توافقات صلح انباشته از تضادهاست، تضادهایی که لازمه حرکت است. غرب آسیا و منطقه جنوب قفقاز هم به نوبه خود دارای تاریخچهای طولانی از تضادها هستند (تاریخـی، قومی-مذهبی، اقتصادی و سیاسی) که میتوانند شرارههای جنگ جدیدی را شعلهور سازند. صلح در منطقهای بغرنج معمولاً میتواند با توازن قوا و منافع ملتهای مسلطی که نقشی حساس بازی میکنند، حفظ شود.
ایران در این جغرافیای سیاسی به عنوان نماینده قرنها تمدن پارسی، پرچمدار شیعه اسلامی مدرن، صاحب ذخایر بزرگ مواد خام استراتژیک جهان (نفت و گاز)، و نمونه مستقل و خودکفا در توسعه در برابر ۴۴ سال تحریمهای شدید، جایگاه ویژهای دارد. ایران همراه با ترکیه و عربستان سعودی بازیگران مهمی در تعیین مسیر توسعه در غرب آسیا هستند. ایران پیوسته در سراسر تاریخ درخشان خود به جهانیان نشان داده است که توان احیاء و دستیابی به فرازهای نوین ملتسازی را دارد.
متأسفانه، در نتیجه تاکتیکهای امپریالیسم آمریکا در غرب آسیا پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، تغییرات اساسی در روابط ایران و اسرائیل به وقوع پیوست. مواضع تهران و تل آویو در مورد مسأله فلسطین آشتیناپذیر است، و این مخالفتها به تحریمهای اقتصادی نیز گسترش یافته است.
اسرائیل مرتب اهداف نظامی و تأسیسات صنعتی-نظامی ایران را (در داخل و خارج از ایران) مورد حمله قرار میدهد، و رژیم مذهبی ایران را به پرورش تروریسم بینالمللی و خودکامگی علیه مردم خود متهم میکند. دولت اسراِئیل، علیرغم این واقعیت که خود سلاح اتمی را ابزار مهم امنیت استراتژیک میداند، مخالف برنامه هستهای ایران است.
دیپلماسی منطقهای تل آویو ایجاد شکاف در وحدت دنیای اسلام است، و از تضادهای قومی و مذهبی در غرب آسیا و جهان شیعه استفاده میکند تا تهدیدهای خارجی نسبت به امنیت اسراِئیل را به حداقل برساند. به این منظور، اسرائیل پایگاههای لجستیکی نظامی و ایجاد تنشهای نظامی در اطراف مخالفان خود (به ویژه علیه ایران) به وجود میآورد.
حمله اسرائیل و تصرف بلندیهای جولان در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ (که از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۶۷) تحت کنترل فرمانداری القنیتره بود، تشکیل جریان مشارکت با رهبران کردستان شمال عراق (خانواده بارزانی- مسعود، نشروان و مسرور بارزانی)، و شراکت استراتژیک با رییسجمهور آذربایجان الهام علیاف، همگی از موفقیتهای دیپلماسی دیرینۀ تل آویو بود.
همزمان اسرائیل، به رغم اختلافات با اخلاف عثمانی، رابطه معقول، قابل پیشبینی و با ثبات با ترکیه را حفظ کرد. این یک واقغیت شناخته شده است که ترکیه نخستین کشور اسلامی بود که با اسرائیل ارتباط دیپلماتیک برقرار کرد. تاریخ همکاری میان رهبران صهیونیست و ترکهای جوان؛ عضویت ترکیه در بلوک ناتو؛ نقش آمریکا و انگلیس در سرنوشت دولت ترکیه پس از جنگ دوم جهانی؛ کمک جامعه یهودی و بازرگانی به توسعه جمهوری ترکیه مدرن، همه سرشت ویژه روابط ترکیه و اسرائیل را شکل داده است.
ایران نیز به نوبه خود، از تاکتیکهای مؤثری برای افزایش نفوذ خود در وضعیت جغرافیایی اسرائیل استفاده کرده است. تهران به مواضع نسبتاً با ثباتی در لبنان با اتکاء به حزبالله، در سوریه با حمایت شیعیان و علویها، و در عراق از طریق همکاری با خاندان کُرد طالبانی در سلیمانیه و اتحاد با شیعیان عراق، دست یافته است. ایران مناسبات دوستانهای با ارمنستان در مرزهای شمال غرب دارد و در حال بازسازی روابط دوستانه با عربستان سعودی در جنوب غرب است.
با این حال، دولت نتانیاهو به دنبال ایجاد دور تازهای از تنش بین ایران و اسرائیل است، به این امید که ائتلاف وسیعی از آمریکا، انگلستان، آذربایجان، ترکیه، و پاکستان به وجود آورد. اسرائیل شروعٍ یک جنگ تمام عیار با ایران را با هدف تخریب تأسیسات اتمی آن، تغییر رژیم مذهبی، و شاید حتی تقسیم ایران به چند بخش مستقل بر مبنای قومیت (آذری، بلوچی، کُردی)، غیرمحتمل نمیداند.
