تارنگاشت عدالت
نویسنده: الدار ممدوف
برگرفته از: روزنامه چپ
٢ ژوئن ٢٠٢۵
بریتانیا، فرانسه و آلمان دقیقاً در زمان نامناسبی برای بازگرداندن تحریمها فشار میآورند. چرا؟
در تکرار خطرناک محاسبات اشتباه قبلی، ٣E – فرانسه، آلمان و بریتانیا – بار دیگر تنشها را با ایران تشدید میکنند، این بار با تهدید به بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل (به اصطلاح «مکانیسم ماشه») در صورت شکست مذاکرات هستهای ایران و آمریکا.
٣E چنین اقدامی را اهرمی برای گرفتن امتیاز از ایران در رابطه با برنامه هستهای خود میداند. با این حال، انجام این کار خطر انحراف کامل دیپلماسی و فرو بردن خاورمیانه در یک بحران عمیقتر را به همراه دارد.
فرانسه این ابتکار عمل را رهبری میکند و بار دیگر نقش خود را به عنوان پر سر و صداترین نماینده ٣E بر عهده میگیرد که یادآور موضع سخت آن در جریان مذاکرات برجام در سال ٢٠١۵ است. در جلسه غیرعلنی شورای امنیت سازمان ملل متحد در اواخر آوریل، ژان نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، بر این موضع خصمانه تأکید و اعلام کرد که فرانسه و شرکای اروپایی آن در صورت شکست مذاکرات ایران و آمریکا «برای بازگرداندن همه تحریمهایی که ده سال پیش برداشته شده بودند، یک لحظه تردید نخواهند کرد.»
چند هفته بعد، پس از دریافت جایزه جعفر پناهی کارگردان مخالف ایرانی در جشنواره فیلم کن، بارو این جایزه را به عنوان نمادی از «مقاومت در برابر ستم رژیم ایران» ستود. در حالیکه ستایش از پیروزی یک کارگردان ایرانی اشکالی ندارد، ارایه سیاسی و زمانبندی آن – در بحبوحه مذاکرات حساس هستهای – از نظر دیپلماتیک ناشیانه بود و بیمورد تهران را خشمگین کرد.
چنین لفاظیهایی با تمایل عمومی فرانسه و سایر کشورهای اروپایی برای درهم آمیختن سیاست داخلی ایران با تعهدات هستهایاش مطابقت دارد – رویکردی که تنها موضع تهران را سختتر میکند. بنابراین تعجبآور نیست که اظهارات بارو در تهران با استقبال ضعیفی مواجه شد و سفیر فرانسه به وزارت امور خارجه احضار شد و عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران به شدت از فرانسه به دلیل ریاکاری آشکار در مسایل حقوق بشر انتقاد کرد.
اما فرانسه در این زمینه تنها نیست. به نظر میرسد پیتر ماندلسون، سفیر بانفوذ و صریح بریتانیا در ایالات متحده، در کنار کسانی که در واشنگتن خواهان پایان دادن به غنیسازی اورانیوم در ایران هستند – برجستهترین خط قرمز ایران و اصلیترین نقطه اختلاف در مذاکرات جاری با ایالات متحده، قرار گرفته است. این پیشنهادات با واکنش فوری در تهران مواجه شد و عراقچی نسبت به پایان همه مذاکرات با ٣E در صورتی که «غنیسازی صفر» واقعاً موضع رسمی اروپا شود، هشدار داد.
در یک چرخش قابل توجه، ٣E که فرآیندی را پیش برد، که در اوایل دهه ٢٠٠٠ به برجام منجر گردید، اکنون به طور فزایندهای خود را با جنگطلبان (بازها) واشنگتن همسو میکند که مانند مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، از ابتدا با برجام مخالفت کردند. در واقع، به نظر میرسد در حال حاضر دو استراتژی رقیب دنبال میشود: یکی استراتژی ترامپ-ویتکاف، که به نظر میرسد تلاشی واقعی برای دستیابی به توافق با تهران است، تا جایی که پرزیدنت ترامپ حتی آشکارا اعتراف میکند که به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نسبت به هر اقدامی که میتواند توافق را به خطر بیندازد، هشدار داده است. جریان دیگر از سوی روبیو و ٣E رهبری میشود که از اقدامات قهری به جای دیپلماسی حمایت میکند. از آنجایی که ایالات متحده دیگر نمیتواند به بند مکانیسم ماشه استناد کند، زیرا این بخشی از برجام نیست، روبیو ٣E را تشویق میکند که دقیقاً همین کار را انجام دهد.
در این زمینه، ادعای بارو مبنی بر اینکه «راهحل نظامی برای برنامه هستهای ایران وجود ندارد، اما مسیر دیپلماسی باریک است» غیرصادقانه به نظر میرسد. این منعکس کننده دیدگاههای برت مکگورک، مقام ارشد سابق بایدن در امور خاورمیانه است، که بر «ضربالاجلها» در مذاکرات دیپلماتیک، زیر سایۀ یک «تهدید نظامی معتبر» دایمی تأکید میکرد.
