداری leibeigenschaft و حتی بردهداری تا سال ۱۹۵۹ (که دالایی لاما از تبت مهاجرت کرد) در تبت وجود داشت. اطلاع پیدا کردم که اطفال مقروض به دنیا می آمدند (البته بدهیهای ارثی فوراً از طرف پکن لغو شد). شرایط بهتر زندگی به دوبرابر شدن جمعیت و ارتقأ طول عمر متوسط انجامید (از ۳۷،۵ به ۶۷ سال). و در آخر زبان و فرهنگ به دنبال سوادآموزی کلیه کودکان شهاب وار ارتقأ یافت (برخلاف گذشته که تنها ۵٪ مردم متشکل از راهبان و اشراف از سواد برخوردار بودند). کوتاه کنم تبت امروز بهشت برین نیست ولی در گذشته جهنم بود.
بعد که به فرانسه بازگشتم کتابی نوشتم و همکاران من مقالات طولانی نوشتند ولی در هیچیک از این مقالات نیامده بود که فرهنگ، زبان و مذهب تبت توسط مقامات چین که متهم به جنوساید شده بودند، از بین برده شده. با این حال هنوز وقتی در مورد تبت سخن میگویم شاهد تکرار این اتهامات پوچ و بیمعنی هستیم. گویی این که همه روزنامه Obs و یا لیبراسیون (دو رسانه فطرتاً ضدچینی فرانسوی)را آبونه کردهاند.
آنچه به زبان دولتها برمیگردد، نظر من این است: من «هوادار چین» نیستم، من الگوبرداری اقتصادی، سیاسی، رسانهای و حقوقی فرانسه از چین را تبلیغ نمیکنم . البته از طرف دیگر از چین هم دعوت نمیکنم سیستم ما را کپی کند. من عضو حزب کمونیست فرانسه بودم که در آن زمان حزبی شدیداً ضد مائویسم بود، ولی معتقدم که یک روزنامهنگار باید منشور روزنامهنگاری رامانند سوگند سقراط که پزشکان بدان تعهد دارند، بپذیرد. اول از همه اجازه ندارد «خسارت وارد کند». ولی متاسفانه بیشتر همکاران من حتی این منشور را نخواندهاند. من اخیراً با یک دانشجو سال سوم دانشکده روزنامهنگاری و فرد دیگری که تازه فارغالتحصیل شده بود صحبت میکردم. هیچ یک از آن دو منشور نامبرده را نخوانده بودند. من این منشور را در صفحه اول کتاب خود در مورد اویغورها منتشر کردم. اغلب همکاران من طوطیاند. نگاه کنید چگونه همه آنها از ونزوئلا گرفته تا اویغورها از یکدیگر کپی و رونویسی میکنند. ببینید چگونه آنها به طور مکانیکی تظاهرکنندگان در هنگکنگ را «جنبش دمکراسی طلب» معرفی میکنند. هیچکس تظاهرکنندگانی را که در بولیوی علیه کودتاگرانی که رئیس جمهور منتخب کشور اوو مورالس را سرنگون کردند به خیابانها رفتند، به این نام معرفی نکرد.
س: تو چین را خوب میشناسی. آیا آنچه که در شینیانگ دیدی با آنچه که اینجا در برخی از رسانههای فرانسوی میشنویم، همخوانی دارد؟
پ: من «چینشناس خوبی» نیستم ولی به اندازه همه “کارشناسان” مان که از یکدیگر اقتباس میکنند اطلاع دارم. من در کتاب خود که در ایام کریسمس منتشر خواهد شد، روزنامهنگاران، نویسندگان و روشنفکران متعددی را به لیست کردهام که به شینیانگ سفر کردهاند و از آن طریق توجه ما به «تراژدی اویغورها» را جلب نمودهاند. یکی از آنها آقای “آدریان زنز” نام دارد، فردی همجنسگراهراس و زنستیز. یک اِوانگلیست دیوانه که وحی خداوند بر او منزل شده تا یک جنگ صلیبی علیه چین براهاندازد. او در سال ۲۰۰۷ به عنوان گردشگر به شینیانگ سفر کرده بود.
