نویسنده: ی. و. استالین
برگرفته از: اشتراک
برگردان: آمادور نویدی
این سخنرانی در جلسه پلنوم مشترک کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک)(۱) در تاریخ ۲۳ اکتبر سال ۱۹۲۷ ایراد شده است.
منبع: آثار، جلد ۱۰، اوت – دسامبر ۱۹۲۷
ناشر: انتشارات زبانهای خارجی، مسکو، ۱۹۵۴
رونوشت/نشانه گذاری: سالیل سن برای ام آی ای، ۲۰۰۹
حوزه عمومی: آرشیو اینترنتی مارکسیستها(۲۰۰۹).
کپی، توزیع، و نمایش و اجرا(ترجمه)؛ همچنین سرقت ادبی و فروش آن آزاد است. لطفا «آرشیواینترنتی مارکیستها» بعنوان منبع معتبر ذکر شود.
فهرست:
۱- برخی مسائل جزیی
۲-« برنامه» اپوزسیون
۳- لنین درباره مناظره ها و اپوزسیون بطورکلی
۴- اپوزسیون و «نیروی سوم»
۵- چگونه اپوزسیون برای کنگره «آماده میشود»
۶- از لنینیسم تا تروتسکیسم
۷- برخی از مهمترین نتایج سیاست حزب در چند سال گذشته
۸- بازگشت به آکسلرود
***
۱
برخی مسائل جزیی
رفقا، من فرصت زیادی ندارم؛ بنابراین، به مسائل جداگانه میپردازم. قبل از هرچیز درباره عامل شخصی. در اینجا شما شنیده اید که چگونه اپوزسیون با پشتکار به استالین توهین میکند، و با تمام وجود به وی تهمت میزند. رفقا، این امر مرا شگفتزده نمیکند. دلیلی که حملات عمده علیه استالین هدایت شده، اینستکه استالین تمام حیله های اپوزسیون را، شاید، از برخی از رفقا بهتر میداند، وبه جرأت میگویم که به راحتی نمیتوانند وی را گول بزنند. بنابراین، آنها در درجه اول ضربات خودشانرا به استالین وارد میکنند. خوب، بگذار هرچقدر که دلشان میخواهد توهین کنند.
و استالین کیه؟ استالین فقط یک شخصیت کوچک است. لنین را درنظر بگیرید. کیست که نداند در زمان بلوک اوت، اپوزسیون، به رهبری تروتسکی، حتی کارزار زشتتری از افترا و تهمت را علیه لنین براه انداخت؟ برای مثال، به تروتسکی گوش دهید:
«جروبحث تأسفآوری که بطور سیستماتیک توسط لنین دامن زده میشود، آن دست پیر در بازی، آن استثمارگر حرفه ای در همه آنچیزیکه جنبش کارگری روسیه را عقبمانده کرده است، مانند یک وسواس ناخودآگاه بنظر می آید» (نگاه کنید به «نامه تروتسکی به چخیدزه»، آوریل ۱۹۱۳).
رفقا، به این کلام توجه کنید! به این گفتار توجه کنید! این نوشته تروتسکی است. و نوشتن درباره لنین.
بنابراین، آیا تعجب آورست، آن تروتسکی، کسیکه با چنین طرز برخورد بیمارگونه ای درباره لنین بزرگ نوشت، کسیکه لیاقت بستن بند کفش های لنین را نداشت، اکنون به یکی از شاگردان پرشُمار لنین – رفیق استالین توهین میکند؟
فراتر از آن، بنظرم که اپوزسیون با تخلیه همه نفرت خود علیه استالین به من افتخار و احترام میدهد. این همانی است که باید باشد. اگر اپوزسیون، که سعی میکند حزب را نابود کند، به تحسین و تمجید از استالین میپرداخت – کسیکه از مبانی اصول حزب لنینیست دفاع میکند- بنظرم عجیب و توهین آمیز میشد.
اکنون در باره «وصیت لنین».
اپوزسیون در اینجا فغان برآورد – و شما هم آن را شنیدید – که کمیته مرکزی حزب «وصیّت لنین» را «مخفی کرد». ما چندین بار در پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی به این موضوع پرداخته ایم، و شما اینرا میدانید.(یک صدا: «چندین بار»). بارها ثابت شده است که هیچکس چیزی را مخفی نکرده است، و اینکه «وصیّت» لنین خطاب به کنگره سیزدهم حزب بود و اینکه این «وصیّت» در کنگره خوانده شد(صداها: «درست است!»، و اینکه کنگره به اتفاق آرا تصمیم گرفت که آنرا منتشر نکند، برای اینکه درمیان دلایل دیگر، خود لنین نمیخواست منتشر شود و درخواست انتشار آنرا نکرد. اپوزسیون همه اینها را بخوبی ما میداند. اما بااینحال، این گستاخی را دارد که اعلام کند کمیته مرکزی «وصیّت» را «مخفی» میکند.
اگر اشتباه نکرده باشم، مسئله «وصیّت» لنین برمیگردد به سال ۱۹۲۴که مطرح شد. فردی بنام ایستمن، یک کمونیست آمریکایی است که بعدها از حزب اخراج شد. این آقا، که با تروتسکیستها در مسکو در ارتباط بوده، برخی از شایعه ها و سخن چینی ها درباره «وصیّت» لنین را برگزید، و به خارج رفت و کتابی با عنوان: « پس از مرگ لنین» را منتشر کرد، که وی در آن بهترین سعی خود را کرد تا حیثیت حزب، کمیته مرکزی و رژیم شوروی را لکه دارکند، و خلاصه اش این بود که کمیته مرکزی حزب ما «وصیّت» لنین را «مخفی» کرده است. باتوجه به این واقعیت که این ایستمن در زمانی که با تروتسکی در تماس بوده، اعضای دفتر سیاسی، از تروتسکی خواستند که خودش را از ایستمن جدا کند- کسیکه به تروتسکی چسبیده و به اپوزسیون رجوع میکند – و تروتسکی را مسئول بیانیه های افترا آمیزعلیه حزب ما درباره «وصیّت» دانسته است. از آنجاییکه مسئله بسیار آشکار بود، درواقع، تروتسکی در بیانیه ایکه در مطبوعات منتشر شد، علنا خودش را از ایستمن جدا نمود. این بیانیه در سپتامبر ۱۹۲۵ در بلشویک، شماره ۱۶ منتشر شد.
اجازه دهید نقل قولی از مقاله تروتسکی را بخوانیم که در آن وی به این مسئله می پردازد که آیا حزب و کمیته مرکزی آن «وصیّت» لنین را مخفی میکند یا خیر. من مقاله تروتسکی را نقل میکنم؛
« ایستمن در چندین قسمت از کتاب خود میگوید که کمیته مرکزی، شماری از مدارک فوقالعاده مهمی را که لنین در آخرین دوره از حیات خود نوشته است، از حزب مخفی کرده است (این موضوع نامه ها درباره مسئله ملی، باصطلاح «وصیّت» و غیره است)؛ برای این امر هیچ نام دیگری بجز تهمت علیه کمیته مرکزی حزب ما وجود ندارد. از چیزیکه ایستمن میگوید، ممکنست پی برد که ولادیمیر ایلیچ آن نامه ها را که ماهیت نصیحت درباره سازماندهی داخلی داشت، برای مطبوعات درنظر گرفته بود. درواقع، این کاملا غیرواقعی است. ولادیمیر ایلیچ در مدت بیماری خود اغلب پیشنهادات، نامه ها، و غیره را به سازمانهای برجسته حزب و کنگره آن میفرستاد. آشکارست که ایستمن نمیگوید تمام آن نامه ها و پیشنهادها همواره بدست آنهایی میرسید که برایشان درنظر گرفته شده بود، و در کنگره های دوازدهم و سیزدهم به اطلاع نمایندگان رسانده شده اند، و همیشه، البته، بر تصمیمات حزب تأثیر لازم را میگذاشتند؛ و چنانچه همه آن نامه ها منتشر نمیشدند، بدین دلیل بود که نویسنده آنها را برای انتشار درنظر نگرفته بود. ولادیمیر ایلیچ هیچ «وصیّتی» باقی نگذاشت، و سرشت نگرش وی نسبت به حزب، همچنین سرشت خود حزب، امکان چنین «وصیّتی» را منتفی میکرد. آنچیزیکه معمولا بعنوان یک «وصیّت» در مطبوعات بورژوازی مهاجر و خارجی و منشویکی (به سبک تحریف نامشخص) به آن اشاره میشود، یکی از نامه های ولادیمیر ایلیچ است که حاوی پند و اندرز به موضوعات سازمانی است. کنگره سیزدهم حزب بیشترین توجه را به آن نامه، مانند همه نامه های دیگر معطوف کرد، و از آن نتایجی مناسب با شرایط و اوضاع آن زمان گرفت. همه صحبتها درباره مخفی کردن یا نقض یک «وصیّت» یک اختراع کینه توزانه است و کاملا علیه وصیّت واقعی ولادیمیر ایلیچ، وعلیه منافع حزب هدایت شده که ایستمن ساخته است.»(نگاه کنید به مقاله تروتسکی «درباب کتاب ایستمن پس از مرگ لنین»، بلشویک، شماره ۱۶، ۱سپتامبر ۱۹۲۵، صفحه ۶۸).
واضح است، شخص فکر میکند که آیا این نقل قول را کس دیگری غیراز تروتسکی نوشته است؟ پس، برچه مبنایی، تروتسکی، زینوویف و کامنف حالا درباره حزب و کمیته مرکزی دروغ میگویند که «وصیّت» لنین را «مخفی» کرده اند؟ دروغ گفتن «مجاز» است، اما فرد باید درک کند که کجا ادامه ندهد.
