شبکه منوتو

ایده تکراری پول‌پاشی بین ورشکسته‌های ۱۴۰۱

 

 

 

نویسنده: زهرا طیبی

برگرفته از: فرهیختگان

دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳

 

غرب بعد از نتیجه نگرفتن از عملیات نظامی می‌خواهد سراغ یک ایده تکراری برود

 

برای فهم سردرگمی و بهت صهیونیست‌ها بعد از عملیات وعده صادق۲ یا دیگر شکست‌های رژیم، کافی است نگاهی به شبکه ایران اینترنشنال بیندازید. خط و مشی این رسانه‌ فارسی‌زبان آنقدر برمبنای خواست و دستور کارفرمای صهیونیستی تنظیم شده است که حتی نمود احوالات صهیونیست‌ها در شکست و ضعف آنها در میدان را در پرداخت به اخبار این شبکه می‌توان مشاهده کرد. حالا بعد از ضربه‌ای که رژیم در عملیات وعده صادق۲ خورد، دوباره رسانه‌های فارسی‌زبان به خط شده و بودجه‌ای مضاعف در اختیار آنها قرار گرفته است. این را می‌توان از بازگشت دوباره شبکه صهیونیستی منوتو و فراخوان دوباره اینترنشنال برای جذب نیرو متوجه شد؛ امری که نشان می‌دهد صهیونیست‌ها تلاش دارند برای مقابله با ایران، روی روان افکار عمومی راه بروند و بازهم پروژه ۱۴۰۱ را تکرار کنند.

 

ترکش شکست پروژه آشوب ۱۴۰۱ دامن منوتو را گرفت
واقعیت‌نمایی اتفاقاتی که وجود خارجی نداشتند، برساخت رسانه‌ای آنها و تعدد انتشار این اخبار دروغ، کاری بود که رسانه‌های فارسی‌زبان آن را در جریان ناآرامی‌های ۱۴۰۱ دنبال کردند. شدت انتشار این اخبار دروغ گاهی آنقدر زیاد بود که حتی فرصت تکذیب یک خبر با خبر دیگر از دست رفته تلقی می‌شد. رسانه‌های فارسی‌زبان توانسته بودند‌ روایت اول را در اختیار بگیرند و از این طریق توجه افکارعمومی را به خود جلب کردند. با گذر از حجم ناآرامی‌ها و البته اثبات این موضوع به افکار عمومی که بخش زیادی از اخبار واقعیت نداشتند، باعث شد تا افکارعمومی داخل ایران آنها را پس بزنند. رسانه‌های فارسی‌زبان و برانداز اما این کار را با حمایت مالی گسترده کارفرماهای آمریکایی البته صهیونیستی انجام می‌دادند. این شکست باعث شد حمایت‌های آنها کاهش محسوسی پیدا کند. تعطیلی برخی برنامه‌های اینترنشنال، خداحافظی مجری‌های تلویزیونی مثل پوریا زراعتی و سیما ثابت، تعطیلی دفتر اینترنشنال در لندن و انتقال آن به آمریکا را می‌توان‌ از پیامدهای شکست پروژه آشوب در ایران دانست. ترکش قطع شدن حمایت‌های مالی اما بیش از همه دامان منوتو را گرفت؛ شبکه‌ای که با پوشش سرگرمی آغاز به کار کرد اما در جریان اتفاقات ۱۴۰۱ محتوای سیاسی منتشر کرد و از پوشش اولیه فاصله گرفت. منوتو در میانه جنگ غزه و دردسر رژیم در بهمن ماه سال گذشته تعطیل شد. 

تکرار پلن شکست‌خورده ۱۴۰۱؟
پنجم مهرماه، رضا پهلوی در اجلاس صهیونیستی در واشنگتن حضور پیدا کرد. حضوری که فارغ از ابراز وابستگی او به رژیم، یکی از هدف‌های اصلی آن به جز خوش‌رقصی برای صهیونیست‌ها، جذب بودجه و البته معرفی خود به‌عنوان تنها کسی بود که می‌تواند‌ در فردای براندازی، اهداف رژیم را محقق کند. تقریبا دوهفته بعد از این حضور و دفاع مشروع ایران، کیوان عباسی، مدیر شبکه سلطنت‌طلب منوتو از بازگشت دوباره این شبکه خبر داد و البته مدعی شد که فعالیت این شبکه به صورت مستقل شروع خواهد شد. بازگشت منوتو تنها یک سمت ماجرا بود. اینترنشنال هم فراخوانی برای جذب نیرو صادر کرده است و مدام از تحولات سرزمین‌های اشغالی اخبار زنده پخش می‌کند. تغییر رفتارهای رسانه‌های فارسی‌زبان نشان می‌دهد‌ بودجه جدیدی در راه است، به‌نظر می‌رسد‌ صهیونیست‌ها برای مقابله با ایران روی جنگ روانی و فشار به افکارعمومی ایران حساب باز کرده‌اند و باز هم دنبال احیای پروژه آشوب ۱۴۰۱ هستند. 