نفر دیگر فردی است که از مدتها پیش در مورد این منطقه تحقیق میکند و دوبار به آنجا سفر کرده (۲۰۱۶ و ۲۰۱۸). و این فرد من هستم. بقیه پای خود را آنجا ننهادهاند و حتی به خود زحمت ندادهاند، تحقیق کنند. آنها فقط آنچه که دو سه عطار میگویند، تکرار میکنند (من در کتاب خود به تفصیل افشأگری کردهام). سیاستمداران آتلانتیکی آثار آنها را مطالعه میکنند و آن را تکرار میکنند و در نتیجه این اخبار جعلی را مورد تایید قرار میدهند. این همان «گردش چرخه اطلاعاتی» است که جامعه شناس فرانسوی “پیر بوردیو” مطرح میکند.
من در ابتدای کتاب لیست کامل بدرفتاریهایی که گویا مقامات چینی در حق اویغورها اعمال داشتهاند، منتشر کردهام. همه آنها اختراعی است. وقتی که قابل درک شد و من نمونههای زیادی را ارایه کردهام ، آنگاه میفهمیم که جعلی است. باید درک کرد که رسانههای ما مثل اتحادیه اروپا، مثل فرانسه اکثراً آتلانتیکی هستند که در مقابل واشنگتن زانو زدهاند.
س: ما برخلاف منافع اصلی خود، وقتی ایالات متحده چین را دشمنی میبیند که میتواند شعار «اول آمریکا» را با شکست روبهرو کند، ما هم با او پارس میکنیم. از نژادپرستی “تنتن در تبت” (مجموعه کمیک فرانسوی م.) گرفته تا سازوکار به نفع رژیم وحشتناک فئودال دالاییلاما و یا اطلاعات جعلی جاری اخیر در مورد شینجیانگ و ویروس کورونا. آیا در تبلیغات جنگی امپریالیستهای غربی که تقابل و درگیری را جستجو میکنند تداومی وجود ندارد ، به ویژه که چین سوسیالیستی خود را از یوغ استعماری رها ساخته و اکنون به قدرت برتر اقتصادی و علمی جهان رسیده است؟
پ: برای پاسخگویی به سیل بهتان و دروغ در مورد شینیانگ مجبورم صفحاتی از کتاب خود “دالاییلاما، نه مانند ذن” نقل قول کنم، زیرا زمینههای مشابه با نحو عملکرد مشابه میبینم. میتوان ادعا کرد که محرک سازوکار بهتان و دروغ در سطح جهان صاحب یک نرمافزار منحصر به فرد با تختهکلیدی فراگیر است، که تنها دارای ۴ دکمه است ، که تنها باید آنها را فشرد و برنامه آغاز میشود:
دکمه اول: عقیم کردن زنان
دکمه دوم: نسل کشی.
دکمه سوم: نابودی فرهنگ.
دکمه چهارم: سرکوب مذهبی.
من در تبلیغات غربی در مورد تبت و شینجیانگ این چهار نکته را مشابه یافتم. سازوکار بینالمللی زیر شعار «آزادی برای تبت و آزادی برای اویغورها» برپایه این چهار مطلب ساده که مدام تکرار میشود، صورت میگیرد.
این اتفاق نظر قبیله آتلانتیکی در انتقاد به چین در همه زمینهها و همیشه، این نتیجه را به دنبال دارد که ما پیروی خود از عمو سام و همبستگی رسمی خود در مبارزه او برای تضمین و تثبیت سرکردگی جهانیاش که به برکت آن سالی نبوده که کشتارخلقی (حتیالامکان بسیار دور و بسیار ضعیف) صورت نگرفته باشد و منابعش به تاراج نرفته باشد، را اعلام کنیم.
فرانسه با انقلاب ۱۷۸۹ و با منشور حقوقبشر خود باید با این حال باید خشنود باشد که از باری که برشانه یک سلسله از کشورها به خاطر پیامدهای بیمجازات سیاست امپریالیستی آمریکا فشار میآورد، رفته رفته کاسته میگردد . سیاست ایالات متحده آمریکا اجازه ندارد سیاست ما باشد. ما با چین برسر رتبه اولی در جهان رقابت نمیکنیم. ما از دشمنی با چین هیچ سودی نمیبریم. تذکرات ما در مورد مسایلی که تبلیغ میکنیم ولی صلاحیت خود را در آن زمینه هنوز به اثبات نرساندهایم، تاثیری روی غول آسیایی نخواهد داشت.
علاوه براین تاریخ استعماری در ضمیر ناخودآگاه مشترک بسیاری از کشورهای اروپایی این اعتقاد مزمن را پدید آورده که گویا واقعاً نژاد سفید برتر است. من حتی در صفوف چپها نیز دلایلی برای اثبات این نظر یافتهام. مثلاً نماینده مجلس شورای ملی، خانم “کلمانتین اوتن” با وجود ایمیلی که به او نوشتم، اظهارات نژادپرستانه بازدیدکنندگان فیسبوک خود را تحمل میکند که مینویسند چینیها «انسان نیستند» بلکه «وحشیهای نازی» هستند و یا آنها را «چهره لیمویی» مینامند.