گفته شده که رفیق لنین در آن «وصیّت» به کنگره پیشنهاد کرده است که باتوجه به « تُندخویی» استالین، باید این مسئله را درنظر گرفت و رفیق دیگری را بجای وی بعنوان دبیرکُل گذاشت. این کاملا درست است. بله، رفقا، من نسبت به آنهاییکه آشکارا و حیله گرانه حزب را تخریب و تجزیه میکنند، با تُندخویی برخورد میکنم. اینرا من هرگز پنهان نکرده ام و حالا هم کتمان نمیکنم. شاید جهت رفتار با انشعابگران مقداری ملایمت لازم باشد، اما این کار از دست من ساخته نیست. در اولین جلسه پلنوم کمیته مرکزی پس از کنگره سیزدهم، من از پلنوم کمیته مرکزی خواستم که مرا از وظایف خود بعنوان دبیرکُل ترخیص کند. خود کنگره به این مسئله پرداخت. این مسئله توسط هر نماینده بصورت جداگانه مورد بحث قرار گرفت، و همه نمایندگان به اتفاق آرا، ازجمله تروتسکی، کامنف و زینوویف، استالین را موظف کردند که در پُست خود باقی بماند.
چه میتوانستم بکنم؟ پُست خود را ترک میکردم؟ این در سرشت من نیست؛ من هرگز هیچ ُپستی را ترک نکرده ام و حق ندارم که اینکار را انجام دهم، برای اینکه این امر فرار از خدمت است. همانگونه که قبلا هم گفته ام، من یک نماینده آزاد نیستم، و هنگامیکه حزب وظیفهای به من بدهد، باید اطاعت کنم.
یکسال بعد، من دوباره از پلنوم تقاضا کردم که مرا از پُست خود رها کند، اما دوباره اطاعت کردم که در پُست خود باقی بمانم.
چه کار دیگری میتوانستم انجام دهم؟
در ارتباط با انتشار «وصیّت»، از آنجاییکه خطاب به کنگره بود، و برای انتشار درنظر گرفته نشده بود، کنگره تصمیم گرفت که آنرا منتشر نکند.
ما تصمیم پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی سال ۱۹۲۶ را داریم که از کنگره پانزده جهت اجازه انتشار این مدرک را خواستند. ما تصمیم همان پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی را داریم که نامه های دیگری از لنین را منتشر کنیم، که در آنها وی به اشتباهات کامنف و زینوویف، دقیقا قبل از قیام اکتبر اشاره کرده و خواستار اخراج آنها از حزب شده است (۲).
آشکار است که صحبت درباره کتمان این اسناد توسط حزب یک تهمت نفرت انگیز است. نامه هایی از لنین در میان این اسناد موجودست که بر ضرورت اخراج زینوویف و کامنف از حزب اصرار دارد. حزب بلشویک، کمیته مرکزی حزب بلشویک، هرگز از حقیقت نترسیده اند. قدرت حزب بلشویک دقیقا در این واقعیت نهفته است که از حقیقت نمیترسد و به چهره حقیقت مستقیم می نگرد.
اپوزسیون تلاش میکند که از «وصیّت» لنین بعنوان برگی برنده استفاده کند؛ اما کافی است که این «وصیّت» خوانده شود تا ببینید که به هیچ وجه برگ برنده ای برای آنها نیست. برعکس، «وصیّت» لنین برای رهبران فعلی اپوزسیون کُشنده است.
درواقع، این یک واقعیت است که لنین در «وصیّت» خود، تروتسکی را به «غیربلشویم» متهم میکند و، درباره اشتباهی که کامنف و زینوویف در قیام اکتبر مرتکب شدند، لنین میگوید که آن اشتباه «تصادفی» نبوده است. این به چه معناست؟ یعنی به تروتسکی که از «غیربلشویسم» در عذاب است، و به کامنف و زینوویف، که اشتباهات آنها «تصادفی» نیست و قطعنا میتواند تکرار شود، از نظر سیاسی نمیتوان اعتماد کرد.
این مشخص است که نه یک کلمه، نه یک اشاره در «وصیّت» درباره اشتباهات استالین وجود ندارد. این «وصیّت» تنها به تُندخویی استالین اشاره میکند. اما تُندخویی بعنوان یک نقص در خط یا موضع سیاسی استالین نیست و نمیتوان آنرا بحساب آورد.
اینهم نقل قول مربوطه در «وصیّت»:
«من به توصیف خصوصیات شخصی سایر اعضای کمیته مرکزی نمیپردازم. من صرفا به شما یادآوری میکنم که حادثه قیام اکتبر با زینوویف و کامنف، البته، تصادفی نبود، اما اینکه آنها را میتوان شخصا برای این امر گناهکار دانست بهمان اندازه ایست که میتوان تروتسکی را بخاطر غیربلشویسم بودن وی مقصر دانست.»
واضح است، شخص فکر میکند.
***
۲
«برنامه» اپوزسیون
مسئله بعدی. چرا کمیته مرکزی «برنامه» اپوزسیون را منتشر نکرد؟ زینویف و تروتسکی میگویند دلیلش اینستکه کمیته مرکزی و حزب از « حقیقت» میترسند. آیا این درست است؟ البته که خیر و فراتراز آن. این مضحک است که گفته شود حزب و کمیته مرکزی از حقیقت ترس دارند. ما صورتجلسه های کلمه به کلمه پلنومهای کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی را داریم. آن صورتجلسه ها در چندین هزار نسخه چاپ شده و بین اعضای حزب پخش شده است. آنها شامل سخنرانیهای اپوزسیون، همچنین نمایندگان خط حزب هستند. آنها توسط ده ها و صدها و هزاران نفر از اعضای حزب خوانده شده است.(صداها: «حقیقت دارد!»). اگر ما ترس داشتیم، آن مدارک را پخش نمیکردیم. خوبی آن اسناد دقیقا اینستکه آنها اعضای حزب را قادر میسازند که موضع کمیته مرکزی و اپوزسیون را با هم بسنجند و تصمیم خودشانرا بگیرند. آیا این ترس از حقیقت است؟
رهبران اپوزسیون در اکتبر ۱۹۲۶، همانگونه که حالا ادعا میکنند، ادعا میکردند، و خودستایی میکردند که کمیته مرکزی از حقیقت میترسد، و «برنامه» آنها را مخفی کرده، و آنرا از حزب کتمان میکند و غیره. به همین دلیلستکه آنها مخفیانه درمیان واحدهای حزب در مسکو(کارخانه آویاپریبور را بخاطر بیاورید)، در لینینگراد(کارخانه پوتیلوف را بخاطر) و جاهای دیگر رفتند. خوب، چه اتفاقی افتاد؟ کارگران کمونیست اپوزسیون ما را خوب گوشمالی دادند، درواقع به آنها آنچنان کُتکی زدند که رهبران اپوزسیون مجبور بفرار از میدان نبرد شدند. چرا اپوزسیون در آنزمان جرأت نکرد ادامه بدهد، و به همه واحدهای حزب سر بزند، تا اثبات گردد که کدامیک از ما از حقیقت میترسد- اپوزسیون یا کمیته مرکزی؟ زیراکه اپوزسیون، از حقیقت واقعی(و نه تخیلی) ترسیدند.
و اکنون؟ صادقانه عرض کنم، آیا در حال حاضر در واحدهای حزب مباحثه ادامه ندارد؟ حداقل یک واحد را درنظر بگیرید، که حداقل یک اپوزسیون درآن حضور داشته باشد که در آن حداقل یک جلسه در سه یا چهار ماه گذشته برگزار کرده باشد، و نماینده اپوزسیون درآن حرفی نزده باشد، و یا در آن بحثی نشده باشد. آیا این حقیقت ندارد که اپوزسیون در طول سه یا چهار ماه گذشته، هر موقع توانسته در واحدهای حزب با قطعنامه های متقابل خود بمیدان آمده است؟ (صداها: «کاملا حقیقت دارد!»). پس چرا تروتسکی و زینوویف تلاش نمیکنند به واحدهای حزب بروند و دیدگاه هایشان را بتفصیل بیان کنند؟
یک واقعیت مشخص. در اوت امسال، پس از پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی، تروتسکی و زینوویف بیانیه ای فرستادند که چنانچه کمیته مرکزی مخالفتی نداشته باشد، آنها میخواهند در نشست فعالان مسکو سخنرانی کنند. کمیته مرکزی به این خواسته آنها پاسخ داد (و پاسخ را در میان سازمانهای محلی پخش کرد) که با سخنرانی تروتسکی و زینوویف در چنین جلسه ای اعتراضی ندارد، البته درصورتیکه، آنها بعنوان اعضای کمیته مرکزی علیه تصمیمات کمیته مرکزی سخنرانی نکنند. چه اتفاقی افتاد؟ آنها ازدرخواست خودشان صرفنظر کردند(خنده حضار).
بله رفقا، در میان ما یکنفر از حقیقت میترسد، اما این کمیته مرکزی نیست، و چه برسد به حزب؛ بلکه این رهبران اپوزسیون ما میباشد که از حقیقت میترسد.
پس، چرا کمیته مرکزی «برنامه» اپوزسیون را منتشر نکرد؟
اولا، برای اینکه کمیته مرکزی نمیخواست و حق نداشت که فراکسیون تروتسکی، یا هر گروه فراکسیونی را برسمیت بشناسد. لنین در قطعنامه کنگره دهم «درباره وحدت» گفت، که وجود یک «برنامه»، یکی از نشانه های اصلی فراکسیونیسم است. علیرغم آن، اپوزسیون «برنامه ای» تنظیم کرده و خواهان انتشار آن شد، که درنتیجه تصمیم کنگره دهم را نقض میکرد. برفرض که کمیته مرکزی «برنامه» اپوزسیون را منتشر میکرد، این امر چه معنی میداد؟ این بدین معنا بود که کمیته مرکزی علاقمند به شرکت در تلاشهای فراکسیونی ایوزسیون جهت زیرپاگذاشتن تصمیمات کنگره دهم بود. آیا کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی میتوانستند با این عمل موافقت کند؟ مشخص است که هیچ کمیته مرکزی که بخود احترام میگذارد، نمیتواند این اقدام فراکسیونی را انجام دهد.(صداها: «کاملا درست است!»).
