پس از انقلاب اسلامی روابط تهران و قدرتهای غربی با هدایت ایالات متحده با سوءظن و خصومت متقابل همراه بوده است. رهبران ایران معتقدند که قدرتهای غربی بویژه ایالات متحده هرگز انقلاب اسلامی را نپذیرفتهاند و در عین حال، واشنگتن و متحدانش، ایران را به حمایت مالی از تروریسم، سوءاستفاده از حقوق بشر و مداخله در امور داخلی همسایگان خود متهم کردهاند.
امضای توافق برجام در ژوئیه ۲۰۱۵ قرار بود صفحه جدیدی در روابط ایران و سایر کشورها باز کند و اگرچه این توافق روابط ایران با چند کشور اروپایی را بهبود بخشید، اما در روابط با واشنگتن تغییرات، بسیار اندک بوده است. میتوان گفت که ایالات متحده و همپیمانان عرب کاملاً مسلح آن تهدیدی برای ایران به حساب میآیند و در این موضوع تفاوت چندانی به وجود نیامده است. در دوره پهلوی، ایران بازیگر اصلی استراتژی «دو ستون» ایالات متحده بود؛ استراتژیای که برای تضمین امنیت منطقهای ترسیم شده بود و قرار بود توسط متحدان محلی امریکا اداره شود. بر این اساس، در آن زمان تهران بیشترین دسترسی را به تسلیحات پیشرفته امریکایی و اروپایی داشت و در بسیاری از اشکال نظامی درگیر بود. اما از انقلاب ۱۹۷۹ به بعد، همکاری تهران با قدرتهای غربی تحت رژیمهای تحریمی مختلف قرار داشته و ایران برخلاف رقبای منطقهای خود از دسترسی به تسلیحات منع شده است.
با وجود اینکه ایران یکی از بزرگترین و پرجمعیتترین کشورهای خاورمیانه است، اما مخارج نظامی آن، چه به صورت مطلق و چه نسبی، بسیار پایینتر از همسایگانش بوده و کاملاً معتدل به نظر میرسد. آمار مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک نشان میدهد که بودجه نظامی ایران در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ حدود ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را به خود اختصاص داده و این در حالی است که این رقم برای اسرائیل و عربستان به ترتیب حدود ۷ و حدود ۱۲ درصد بوده است. همچنین سرانه بودجه نظامی ایران در بازه زمانی ذکر شده حدود ۱۹۵ دلار بوده که این رقم برای اسرائیل و عربستان حدود ۳۰۰۰ دلار بوده است. این تفاوتهای فاحش در هزینههای نظامی (و در نتیجه ظرفیت) بین ایران و دشمنان منطقهای آن و همچنین حضور نظامی سنگین امریکا، استراتژیستهای ایرانی را با محدودیتهای قابل توجهی مواجه کرده است.
عوامل متعددی استراتژی دفاعی ایران را شکل دادهاند که عبارتند از: جغرافیا، تاریخ، درسهای آموخته شده از تجارب نظامی اخیر، جهت گیریهای ایدئولوژیک و تهدیدها و منافع ملی. جغرافیا متغیری کلیدی است که خلیج فارس و تنگه هرمز مهمترین موارد این حوزهاند. امنیت ملی و رونق اقتصادی کشور به این منطقه وابسته است و تقریباً تمام نفت کشور از این منطقه ارسال میشود. ناوگان پنجم ایالات متحده نیز در این منطقه مستقر است. نقش تاریخ در استراتژی دفاعی ایران نیز پررنگ است؛ گذشته باشکوه امپراطوریهای ایران و تأثیر کشورهای خارجی نظیر بریتانیا، روسیه و ایالات متحده در شکل گرفتن سرنوشت ایران در طول تاریخ برجسته است. تجارب جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، بحران کویت (۱۹۹۰-۱۹۹۱)، دخالت مستقیم ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۰۱ و مداخله در عراق (۲۰۰۳) محدودیتهای جنگ «کلاسیک» در برابر قدرتهای نظامی برتر را برجسته کرده است. جنگ کلاسیک به معنای آن است که نیروهای نظامی یک کشور در حال مبارزه با نیروهای نظامی کشوری دیگر باشند. ترکیبی از این عوامل رهبران ایران را بر آن داشت تا فراتر از دیدگاه کلاسیک، برنامهریزی نظامی خود را انجام دهند و استراتژی جنگ نامتقارن را برگزینند. این استراتژی خود شامل نیروهای دریایی، موشکهای بالستیک و قابلیتهای سایبری است. بررسی دقیق این تاکتیکهای نامتقارن نشان میدهد رویارویی نظامی با جمهوری اسلامی بسیار پیچیده و کمتر محتمل خواهد بود. زیرا نتایج سیاسی و نظامی آن نامشخص است و به دشواری قابل پیشبینی است.