با این حال، تاریخ نشان می دهد که فشار فقط باعث می شود تهران به جای تسلیم شدن، مواصع خود را تحکیم بخشد. از نظر عینی، دلیلی برای این وجود ندارد: بله، سطح غنیسازی ایران به ۶٠ درصد رسیده است که بسیار بالاتر از ٣.۶۷ درصد مجاز برجام است. با اینحال، تهران همچنین بارها نشان داده است که در مذاکره برای «هر چیزی» آماده است، منوط بر اینکه حقوق غنیسازی داخلی آن رعایت شود. این امر فضای زیادی را برای مذاکرات در مورد جزییات فنی، مانند سقف غنیسازی، بندهای حذف تدریجی (به اصطلاح بند غروب)، استفاده از ذخایر اورانیوم غنیشده و راستیآزمایی باقی میگذارد.
در جریان فوروم گفتوگوی تهران که هفته گذشته در آن شرکت کردم، ایدههای زیادی در این زمینه مطرح شد. یک پیشنهاد غیررسمی – نه از یک منبع رسمی – تعلیق موقت غنیسازی را به عنوان اقدامی برای اعتمادسازی پیشبینی میکرد و اینکه ذخایر پس از شروع غنیسازی به روسیه صادر میشد. ایده کنسرسیوم غنیسازی منطقهای – با فرض رعایت حقوق غنیسازی ایران – در حال افزایش است.
مقامات ایرانی همچنین پشت درهای بسته به احتمال تعطیلی موقت برخی از سانتریفیوژهای پیشرفته خود اشاره کردند. و در حالیکه تهران اساساً با محدودیتهای دایمی در برخی از جنبههای برنامه هستهای خود مخالف است، ممکن است مذاکره برای تمدید بندهای حذف تدریجی پنج یا ده سال دیگر غیرممکن نباشد. این به ترامپ این امکان را میدهد که ادعای توافقی بهتر از توافقی که اوباما داشت، داشته باشد. در جبهه راستیآزمایی، در یک تغییر قابل توجه، ایران نشان داده است که مایل است به بازرسان آمریکایی اجازه دهد تا از سایتهای هستهای آن به عنوان بخشی از بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بازدید کنند.
این پویایی نشان میدهد که فضایی برای دیپلماسی وجود دارد. اصرار شاهینها و ٣E بر ضربالاجلهای مصنوعی غیرقابل توجیه است – مشکلات پیچیده بین دو رقیب دیرینه در چند دیدار در مسقط و رم قابل حل نیست. ایجاد اعتماد زمان میبرد. با اینحال، آنچه برای ٣E مهمتر به نظر میرسد، حلوفصل مناقشه هستهای نیست، بلکه استفاده از نفوذ آنها به عنوان یک هدف است. به نظر میرسد «یا از آن استفاده کن، یا آن را از دست بده» شعار جدید در پاریس، لندن و برلین است.
این مسیر را میتوان با تمایل آشکار ٣E برای مجازات ایران برای مسایل غیرمرتبط با برنامه هستهایاش، مانند روابط نظامی این کشور با روسیه یا نقض حقوق بشر در داخل، توضیح داد.
این نگرانیها موجه است. اروپا جنگ روسیه در اوکراین را یک تهدید وجودی میداند. از این منظر، اروپاییها به ایران با سوءظن مینگرند. این برداشتهای منفی با مسایل مربوط به فعالیتهای اطلاعاتی ادعایی ایران در خاک اروپا و دستگیری شهروندان اروپایی در ایران بر اساس دلایل ظاهراً ضعیف، که اتحادیه اروپایی آنرا گروگانگیری میداند، تشدید میشود.
هر چقدر هم که این نارضایتیها جدی و مشروع باشند، تلفیق آنها با دیپلماسی هستهای دستور شکست است. برجام هرگز برای حل همه مشکلات ایران نبود. این یک توافقنامه منع اشاعه با تعریف محدود بود. گروگان نگه داشتن توافق هستهای در برابر خواستههای خارجی، ضامن فروپاشی آن و همراه با آن هر گونه امید به مهار برنامه هستهای ایران یا سایر سیاستهایی است که اتحادیه اروپایی/٣E آنرا قابل اعتراض میداند، مانند روابط نظامی با روسیه.
تهران در مورد «عواقب وخیم» در صورت استفاده سه کشور اروپایی از مکانیسم ماشه هشدار داده است. مهمترین این موارد میتواند خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای باشد، سناریویی که کنترل بینالمللی بر برنامه ایران را از بین میبرد. دولت میانهرو فعلی تضعیف خواهد شد – و در حال حاضر نیز با انتقاد تندروها به دلیل اعطای امتیازات خیلی سریع، مانند تمایل به بازگشت موقت به سطوح غنیسازی برجام، مواجه است. در یک تجربه آشنا پس از فروپاشی برجام در پایان ریاست جمهوری عملگرای روحانی (٢٠١۷-٢٠٢١)، تندروها میتوانند دوباره خود را نشان دهند و، از قضا، هر سیاستی را که سه کشور اروپایی دوست ندارند – غنیسازی تسریعشده، تعمیق روابط با روسیه و تشدید اقدامات داخلی – تشدید کنند.
به همین دلیل، تهدید سه کشور اروپایی برای بازگشت به رژیم تحریمهای قدیمی نه تنها غیرمنطقی، بلکه خودویرانگر نیز هست. اروپا که در حال حاضر با جنگ در اوکراین دستوپنجه نرم میکند، به سختی میتواند یک بحران قابل اجتناب دیگر را تحمل کند. اگر سه کشور اروپایی نمیتوانند به مذاکرات ایالات متحده و ایران کمک کنند، حداقل باید از تضعیف فعال آنها خودداری کنند.