فراتر ازاین، در همان قطعنامه کنگره دهم «در مورد وحدت»، نوشته شده توسط لنین، گفته شده است:
« کنگره دهم بدون استثنا دستور انحلال بلافاصله تمام گروههایی را که براساس یک برنامه یا پلاتفرم دیگری تشکیل شده اند را صادر میکند»، و «عدم مراعات این تصمیم کنگره مستلزم قطعی و فوری اخراج از حزب است». این دستورالعملی روشن و قطعی است. برفرض که کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی «برنامه» اپوزسیون را منتشر کرده بود، آیا میتوانستیم آنرا انحلال، بدون استثنای تمام گروههای تشکیل شده براساس یک برنامه یا پلاتفرم دیگری بدانیم؟ مشخص است که خیر. برعکس، این این بدان معنا بود که کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی خودشان قصد انحلال ندارند، بلکه به سازماندهی گروهها و فراکسیون ها براساس «برنامه» اپوزسیون کمک میکنند. آیا کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی میتوانستند آن گام را بسوی انشعاب و تجزیه حزب بردارند؟ مشخص است که آنها نمیتواستنند.
بالاخره، «برنامه» اپوزسیون حاوی تهمت هایی علیه حزب است، که اگر منتشر میشد، به حزب و دولت ما صدمات جبران ناپذیری وارد میساخت.
درواقع، در «برنامه» اپوزسیون آمده است که حزب ما علاقمندست انحصار تجارت خارجی را متوقف کند وهمه بدهی ها، ازجمله، بدهی های جنگ را نیز پرداخت کند. همه میدانند که این یک تهمت زشت و زننده علیه حزب ما، علیه طبقه کارگر ما، وعلیه دولت/ کشور ما است. برفرض اینکه ما این «برنامه» اپوزسیون را که حاوی این تهمت علیه حزب و دولت/و کشور است را منتشر کرده بودیم، چه اتفاقی می افتاد؟ تنها نتیجه اش این بود که بورژوازی بین المللی شروع به اعمال فشارهای بیشتر برما میکرد، خواستار امتیازاتی میشد که ما بهیچ وجه نمیتوانستیم موافقت کنیم (برای مثال، لغو انحصار تجارت خارجی، پرداخت های بدهی های جنگ و غیره)، و ما را با جنگ تهدید میکرد.
زمانیکه اعضای کمیته مرکزی مانند تروتسکی و زینوویف گزارشهای ساختگی درباره حزب ما به امپریالیستهای همه کشورها ارائه میدهند، و به آنها اطمینان میدهند که ما آماده ایم حداکثر امتیازات، ازجمله لغو انحصار تجارت خارجی را بدهیم، این فقط یک معنا میتواند داشته باشد: آقایان بورژوازی، فشار بر حزب بلشویک را شدیدتر کنید، آنها را تهدید بجنگ کنید؛ اگر شما باندازه کافی به بلشویک ها فشار بیاورید، باهر امتیازی موافقت میکنند.
گزارشهای ساختگی درباره حزب ما که توسط زینوویف و تروتسکی به آقایان امپریالیست تقدیم میشود بمراتب مشکلات ما را در حوزه سیاست خارجی بدتر میکند- این همانچیزیستکه «برنامه» اپوزسیون ببار می آورد.
این امر به چه کسی خسارت میرساند؟ بطور مشخص به پرولتاریای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، و به کُل کشورما آسیب میرساند.
چه کسانی سود میبرند؟ امپریالیستهای همه کشورها سود میبرند.
اکنون من از شما میپرسم: آیا کمیته مرکزی میتوانست با انتشارچنین چرندیاتی در مطبوعات ما موافقت کند؟ بطور مشخص نمیتوانست.
چنین ملاحظاتی است که کمیته مرکزی را محبور بخودداری از انتشار «برنامه» اپوزسیون کرد.
***
۳
لنین درباره مناظره ها و اپوزسیون بطورکلی
مسئله بعدی.
زینوویف سخت تلاش کرد تا ثابت کند که لنین همیشه و در همه وقت حامی بحث بوده است. او به بحث پیرامون برنامه های مختلف اشاره کرد که قبل از کنگره دهم و در خود کنگره دهم انجام گرفت، اما او«فراموش میکند» ذکر کند که لنین بحثی را که قبل از کنگره دهم صورت گرفت، یک اشتباه درنظرگرفت. زینوویف «فراموش میکند» بگوید که قطعنامه کنگره دهم «در مورد وحدت حزب»، که توسط لنین نوشته شده بود، رهنمودی جهت توسعه حزب ما بود، و دستور داد که نه فقط بحثی از «برنامه» نباشد، بلکه همه گروههایی که براساس این یا آن «برنامه» شکل گرفته اند، منحل شوند. او «فراموش میکند» که لنین در کنگره دهم بنفع «منع» همه اپوزسون در حزب در آینده صحبت نمود. زینوویف «فراموش میکند» بگوید که لنین تبدیل حزب ما به یک «محفل مناظره)» را کاملا ممنوع میدانست.
جهت مثال، ارزیابی لنین از بحثی که قبل از کنگره دهم انجام گرفت، اینجاست:
«من قبلا دلیلی داشته ام که امروز دراینمورد صحبت کنم، و البته، من تنها با احتیاط میتوانم مشاهده کنم که بعیدست درمیان شما افرادی زیادی باشند که این بحث را بیش از حد تجملاتی تلقی نکنند. من نمیتوانم از اضافه کردن این امر خودداری کنم، که از جانب خودم بگویم، و من فکر میکنم که این تجملات در واقع مطلقا جایز نبود، و اینکه ما بدون شک در اجازه دادن به یک چنین بحثی اشتباه کرده ایم»( نگاه کنید به صورتجلسله کنگره دهم، ص. ۱۶)(۳).
و این آنچیزیستکه لنین در کنگره دهم درباره هرگونه اپوزسیون احتمالی پس از کنگره دهم گفت:
«تثبیت حزب، منع اپوزسیون در حزب – این نتیجه سیاسی است که باید از موقعیت کنونی گرفته شود…» « ما اکنون اپوزسیون نمیخواهیم، رفقا. و من فکر میکنم که کنگره حزب باید این نتیجه را بگیرد، و به این نتیجه برسد که اینک باید به وجود اپوزسیون پایان دهیم، و با آن اتمام حجت کنیم، تابحال، باندازه کافی از دست اپوزسیون کشیده ایم!»(همانجا، ضفحات ۶۱ و ۶۳) (۴).
اینگونه بود که لنین مسئله بحث و اپوزسیون را بطورکلی درنظر میگرفت.
***
۴
اپوزسیون و «نیروی سوم»
مسئله بعدی.
چه ضرورتی به بیانیه رفیق مینژینسکی درباره گارد سفیدهایی بود که برخی از «کارگران» چاپخانه انتشاراتی غیرقانونی و ضدحزبی تروتسکیستها با آنها در ارتباط هستند؟
اولا، جهت ازبین بردن دروغ و تهمتی که اپوزسیون در رابطه با این مسئله در نشریات ضدحزبی پخش کرده است. اپوزسیون به همه اطمینان میدهد که گزارش درباره گاردهای سفیدی که بهرطریقی با متحدان اپوزسیون مانند شچرباکوف، و سایرین در ارتباط هستند، افسانه، تخیلی، و اختراعی است که بمنظور بی اعتبار کردن اپوزسیون انتشار یافته است. بیانیه رفیق مینژینسکی، مطابق با ورقههای استشهاد افراد بازداشت شده است، و جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمیگذارد که بخشی از «کارگران» در چاپخانه انتشاراتی غیرقانونی و ضدحزبی تروتسکیست ها با عناصر ضدانقلابی گاردهای سفید در ارتباط هستند؟ بگذار اپوزسیون تلاش کند تا این حقایق و مدارک را انکار کند.
ثانیا، جهت افشای دروغهایی است که اکنون توسط ارگان ماسلو در برلین (دای فان دس کومیو- نیسموس، یعنی، پرچم کمونیسم) منتشر میشود. ما بتازگی آخرین شماره از این بلندگوی دروغپراکنی را دریافت کرده ایم، که توسط این ماسلو مُرتد منتشر شده است، که در آن با بورژوازی به تهمت زدن به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و خیانت به اسرار دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مشغول است. این ارگان مطبوعاتی جهت اطلاع عموم، البته، در فُرمی تحریف شده، ورقه های استشهاد افراد بازداشت شده گارد سفید و متحدان آنها در چاپخانه انتشاراتی غیرقانونی و ضدحزبی را منتشر کرده است(صداها: « بیشرفها»). ماسلو این اطلاعات را از کجا میتوانست بدست بیاورد؟ این اطلاعات محرمانه بوده است، برای اینکه همه اعضای باند گارد سفید که در کار سازماندهی دسیسه ای در خطوط توطئه پیلسودسکی درگیرهستند، واینکه هنوز باید ردیابی و دستگیر شوند. این اطلاعات از کمیسیون کنترل مرکزی به اطلاع تروتسکی، زینوویف، اسمیلگا و سایر اعضای اپوزسیون رسیده شده است. اپوزسیون تا این لحظه اجازه نداشت از ورقه های استشهاد کپی بگیرد. اما آشکار است، که اپوزسیون یک کپی گرفته و با عجله برای ماسلو ارسال کرده است. اما ارسال آن اطلاعات برای انتشار به ماسلو به چه معناست؟ این به معنای هشدار به گاردهای سفیدی میباشد که هنوز ردیابی و دستگیر نشده اند، و اپوزسیون به گاردهای سفید هشدار میدهد که بلشویکها در صدد دستگیری آنها هستند.
آیا شایسته و جایز است که کمونیستها دست به چنین کاری بزنند؟ مشخص است که خیر.
این مقاله در نشریه ماسلو، عنوانی گزنده دارد:
«استالین حزب کمونیست اتحاد شوروی سوسیالیستی(بلشویک) را به انشعاب میکشد. توطئه گارد سفید. نامه ای از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی»( صداها: «بیشرفها»). آیا ما میتوانستیم بعد از همه اینها، بعد از اینکه ماسلو، با کمک تروتسکی و زینوویف، ورقه های استشهاد تحریف شده افراد بازداشت شده را جهت اطلاع عموم چاپ کرده بود، از ارائه گزارش به پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی و از مقابله داستانهای دروغین با حقایق واقعی و ورقه های استشهاد واقعی خودداری نمائیم؟
به همین دلیل کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی ضروری دانستند که از رفیق مینژینسکی بخواهند تا بیانیه ای درباره حقایق بنویسد.
از این ورقه های استشهاد، از بیانیه رفیق مینژینسکی چه میتوان برداشت کرد؟
آیا ما تابحال و یا اکنون اپوزسیون را متهم به توطئه نظامی کرده ایم و یا میکنیم؟ البته که خیر.
