۱- غزه صحنه شکست پیشفرضها شده است. بدبینترین انسانهای جهان نیز گمان نمیکردند روزی رژیم جنایتپیشه و خونخوار به این شکل مقابل دیدگان جهان کودکان را به قتل برساند و بگوید اهداف نظامی را منهدم کرده است. حتی آنانی که تیشرت محبوب صهیونیستها را که در کانون تصویرش یک زن باردار هدف گرفتهشده با شعار «۲ هدف با یک گلوله» حک شده بود، یادشان هست هم به سختی فکر میکردند اشغالگران بعد از بستن آب بر ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار انسان مقابل دوربینها حاضر شوند و بگویند به جنگ «حیوانات» میرویم. حتی افرادی که تاریخ جنایات رژیم صهیونیستی را خواندهاند هم حدس نمیزدند این روزها پرتکرارترین محتوای تولیدی در شبکههای اجتماعی اسرائیل، تمسخر زنان فلسطینی باشد که در عزای کودکانشان نشستهاند. حتی آنها که به جهان به چشم یک طنز تلخ و سیاه نگاه میکنند، هنگام خواندن نامه درخواست ۱۰۰۰پزشک اسرائیلی برای بمباران بیمارستانهای غزه چند ثانیه لبخند روی لبشان خشک شد و حیرتزده دنبال یک کلمه شوخی در نامه این قصابان سفیدپوش میگشتند.
غزه این روزها صحنه شکست تمام پیشفرضهاست. رژیمی که هیچ حد یقفی برای کشتار قائل نیست، میکشد و تمام نهادهای حقوق بشری تصدیق میکنند که کشتن هم جزئی از حقوق ضحاک است. کودکان جدی جدی میمیرند و رهبران سفیدپوست قاره سبز از گسترش یهودستیزی ابزار تاسف میکنند. بمبهای آمریکایی شوخی شوخی بیمارستانها را قبرستان میکنند و شبکههای اجتماعی صفحات حامی فلسطین را با برچسب «گسترش خشونت» مسدود میکنند. حالا با هر کودکی که با زخمهای صورتش بازی میکند، یک نام دیگر به لیست گروههای تروریستی غربیها اضافه میشود. غزه صحنه شکست تمام پیشفرضها شده است؛ فرض اینکه شبها آدمها میخوابند تا صبح بیدار شوند، فرض اینکه نامها برای شناختن زندگان است، فرض اینکه پناهگاه امنترین جا برای کودکان است و البته این فرض که فلسطین را میتوان با بمباران فسفری از مقاومت کردن منصرف کرد!
۲- به موازات صحنههای دلخراشی که وحوش صهیونیست در غزه خلق میکنند، بیبدیلترین دفاع جریان مقاومت لرزه بر اندام یک ارتش تا بن دندان مسلح انداخته است. بعد از سیلی فراموشنشدنی و ترمیمناپذیر قهرمانان فلسطینی در «توفان الاقصی»، ورود ارتش رژیم صهیونیستی به بخشهایی از نواره غزه که ۱۵سال در محاصره مطلق بوده، با خلق صحنههایی از مقاومت گردانهای قسام همراه شده است. در میان تصاویری که از نبرد زمینی غزه منتشر شده، مشهورترین قاب مربوط به جوانانی است با یک شلوار گرمکن سهخط که از دل تونلهای زیرزمینی مقاومت خارج میشوند و با منهدم کردن تانکهای مرکاوا که روزی صدای چرخشان برای به شکست واداشتن یک ارتش کفایت میکرد، دوباره در تونلها مخفی میشوند.
ارتشهای جهان برای حفظ دیسیپلین خود هزینههای انبوهی میکنند. نظامیها میکوشند حتی شمایل جنگیشان را به گونهای تدارک ببینند که لشکر مقابل را به دلهره بیندازند. در غزه و در میان تمام پیشفرضهایی که شکست میخورند، فرض شکستناپذیری صهیونیستها قبل از هر چیز شکست خورده است. آنها که دهههای متمادی برای تثبیت شکستناپذیری و نفوذناپذیریشان جنایتهای متعددی کردند، حالا باید اقرار کنند در مواجهه با جوانان کمسن و سالی قافیه را باختهاند که آخرین چیزی که به ظاهرشان میآید، جنگجو بودن است.
ظاهر عجیب و به دور از عرف نظامی جوانان مقاومت فلسطین باعث شده عجز ارتشی که سابقا افسانهای به نظر میآمد، چشمگیرتر شود. دور از ذهن نیست که حالا شلوار سهخط رزمندگان مقاومت تبدیل به نماد و استعارهای برای دیگر جوانان منطقه شود که مبارزه با این غده سرطانی را آرمان تعطیلیناپذیر خود در نظر میگیرند.