س: آیا میتوانی با چند نمونه در مورد شینجیانگ و اویغورها این دروغهای تبلیغات جنگی علیه چین را که به دنبال تحقیقات خود در این کتاب ذکر کردهای افشأ کنی؟
پ: کتاب من پر از نمونههای غیرقابل انکار است. برخی از آنها را میتوانم در اینجا تکرار کنم.
به برکت کاربرد InVID (In vido veritas) میتوان دروغها را فوراً به شکل غیرقابل انکاری افشأ کرد. این برنامه رایانهای مقدور میسازد که به منبع اولیه تصویر بازگردیم. بیایید به برخی از نمونههای اخیر بپردازیم:
- یک زن اویغور با چهرهای خونین که یک جلاد “هان” ناخنهایش را کشیده. InVID میگوید این ویدئویی است که در سال ۲۰۰۴ در شیکاگو در استودیوی فیلمبرداری به کمک یک هنرپیشه زن تولید شده است.
- یک کودک اویغوری با طنابی برگردن در حال تغذیه از یک کاسه سگ. InVID: این فیلم در سال ۲۰۱۵ در فیلیپین توسط مادر (نالایق) کودکی منتشر شده.
- یک فرد برهنه اویغور که روی زمین افتاده، توسط یک سرباز مورد ضرب و شتم قرار دارد. InVID: ضرب و شتم یک گانگستر توسط یک سرباز اندونزی در سال ۲۰۱۷.
در کتاب من نمونه و شواهد فراوانی وجود دارد که آنها را برملأ میسازد ولی جدیدترین و سرگرمکنندهترین آنها که متاسفانه خیلی دیر دریافت کردم ونتوانستم در کتاب آن را بگنجانم، تصاویر ماهوارهای است که گویا بازداشتگاههای کاراجباری در شینجیانگ را نشان میدهد. قواعد افراد دروغگو، شاهدین قلابی و روزنامهنگاران مبتکر این است که در مورد وقایع هولناکی که گویا در شینجیانگ رخ میدهد گزارش میدهند، بدون اینکه هرگز منبعی را ذکر نمایند، که نتوان در مورد آن تحقیق کرد. کجا بود، کی بود و آن جلادان چه نام داشتند و غیره؟ ولی این شارلاتانها در مورد تصاویر ماهوارهای دچار این خطا شدند که مدار دقیق جغرافیایی محل را اعلام کردند که برای تصویر اول ۳۸٫۸۳۶۷N, 77.7056E بود. چینیها به نقطه مزبور رفتند تا بنابر تصاویر ماهوارهای «اردوگاههای کاراجباری» را بازدید کنند:
مراکز اداری، خانه سالمندان، مراکز تدارکاتی و یا مدرسه. “الیان عنایت” سخنگوی دولت محلی شینجیانگ طی یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «شینجیانگ یک منطقه باز است و نیازی به تفحس آن از طریق ماهواره نیست. ما به کلیه دوستان خارجی که دارای موضعی بیطرف و بدون پیشداوری هستند که به شینجیانگ می آیند و خواستار آشنایی با شینجیانگ واقعی هستند، خیر مقدم میگوییم. کوتاه کنم، چینیها میگویند بیایید و ببینید چه کسی دروغ میگوید!»
س: با این که فرانسه میداند تروریستهای اسلامی چگونه همهچیز را ویران میکنند، وقتی همین تروریستها به چینیها حمله میکنند، همانطور که در گذشته به افغانستان سوسیالیستی و همپیمان آن اتحاد جماهیر شوروی حمله کردند، آیا کسانی وجود ندارند که خیرخواهانه به آنها بنگرند ؟
پ: چین اقدامات تروریستی را تجربه کرده است که طی آن افراد پلیس، گردشگران، مردم عادی، مسافرین، کارگران مرد و زن به قتل رسیدند.