دعوای سهم‌خواهی برای بودجه بیشتر دوباره بالا می‌گیرد؟
بعد از دفاع مشروع ایران در سرزمین‌های اشغالی، رضا پهلوی به امید اینکه قرار است اسرائیلی‌ها رؤیای سان دیدنش مقابل ارتش را محقق کنند، ‌کنار آنها قرار گرفته و در پیامی با ادبیاتی شبیه به نتانیاهو مدعی شد که اقدامات اسرائیل و حمله و عملیات‌هایی که علیه ایران انجام می‌دهد، به خاطر مقابله با نظام حکمرانی ایران است. البته در یکی دو روز اخیر، این موضع‌گیری او انتقادات براندازان خارج‌نشین را به همراه داشت و آنها حمایت از رژیم‌صهیونیستی را که بزرگ‌ترین جنایات بشری را مرتکب شد، محکوم کردند. برخی از چهره‌های اپوزیسیون مثل حامد اسماعیلیون نیز در یادداشتی تلاش کرد تا این‌طور القا کند که در درگیری میان صهیونیست‌ها و ایران نباید کنار هیچ‌کدام قرار گرفت و مردم ایران باید راه خود را از این دو جدا کنند. موضع‌گیری‌‌های اخیر براندازها چند نکته را مورد توجه قرار می‌دهد؛ سرازیر شدن دوباره بودجه به سمت رسانه‌های فارسی‌زبان، باردیگر بازار رقابت و کشمکش میان براندازها برای دریافت بودجه بیشتر را داغ می‌کند. احتمال اینکه بازهم دعوا و اختلاف میان براندازها بالا بگیرد، بیشتر هم می‌شود. کمااینکه این فضای رقابتی در اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ هم باب رقابت و دعوا میان آنها را داغ کرد. صهیونیست‌ها با تصور اجرای دوباره پروژه ۱۴۰۱ بار دیگر به دنبال تقویت رسانه‌های رژیم‌صهیونیستی‌اند. اما نکته‌ای که به‌نظر می‌رسد در این رابطه چندان مورد توجه آنها قرار نگرفته این است که بعد از گذر از اتفاقات ۱۴۰۱ تقریبا هیچ‌کدام از این رسانه‌ها اصطلاحا سفید نیستند و برای افکار عمومی خط و ربط آنها روشن شده و آنها نیز تلاش نمی‌کنند تا این خط را پنهان کنند. با این تصویر چالش اصلی این رسانه‌ها مخاطبی است که به آنها اعتماد کند. در سایه نبود مخاطب، فعالیت آنها اثر‌گذار نخواهد بود. نکته دیگر آنکه بخش زیادی از پرداخت رسانه‌ای این شبکه‌ها و روش‌هایی که برای انتشار فیک‌نیوزها داشتند هم برای مخاطب رو شده است. آنچه منجر شد بخشی از فیک‌نیوزهای این رسانه‌ها مورد توجه افکار عمومی قرار بگیرد، عدم شناخت مردم از روش‌هایی بود که آنها برای فریب افکار عمومی از آن استفاده می‌کردند، اما حالا با گذشت دوسال از ناآرامی‌های ۱۴۰۱ می‌توان گفت فضای اجتماعی ایران تغییر و تحولات زیادی به خود دیده است و از همه مهم‌تر آنکه براندازها و رسانه‌های وابسته حتی در میان براندازان خارج‌نشین نیز اعتباری ندارند و این موضوع در مورد افکارعمومی داخل ایران، ضریبی دوچندان پیدا کرده است. 