آیا ما تابحال و اکنون اپوزسیون را به شرکت در این توطئه متهم کرده ایم و یا میکنیم؟ البته که خیر.
(مورالوف: « شما در آخرین پلنوم، این اتهام را بیان کردید»). مورالوف، این صحت ندارد.
ما دو بیانیه توسط کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی درباره چاپخانه مطبوعات غیرقانونی و ضدحزبی و درباره روشنفکران غیرحزبی مرتبط با آن چاپخانه انتشاراتی داریم. شما نمیتوانید یک جمله، یا یک کلمه، در آن مدارک نشان دهید که ما اپوزسیون را متهم به یک توطئه نظامی میکنیم.
کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی، در آن مدارک، صرفا ادعا میکنند، زمانیکه اپوزسیون در حال سازماندهی چاپخانه انتشاراتی غیرقانونی خود بود، با روشنفکران بورژوازی تماس برقرار میکند، و معلوم شد که برخی از این روشنفکران، بنوبه خود، با گاردهای سفیدی در ارتباط بودند، که درحال ایجاد یک توطئه نظامی بوده اند. من از مورالوف میخواهم که به عبارت مربوط با این مسئله اشاره کند که توسط دفتر سیاسی کمیته مرکزی و هیئت رئیسه کمیسیون کنترل مرکزی در اسناد منتشر شده است. مورالوف نمیتواند به یک چنین عبارتی اشاره کند، زیرا که وجود ندارد.
بنابراین، چه اتهاماتی علیه اپوزسیون داشته ایم و هنوز هم داریم؟
أولا، اینکه اپوزسیون، بدنبال یک سیاست انشعابگرایانه است، و یک چاپخانه انتشاراتی ضدحزبی و غیرقانونی را سازماندهی کرده است.
ثانیا، اینکه اپوزسیون، بمنظور سازماندهی این چاپخانه مطبوعاتی، با روشنفکران بورژوازی در بلوکی وارد شد، و معلوم شد که بخشی از این بلوک در ارتباط مستقیم با توطئه گران ضدانقلابی هستند.
ثالثا، اپوزسیون با بکار گرفتن خدمات روشنفکران بورژوازی ودر دسیسه با آنها علیه حزب، مستقل از اراده یا نیت خود، خود را در محاصره باصطلاح «نیروی سوم» دیده است.
اپوزسیون ثابت کرد که به آن روشنفکران بورژوزی، بیشتر از حزب خود اعتماد دارد. درغیراینصورت، خواهان آزادی «همه دستگیر شدگان» مرتبط با چاپخانه مطبوعاتی غیرقانونی، ازجمله شچرباکوف، تورسکوی، بولشاکوف و غیره – کسانی نمیشد که معلوم گشت در ارتباط با عناصر ضدانقلابی هستند.
اپوزسیون میخواست که یک چاپخانه مطبوعاتی ضدحزبی و غیرقانونی داشته باشد؛ و جهت این هدف، به کمک روشنفکران بورژوازی متوسل شد، اما برخی از این روشنفکران ثابت کردند که با ضدانقلابی های تمام عیار در ارتباط هستند – این زنجیره ای است که حاصل شد رفقا. عناصر ضدشوروی مستقل از خواست یا نیت اپوزسیون، گرد آن جمع میشوند و سعی میکنند تا فعالیتهای انشعابگرایانه را برای اهداف خود بکار گیرند.
بنابراین، آنچیزیکه لنین از زمان کنکره دهم برای حزب ما پیشبینی کرد(مراجعه کنید به قطعنامه کنگره دهم «درباره وحدت حزب»)، جایی که لنین گفت «نیروی سوم»، یعنی بورژوازی، بطورقطع سعی میکند که به کشمکش درون حزب ما دامن بزند تا فعالیتهای اپوزسیون را برای منافع طبقاتی خود بکارگیرد- تحقق یافته است.
گفته شده که برخی اوقات عناصر ضدانقلابی به بدنه شوراهای ما رخنه میکنند، همچنین در صفوف مقدم برای مثال بدون داشتن هیچ ارتباطی با اپوزسیون.
این واقعیت دارد. در چنین مواردی، بهرحال، مقامات شوراها آن عناصر را دستگیر و تیرباران میکنند. اما اپوزسیون چکار کرد؟ خواهان آزادی روشنفکران بورژوازی شد که درارتباط با چاپخانه انتشاراتی غیرقانونی دستگیر شده بودند و مشخص گردید که با عناصر ضدانقلابی درارتباط بوده اند. مشکل این است رفقا. این چیزیست که فعالیتهای انشعابی اپوزسیون به آن منجر میشود. اپوزسیون ما بجای اینکه به همه این خطرها فکر کند، بجای اینکه درباره گودال بزرگ مقابل خود فکر کند، تهمت های زیادی به حزب میزند و با تمام قوا سعی میکند تا با عدم سازماندهی، حزب ما را ازهم گسیخته و تجزبه نماید.
صحبتهایی هست درباره پیتر ورانگل- یک افسر سابق روس که به سازمان پلیس مخفی دولت کمک میکند تا سازمانهای ضدانقلابی را افشاء کند. اپوزسیون طفره میرود، میرقصد، و درباره این حقیقت شلوغکاری میکند که ورانگل- افسر سابق از متحدان اپوزسیون است، و اینکه شچرباکوف، تورسکوی، از وی تقاضای کمک کرده اند، و اینکه ثابت شده که عامل سازمان پلیس مخفی دولت است. اما آیا اشکالی در این هست که این ورانگل- افسر سابق به مقامات شوروی کمک کند تا توطئه های ضدانقلاب را افشا کند؟ چه کسی میتواند حق مقامات شوروی را در جذب افسران سابق به سمت خود جهت بکارگرفتن آنها برای افشای سازمانهای ضدانقلابی زیر سئوال ببرد؟
شچرباکوف و تورسکوی خودشانرا به این ورانگل- افسر سابق معرفی کرده اند، نه به این دلیل که او یک مأمور سازمان پلیس مخفی دولت بود، بلکه بدینجهت که ورانگل- یک افسر سابق بود، و آنها او را استخدام کردند که وی را علیه حزب و علیه دولت شوروی بکارگیرند. نکته این است، و این از بدشانسی اپوزسیون ما است. و وقتیکه، این سرنخ ها را دنبال کنیم، سازمان پلیس مخفی دولت کاملا برخلاف انتظار اپوزسیون با چاپخانه مطبوعاتی غیرقانونی و ضدحزبی تروتسکی روبرو شد، و دریافت که، موقع تنظیم بلوکی با اپوزسیون، آقایان شچرباکوف، تورسکوی، بولشاکوف قبلا در بلوکی با ضدانقلابیون، با اقسران سابق کلچاک مانند کوستروف و نویکوف بوده اند، همانطوریکه رفیق منژینسکی امروز به شما گزارش داد.
نکته این است رفقا، و اینست مشکل اپوزسیون ما.
فعالیتهای انشعابی اپوزسیون منجر به ارتباط با روشنفکران بورژوازی میشود، وارتباط با روشنفکران بورژوازی منجر به آن میشود که به آسانی در محاصره انواع عناصر ضدانقلابی باشند – حقیقت تلخ اینست.
***
۵
چگونه اپوزسیون برای کنگره «آماده میشود»
مسئله بعدی:
درباره آمادگی برای کنگره. در اینجا زینوویف و تروتسکی با حرارت زیاد ادعا میکنند که ما از طریق سرکوب برای کنگره آماده میشویم. عجیب است که آنها هیچ چیزی را بجز «سرکوب» نمی بینند. اما آن تصمیمی که جهت بازکردن بحث توسط پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی بیش از یکماه پیش گرفته شده – بنظر شما آمادگی برای کنگره است یا نیست؟ و بحث در واحدهای حزب و دیگر تشکیلات حزبی چطورکه بیوقفه برای سه یا چهار ماه ادامه داشته است؟ و بحث درباره گزارشهای کلمه بکلمه تصمیمات پلنوم که در شش ماه گذشته، مخصوصا در سه یا چهار ماه گذشته، در باره همه مسائل مرتبط به سیاست داخلی و خارجی ادامه داشته است؟ اگر تهییج فعالیت اعضای حزب به بحث در باره مسائل اصلی سیاست ما، آماده کردن اعضای حزب جهت کنگره نباشد، پس همه اینها را چه میتوان نامید؟
اگر در همه اینها، سازمانهای حزبی از اپوزسیون حمایت نمیکنند، مقصر کیست؟ آشکارست که، اپوزسیون مقصر است، برای اینکه خط آن یک ورشکستگی کامل است، و سیاست آن بلوکی با همه عناصر ضدحزب، ازجمله ماسلو و سووارین مُرتد علیه حزب و کمینترون میباشد.
آشکارست که زینوویف و تروتسکی فکر میکنند که تدارکات برای کنگره را باید با سازماندهی چاپخانه انتشاراتی غیرقانونی، ضدحزبی، از طریق سازماندهی نشست های غیرقانونی، ضدحزبی، با ارائه گزارشهای دروغین درباره حزب ما به امپریالیستهای همه کشورها، و با شلوغکاران و انشعابگران حزب ما ساخته شود. شما قبول خواهید کرد که این یک نظر ترجیحا عجیبی است که تدارک برای کنگره حزب به چه معناست. و زمانیکه حزب اقداماتی قاطعانه، ازجمله اخراج، علیه آشوبگران و انشعابگران انجام میدهد، فریاد اپوزسیون درباره سرکوب بلند میشود.
بله، حزب به سرکوب علیه آشوبگران و انشعابگران متوسل شده و میشود، برای اینکه حزب نباید تحت هیچ شرایطی، چه قبل از کنگره یا در طول کنگره انشعاب کند. این امر برای حزب خودکشی خواهد بود که به انشعابگران مطلق، و متحدانی از نوع شجرباکووها اجازه دهد تا حزب را تخریب کنند، فقط برای اینکه یکماه تا کنگره باقیمانده است.