به تازگی روابط ایران و آذربایجان رو به وخامت رفت. تهران به ویژه ناخوشنودی خود را نسبت به افتتاح سفارت آذربایجان در تل آویو ابراز داشت و آذربایجان را به همکاری با اسرائیل و تهیه لجستیک نظامی (فرودگاهها و تأسیسات شناسایی) برای نیروهای دفاعی اسرائیل در مرزهایش با ایران متهم کرد. در ماه فوریه تروریستها به سفارت آذربایجان در تهران حمله کردند. باکو با بیرون آوردن پرسنل سفارت خود واکنش نشان داد. در رسانههای آذربایجان لفاظیهای ضد ایرانی افزایش یافت. نیروهای امنیتی تعداد زیادی از حامیان (به ویژه شخصیتهای شیعی) را دستگیر کردند و چهار تن از کارکنان سفارت ایران را با اتهامات امنیتی اخراج کردند. وزارت خارجه و وزارت دفاع آذربایجان خواستار اعمال سیاست عدم دخالت در امور داخلی خود شدند. نیروهای خارجی که منافعشان در بیثباتی در ایران و آذربایجان است، میکوشند جنبشی از جداییطلبان را با حمایت جماعت محلی آذربایجانی به وجود آورند.
کار به جایی رسید که تهران از سازمان همکاری اسلامی تقاضا کرد یک جلسه اضطراری تشکیل دهد و از کشورهای جهان اسلام خواست، همکاری آذربایجان با اسرائیل و گشودن سفارت آذربایجان در تل آویو را محکوم کنند. وزیر خارجه اسرائیل، الی کوهن، در ملاقات با جیهون بایراموف در تل آویو به هنگام گشایش سفارت، آشکارا باکو را به ایجاد یک جبهه متحد علیه ایران ترغیب کرد.
نهادهای ایران، اطلاعاتی منتشر میکنند که ظاهراً الهام علیاف برای تأمین سلاح کاملاً به دولت اسرائیل متکی است و این نقش مهمی علیه ارمنستان در جنگ ناگورنو-قرهباغ در پاییز ۲۰۲۰ بازی کرد.
سیاست نظامیگری آذربایجان با افزودن سلاحها و تجهیزات جدید اسرائیلی و ترکی به ذخایر نظامیاش همچنان فعال باقی مانده است. علیرغم ژستهای رییسجمهور آذربایجان در مورد تنش نظامی با ارمنستان بر سر ناگورنو قرهباغ، دولت بایدن ابتکار کنگره برای ممنوع کردن کمکهای نظامی به باکو را رد میکند.
به علاوه، وزیر خارجه، آنتونی بلینکن در ماه مارس امسال در جلسه کمیته سنا در مورد روابط خارجی در دفاع از لغو متمم ۹۰۷، که ایالات متحده را از کمک نظامی به آذربایجان منع میکند، سخن گفت. اظهارنظر وی بخشی از کارزار ضد ایرانی واشینگتن است، زیرا از نظر بلینکن آذربایجان به امنیت نیاز دارد، چون «آذربایجان مرزی طولانی با ایران دارد.»
واشینگتن در تلاش است در روند مشارکت منطقهای روسیه و ایران اختلال ایجاد کند تا مانع تواناییهای مسکو در پیروزی عملیات نظامی ویژه در اوکراین بشود، از رشد همکاری نظامی-تکنیکی ایران و روسیه جلوگیری کند، و از ترکیه و آذربایجان به طور سیستماتیک برای ورود ناتو به کشورهای ترکزبان آسیای میانه که دارای منابعی غنی هستند، بهرهبرداری کند.
در ضمن، به گفته تحلیلگر و کارشناس مطالعات ایران، کارین گِورگیان، ملاقاتهای دربسته میان ایران و ایالات متحده در جریان است. ایران و آمریکا به توافق مهمی دست یافتند. ایران به ویژه سه نفر از افراد آمریکایی را که پیشتر دستگیر شده بودند، به آمریکا تحویل داد، و آمریکا ۱۰ میلیارد دلار از داراییهای مسکوت مانده ایران را آزاد کرد. این نشان میدهد که واشینگتن به دقت تحولات ایران را رصد میکند، از روی رشک تحولات میان ایران و چین، ایران و هند، و ایران و روسیه، همچنین این واقعیت را که ایران و عربستان با نظارت چین شروع به سازش کرده اند، زیر نظر دارد.
آمریکا چنین القاء میکند که اصلاً علاقهای به شروع یک جنگ تمام عیار علیه ایران ندارد. البته دلایل داخلی و خارجی در آن دخیل هستند. این دلایل به طور مشخص عبارتند از: دستیابی ایران به آستانه توسعه سلاح هستهای، که در صورت حمله نیروهای ائتلاف، مانع استفاده تهران از سلاح کشتار جمعی نمیشود؛ ایران روابط خود را (از جمله روابط نظامی و نظامی-تکنیکی) با چین، هند و روسیه افزایش داده است، که مانع دخالت واشینگن در مشاجراتی که چنین بازیگران مهم جهانی در آن درگیر هستند، نمیشود؛ آغاز بازسازی روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی با کمک پکن، که بالقوه میتواند، در صورت وقوع حمله علیه ایران، خلیج عمان و خلیج فارس را به روی نیروهای ائتلاف مسدود کند؛ فقدان اطمینان به موفقیت نظامی نیروهای ائتلاف، و در نهایت ورود آمریکا به دوران پیش از انتخابات و اعلام نامزدی بایدن برای دور دوم در انتخابات آمریکا.