۳- عبارت «جنگ با اشباح» عبارت آشنایی برای اشغالگران است. آنها نخستینبار در نبرد زمینی با نیروهای مقاومت لبنان بود که احساس کردند مشغول جنگیدن با اشباحی هستند که به یکباره ظاهر میشوند و سپس ردی از آنها در افق دیدشان باقی نمیماند. زمانی که مرکاواهای باشکوه صهیونیستها در جنگ تموز (۳۳ روزه) وارد دشت خیام لبنان میشدند، همه چیز حکایت از آن داشت که نیروی زندهای مقابلشان نیست اما هر چند ساعت یکی از این مرکاواها با سربازانش در آتش میسوخت. جوانانی از زیر زمین بیرون میآمدند تا دخل نمادینترین سلاح جنگی متجاوزان را دربیاورند. مصاف در جنگ اشباح صهیونیستها را با گزینهای جز شکست مواجه نساخت.
ضربهای که مقاومت فلسطین در توفان الاقصی بر هیمنه اشغالگران وارد کرد، باعث شده آنها جز با ادعای نابودی حماس نتوانند هیچ افق دیگری را برای دفاع از حیثیت از دست رفتهشان طرح کنند. با این حال غزه میدان جنگیدن با همان اشباحی شده که در محاصرهای سنگین، ارتشی مسلح و مجهز را به قربانگاه میفرستد. صهیونیستها دوست دارند اشباح را در قامت کماندوهایی مجهز تعریف کنند اما تصاویر منتشر شده از جوانان آماده شهادت فلسطینی که از هر منفذی به اشغالگران ضربه میزنند و محو میشوند، باعث شده انتشار این تصاویر الهامبخش به کابوس ارتشی مجهز تبدیل شود. آنها میدانند همین ظاهر به ظاهر متناقض نیروهای مقاومت چه اعتماد به نفسی به دیگر جوانان فلسطینی میدهد. صهیونیستها درک میکنند ارزش نمادین همین لباسها چگونه میتواند نقطه آغاز تجربههایی تلخی برایشان شود. در جهانی که نشان هندوانه به علت ترکیب رنگیاش که آمیزهای از رنگهای پرچم فلسطین است، تبدیل به شمایل مقاومت شده است، دور از ذهن نیست این گرمکنهای سهخط نیز لباس چریکی اشباحی شود که ناامن کردن زمین اشغال شده برای اشغالگران را رسالت خود میدانند.
۴- مردمی شدن الگوی مقاومت در فلسطین و به طور ویژه در نوار غزه، جنگیدن با مقاومت را به امری محال برای اشغالگران تبدیل کرده است. صهیونیستها با حمایت بینالمللی در دهههای متمادی تلاش کردند با نشانه گرفتن تمام مولفههایی که امکان سرزمین شدن را به مناطق اشغال نشدهای که فلسطینیها در آن ساکن هستند میدهد، مانع از آن شوند که موجودیت فلسطین انسجام سرزمینی به دست آورد؛ آنچنان که برخلاف خیال خوشبینانه طرفداران سازش که در اسلو بر سر تشکیل دولت فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه به توافق رسیدند، عملا با شهرکسازی در کرانه غیرمسلح باختری یکپارچگی جغرافیایی آنجا را از میان برداشتند. از میان اهرمهایی که برای ممانعت از موجودیت سرزمینی فلسطین مورد حمله قرار گرفت، اسرائیل بیش از همه چشم بر غیرمسلح نگه داشتن فلسطینیها داشت. در این فضا هرچند فلسطین هیچگاه صاحب یک ارتش کلاسیک نشد اما در صحنه عمل با مردمیسازی مبارزه مسلحانه، یک شبکه پرنفوذ را برای مقاومت سامان بخشید. رژیم صهیونیستی که ارتشهای مجهز عربی را در چند جنگ شکست داده بود، حالا با شبکه مقاومتی مواجه است که همانند توفان الاقصی میتواند به یکباره غافلگیرش کرده و تاریخیترین ضربه را به موجودیتش وارد کند. مقاومت، امروز یونیفرم رایج نظامیان را ندارد اما با یک لباس ورزشی، ابزار جنگی ارتشی را شجاعانه نابود میکند که سابقه شکست چند ارتش بزرگ عربی را دارد.
پروسه مردمیسازی مقاومت که حاصل تجربه و آگاهی تاریخی فلسطینیانی است که در ۷ دهه گذشته همه گزینههای موجود را آزمودهاند، تبدیل به کابوس اشغالگران شده است؛ به همین خاطر است که پس از هر تهدید رسمی مقامات رژیم صهیونیستی مبنی بر نابودی حماس، تحلیلگران این رژیم با صدای آرام میگویند «امکانپذیر نیست».
ابوعبیده، سخنگوی گردانهای قسام چندی پیش اذعان کرده بود ۸۵ درصد نفرات این گردان کودکانی هستند که پدر و مادرشان را در جریان حملههای اشغالگران از دست دادهاند و حالا بزرگ شدهاند و قلبشان در شعله انتقام میسوزد. جوانانی که با شلواری سهخط مرکاواهای صهیونیستها را منهدم میکنند، آنها را در توفان الاقصی به روز سیاه مینشانند و تبدیل به کابوسی شبحوار شدهاند، فرزندان جوانانی هستند که زور سنگهایشان به هیچ تانک و نفربری نمیرسید. تکثیر مقاومت و پروسه مردمی شدن آن نمیگذارد این خط مبارزه شکست بخورد.