رفیق لنین چیزها را به سبک دیگری میدید. شما میانید که در سال ۱۹۲۱، لنین پیشنهاد کرد که شلیپنیکوف از کمیته مرکزی و حزب اخراج شود، نه برای اینکه چاپخانه انتشارانی ضدحزبی سازماندهی کرده بود، و نه برای اینکه خودش را با روشنفکران بورژوازی متحد کرده بود، بلکه صرفا برای اینکه، در جلسه ای از واحد حزبی، شلیپنیکوف جرئت کرد تصمیمات شورای عالی اقتصاد ملی را مورد نقد قرار دهد. اگر این برخورد لنین را مقایسه کنید با کاریکه الان حزب با اپوزسیون میکند، متوجه میشوید که ما چه مجوزی به آشوبگران و انشعابگران داده ایم.
شما مطمئنا باید بدانید که در سال ۱۹۱۷، درست قبل از قیام اکتبر، لنین چندین بار پیشنهاد کرد که کامنتف و زینوویف از حزب اخراج شوند، صرفا به این دلیل که آنها تصمیمات منتشرنشده حزب را در روزنامه نیمه سوسیالیستی، نیمه بورژوازی نوایا ژیزن (۵) مورد انتقاد قرار داده بودند. اما اکنون چند تا از تصمیمات بسیار محرمانه کمیته مرکزی و کمیسون کنترل مرکزی توسط اپوزسیون ما در ستون های روزنامه ماسلو در برلین منتشر میشود، که یک روزنامه بورژوازی ضدشوروی و ضدانقلابی است! ما با همه اینها مدارا کردیم، بدون پایان تحمل کردیم، و بدینسان به انشعابگران در اپوزسیون فرصت داده ایم که حزب ما را تخریب کنند. این ننگی است که اپوزسیون برای ما به ارمغان آورده است. اما ما برای همیشه تحمل نمیکنیم، رفقا. (صداها: «کاملا حق دارید»! تشویق).
گفته شده آشوبگرانی که از حزب اخراج شده اند، و فعالیتهای ضدشوروی انجام داده اند، دستگیر میشوند. بله، ما آنها را دستگیر میکنیم، و در آینده اگراز تضعیف حزب و رژیم شوروی دست برندارند، باید هم اینکار را بکنیم.( صداها: «کاملا حق دارید! کاملا درست است!»)
گفته شده که چنین چیزهایی در تاریخ حزب ما بیسابقه بوده است. این حقیقت ندارد. درباره گروه مایاسنیک چه میگویید؟(۶) درباره گروه « حقیقت گارگران» چه میگوئید؟ چه کسی نمیداند که همه این گروه ها با موافقت کامل زینوویف، تروتسکی و کامنف دستگیر شده بودند؟ چرا سه یا چهار سال پیش اجازه داشتیم که آشوبگران را از حزب اخراج کنیم، اما الان، وقتیکه برخی از اعضای پیشین اپوزسیون تروتسکیستی تا حد ارتباط مستقیم با ضدانقلابیون پیش میروند، غیرمجازست؟
شما بیانیه رفیق منژینسکی را شنیدید. در این بیانیه گفته شده است که شخصی بنام استپانوف (یک ارتشی)، یکی از اعضای حزب، حامی اپوزسیون، در ارتباط مستقیم با ضدانقلابیون، با نویکوف، کوستروف و دیگران است. خود استپانوف در اعترافات خود اینرا انکار نمیکند. با این فرد که تا به امروز در اپوزسیون است، چکار بکنیم؟ او را ببوسیم، یا دستگیرش کنیم؟ آیا تعجب آورست که پلیس شوروی و پلیس مخفی شوروی(از ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۴) چنین افرادی را دستگیر کند؟ (صدای حضار: «کاملا حق دارید! مطلقا درست است!» تشویق).
لنین گفت که اگر نسبت به آشوبگران و انشعابگران آسانگیری نشان داده شود، حزب بطور کلی از بین میرود. این کاملا درست است. دقیقا بهمین دلیلست که چرا من فکر میکنم وقتش رسیده است که از آسان گیری نسبت به رهبران اپوزسیون دست برداریم و به این نتیجه برسیم که تروتسکی و زینوویف باید از کمیته مرکزی حزب ما اخراج شوند.(صداها: «کاملا حق دارید!»). بمنظور حفاظت حزب از فعالیتهای انشعابگرانه آشوبگران، این نتیجه ابتدایی و اقدامی ابتدایی و حداقل است که باید اتخاذ گردد.
در آخرین پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل کارگری، که در اوت امسال برگزار شد، برخی از اعضای پلنوم مرا ملامت کردند که برای توصیه به پلنوم علیه اخراج فوری تروتسکی و زینوویف از کمیته مرکزی بیش از اندازه با آنها مدارا کرده ام.(صداهایی از حضار: «کاملا درست است، و ما الان هم شما را ملامت میکنیم.») احتمالا در آنزمان بسیار مهربان بودم و در پیشنهادم که خط ملایمتری در قبال تروتسکی و زینویف گرفته شود، اشتباه کرده ام. (صداها: «کاملا درست است!» رفیق پتروفسکی: «کاملا درست است. ما باید همیشه شما را برای » قضاوت اشتباهتان» ملامت کنیم!») اما حالا، رفقا، بعد از اینکه در این سه ماه چه بر سرمان آمده است، پس از آنکه اپوزسیون وعده انحلال فراکسیون خود در«اعلامیه» ویژه ۸ اوت را زیرپا گذاشت، و بدینصورت یکبار دیگر حزب را فریب داد، پس از اینهمه، دیگر جایی برای ملایمت وجود ندارد. ما الان باید در صف مقدم آن رفقایی گام برداریم که خواهان اخراج تروتسکی و زینوویف از کمیته مرکزی هستند.(تشویق طوفانی. صداها: « کاملا درست است! کاملا درست است!» صدایی از حضار: « تروتسکی باید از حزب اخراج شود.») بگذارید که کنگره آن تصمیم را بگیرد، رفقا.
در اخراج تروتسکی و زینوویف از کمیته مرکزی، ما باید همه مدارکی را که درباره فعالیتهای انشعابگرانه اپوزسیون جمع آوری کرده ایم جهت ملاحظه کنگره پانزدهم ارائه دهیم، تا براساس آن مدارک کنگره قادر شود تصمیم مناسبی اتخاذ نماید.
***
۶
از لنینیسم تا تروتسکیسم
مسئله بعدی.
زینوویف در سخنرانی خود به مسئله جالبی از «اشتباهات» در خط حزب در دو سال گذشته و «درستی» خط اپوزسیون انگشت گذاشت. من دوست دارم با روشن کردن مسئله ورشکستگی خط اپوزسیون و درستی خط حزبمان در دو سال گذشته، بطور خلاصه به آن پاسخ دهم. اما من بیش از حد توجه شما را جلب میکنم، رفقا.(صداها: «لطفا ادامه دهید!» رئیس: کسی مخالف است؟» صداها: «لطفا ادامه دهید!»)
خطای اصلی اپوزسیون که ورشکستگی سیاست آنرا تعئین نمود، چیست؟ خطای اصلی اپوزسیون اینستکه سعی میکند و هنوز هم سعی میکند، و به تلاش خود ادامه میدهد تا لنینیسم را با تروتسکیسم آرایش نماید، و تروتسکیسم را جایگزین لنینیسم سازد. زمانی بود که کامنف و زینوویف از لنینیسم در برابر حملات تروتسکیسم دفاع میکردند. در آنزمان خود تروتسکی بسیار گستاخ نبود. آن یک خط بود. بهرحال، بعدا، زینوویف و کامنف، از مشکلات جدید هراسان شدند، و به سمت تروتسکی پناه گرفتند، و با تروتسکی چیزی در ماهیت بلوک اوت نفرتانگیز را تشکیل دادند وبدینصورت، به بردههای تروتسکیسم تبدیل شدند. این اثبات دیگری بر اظهارات قبلی لنین مبنی براین بود که اشتباه انجام شده زینوویف و کامنف در قیام اکتبر «تصادفی» نبوده است. زینوویف و کامنف از مبارزه برای لنینیسم به خط مبارزه برای تروتسکیسم رفتند، و این خطی کاملا متفاوت است. و درواقع این روشن میکند که چرا در حال حاضر تروتسکی گستاختر شده است.
هدف اصلی بلوک متحد فعلی برهبری تروتسکی چیست؟ اینستکه بتدریج حزب را از أصول و خط مشی لنینیستی بسوی تروتسکیسم تغییر دهد. اینست خطای اصلی اپوزسیون. اما حزب میخواهد یک حزب لنینیستی باقیبماند. طبیعی است که، حزب به اپوزسیون پُشت کرد و پرچم لنینیست را هرچه بالاترو بالاتر به اهتزاز درآورد. به همین دلیلستکه رهبران دیروز حزب به مُرتدان امروز تبدیل شده اند.
اپوزسیون فکر میکند که میتواند شکست خودش را با عامل شخصی، با خشونت استالین، با سرسختی بوخارین و رایکوف و غیره « توضیح دهد». این توضیحی بسیار نفرت انگیز است! این یک نیرنگ است، نه یک توضیح. تروتسکی از سال ۱۹۰۴ با لنینیسم مبارزه کرده است. تروتسکی از سال ۱۹۰۴ تا فوریه ۱۹۱۷ در اطراف منشویکها می پرید، و درتمام این مدت ناامیدانه با حزب لنین مبارزه میکرد. تروتسکی در آنزمان بدست حزب لنین متحمل چندین شکست شد. چرا؟ شاید خشونت استالین مقصر بود؟ اما در آنزمان استالین هنوز دبیر کمیته مرکزی نبود؛ او نه در خارج، بلکه در روسیه بود، و بصورت زیرزمینی علیه تزاریسم میجنگید، درحالیکه مبارزه بین تروتسکی و لنین در خارج از کشور شدت داشت. بنابراین، خشونت استالین با آن چه ارتباطی دارد؟
تروتسکی در طول دورهای از انقلاب اکتبر تا سال ۱۹۲۲، که تا اینزمان عضوی از حزب بلشویک بود، توانست که دو یورش «بزرگ» علیه لنین و حزب او انجام دهد: در سال ۱۹۱۸ – در ارتباط با مسئله پیمان صلح برست؛ و در سال ۱۹۲۱- درباره مسئله اتحادیه های کارگری. هر دو یورش تروتسکی با شکست مواجه شدند. چرا؟ شاید در اینجا خشونت استالین مقصر بود؟ اما در آنزمان هنوز استالین دبیر کمیته مرکزی نبود. پُست های دبیری در آنزمان توسط تروتسکی بدنام پُر شده بود. پس، این چه ربطی به خشونت استالین دارد؟
پس از آن، تروتسکی شماری از یوزشهای تازه علیه حزب براه انداخت (سال های۱۹۲۳، ۱۹۲۴، ۱۹۲۶، و ۱۹۲۷) و هر یورش تروتسکی با رنج ناشی از شکست تازه به پایان رسید.
