تارنگاشت عدالت
٣٠ بهمن ١۴٠٣
شواهد نشان میدهد که منظور از تشکیل دولت وفاق ملی که امروز مطرح میشود، ایجاد جبهه متحد متشکل از اصلاحطلبها و اصولگراها برای مبارزه علیه دشمن مشترک، یعنی نظام سلطه نیست. این وفاق، وفاقی است بین الیگارشها و برای حفظ منافع الیگارشها، بهترین دلیل برای تأیید این نظر، حصر آقای تاجزاده است.
بیچاره با اینکه اصلاحطلب است و هنوز بر سر موضع، و فقط حرفهای درشت میزند، با وجود قدرت عظیم جناحاش در کشور، هنوز در گوشه زندان به سر میبرد.
او در نامه سرگشاده خود به آیتﷲ خامنهای میگوید: «تحریمها نقش مهمی در افزایش بهای ارز، کاهش ارزش پول ملی، افت و گاه منفیشدن نرخ رشد اقتصادی و کمشدن محسوس قدرت خرید مردم، بهویژه محرومان و حقوقبگیران ایفا کرده و میکند. … برجام طی چهار سال از سال ۱۳۹۲ تا مقطع خروج امریکا از آن، قیمت ارز را ثابت نگه داشت، تورم را تکرقمی و نرخ رشد را نیز دورقمی کرد.»
ایشان این حرفها را وقتی میزند که رییسجمهور سابقاش آقای روحانی علناً و رسماً اعلام کرده بود که «تغییر نرخ ارز نتیجه تحریم نیست، بلکه نتیجه تصمیم (دولت) است.» ترجمه این جمله به زبان ساده یعنی: اگر ارزش دلار در عرض همین مدتی که دولت آقای پزشکیان اصلاحطلب بر سر کار است، از ۶۰ هزار تومان به ۹۰ هزار تومان رسیده، تصمیم دولت بوده است و نه نتیجه تحریم!» ولی آقای تاجزاده از این گوش کر است. به نظر او علت اصلی وضعیت ناهنجار اقتصادی کشور تنها نتیجه تحریمها است و طبیعتاً راه دیگری برای نجات از این ورطه جز تلاش برای رفع تحریمها از طریق مذاکره (که بیبدیل است) موجود نیست.
از طرف دیگر او وجود تحریمها را نتیجه مستقیم «کارشکنی رهبر» و «اشتباهات رهبر در دوران بایدن» میداند که باعث ادامه تحریمها شد، هنگامیکه «یک تنه راههای شکوفایی اقتصادی کشور و بهبود معیشت، رفاه و آسایش مردم را» بست و «ملتی کهن را در معرض مخاطرات خانمانبرانداز قرار داد.» و بر این نظر است که «او (آیتﷲ خامنهای) ظاهراً فراموش کرده که خود او و منصوبانش فرصت تحریمهای نفتی و بانکی را به کاخ سفید دادند» حالا تحریمها باید به هر صورت برداشته شود و با اینکه غرب بیمیل نیست، ولی رهبر مخالفت میکند. «رهبر میتواند بگوید نظام زیر بار توافق غیرشرافتمندانه نمیرود اما حق ندارد اصل مذاکره را غیرشرافتمندانه بخواند و با تابوسازی مذاکره، فرصتهای احتمالی را بسوزاند. مگر صدام با پاره کردن قرارداد ۱۹۷۵ با ایران، جنگی ویرانگر را به ملت ما تحمیل نکرد؟ آیا با او مذاکره نکردید و به صلح دست نیافتید؟ اخیرا نیز حماس با اسرائیل مذاکره کرد و به توافق رسید، اگرچه تضمینی در تامین حقوق مردم خویش در آینده ندارد اما مذاکره را تابو نکرد.»
و خلاصه ایشان آسمان و ریسمان را به هم میبافد که باید مذاکره کرد حتی با همان کس که یک بار برجام آنها (اصلاحطلبان) را پاره کرد، که کمش بود و این بار حتماً بیشتر خواهد خواست. (البته آقای تاجزاده مغلطه میکند، زیرا اگر به قول او رهبر بگوید زیر بار توافق غیرشرافتمندانه نمیرود، به معنی این نیست که او نفس مذاکره را نفی میکند)
جالب است که ایشان از یک طرف اعلام میکند که «مذاکرات دوجانبه و چندجانبه در دولتهای خاتمی، احمدینژاد، روحانی و رئیسی، همگی با اجازه و تأیید رهبر انجام شده) ولی از طرف دیگر میگوید: «گرفتن چنین ژستی (مذاکره نمیکنیم) بیمعناست و نتیجهای نیز جز گسترش فقر، فلاکت، خشم عمومی و پر کردن جیب حرامخواران و کاسبان تحریم ندارد.» او درست به جای اینکه بگوید این همه مذاکره صورت گرفت ولی نتیجهاش تشدید تحریمها بود پس مذاکره چه فایده داشت؟ میگوید: «اکثریت قاطع ملت خواهان مذاکره با آمریکا و حتی برقراری رابطه با آن کشور است.»