هرگونه درگیری نظامی با ایران مطمئناً خاورمیانه را بیثبات نموده و به جنوب آسیا نیز سرایت خواهد کرد. به همین خاطر هم هست که برخی رویکرد ایجاد اجماع در زمینههای استراتژیک و اقتصادی متقابل را پیشنهاد میکنند و به هیچ وجه راه حل نظامی را در برابر ایران پیشنهاد نمیکنند. در ادامه به ابعاد استراتژی نظامی ایران بیشتر پرداخته خواهد شد.
۱ موشکهای بالستیک
در چند دهه اخیر، ایران یکی از کشورهایی بوده که بزرگترین و متنوعترین توسعه نیروهای موشکی در خاورمیانه را در دستور کار خود قرار داده است. سپاه نقش کلیدی در حفظ و توسعه زیرساختهای موشکی ایران داشته است. قابلیت موشک بالستیک یکی از برنامههای پیچیده موشکی است و رهبر ایران بارها تأکید کرده که این برنامه صرفاً برای اهداف دفاعی است و به چالشهای امنیتی منحصر به فرد کشور پاسخ میدهد. با وجود این تأکید بر این استراتژی بازدارندگی، همچنان برخی کشورها بر نگرانیهای خود درباره آزمایشهای موشکی ایران تأکید میکنند. برجام نیز همزمان با شلیک آزمایشی چند موشک امضا شد تا ایران نشان دهد که از این حق خود کوتاه نمیآید. دولت ترامپ بلافاصله پس از روی کار آمدن به ایران واکنش نشان داد و رسماً برجام را زیر پا گذاشت. موشکهای بالستیک برای دههها، یکی از عناصر حیاتی دکترین نظامی تهران بودهاند. آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده، نیروی محرکه موشکی ایران را عامل بقای نظام ایران و تبدیل این کشور به قدرت برتر منطقهای، علمی و فناوری و اقتصادی میداند.
برنامههای موشکی ایران این اهداف را دنبال میکند:
– جلوگیری از حملات احتمالی ایالات متحده یا هر یک از متحدانش.
– حمایت از متحدان منطقهای جمهوری اسلامی (اعم از بازیگران دولتی و غیردولتی).