آیا ازهمه اینها مشخص نشده است که مبارزه تروتسکی علیه حزب لنینیستی دارای ریشه های عمیق تاریخی و وسیع است؟ آیا مشخص نشده است که مبارزه ای را که حزب در حال حاضرعلیه تروتسکیسم میکند، ادامه مبارزه ایست که حزب برهبری لنین از سال ۱۹۰۴ ببعد هدایت میکرد؟
آیا از همه این مشخص نشده است که دلیل اصلی شکست و ورشکستگی کُل خط اپوزسیون، تلاشهای تروتسکیستها جهت تعویض لنینیسم با تروتسکیسم است؟
حزب ما در طوفان پیکارهای انقلابی متولد شد و رشد نمود. این حزبی نیست که در دوره سیر تکاملی صلح آمیز رشد کرده باشد. به همین دلیل سرشار از سنت های انقلابی است و از رهبرانش بُت نمیسازد. در زمانی پلخانف محبوبترین مرد در حزب بود. بیشتر از این، وی بنیانگذار حزب بود، و محبوبیت وی بطور غیرقلبل مقایسه ای از تروتسکی و زینوویف بیشتر بود. با این همه، علیرغم آن، حزب از پلخانوف بمحض جدایی اش از مارکسیسم و رفتن بسوی اپورتونیسم، از وی دوری جُست. پس، آیا تعجبی دارد، افرادی که بسیار «معتبر» نیستند، افرادی مانند…( مطلب در اینجا قطع شده است)
اما مورد قابل توجهی از فساد اپورتونیستی اپوزسیون، قابل توجه ترین نشانه ورشکستگی و زوال اپوزسیون، رأی آن علیه بیانیه هیئت رئیسه کمیته مرکزی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. ایوزسیون علیه معرفی هفت ساعت کار روزانه است! ایوزسیون علیه بیانیه هیئت رئیسه کمیته مرکزی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است! کُل طبقه کارگر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، کُل بخش پیشرفته پرولتاریای همه کشورها، با اشتیاق به این بیانیه خوشآمد میگویند، و به اتفاق آرا، به ایده معرفی کار هفت ساعت روزانه آفرین میگویند – اما اپوزسیون علیه بیانیه رأی میدهد و صدایش را به کُر عمومی «منتقدان» بورژوازی و منشویک اضافه میکند، و صدایش را به افترا زنندگان کارکنان وُردرتس می افزاید.(۷)
فکر نمیکردم که اپوزسیون بتواند تا این حد در چنین منجلابی فرو رود.
***
۷
برخی از مهمترین نتایج سیاست حزب در چند سال گذشته
اجازه دهید که حالا به مسئله خط حزب امان در دو سال گذشته بپردازیم؛ اجازه دهید که آنرا بررسی و قضاوت کنیم.
زینوویف و تروتسکی گفتند که خط حزب ما ثابت کرده است که زهوار درفته است. اجازه دهید که به واقعیت ها بپردازیم. اجازه دهید که به چهار مسئله عمده سیاست خود بپردازیم و خط حزب امان را در طول دو سال گذشته از نقطه نظر این مسائل بررسی کنیم. من در فکر مسائل حیاتی هستم، مانند دهقانان، صنعت و تجهیز مجدد آن، صلح، و درنهایت رشد عناصر کمونیستی در سراسر گیتی.
مسئله دهقانان
شرایط کشورمان در دو یا سه سال گذشته چگونه بود؟ میدانید که شرایط در روستاها جدی بود. رئیس هیئت اجرایی وُلوست، و مقامات روستاها بطور کلی، همیشه برسمیت شناخته نمیشدند و اغلب قربانی تروریسم میشدند. خبرنگاران روستا با تفنگ های اره مانند(تفنگهایی با لوله کوتاه که قنداقش شبیه به دسته اره است) روبرو گشته اند. اینجا و آنجا، بویژه در مناطق مرزی، فعالیتهای غارتگرانه(راهزنی) وجود داشت؛ و در ایالاتی مانند گرجستان حتی شورشهایی وجود داشت.(۸) طبیعتا، در چنین شرایطی کولاکها قدرت کسب کرده اند، دهقانان میانه حال به کولاکها پیوسته اند، و دهقانان فقیرازهم پراکنده شده اند. شرایط در روستاها بخصوص بدلیل این واقعیت که نیروهای تولید در روستاها بسیار آهسته رشد کرده است، بخشی از زمینهای قابل کشت کاملا بایر باقیمانده، و حوزه یا مناطق کشت، درصد محصول حدود ۷۰ تا ۷۵ درصد از مناطق قبل از جنگ بود. این در دوره قبل از کنگره چهاردهم حزب ما بود.
حزب در چهاردهمین کنفرانس، شماری از اقدامات را در قالب تخفیفات معین به دهقانان میانه حال پیگیری کرد تا پیشرفت اقتصاد دهقانی را تسریع کند، محصولات کشاورزی – غذا و مواد خام را افزایش دهد، و اتحادی پایدار با دهقانان میانه حال برقرار نمود تا به انزوای کولاک ها سرعت بخشد.
در کنگره چهارده حزبمان، اپوزسیون، برهبری زینوویف و کامنف، تلاش کرد تا این سیاست حزب را برهم بزند و پیشنهاد کرد که ما در مقابل آنچه را که در ماهیت، سیاست کولاک زدایی بود، سیاست بازیابی کمیته دهقانان فقیر را اتخاذ کنیم. در اساس، آن سیاست بازگشت به جنگ داخلی در روستاها بود.
حزب این حمله اپوزسیون را پس زد؛ و تصمیمات کنفرانس چهاردهم را تأئید کرد، سیاست احیای شوراها را در روستاها قبول کرد و شعار صنعتی شدن را بعنوان شعار اصلی ساخت سوسیالیسم درپیش گرفت. حزب ثابت قدم، خط برقراری اتحادی پایدار با دهقانانان میانه حال و منزوی ساختن کولاکها را حفظ نمود.
با این سیاست، حزب به چه دستآوردی نائل شد؟
چیزیکه نائل شد، صلح در روستاها بود، روابط با توده اصلی دهقانان بهبود یافت، شرایط جهت سازماندهی دهقانان فقیر در یک نیروی سیاسی مستقل فراهم شد، کولاکها هم فراتر منزوی شدند و نهادهای دولتی و تعاونی کم کم فعالیتهای خود را به زمینهای کشاورزی فردی میلیونها دهقان توسعه دادند.
صلح در روستاها به چه معناست؟ امر صلح یکی از شروط بنیادی جهت ساخت سوسیالیسم است. چنانچه فعالیتهای راهزنانه و شورش دهقانی داشته باشیم، ما نمیتوانیم سوسیالیسم را بسازیم. اکنون مناطق کشت به ابعاد (۹۵ درصد) قبل از جنگ رسیده است، ما در روستاها آرامش داریم، با دهقانان میانه حال متحد شده ایم، دهقانان فقیررا کم و بیش سازماندهی نموده، شوراهای روستایی را مستحکم کرده، و به اعتبار پرولتاریا و حزبش در روستاها افزوده ایم.
ما در نتیجه، شرایطی ایجاد کرده ایم که ما را قادر میسازد تا یورش علیه عناصر سرمایه داری را در روستاها به پیش ببریم و برای ساخت سوسیالیسم در کشورمان موفقیت بیشتری حاصل کنیم.
چنین است نتایج سیاست حزبمان در روستاها در این دوسال.
بنابراین، نتیجه گیری میشود که ثابت میکند سیاست حزب ما درباره مسئله اصلی روابط مابین پرولتاریا و دهقانان صحیح بوده است.
مسئله صنعت
تاریخ بما میگوید که تابحال حتی یک کشور جوان در صحنه گیتی صنعت خویش، و مخصوصا صنایع سنگین خود را یدون کمکهای خارجی، یدون وام های خارجی، یا بدون غارت کشورهای دیگر، مستعمرات وغیره، توسعه نداده است. این مسیر معمولی صنعتی شدن سرمایه داریست. بریتانیا در گذشته، با مکیدن شیره حیاتی تمام کشورها، از تمام مستعمرات، برای صدها سال و سرمایه گذاری غنائم بدست آمده در صنعت خویش، صنعت خودرا گسترش داده است. اخیر آلمان شروع به رشد نموده است، برای اینکه آلمان چندین میلیارد روبل از آمریکا وام گرفته است.
ولی، ما نمیتوانیم رهسپار هیچکدام از این راه ها شویم. غارت استعماری با کُل سیاست ما ممنوع شده است. و به ما وام نمیدهند. تنها یک مسیر برایمان باقیمانده است، مسیری که لنین پیشنهاد کرد، یعنی: ارتقای صنعت خودمان، تجهیز مجدد صنعت خودمان برمبنای ذخایر داخلی. اپوزسیون، تمام وقت درباره کافی نبودن ذخایر داخلی جهت تجهیز مجدد صنعت ما غُرغُر میکند. اپوزسیون از آوریل ۱۹۲۶، در پلنوم کمیته مرکزی ادعا کرد که انباشت داخلی ما جهت پیشروی تجهیز مجدد صنعت ما کافی نیست. اپوزسیون در آنزمان پیشبینی کرد که ما پشت سر هم شکست میخوریم و بااینحال، با انجام یک بررسی، مشخص شد که ما در مدت این دو سال موفق شده ایم در تجهیز مجدد صنعت خودمان پیشرفت کنیم. این یک واقعیت است که در مدت این دو سال ما موفق شده ایم بیش از دویست میلیون روبل در صنعت خودمان سرمایه گذاری نمائیم. این یک واقعیت است که این سرمایه گذاریها ثابت کرده جهت پیشروی فراتر تجهیر مجدد صنعت ما و صنعتی شدن کشورمان کافی باشد. ما به چیزی نائل شده ایم که هیچ کشوری تاکنون در سراسر گیتی به آن نائل نشده است: ما صنعت خودمان را ترفیع داده ایم، ما شروع به تجهیر مجدد آن کرده ایم، و در این امر براساس انباشت های خود خودمان پیشرفت حاصل کرده ایم.