او با ارایۀ آمار ادعا میکند: «نظرسنجیها در ۲۷ سال گذشته، از خرداد ۱۳۷۲ تا امروز، بیانگر تمایل حدود ۶۰ تا ۷۰ درصدی ایرانیان برای انجام مذاکره با آمریکاست؛ اگر چه تقریبا همین درصد از مردم نیز به آن دولت بیاعتمادند اما در این زمینه (مردم) بین آمریکا یا کشورهای اروپایی، چین و روسیه تفاوتی نمیبینند»، ولی در واقع دردهای ناگفتۀ خویش را برملا میکند که مشکل فقط عدم مذاکره با آمریکا نیست، بلکه امکان رشد گرایشات دیگر، از جمله انعقاد توافقنامه ۲۵ ساله ایران و چین و یا توافق جامع راهبردی ایران و روسیه نیز هست!
به نظر ایشان آحاد مردم را باید «عموم کارشناسان، کارآفرینان و فعالان بخش خصوصی (دانست که) یکی از شروط لازم برای رونق اقتصادی و مهار مشکلات معیشتی مردم را در لغو تحریمها میدانند. به نظر آنان به تجربه ثابت شده که هیچ کشوری در ۴ دهه گذشته بدون عادیسازی روابط خود با آمریکا نتوانسته به توسعه دست یابد.»
اینطور به نظر میرسد که انگار ایشان در چهار دهه گذشته در حصر انفرادی قرار داشته و دستشان از دنیای اطلاعات کوتاه بوده و روند دگرگونی جهان، رویدادها و تحولات جاری در اروپا، آسیا و آفریقا، فرو ریختن جهان تکقطبی و اعتلای کشورهای جنوب جهانی به کمک قدرتهای بزرگ در حال پویایی را اصلاً درنیافته است. ولی باید تأکید کرد که درست در این لحظه از نبرد بر سر ترسیم جغرافیای سیاسی-اقتصادی در سطح جهان است که باید جبهۀ خود را مشخص کرد: حفظ وضعیت کنونی، یعنی ادامه سلطه نظام تکقطبی به رهبری ایالات متحده آمریکا و یا تحول جهان و استقرار یک نظام چندقطبی عادلانه به سود اکثریت مردم جنوب جهانی.
آقای تاجزاده با تمام لفاظیهای خود کتمان نمیکند که طرفدار کدام گزینه است و برای تدقیق منظور خود از عادیسازی به «خطای بزرگ آقای خامنهای» اشاره میکند: «که بخش قابل توجهی از ثروت ملت را، در ۱۳ سال گذشته و همزمان با تحریمهای نفتی و بانکی ایران، به پای دیکتاتور خونریز دمشق ریخت.» شاید شرم از قتل عام نزدیک به ۵٠ هزار انسان بیگناه در غزه به دست اسرائیل و با حمایت همهجانبۀ امپریالیسم آمریکا باشد، که ایشان را از تکرار شعار گذشتۀ خود «نه غزه و نه لبنان» برحذر داشته است.
در آخر، حکم ایشان صریح و قاطع است: «حتی در صورت توافق با آمریکا و لغو تحریمها، بسیاری از مشکلات حل نشده باقی میمانند، چرا که ناشی از رویکرد و سیاستهای نادرست رهبر هستند، و به آمریکا ربط ندارند.» روی سخن رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در واقع همین «انقلابیون دیروز و سازشکاران امروز» است، وقنی که میگوید:
«مذاکره با آمریکا هیچ تاثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این را باید ما درست بفهمیم؛ اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود. نخیر؛ از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل؟ تجربه!»
«ما در دهه ۹۰ نشستیم با آمریکا مذاکره کردیم حدود دو سال یک معاهدهای هم تشکیل شد. البته آمریکا تنها نبود، چند تا کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود. دولت ما نشست مذاکره کرد -دولت آن روز – رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتوگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه کار کردند، یک معاهدهای تشکیل شد. در این معاهده طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل. اما همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند. همین شخصی که الان سر کار است (دونالد ترامپ)، معاهده را پاره کرد. گفت پاره میکند و کرد؛ عمل نکردند. خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم. امتیاز دادیم، مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، اما نتیجهای که مقصودمان بود به دست نیاوردیم. همین معاهده را هم با همه این نقصهایی که داشت طرف مقابل خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد، مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.»