– نشان دادن پیشرفتهای فنی و علمی در داخل و در سطح بینالمللی
پس از انقلاب توسعه برنامههای موشکی چندان مورد توجه نبود، اما وقوع جنگ توجه را به این عرصه معطوف کرد. در این مقطع در نتیجه افزایش نرخ فرسایش بالای نیروی هوایی پیشرفته ایران و کمبود دسترسی به قطعات همزمان با کاهش روابط با قدرتهای غربی، برتری هوایی ایران کاهش یافت و شهرها و مراکز جمعیتی ایران را در برابر حملات مکرر هواپیماهای جنگی، توپخانه و موشکهای عراق آسیبپذیر کرد. تهران در ابتدا بشدت به کمکهای خارجی متکی بود، اما بتدریج توانست به سمت بومی شدن حرکت کند. بر اساس گزارش مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، ایران به طور فزایندهای بر موشکهایی با سوخت جامد متمرکز شده و گامهای مهمی در جهت خوداتکایی برداشته است. همچنین گزارشی از سوی سرویس تحقیقات کنگره نیز در نتیجهگیری مشابهی آورده که در دهههای گذشته، ایران از اتکای کامل به خرید مستقیم موشکهای بالستیک پیشرفت کرده و تقریباً خودکفا شده است. حفظ برنامه موشکی قوی و رقابتی و توسعه سیستمهای جدید مستلزم سرمایهگذاری پایدار و حمایت سیاسی قوی است که در نتیجه این برنامه را به عنوان یک ستون دفاعی کشور نهادینه کرده و نمادی از اقتدار ملی آن به شمار میرود. زرادخانه پیچیده و چندمنظوره ایران شامل مجموعهای متنوع از سوختهای کوتاهبرد و متوسط، سوخت جامد و مایع برای موشکهایی است که قادر به حمل محمولههای مختلف هستند. موشکهای شهاب، قیام، فاتح، عماد، قدر و سجیل از جمله تولیدات انبوه هستند. مهندسین و دانشمندان دفاعی ایرانی مورد حمایت گسترده قرار دارند تا بتوانند سیستم موشکی ایران را هرچه دقیقتر طراحی کنند. ایران بارها اعلام کرده که برای ساخت موشک به اجازه کسی نیاز ندارد.
از تجربه چند دهه اخیر میتوان سه نتیجه گرفت؛ اول، با وجود تلاشهای فراوان، تحریمهای دوجانبه، چندجانبه و سازمان ملل موفق نبوده است برنامه موشکی ایران را متوقف سازد، اما محدودیتهای صادراتی، به دست آوردن اجزای حیاتی موشکهای بالستیک را سختتر و گرانتر کرده است. البته تهران توانسته به صورت مستقل از نهادهای بینالمللی شبکههای پیچیدهای را پیش ببرد و همکاری استراتژیک خود را با تعدادی از تأمین کنندگان تثبیت کند و به طور قابل توجهی ظرفیت بومی خود را بهبود بخشد. دوم، درست است که ایالات متحده و متحدانش پیشرفتهای موشکی چشمگیری داشتهاند، اما ایران هم پیشرفتهای زیادی در افزایش توان موشکی خود داشته است. این مسابقه به احتمال زیاد ادامه خواهد داشت و این برای دو طرف چالش برانگیز خواهد بود. سوم، موشکهای بالستیک ایران میتوانند هر هدفی را در خاورمیانه از جمله اسرائیل، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و پایگاههای نظامی امریکا مورد اصابت قرار دهند. بررسی دقیق درگیریهای اخیر نشان میدهد که اگرچه کاربرد نظامی موشکها محدود است، اما آنها میتوانند با تحمیل هزینههای سنگین به مراکز جمعیتی دشمنان و تهدید زیرساختها، آسیبهای عمیقی ایجاد کنند. به عبارت دیگر اهرم سیاسی بیشتری نسبت به اهرم نظامی دارند که این از لوازم جنگ نامتقارن است.