این سازوکار دفاع از اویغورها که توسط ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری خلق چین سازماندهی شد توسط قبیله آتلانتیکی اروپا ادامه پیدا میکند. من با سیاستمداران و رسانههای فرانسوی که به نظر میرسد با استقرار یک «دولت اسلامی اویغور» در سرزمین چین موافقاند، صحبت کردهام. ظاهراً آنها هیتلر را به جبهه متحد خلق ترجیح میدهند. اینطور نیست؟
امروز هزاران بچه تروریست با ملیت چینی از طرف القاعده در سوریه تعلیم میبینند، در عملیات جنگی شرکت میکنند و سپس به چین بازمیگردند تا فعالیتهای تاریک خود را در آنجا ادامه دهند. ۲۲ اویغوری که مدتی در گوانتانامو اسیر بودند را که چین زندانی نکرده بود، ایالات متحده آنها را اسیر کرده بود. اینطور نیست؟
این نقطه مشترکی در سوءقصدها در پاریس است: افراطیگران مذهبی فرانسوی به سوریه رفتند تا در «جهاد» شرکت کنند و آماده بودند بازگردند و به فعالیتهای بزهکارانه خویش ادامه دهند.
چرا سازمانهای جاسوسی فرانسه حاضر به همکاری با سازمانهای جاسوسی چین در سوریه نیستند تا تروریستهایی را که از هردو کشور می آیند، شناسایی کنند ؟ روز ۱۶ اکتبر ۲۰۲۰ یک مسلمان افراطی چچنی سر “ساموئل پاتی” یک معلم تاریخ و جغرافیا را در خیابانی در نزدیکی مدرسهاش در “کنفلانس سان انورن” برید. تروریستهایی که در چچن، در فرانسه و یا چین بذر مرگ میپاشند متعصبینی هستند که به همان خدایی استناد میکنند که اگر وجود داشته باشد، آنها را تکهتکه میکند. فرانسه از آنها در چچن علیه پوتین حمایت کرد و امروز در شینجیانگ علیه “شیجینپینگ” حمایت میکند. فرانسه بین ۵۰ تا ۶۰ هزار مهاجر چچنی را پذیرفت و اکنون مهاجرین اویغور را میپذیرد. مثل این است که به جهادگرایان فرانسوی که در سوریه در کنار القاعده میرزمند اجازه داده شود به عنوان پاداش به راحتی به فرانسه بازگردند تا بتوانند فرزندان خود را با تجلیل از مبارزات گذشته خود و قتل کفار تربیت کنند.
س: بحران سرمایهداری که به دنبال بحران سلامتی و بهداشتی با تکان شدیدی منفجر شد، به تنشها دامن میزند. در چین و کشورهای دارای سمتگیری سوسیالیستی با موفقیت بر اپیدمی غلبه شد در حالی که در غنیترین کشورهای سرمایهداری این مبارزه به وضع اسفناکی مدیریت میشود. کمیسیون اروپایی به رئیس جمهور ایالات متحده بایدن فشار می آورد تا حملات خود علیه چین را تشدید نماید و فراموش میکند که در واقع این پکن بود که در ماه مارس با ارسال کمک های انساندوستانه خود انپاسهای شدید در فرانسه و کشورهای اروپایی را کاهش بخشید. آیا کتاب تو وسیله خوبی نیست تا از تسلیم انظار عمومی به تشدید وضعیت جنگی جلوگیری شود؟
پ: کتاب من در مورد همهگیری نیست و لغت کووید در آن وجود ندارد.
ولی حق با تو است. کشورهایی که با موفقیت علیه کوید مدیریت کردند و به کشورهای دیگر هم کمک نمودند، چین بود (که عمدتاً تجهیزات و دارو در اختیار نهاد) و کوبا بود (که پزشک اعزام کرد). فرستنده RFI روز ۳۱ مارس ۲۰۲۰ اطلاع داد که «دولت فرانسه درست در بحبحه بحران کووید−۱۹ پذیرفت که پزشکان کوبایی را به خاک خود بپذیرد. مارتینیک، گوآدلوپ، گویان فرانسه، سنت پییر و میکلون از آن جملهاند.» آندورا را نیز به آنها اضافه کنیم که ماکرون در رهبری آن سهیم است. فرانسه با سکوت شرمزده از کوبا قدردانی میکند. در ایتالیا از پزشکان کوبایی هنگام ترک کشور رسماً قدردانی به عمل آمد و مردم حاضر برپاخاسته و کف زنان از آنان تشکر کردند. ولی در فرانسه ماکرون جرات نکرد کاری انجام دهد که شاید رئیس جمهور آمریکا را (ترامپ) ناراحت کند.
