owen

ایده‌های تخیلی «رابرت اون»

 
تارنگاشت عدالت
 
 
نویسنده: اشتفان کاستنر
برگرفته از: عصرما
۱۴مه۲۰۲۱
 
 

۲۵۰ سال پیش سوسیالیست بزرگ انگلیسی به دنیا آمد. نیولاندارک  در جنوب لاندارک در استکاتلند در کنار رود کلاید. این رودخانه به عنوان نیروی محرکه کارخانه نخ‌ریسی که در سال ۱۷۸۵ تاسیس شد به کار می‌رفت. صاحب کارخانه “دیوید دیل”  دهکده نیولاندارک را ویژه کارگران کارخانه بنا کرد. این دهکده اولین مجتمع صنعتی در سطح جهان بود.

دربین سوسیالیست‌های تخیلی قرن ۱۸ و ۱۹  یک مرد انگلیسی به ویژه برجسته است، که “رابرت اون” نام دارد.  او فرزند یک زین و آهن فروش روز ۱۴ مه ۱۷۷۱ در شهرک کوچک انگلیسی “نیوتن”  به دنیا آمد و تفکر تجارتی را خانواده در مسیر زندگی او تعیین کرد. او پس از طی مراحل مختلف از  نیم‌چه معلمی، فروشندگی در “استامفورد”، لندن و منچستر  نهایتاً در سن ۲۰ سالگی به مقام ریاست یک کارخانه مدرن نخ‌ریسی  در منچستر رسید. در آنجا آثار نگرش اساسی انساندوستانه و هواداری از اصطلاحات اجتماعی در او هویدا شد. او کوشش کرد شرایط و روابطی که در شان انسان نبود را در کارخانه از بین ببرد. او تسهیلاتی در شرایط کاری پدیدآورد، سخت‌گیری و بدرفتاری مرسوم نسبت به زنان و کودکان را ممنوع کرد و امکاناتی برای تامین بهداشت کارگران فراهم ساخت.

landark

چندی بعد به کمک پدر زنش که رئیس بانک شاهنشاهی اسکاتلند بود ، کارخانه تقریباً مخروبه نخ‌ریسی در “نیولاندارک” را صاحب شد و در آنجا امکان یافت تا ایده‌های اجتماعی اصلاحی خود را تحقق بخشد. او از این نگرش اساسی حرکت می‌کرد که شرایط بهتر محیط هرچند پس از نسل‌ها ولی نهایتاً انسان‌ها را از نظر اتیک بهتر خواهد کرد. مثلاً او معتقد بود این روند اول در “نیولاندارک” و سپس در بریتانیای کبیر و در آخر در تمام جهان رفتار انسان‌ها را به تعالی خواهد رساند.

“اون” ساعات کار را از ۱۴ ساعت به ۱۱ ساعت کاهش داد و کار کودکان  زیر ۱۰ سال را ممنوع کرد. او مهدکودک ساخت و یک سیستم درسی کاملاً نوین  به وجود آورد و برای خانواده‌های کارگری محل سکونت ایجاد کرد و خودگردانی دمکراتیک سامان داد و نوعی تعاونی مصرف ایجاد کرد و  تجهیزات کارخانه را مدرن‌سازی کرد، سطح دستمزدها را بالا برد و صندوقی برای حمایت از کارگران پیر و یا بیماری بوجود آورد. او به خوبی دریافته بود که سود کارخانه  توسط کارگران تولید شده و وضع موجود را غیرعادلانه می‌دانست. او گفت: «آنها برده‌های من بودند.» و به این نتیجه رسید « با این حال، آن بخش از ۲۵۰۰ کارگری که کار می‌کرد، به همان اندازه ثروت واقعی  برای جامعه تولید می‌کرد که ۵۰ سال پیش ۶۰۰ هزار نفر قادر به  تولید آن بود. از خود می‌پرسیدم: مابه‌التفاوت ثروتی که ۲۵۰۰ فرد مصرف می‌کرد و ۶۰۰ هزار نفر باید مصرف می‌کرد، چه می‌شد؟» فریدریش انگلس در کتاب خود «تکامل سوسیالیسم از اتوپی به علم» پاسخ این سئوال را ارایه کرد:  «مابه‌التفاوت صرف شد تا ۵٪ سود سرمایه مالکان استبلیشمنت و علاوه برآن بیش از ۳۰۰ هزار پوند (سه میلیون یورو) سود پرداخت گردد و  آنچه ما در نیولاندارک شاهد بودیم در مورد کلیه‌کارخانجات انگلیس نیز صدق می‌کرد.»

Utopie

رویای “اون” از  نیوهارمونی، که هرگز به واقعیت نپیوست.

“رابرت اون” کوشش می‌کرد تا با نگرش اساسی انساندوستانه خود  جامعه بهتری را بنا کند ولی در طرح ایده‌الیستی او نطفه فروپاشی پروژه مورد نظرش نهفته بود، زیرا هدفش از بین بردن مناسبات استثمارگرانه سرمایه‌داری به طریق انقلابی نبود. او بیشتر از این مبدأ حرکت می‌کرد که «آنان که می‌بینند»، یعنی «ناجیان» پرولتاریا ، باید محافل رهبری کننده اقتصادی، سیاسی و روحی باشند. این برداشت غلط باعث شد که او به کارگران روی نیاورد و آنها را با خود متحد نسازد بلکه پادشاهان، اشراف، وزرا و کارخانه‌داران را مخاطب قرار داده برای برنامه‌های اصلاحی خود برای جهان خواستار کمک از آنها بود، که طبیعتاً آنجا با پاسخ منفی روبرو شد.

“رابرت اون” که در نتیجه شکست پروژه‌های تخیلی خود نهایتاً با فقر روبرو شد، مجبور به شکست بود، زیرا نقش طبقه کارگر را نشناخت و انقلاب را به عنوان وسیله‌ای برای تغییرات اجتماعی مردود می‌شمارد. با این حال  ایده‌های او وارد اندیشه‌های مارکسیستی شد و یکی از مغزهایی محسوب می‌گردد که سهم تعیین کننده‌ای در علمی شدن سوسیالیسم ایفأ کرد.