۲ نیروهای دریایی
ایران دارای سواحل طولانی در خلیج فارس، خلیج عمان و دریای خزر است و جایگاه خود را در این منطقه به عنوان قدرت منطقهای مسلط در قبل و بعد از انقلاب تثبیت کرده است. ایران همواره خواستار عدم مداخله قدرتهای خارجی در تأمین امنیت این منطقه بوده است. مقامات نظامی ایران اعلام کردهاند که تنها کشورهای منطقه باید امنیت خلیج فارس و دریای عمان را تأمین کنند و حضور کشورهای فرامنطقهای همواره باعث ایجاد تنش و بحران در منطقه خواهد شد. این موضع، سیاست رسمی ایران برای چندین دهه بوده است. تقریباً تمام صادرات نفت ایران از طریق خلیج فارس به بازارهای خارجی ارسال میشود و این واقعیت ژئوپلیتیکی نیاز به ایجاد یک نیروی دریایی قوی برای حفاظت از دریا را مورد تأکید قرار داده است. برخی تجهیزات دریایی به جای مانده از قبل انقلاب برای نظام جمهوری اسلامی سبب شد تا هسته اصلی نیروی دریایی جدید ایران پس از انقلاب شکل گیرد و جنگ ایران و عراق نیز نقطه عطف بزرگ دیگری در بازسازی مجدد بود. در این مقطع، عراق حمله به زیر ساختهای کشتیرانی و دریانوردی و نفت ایران را آغاز کرد و ایران نیز در مقابل اقداماتی انجام داد. «جنگ نفتکشها» رویداد این مقطع بود. نیروی دریایی ایالات متحده وارد این جنگ شد که این مداخله، بین نیروی دریایی امریکا و ایران درگیری بوجود آورد و در آن چند شناور ایرانی از بین رفتند. استراتژیستهای ایرانی به این نتیجه رسیدند که تهران باید فراتر از درگیری کلاسیک دریایی برود و درسهای آموخته شده از این درگیریهای نظامی به رهبران ایران کمک کرد تا دکترین جنگ نامنظم نامتقارن خود را توسعه دهند. موضوع اصلی این دکترین این است که داراییهای غیر معمول مانند شگفتی، سرعت، قابلیت مانور، انعطاف پذیری، سازگاری و تمرکززدایی از ساختار فرماندهی مورد سرمایهگذاری قرار میگیرند. هدف اساسی استفاده از این استراتژی، تمرکز بر نقاط آسیبپذیر ایالات متحده است.
مزیتهای جغرافیایی بهطور خاص، آبهای کم عمق خلیج فارس، تنگه هرمز و جزایر کوچک متعدد، قدرت مانور امریکا را محدود میکند و باعث میشود تا شناورهای کوچک ایرانی با انعطافپذیری بالا بتوانند بر آن غلبه پیدا کنند. این استراتژی منجر به سازماندهی مجدد نیروهای دریایی کشور شده است. ارتقا، نوسازی و بازآرایی مجدد نیروهای دریایی همواره مورد توجه بوده و منجر به بهبود عملکرد آنها شده است. در سال ۱۳۸۶ نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحت یک سازماندهی مجدد قرار گرفت که شامل افتتاح پایگاه جدید، تقسیم مجدد وظایف، و تخصیص مجدد حوزههای مسئولیت میشد. این فرایند بر فرهنگ، قابلیتها، عملیات و مأموریتهای خاص هر نیرو مؤثر بوده است. رزمایشهای دوجانبه با قدرتهای منطقهای و بینالمللی از جمله نیروی دریایی سلطنتی عمان، نیروی دریایی پاکستان و نیروی دریایی قزاقستان بر تقویت توان نیروی دریایی ایران نیز مؤثر بوده است. مبارزه با دزدان دریایی در نزدیکی تنگه باب المندب و اسکورت ۲۱۰۰ کشتی باری و نفت توسط نیروی دریایی ارتش نمودهای قدرت این نیرو بوده است. در مقابل، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مسئولیت کامل عملیات در خلیج فارس را بر عهده گرفت. این نیرو که در سال ۱۹۸۳ و در بحبوحه جنگ به عنوان یک نیروی غیرکلاسیک ایجاد شد، با ناوگانی از قایقهای کوچک و استقرار سامانه موشکی نسبتاً کوتاه برد در محدوده تنگه هرمز در چهارچوب دکترین نامتقارن عمل میکند.