حالا اگر باز به چین بازگردیم باید بیاد آوریم که چین هرگز به ما حمله نکرده است. از این رو چین یک شریک است البته یک رقیب تجارتی ولی نه دشمن. ما باید وابستگیهای فرهنگی خود را تقویت کنیم تا یکدیگر را بهتر بشناسیم و از این طریق قدر یکدیگر را بیشتر بدانیم. ایالات متحده آمریکا در اروپا و در نزدیکی مرزهای چین دارای پایگاههای نظامی متعددی است. چین دارای پایگاه نظامی در کنار ایالات متحده آمریکا و یا اروپا نیست. فرانسه که دستنشانده عمو سام نیست باید پایههای سیاسی رسانهای خود را با موشکهای ایدئولوژیکی که چین را نشانه رفته است از میان بردارد. ژنرال دوگل حتماً از این طرح حمایت میکرد.
س: فرانسه یکی از اولین ملل غربی بود که استقلال جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخته و همواره با حملات شدید اقتصادی علیه این کشور مخالفت کرده بود و اکنون پس از رایگیری در دسامبر ۲۰۱۹ در پارلمان اروپا به دفاع از تشدید حملات اقتصادی اتحادیه اروپا علیه چین که زیر نظر آلمان اتخاذ شده، پرداخته است. انگیزه واقعی اتحادیه اروپا برای این حملات چیست؟ آیا مانند مورد کوبا و یا ونزوئلا این سیاست نه به خاطر دفاع از حقوق بشر بلکه در جهت دفاع از منافع کنسرنهای مالی فراملیتی و جنگ صلیبی علیه خلقهایی که به الهامات سوسیالیستی خود اتکأ میکنند، نیست؟ آیا این به نفع منافع اقتصادی، بهداشتی و سیاسی امنیتی کارگران فرانسوی نیست که به دام تبلیغات نیافتند و به جای آن همکاری دوجانبه که برای هردو طرف سودمندباشد جستجو کنند؟
پ: روز ۸ ژانویه ۱۹۶۴ دوگل در جلسه کابینه گفت: « چین موضوع بزرگی است. این کشور وجود دارد. اگر اینطور رفتار کنیم که این کشور وجود ندارد ، یعنی نابیناییم به ویژه که حضورش روز به روز بیشتر احساس میشود.»
اگر بخواهیم امروز این نقل قول را طوری دیگر بیان کنیم، باید بگوییم: « چین موضوع بزرگی است. این کشور وجود دارد. اگر اینطور رفتار کنیم که این کشور دشمن ما است ، یعنی نابیناییم به ویژه که روز به روز بیشتر میخواهد دوست ما باشد.» به رسمیت شناختن جمهوری خلق چین یعنی چین مائو به عنوان طرف مخاطب به ضرر فورمز (امروز تایوان) یک بمب دیپلماتیک واقعی بود که ایالات متحده آمریکا را مبهوت کرد.
هنگامیکه ما در سپتامبر ۲۰۱۸ سفر خود به شینجیانگ را پایان بخشیدیم، من و همکارم در پکن یک روز را در فرستنده تلویزیونی CGTV که به زبان فرانسه پخش میشود، گذراندیم. طی این برنامه تلویزیونی قصد داشتم نشان دهم که فرانسه از ۶۶ میلیوننفر که خصمانه به چین حمله میکنند، تشکیل نشده است. اذعان کردم که کشورم علیه کلیه کشورهایی که در پیرامون او قرار داشتند، علیه بخشی از افریقا، آمریکای لاتین، اقیانوسیه، آسیا جنگیده بود. سربازان فرانسوی در سال ۱۸۶۰ قصرتابستانی در پکن که یکی از عجایب دنیا به شمار میرفت را تاراج کردند و به آتش کشیدند. ولی چین هرگز به کشور ما حمله نکرده و دیگر اینکه در فرانسه هنوز برخی از روزنامهنگاران وجود دارند که حقیقت را به چینهراسی ترجیح میدهند.
علاوه براین کتاب من به نقش سازمان جاسوسی آمریکا CIA در پس سازوکار برای آزادی اویغورها و دلارهایی را که در اختیار نهادهای غیردولتی کاذب (فرماسیونهای مخفی سیا) که در رابطه با مسئله اویغورها فعالیت میکنند، گذارده می شود اشاره میکند و آنها را دقیقاً آشکار میسازد. و لب کلام اینکه: تمام این داستان در خدمت یانکیها است تا پیشرفت چین کند گردد و پروژه بلندپروازانه این کشور (جاده ابریشم نوین) که بیش از نیمی از مردم جهان (بدون ایالات متحده) را در برمیگیرد و … از شینجیانگ آغاز میشود، مختل گردد.