بفرمائید، شما در اینجا نتایج سیاست ما درباره مسئله تجهیر مجدد صنعت امان را دارید.
فقط کورها میتوانند این واقعیت را انکار کند که سیاست حزب ما در این مورد اثبات نموده که صحیح عمل کرده است.
مسئله سیاست خارجی
هدف سیاست خارجی ما، اگر کسی روابط دیپلوماتیک با کشورهای بورژوازی را درنظر داشته باشد، حفظ صلح است. ما در این حوزه به چه چیزی نائل شده ایم؟ چیزیکه ما نائل شده ایم، چیزیست که ما حفظ کرده ایم – خوب یا بد، بااینوجود ما صلح را حفظ کرده ایم. چیزیکه ما نائل آمده ایم اینستکه، علیرغم محاصره سرمایه داری، علیرغم فعالیتهای خصومت آمیز دولتهای سرمایه داری، علیرغم حملات تحریک آمیز در پکن،(۹) لندن (۱۰) و پاریس(۱۱ – علیرغم همه اینها، ما بخودمان اجازه نداده ایم که تحریک شویم و در دفاع از اهداف صلح موفق بوده ایم.
علیرغم غیبگوییهای مکرر زینوویف و سایرین، ما در جنگ بسر نمیبریم – این یک واقعیت اساسی است که آن همه حملات احساسی اپوزسیون ما ارزشی ندارند. و این امر برای ما مهم است، برای اینکه تنها تحت شرایط صلح آمیزست که میتوانیم ساخت سوسیالیسم در کشورمان را با سرعتی که ما آرزومندیم ، ترفیع دهیم. با این وجود، چقدر غیبگویی های جنگ وجود داشته است! زینویف غیبگویی کرد که ما باید در بهار امسال در جنگ باشیم. سپس غیبگویی کرد که باحتمال زیاد جنگ در پائیز امسال شروع میشود. بااینحال، اکنون ما با زمستان روبرو شده ایم، اما هنوز هیچ خبری از جنگ نیست.
سیاست صلح ما چنین نتایجی دارد.
فقط کورها نمیتوانند این نتایج را ببینند.
در نهایت، مسئله چهارم
اوضاع نیروهای کمونیستی در سراسر جهان.
فقط کورها نمیتوانند ببینند که احزاب کمونیست در سراسر گیتی، از چین گرفته تا آمریکا، و از بریتانیا گرفته تا آلمان در حال رشد هستند. فقط کورها نمیتوانند ببینند که عناصر بحران سرمایه داری رشد میکنند و کاهش نمی یابند. فقط کورها نمیتوانند ببینند که پیشرفت در بنای سوسیالیسم در کشورمان، موفقیت های سیاستمان در درون کشور، یکی از دلایل رشد اصلی جنبش کمونیستی در سراسر گیتی است. فقط کورها نمیتوانند افزایش پیشرفت در نفوذ واعتبار انترناسیونال کمونیستی را همه کشورهای جهان ببینند.
نتایج خط حزب ما درباره چهار مسئله عمده سیاست خارجی و داخلی در طول دو سال گذشته چنین هستند.
صحت سیاست حزب ما بر چه چیزی دلالت دارد؟ جدا از هر چیز دیگری، این امر تنها حاکی از یکچیز است: افشای ورشکستگی کامل سیاست اپوزسیون ما.
***
۸
بازگشت به آکسلرود
امکان دارد بما بگویند که همه چیز خیلی خوبست. خط اپوزسیون اشتباه، و خطی ضدحزبی است. تاکتیکهای آن را هیچچیز دیگری غیراز تاکتیکهای تفرقه انگیز نمیتوان نامید. بنابراین، اخراج زینوویف و تروتسکی، مسیری طبیعی جهت خروج از شرایط موجود است. همه اینها درست است.
ولی زمانی بود که همه ما میگفتیم رهبران اپوزسیون باید در کمیته مرکزی حفظ شوند، و اینکه نباید اخراج گردند.
حالا چرا این امر باید تغییر یابد؟ چگونه میتوان این چرخش را شرح داد و آیا درکل چرخشی وجود دارد؟
آری، وجود دارد. چگونه باید این امر را شرح داد؟ بدیندلیل که در سیاست اساسی و «برنامه» سازمانی رهبران اپوزسیون تغییرات رادیکالی اتفاق افتاده است. رهبران اپوزسیون، و دروهله اول تروتسکی، به بدترین نحوی تغییر یافته اند. طبیعتا، این امر ملزم به ایجاد تغییر در سیاست حزب نسبت به اپوزسیون میشود.
برای مثال، اجازه دهید، یک چنین مسئله مهم اصلی مانند انحطاط حزبمان را درنظر بگیریم. معنای انحطاط حزبمان چیست؟ یعنی انکار وجود دیکتاتوری پرولتاریا در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. موضع تروتسکی در این باره، مثلا بگوئیم حدود سه سال پیش چه بود؟ شما میدانید که در آنزمان لیبرالها و منشویکها، اسمنا – وخیست ها(۱۲) و همه انواع خائن ها و مُرتدها مدام تکرار میکردند که انحطاط حزبمان حتمی الوقوع است. شما میدانید که در آنزمان مثال هایی از انقلاب فرانسه نقل میکردند و ادعا میکردند که که بلشویکها از همان سقوطی رنج میبرند که ژاکوبن ها در زمان خود در فرانسه متحمل شدند. شما میدانید که مقایسه تاریخی با انقلاب فرانسه (سقوط ژاکوبن ها) در گذشته و امروز استدلال اصلی مطرح شده توسط همه منشویکها و اسمنا – وخیستهای گوناگون علیه حفظ دیکتاتوری پرولتاریا و امکان ساخت سوسیالیسم در کشورمان بود. گرایش تروتسکی نسبت به این در سه سال گذشته چگونه بود؟ تروتسکی قطعنا مخالف چنین تشبیهاتی بود. اینهم چیزیستکه تروتسکی در آنزمان در جزوه دوره جدید خود (در سال ۱۹۲۴) نوشت:
«تشبهات تاریخی با انقلاب کبیر فرانسه (سقوط ژاکوبن ها!)، که لیبرالیسم و منشویسم استفاده میکنند و خودشانرا با آن دلداری میدهند، ظاهری و غلط است»(نگاه کنید به جزوه «دوره جدید»، صفحه ۳۳).
واضح و روشن! فکر میکنم مشکل شود کسی را دقیقتر و قطعی تر از این توصیف نمود. آیا تروتسکی آنچیزی را که آنزمان وی درباره تشبهات تاریخی با انقلاب فرانسه با متعصب های پیشرفته انوع اسمنا – وخیستها و منشویکها میگفت درست بود؟ قطعا درست بود.
اما اینک؟ آیا تروتسکی هنوزهمان موضع را دارد؟ متأسفانه، خیر، وی این موضع را ندارد. برعکس، حتی در مدت این سه سال گذشته تروتسکی توانسته است که در جهت «منشویسم» و «لیبرالیسم» توسعه یابد. اینک خود تروتسکی ادعا میکند که ترسیم تشبهات تاریخی با انقلاب فرانسه نشانه منشویسم نیست، بلکه نشانه «واقعی»، و «اصیل» «لنینیسم» است.
آیا شما گزارش دقیق جلسه هیئت اجرایی کمیسیون کنترل مرکزی را خوانده اید که در ژوئیه امسال برگزار شد؟
اگر این گزارش را خوانده باشید باشید، شما به آسانی درک میکنید که تروتسکی اینک در مبارزه اش علیه حزب، خودش را بر اساس نظریه های منشویکی در مورد انحطاط حزبمان بر اساس خطوط سقوط ژاکوبن ها در دوره انقلاب فرانسه استوار میسازد. امروزه، تروتسکی فکر میکند که چرند گفتن در مورد «ترمیدور» نشانه ای از خوشسلیقگی است.
از تروتسکیسم تا «منشویسم» و «لیبرالیسم» در مسئله اساسی انحطاط – این مسیری است که تروتسکیستها در طول سه سال گذشته سیر کرده اند.
تروتسکیستها تغییر یافته اند. سیاست حزب نسبت به تروتسکیستها نیز باید تغییر کند.
الان اجازه بدهید به مسئله ای که کم اهمیت نیست، مانند سازماندهی، انضباط حزبی، اطاعت اقلیت از اکثریت، و نقشی را درنظر بگیریم که انضباط آهنین حزب در تقویت دیکتاتوری پرولتاریا بازی میکند.
همه واقفند که انضباط آهنین در حزبمان یکی از شراسط اساسی جهت حفظ دیکتاتوری پرولتاریا و موفقیت در ساخت سوسیالیسم در کشوزمان است.
همه واقفند که اولین کاریکه منشویکها در همه جا تلاش میکنند انجام دهند، اینست که انصباط آهنین را در حزب تضعیف نمایند. زمانی بود که تروتسکی اهمیت انصباط آهنین در حزبمان را درک میکرد و قدردانی مینمود. به بیان دیگر، اختلافات بین حزبمان و تروتسکی هرگز قطع نشد، اما تروتسکی و تروتسکیستها باندازه کافی باهوش بودند که مطیع تصمیمات حزبمان باشند.
همه از اظهارات مکرر تروتسکی واقفند که، مهم نیست که حزبمان چه باشد، تروتسکی آماده است که هرموقع که حزب دستوری دهد «توجه دیگران را بخودش جلب نماید». و باید گفته شود که تروتسکیستها اغلب موفق میشدند که به حزب و بدنه رهبری آن وفادار باقی بمانند.