برخی تسلیحات نیروهای دریایی ایران از طریق خریدهای خارجی به دست آمده و برخی دیگر تولید داخل هستند. با وجود آن که ایران هنوز از برخی کشورهای صنعتی جهان فاصله دارد، اما صنایع دفاعیاش در تجهیز نیروی دریایی و سایر نظامیان خود گامهای مهمی برداشته و خدماتی را با طیف گستردهای از قابلیتها ارائه داده است. ایران میتواند هر نقطهای را در تنگه هرمز و بیشتر خلیج فارس و دریای عمان مورد هدف قرار دهد. ایران به دنبال افزایش قابلیتهای اطلاعاتی خود با توسعه ماهواره، فناوریهای سایبری و هواپیماهای بدون سرنشین است. افزایش قدرت بازدارندگی، کاهش حملات احتمالی، دفاع از خطوط ساحلی، حفاظت از نفت و سایر محمولههای تجاری از جمله دستاوردها هستند. استراتژی دریایی ایران در خلیج فارس مزایا و چالشهای خاص خود را دارد. تشخیص و شناسایی قایقهای کوچک سرعتی دشوار است. آنها از سطح بالایی از انعطاف پذیری و قابلیت مانور برخوردارند. اما کوتاه بردی عملیات در این منطقه را شاید بتوان یکی از چالشها دانست. آنها چندین بار به کشتیهای بزرگ ایالات متحده نزدیک شده و یک رویارویی نزدیک را رقم زدهاند. به نظر میرسد که ایرانیها به سرمایهگذاری برای بهبود تواناییهای دریایی خود ادامه خواهند داد؛ در آینده قابل پیشبینی حداقل چهار عامل احتمالاً بر این تلاشها تأثیر میگذارد: الف) درک رهبران ایران از تهدیدها و منافع ملی ب) سیاستهای ایالات متحده و متحدانش.
ج) قیمت نفت قیمتهای بالاتر به معنای توانایی مالی بیشتر برای نوسازی دو نیروی دریایی است
د) اجرای توافق هستهای به تدریج تهران از محدودیت خرید تسلیحات رهایی مییابد. این عوامل همچنین تلاش برای نوسازی و گسترش زرادخانههای موشکی بالستیک را شکل خواهند داد.
۳ جنگ نامتقارن
جنگ اساساً مبارزه بین دشمنانی است که از اشکال مختلف قدرت سخت و نرم برای دستیابی به اهداف سیاسی استفاده میکنند.
تقریباً در همه جنگها، به نوعی عدم توازن وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که نتیجه قطعی است و حریف کممقدار هیچ گزینهای ندارد. در واقع، پیروزی همیشه نصیب نیروی برتر نظامی نمیشود؛ بلکه تاریخ پر است از نمونههایی که در آن طرف قویتر نمیتواند اراده خود را بر طرف ضعیفتر تحمیل کند. یکی از گزینههای استراتژیک اتخاذ شده توسط دولتهای کمتر قدرتمند، شناخت نقاط ضعف و اتخاذ جنگ نامتقارن به عنوان عملیترین گزینه است. وزارت دفاع ایالات متحده، اصطلاح نامتقارن را اینگونه تعریف میکند: «کاربرد استراتژیها، تاکتیکها، قابلیتها و روشهای متفاوت برای دور زدن یا نفی نقاط قوت حریف و استفاده از نقاط ضعف او. در تمام تعاریف مرتبط با جنگ نامتقارن، این تفاوتها برجسته است. در ماجرای امریکا و ویتنام شواهد روشنی از این تفاوتها وجود دارد. کیسینجر استدلال کرده بود که ما در یک جنگ نظامی جنگیدیم، اما مخالفان ما جنگ سیاسی کردند. ما به دنبال فرسایش فیزیکی بودیم، اما هدف حریفان ما فرسودگی روانی بود. فاصله گرفتن از «جنگ کلاسیک» تا «درگیری نامتقارن» در دوران پس از جنگ سرد شتاب گرفته است. ارتش امریکا در جنگ ۱۹۹۱ برای آزادسازی کویت، از این نوع درگیری استفاده کرد. برتری تکنولوژیکی و قدرت آتش عظیم که برای شکست ارتش صدام حسین در جنگ با عراق و افغانستان توسط امریکا به اجرا گذاشته شد، برجسته بود؛ اما شورشهای خشونت آمیزی که به دنبال این جنگها صورت گرفت، آسیبپذیری ایالات متحده در برابر یک جنگ نامتقارن را به وضوح نشان داد.