تصادفی نیست که هِرزی هالِوی، رییس ستاد نیروهای مسلح اسرائیل، در ۵ آوریل امسال گفت اسرائیل بدون کمک آمریکا قادر است از پس جنگ با ایران برآید و ظاهراً در امور امنیتیاش به آمریکا متکی نیست. با این حال، هالِوی معتقد است اسرائیل در چند سال آینده خود را ملزم به افزایش نیروی نظامی میداند تا در آینده حمله خیالی به ایران را عملی کند، او فکر میکند عاقلانه آنست که حمایت آمریکا را تأمین کند.
به دلایلی، ترکیه، یکی دیگر از بازیگران مهم که مشارکتش در ائتلاف ضد ایران مطلوبِ اسرائیل و آذربایجان است، از طریق وزیر خارجۀ خود، مولود چاوشاوغلو، به متحدش آذربایجان یادآور میشود که بدون افزایش بودجه نظامی، آذربایجان نمیتوانست در پاییز ۲۰۲۰ در ناگورنو قرهباغ موفق شود. چاوشاوغلو گفت: «ترکیه تولیدات صنعت نظامیاش را در سطح ملی و محلی تا ۸۰ درصد افزایش داده است.: وی میافزاید: «اگر به این درک نمیرسیدیم، اگر ما پهباد تولید نمیکردیم، اگر ما انواع سیستمهای دفاعی و هجومی، از جمله هلیکوپتر، تولید نمیکردیم برای آذربایجان مشکل بود قرهباغ را تسخیر کند.»
از آنجا که باکو، ایروان و دیگر پایتختها به خوبی از واقعیت و ابعاد کمکهای ترکیه به آذربایجان در جنگ پیشین قرهباغ آگاه هستند، اظهارات وزیر خارجه ترکیه حساسیت خاصی ایجاد نمیکند. اما اینجا لحظه فاش کردن موضوع و لحن بیان آن حساستر از متن آن است. ترکیه اکنون در نتیجه وقوع زلزله فاجعهبار و خانمانسوز وضعیت وخیمی پیدا کرده است (بیش از ۵۰.۰۰۰ کشته، گرچه این آمار، با کمال تأسف، ممکن است با میزان ساختمانهایی که تخریب شده است، تغییر کند)؛ بحران مالی و اقتصادی حادّ؛ ضرورت سرمایهگذاری عظیم برای بازسازی در منطقه زلزلهزده (و سرمایهگذاران واقعی میتوانند چینی و ثروتمندترین سلاطین خلیج فارس باشند که علاقهای به تجاوز نیروهای ائتلاف به ایران ندارند)؛ و در پایان انتخابات عمومی پیچیدۀ پیش رو.
رجب طیب اردوغان بیشتر علاقمند است روابط مثبتی با چین و روسیه داشته باشد تا اینکه با چالشهای جدیدی به خاطر اسرائیل روبهرو شود. به این منظور در ماه مبارک رمضان از عملیات اخیر نیروهای پلیس اسرائیل علیه مسلمانان در مسجد الاقصی شدیداً انتقاد کرد. در نتیجه، ترکیه پیامی به اسرائیل و برادر کوچکتر خود آذربایجان میفرستد به این معنا که شروع جنگ جدیدی در منطقه با پیآمدهای نامعلوم، ایده خوبی نیست.
در عین حال، گفتوگوی تلفنی میان وزرای خارجه آذربایجان و ایران به آنجا رسید که حسین عبداللهیان از تصمیم خود برای تغییر فرستادهاش به باکو صرفنظر کند. این نشان میدهد که ایران نیازی به اتخاذ سیاست جدید با آذربایجان نمیبیند، یا اینکه هشدارهایش به باکو را متوقف کرده است. در واقع، تخریب روابط میان ایران شیعه و آذریایجان شبیه روابط روسیه اسلاوی و اوکراین است. روسیه و ایران خواهان جنگ با کشورهای برادر اوکراین و آذربایجان نیستند، روابط آنها به صورت مصنوعی با دخالت همان آمریکا و متحدانش رو به وخامت رفته است.
میگویند «صلح بد بهتر از جنگ خوب است.» خوب است اسرائیل «صلح بد» را بپذیرد (یا حتی بهتر است با همان نگاه منافع متقابل اقتصادی روابط خوبی با ایران برقرار کند) تا اینکه درگیری را به شعلههای یک جنگ تمام عیار با ایران بکشاند. نبرد با ایران یعنی مواجهه با ناشناختههایی بسیار و احتمال زیاد کشمکش منطقهای و تبدیل آن به جنگی بینالمللی با شرکای جدید.