اما اکنون چی؟ آیا میتوان گفت که تروتسکیستها، اپوزسیون فعلی، آماده است مطیع تصمیمات حزب شود، توقف و توجه کند و دست از شلوغکاری بردارد؟ خیر. دیگر نمیتوان اینرا گفت. بعد از اینکه تروتسکیستها قولهای خودشان مبنی بر مطیع تصمیمات حزب بودن را زیرپا گذاشته اند، بعد از اینکه تروتسکیستها چاپخانه انتشارات غیرقانونی را در همکاری با روشنفکران بورژوازی سازماندهی کردند، بعد از اینکه زینوویف و تروتسکی از همین تریبون اظهارات مکرری کردند که آنها انضباط حزبمان را زیرپا میگذارند و این کار را ادامه میدهند – پس از همه اینها، باید شک و تردید کرد فردی در حزبمان پیدا شود که باور داشته باشد رهبران اپوزسیون آماده هستند تا در برابر حزب دست از شلوغکاری بردارند.
اپوزسیون اینک به خط جدیدی تغییر کرده است، خط انشعاب حزب، خط ایجاد یک حزب جدید. مشهورترین جزوه در میان اپوزسیون در حال حاضر جزوه بلشویکی لنین یک گام بجلو، دو گام به عقب نیست (۱۳)، بلکه جزوه منشویکی قدیمی تروتسکی وظیفه سیاسی ما (منتشر شده در سال ۱۹۰۴) است که در مخالفت با جزوه اصول تشکیلاتی لنین یک گام بجلو، دو گام به عقب نوشته شده است.
شما میدانید که ماهیت آن جزوه قدیمی تروتسکی، رد برداشت لنینیستی از حزب و انضباط حزبی است. تروتسکی در آن جزوه لنین را هرگز چیزی جز «ماکسمیلیان لنین» نمیخواند، یعنی اشاره به این نکته که لنین، ماکسیمیلین روبسیپر دیگری است، که مانند وی برای دیکتاتوری شخصی تلاش میکند. تروتسکی در آن جزوه بروشنی میگوید که انضباط حزبی فقط باید در حدی اعمال شود که تصمیمات حزبی با امیال و دیدگاههای کسانیکه از آنها خواسته میشود مطیع حزب شوند، در تضاد نباشد. این امر یک اصل سازمانی صرفا منشویکی است. اتفاقا، آن جزوه جالب است، برای اینکه تروتسکی آنرا به پ. آکسلرود تقدیم کرد. بهمین دلیل است که تروتسکی میگوید: « تقدیم به معلم عزیزم پاول بوریسویچ آکسلرود»(خنده . صداها: «یک منشویک کامل»).
از وفاداری به حزب گرفته تا سیاست انشعاب حزب، از جزوه لنین یک گام بجلو، دو گام به عقب تا جزوه وظیفه سیاسی تروتسکی، از لنین تا آکسلرود- چنین است آن مسیر سازمانی که اپوزسیون ما پیموده است.
تروتسکیستها تغییر کرده اند. سیاست سازمانی حزب نسبت به تروتسکیستها نیز باید تغییر پیدا کند.
خوب، یک آزادی خوب! برو پیش «استاد عزیزت پاول بوریسوویچ!» یک آزادی خوب! فقط شتاب کن، سزاوار ترین تروتسکی، برای اینکه، «پاول بوریسوویچ»، با توجه به سالخوردگیش، ممکنست بزودی بمیرد، و امکان دارد که شما بموقع به «استادت» نرسی. (تشویقهای طولانی).
پراودا، شماره ۲۵۱، ۲ نوامبر ۱۹۲۷.
برگردانده شده از:
The Trotskyist Opposition Before and Now
By: J. V. Stalin
https://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1927/10/23.htm
منابع:
(۱) – پلنوم مشترک کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) در ۲۳-۲۱ اکتبر ۱۹۲۷ برگزار شد. در این نشست پیشنویس قطعنامه های ارائه شده توسط دبیرخانه سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) درباره موضوعات دستور کار کنگره پانزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک، ازجمله: رهنمودهای تهیه برنامه پنج ساله جهت اقتصاد ملی؛ کار در حومه شهر به بحث گذارده و تصویب شد.
پلنوم انتصاب گزارشگران را تأئید نمود، تصمیم به بحث در حزب را آغاز نمود، و تصمیم گرفته شد که قطعنامههای کنگره پانزدهم را جهت بحث در جلسات حزبی و مطبوعات منتشر کند.
با توجه به حمله رهبران اپوزسیون تروتسکی وزینوویف علیه مانیفیست صادر شده توسط کمیته اجرایی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بمناسبت دهمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ، بویژه علیه موضوع کاربُرد هفت ساعت کار روزانه، پلنوم به بحث در باره این مشکل پرداخته و اعلام کرد دبیرخانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی در ابتکار خود در انتشار مانیفیست هیئت اجرایی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی درست عمل کرده است و خود مانیفیست را تأئید نمود.
پلنوم گزارشی از هیئت رئیسه کمیسیون کنترل مرکزی درباره فعالیتهای فراکسیونی تروتسکی و زینوویف پس از پلنوم اوت (۱۹۲۷) کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (بلشویک) شنید. در طول بحث روی این موضوع در جلسه پلنومی که در ۲۳ اکتبر برگزار شد، ی. و. استالین این سخنرانی زیر را ایراد نمود:
«اپوزسیون تروتسکی در گذشته و حال.» جهت فریب حزب و راه اندازی مبارزه فراکسیونی علیه آن، پلنوم تروتسکی و زینویف را از کمیته مرکزی اخراج کرد و تصمیم گرفت که همه مدارک مرتبط با فعالیتهای تفرقه افکنانه رهبران ایوزسیون تروتسکی – زینوویف را به پانزدهمین کنگره حزب ارائه دهد. جهت دیدن قطعنامه ها و تصمیمات پلنوم، به قطعنامه ها و تصمیمات به کنفرانسها و پلنومهای کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قسمت دوم، صفحات ۳۱۱-۲۷۵، سال ۱۹۵۳ مراجعه کنید).
(۲) – و. آی. لنین، «نامه ای به اعضای حزب بلشویک» و «نامه ای به کمیته مرکزی حزب سوسیال دمکرات کارگران روسیه» (نگاه کنید به چاپ چهارم آثار، جلد ۲۶، صفحات ۱۵۸-۸۸ و ۱۹۲-۹۶).
(۳)- وی . آی. لنین، گزارش فعالیتهای سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک)( نگاه کنید به آثار منتخب، چاپ ۴ روسیه، جلد ۳۲، ص. ۱۵۲).
(۴)- وی . آی. لنین، پاسخ به بحث درباره گزارش کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک)، ۹ مارس ۱۹۲۱(نگاه کنید به آثار منتخب، چاپ ۴ روسیه، جلد ۳۲، صفحات ۱۷۰، ۱۷۷).
(۵)- نوایا ژین(زندگی جدید) – یک روزنامه منشویکی بود که از آوریل ۱۹۱۷ در وتروگراد منتشر میشد، و در ژوئیه ۱۹۱۸ بسته شد.
(۶)- گروه مایاسنیکوف – یک گروه ضدانقلابی زیرزمینی بود که خودش را «گروه کارگران» می نامید. در سال ۱۹۲۳ توسط جی. مایاسنیکوف و دیگرانی که از حزب کمونیست شوروی (بلشویک) اخراج شده بودند در مسکو تشکیل شده بود واعضای خیلی کمی داشت، و در همان سال منحل شد.
(۷)- وُردرتس (فوروارد – به پیش) – نشریه، ارگان حزب سوسیال دمکرات آلمان، از سال ۱۸۷۶ تا ۱۹۳۳ منتشر میشد، که پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ، به مرکز تبلیغات ضد شوروی تبدیل گشت.
(۸) – این به شورشهای ضدانقلابی اشاره میکند که در گرجستان در ۲۸ اوت ۱۹۲۴ شروع شد و توسط بقایای احزاب بورژوا- ناسیونالیست و «دولت» منشویک خارج از کشور در شمال اردن و با رهبری و کمک مالی کشورهای امپریالیستی و رهبران انترناسیونال دوم سازماندهی شده بودند. این شورشها در ۲۹ اوت، یکروز پس از آغاز، با کمک فعال کارگران و دهقانان رنجبر گرجستان فرونشست.
(۹)- این امر به حمله مسلحانه دسته ای از سربازان و پلیس چینی به سفارت شوروی در پکن در ۶ آوریل ۱۹۲۷ اشاره میکند. این حمله توسط امپریالیستهای خارجی، و با هدف تحریک یک درگیری مسلحانه بین چین و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی انجام گرفت.
(۱۰)- این امر به حمله یورش پلیس به هیئت تجاری شوروی و آکروس(انجمن همکاری انگلیس و روسیه) در لندن اشاره دارد، که در ۱۲ مه ۱۹۲۷، بدستور دولت محافظه کار بریتانیا انجام گرفت.
(۱۱)- این امر به کارزار ضدشوروی در فرانسه در پائیز ۱۹۲۷ اشاره دارد. این کارزار از دولت فرانسه الهام گرفت، که از انواع فعالیتهای ضدشوروی حمایت میکرد، و کارزار تهمت علیه نمایندگان رسمی شوروی و مؤسسات در پاریس را هدایت کرد، که قطع روابط دیپلوماتیک بریتانیا با اتحاد جماهیر شوروی را بنفع خود دید.
(۱۲)- اسمنا- وخیستها، نمایندگان یک جریان سیاسی بورژوازی بودند که در سال ۱۹۲۱ درمیان روشنفکران گاردسفید روسیه بوجود آمد که در خارج زندگی میکردند. رهبری آن با گروهی متشکل از ان. استریالوف، وای. کلوچنیکوف، و دیگران بود، که مجله اسمنا- ویخ ( وقایع برجسته) را منتشر میکردند. اسمنا- وخیستها نظرات بورژوازی و روشنفکران نو در روسیه را بیان میکردند، که معتقد بودند، بعلت معرفی سیاست اقتصادی جدید(نپ) سیستم شوروی کم کم به دمکراسی بورٰوازی تنزل پیدا میکند. (در مورد اسمنا- وخیستها، نگاه کنید به آثار لنین، چاپ چهارم روسی، جلد ۳۳، صفحات ۲۵۷- ۲۵۶، و ی. و. آثار استالین، جلد ۷، صفحات ۵۱-۳۵۰، و جلد ۹، صفحات ۷۴-۷۳).
(۱۳)- نگاه کنید به آثار لنین، چاپ چهارم روسی، جلد ۷، صفحات ۳۹۲-۱۸۵.