در نتیجه این رویدادها، اجماع فزایندهای در مورد چگونگی گسترش درگیریهای آینده به وجود آمده است که در نهایت به این نتیجه ختم میشود که درگیریهای آینده به مجموعهای بسیار متفاوتتر از استراتژیهای نظامی متعارف گذشته نیاز دارد؛ مجموعهای از تاکتیکها، تجهیزات، آموزش و مهارتها. با این پیشینه و آموختن درسهای مهم از درگیریهای نظامی اخیر در در خلیج فارس و جنوب آسیا، رهبران ایران استراتژی نامتقارنی را در مقابله با ایالات متحده و متحدانش در پیش گرفتهاند که سبب میشود در صورت وقوع جنگ، آن را به یک رویارویی طولانی و پرهزینه در هر دو طرف تبدیل میکند. این استراتژی نامتقارن نتیجه توافقی است که میان همه شخصیتهای مهم مذهبی، سیاسی و امنیتی ایران شکل گرفته است. شورای عالی امنیت ملی ایران مسئول ایجاد سیاست دفاعی این کشور است و استراتژی امنیتی را تعریف میکند. شورایی که همه رهبران ارشد نظامی، سران قوا و مسئولان عالی رتبه حضور دارند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اجرای سیاست دفاعی نامتقارن کشور، قدرت پیشرو است که از بدو تأسیس خود تاکنون به طور مستقل از ارتش، اما در همکاری هماهنگ با آن نقش آفرینی میکند.
۴ توانمندی در عرصه سایبری
جنگ سایبری اخیراً به «کارنامه» دفاعی هر کشور اضافه شده است و بنابراین اساساً با توان نظامی مانند موشکهای بالستیک و سایر موارد متعارف قدرت، متفاوت است. یکی از تفاوتها آن است که اولاً دولتها مسئولیت حملات سایبری در مورد ایران را برعهده نمیگیرند و این کشور نیز تواناییهای جنگ سایبری خود را منتشر نمیکند. از سوی دیگر، توانمندیهای دریایی و موشکی تهران به طور گسترده است.
دوم اینکه حملات سایبری معمولاً توسط افراد یا گروههای کوچکی انجام میشود و این امر شناسایی عاملان آن را نسبتاً دشوار میکند. ثالثاً، در حالی که طی چند دهه گذشته راهبردهای ملی و بینالمللی برای بازدارندگی و مقابله با نیروی دریایی و حملات موشکی اتخاذ شده، اما در عرصه سایبری، هیچ اتفاق نظری در مورد نحوه بازدارندگی یا واکنش به حملات آنلاین وجود ندارد و استراتژیها و هنجارهای مرتبط با این عرصه را نمیتوان براحتی متوقف کرد. بنابراین، جنگ سایبری هم امکانات دفاعی و هم تهاجمی را برای تهران فراهم میکند. قابلیتها، مقرون به صرفه و بهسختی قابل تشخیص است. جنگ سایبری اشکال مختلفی مانند خرابکاری، جاسوسی و اختلال در سامانههای خدماتی دارد. از اواخر دهه ۲۰۰۰ ایران منابع قابل توجهی را برای توسعه قابلیتهای سایبری خود در جهت پاسخ به تهدیدات داخلی، منطقهای و بینالمللی بویژه در زمینه فرهنگی سرمایهگذاری کرده است. رویارویی نزدیکتر با دنیای سایبری و مشاهده آن در عمل در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ ایران پررنگ بود؛ انتخاباتی که تهدیدی جدی برای ثبات داخلی بود. سردستههای معترضان به نتیجه انتخابات با استفاده از منابع اینترنتی پیروان خود را جمع کردند و آنها را به اعتراض خیابانی علیه نظام سوق دادند. این تجربه تلاش مقامات برای کنترل و نظارت بر فعالیتهای آنلاین را تقویت کرده است.