مرجعیت رسانه‌ای را در دست بگیرید
اگرچه با وضعیتی که رسانه‌های فارسی‌زبان در میان افکار عمومی دارند‌ احتمال تأثیرگذاری پروژه صهیونیست‌ها کاهش پیدا می‌کند اما باید توجه داشت که در مواجهه با اتفاقات و رویدادهایی که در منطقه و ایران اتفاق می‌افتد، روایت اول، نقش مؤثری در توجه مخاطب دارد؛ اتفاقی که در جریان ناآرامی‌های ۱۴۰۱ منجر شد تا رسانه‌های فارسی‌‌زبان توجه مخاطب را به خود جلب کنند و روایت آنها بتواند‌ افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد. حالا و در شرایطی که بحران در منطقه به اوج خود رسیده و صهیونیست‌ها نیز تهدیداتی را علیه ایران مطرح می‌کنند، ارائه روایت دقیق از آنچه در جنگ و موضع‌گیری‌های صهیونیست‌ها اتفاق ‌افتاد، می‌تواند تا حدزیادی در مرجعیت یافتن رسانه‌های فارسی‌زبان، مؤثر باشد. یک سمت اصلی بحرانی که در منطقه در جریان است، جنگ روانی است که صهیونیست‌ها علیه افکارعمومی مردم ایران به راه انداختند. براین اساس ضمن توجه به حفظ بازدارندگی ایران، می‌بایست جنگ روانی صهیونیست‌ها را نیز جدی گرفت. برای خنثی کردن تلاش‌های آنها می‌بایست‌ مرجعیت رسانه‌ای را به داخل برگرداند. در این مسیر رسانه ملی با توجه به امکانات، ابزارها و دسترسی‌ای که به مخاطب دارد می‌تواند نقش مؤثری در بازگرداندن این مرجعیت رسانه‌ای و همراه کردن مخاطب با خود داشته باشد. باید توجه داشت که در پوشش اخبار و روایت اتفاقات جنگ باید چند مؤلفه را مورد توجه قرار داد. مخاطب با توجه به دسترسی‌ای که به فضای مجازی دارد، احتمال خواندن و مطالعه اخبار فیک و جعلی را دارد، علاوه‌براین اطلاعات نیز به سرعت در اختیار او قرار می‌گیرد. به همین منظور برای در اختیار گرفتن مرجعیت رسانه‌ای اصل اول و اساسی، سرعت ارائه اطلاعات دقیق و جزئی و بدون اشتباه به مخاطب است و نکته دیگر آنکه با توجه به اینکه بخش زیادی از اطلاعات اولیه از طریق فضای مجازی در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد، بیان دوباره همان اخبار اولیه، چندان برای مخاطب جذاب نیست و در این مسیر، مواجهه با اخبار فیک و جعلی و اثبات جعلی بودن آن برای مخاطب می‌تواند رسانه را محل رجوع افکارعمومی کند. 

وفاق ایجاد‌شده را حفظ کنید
جنگ روانی و به راه انداختن پروژه آشوب از تقویت شکاف‌ها و گسل‌های اجتماعی در یک جامعه مؤثر می‌افتد؛ موضوعی که رسانه‌های فارسی‌زبان با اجرا کردن آن توانستند بخشی از پروژه خود را اجرایی کنند. مشخص است که برای مقابله با این جنگ روانی و جلوگیری از دودسته شدن جامعه و تعمیق شکاف‌های اجتماعی می‌بایست بر نقطه‌های وحدت جامعه تأکید کرد. در جامعه ایرانی در مدت اخیر و باتوجه به رویدادهایی که در فضای سیاسی و اجتماعی رخ داده، به‌نظر می‌رسد کمی از شکاف‌های اجتماعی کمرنگ شده است. برگزاری نمازجمعه به امامت رهبرانقلاب را می‌توان یکی از اتفاقاتی دانست که چهره‌ای از وفاق را در جامعه ایران ایجاد کرده است. حضور بیشتر چهره‌ها و شخصیت‌هایی که پیش از این حتی مدتی هم در زندان بودند، این تصویر را ایجاد کرد که جامعه ایرانی در شرایطی که احساس کند‌ ‌‌تهدیدی خارجی کشور را تهدید می‌کند، اختلافات و تفاوت سلیقه‌ها را کنار می‌زند و اصل را براتحاد قرار می‌دهد. نمازجمعه هفته گذشته منجر شد تا جامعه ایرانی، وفاق نسبی را تجربه کند. در حال حاضر بهترین اقدامی که می‌توان انجام داد، نگهداری و حفظ این وفاق ملی و جلوگیری از خدشه وارد شدن به آن است. در این شرایط نباید اجازه داد تا جامعه ایرانی در فضایی شکننده همانند ۱۴۰۱ قرار گیرد تا آسیب‌پذیر شود. افتادن در دام تکرار اشتباه‌ها در حوزه سیاسی و اجتماعی، مانند ۱۴۰۱ می‌تواند‌ جامعه ایرانی را در مقابل جنگ روانی دشمن آسیب‌پذیر کند.