در چند دهه اخیر نیز شاهد پیشرفتهای چشمگیری در جنگ الکترونیک و استفاده ایران از برنامههای کامپیوتری برای جلوگیری از سیستمهای دفاعی هدایت شونده موشکی دشمنان گزارش شده است که از تکنیکهای حمله الکترونیکی و نفوذ به شبکه کامپیوتری استفاده کردهاند. بر اساس برخی گزارشها، علیه برنامه هستهای ایران نیز جنگ سایبری انجام شده که ویروس استاکس نت از جمله آنها است؛ این موضوع سبب شده تا ایران روی افزایش توان خود در این عرصه نیز متمرکز شود. تشکیل شورای عالی فضای مجازی نشانه دیگری بر تمرکز ایران بر افزایش توان سایبری خود به شمار میرود که مقامات برجسته کشور در آن عضو هستند. همچنین استراتژی امنیت ملی برای ایجاد شبکه ملی اطلاعات برای محافظت از حملات سایبری دشمنان داخلی و خارجی قابل توجه است. علاوه بر این اقدامات حفاظتی، گزارشهایی نیز منتشر شده که ایران را متهم به انجام حملات سایبری در خلیج فارس و در امریکا کرده است. این لیست شامل شرکت نفت دولتی عربستان سعودی آرامکو، شرکت گاز طبیعی قطر راس گاز، کازینو سندز در لاسوگاس، چندین بانک بزرگ ایالات متحده، بورس نیویورک و … است که گفته میشود این حملات میلیونها دلار هزینه برای ایالات متحده و متحدانش در پی داشته است. البته برای این اتهامات نشانههای روشنی وجود نداشته است. قدرت سایبری به عنوان نمادی از پیشرفت علمی کشور و ابزاری مؤثر برای بازاریابی کشور به عنوان یک مرکز فناوری منطقهای دسترسی به اینترنت به شمار میرود. از سال ۲۰۱۰، دولت موفق به گسترش دسترسی به اینترنت به روستاها شده و افزایش سرعت اینترنت در مراکز شهری و ضریب نفوذ آن قابل توجه است. توانمندیهای رو به رشد سایبری ایران نگرانی واشنگتن را تشدید کرده است.
۵ جمعبندی
از زمان انقلاب، روابط بین ایالات متحده و متحدانش در خلیج فارس و ایران و همپیمانانش وارد رویارویی نیابتی شده است. در چهارچوب این تنش مداوم بین واشنگتن و متحدانش و تهران، استراتژیستهای ایرانی استراتژی دفاعی نامتقارن خود را تشدید کردهاند؛ مقابله با دشمنان با منابع نظامی و مالی بیشتر و استفاده از نیروهای دریایی، موشکهای بالستیک و قابلیتهای سایبری مسلماً مزایای خاصی را به ایرانیان بخشیده است. به دست آوردن و نگهداری قابلیتها نسبتاً ارزان بوده و در عین حال پتانسیل ایجاد هزینه سنگین اقتصادی و سیاسی بر دشمنان را دارد. به نظر میرسد که هدف کلی مبارزه نظامی نیست، بلکه تلاش برای تضعیف اراده سیاسی شروع و تداوم عملیات نظامی است. هنگام طرح پاسخ منسجمتری از سوی ایالات متحده به ایران، باید به پویایی اجتماعی این کشور توجه داشت. سیاستهای ایران بر اساس منافع ملی شکل گرفتهاند. ایران هرگز کاملاً منزوی نبوده و با وجود فشار غرب توانسته است وضعیت ثبات خود را بخوبی حفظ کند. روابط با همسایگان و برخی قدرتهای جهانی مانند چین، روسیه، هند و ژاپن قابل توجه بوده است. به نظر میرسد رهبران جهان استراتژی سوق دادن جمهوری اسلامی به سوی انزوا را در پیش گرفتهاند، اما چنین رویکردی بیشتر به افزایش توان ایران و تقویت استراتژی دفاعی این کشور منجر شده است و این روند در آینده نیز به این کشور قابلیتهای چشمگیری در پیشبرد استراتژی نامتقارن خواهد بخشید.