محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران روز شنبه با خبرگزاری روسی اسپوتنیک گفتوگویی داشت که بخشی از آن که درباره غنیسازی ایران بود، بازتاب معناداری در رسانههای ایران و جهان پیدا کرد. اسلامی به این سوال که «اگر طرفهای برجام در احیای برجام شکست بخورند و تحریمهای آمریکا علیه تهران لغو نشود، آیا ایران غنیسازی اورانیوم بالاتر از ۶۰ درصد انجام خواهد داد؟» پاسخ منفی داد و گفت: «هدف برنامه هستهای ایران حمایت از نیازهای تولید صنعتی کشور و همچنین تامین نیاز مصرفکنندگان ایرانی به کالاهای خاص است.» رئیس سازمان انرژی اتمی در شرایطی اینگونه بهاحتمال غنیسازی بیش از ۶۰ درصدی در ایران پاسخ داد که ظرف هفتههای گذشته در رسانههای غربی صحبت از تبدیل شدن ایران به «قدرت نهفته هستهای» حتی درصورت عدم حرکت مستقیم ایران بهسمت ساخت سلاح هستهای بود. در این چارچوب و همزمان با دور نخست مذاکرات ایران و ۱+۴ با مشارکت مستقیم آمریکا که با هدف «لغو تحریمها» ماهگذشته در وین برگزار شد، پایگاه آمریکایی آکسیوس بهنقل از دو منبع آمریکایی ادعا کرد: «رژیمصهیونیستی دوهفته پیش اطلاعاتی را با متحدان آمریکایی و اروپایی به اشتراک گذاشته که نشان میدهد ایران گامهای فنی برای آمادهسازی غنیسازی اورانیوم تا غنای ۹۰ درصد را برداشته است.» هرچند غنیسازی ۹۰ درصد بهتنهایی برای ساختن سلاح هستهای کافی نیست و این مساله نیازمند آزمایشهای زیاد شامل تلاش برای ریختهگری، آزمایشهای با اورانیوم غنی پایینتر و چندین مورد آزمایش با اورانیوم ۹۰ درصد است.
با فرض رسیدن ایران به غنیسازی در این سطح، اگر فتوای حرمت ساخت سلاح هستهای توسط مقام معظم رهبری را در نظر نگیریم، دو موضوع پیش روی تهران خواهد بود؛ اول اینکه برای انبار سلاح در تعداد مناسب نیاز به تولید مقدار قابلتوجهی مواد غنیسازیشده است و دوم مینیاتوری کردن بمب هستهای برای امکان استقرار آن روی موشک که زمان نسبتا قابلتوجهی را میطلبد.
تهران با اقدامات و رفتارهایش در شرایط فعلی، طرف آمریکایی را به این جمعبندی رسانده که از لحاظ سیاسی نیازی به سلاح اتمی ندارد، زیرا با تسلیحات متعارف مانند موشک و پهپادهای انتحاری به قدرتی بیش از سلاح هستهای رسیده است و در صورت تهدیدش از سوی آمریکا یا رژیمصهیونیستی، هزاران موشک بالستیک و پهپادهای انتحاری به سرزمینهای اشغالی خواهند رسید. این جدا از چندین هزار راکت و موشکی است که از جنوب لبنان و غزه بهسمت فلسطین اشغالی شلیک خواهد شد. برآیند این تواناییها نشان میدهد تهران بدون داشتن سلاح هستهای، توانایی تخریب در سطح سلاح هستهای را برای خود ایجاد کرده است.
با فرض دستیابی ایران به غنیسازی ۹۰ درصدی و حتی مسلح شدن به سلاح هستهای، در شرایط فعلی تهران موشکی برای شلیک بهسمت آمریکا در اختیار ندارد و این فاصله نیز خارج از بردی است که در دکترین دفاعی کشور طراحی شده است. ایران حتی اگر موفق به ساخت موشک بالستیک قارهپیما نیز شود، موشک ساختهشده از سطح فناوری لازم برای شناخته شدن بهعنوان یک تهدید معتبر علیه آمریکا برخوردار نیست.
با وجود این چرا آمریکا آنهم در جریان مذاکرات در تلاش است تا چنین القا کند که ایران به دنبال غنیسازی ۹۰درصدی و احتمالا گریز هستهای است؟
تلاش آمریکا برای القای تبدیل ایران به قدرت هستهای دارای اهدافی ازجمله محدود کردن ادراکی سقف خواستههای ایران به «بازدارندگی هستهای» بهجای «بازدارندگی علمی» و از سوی دیگر تلاش برای اجماعسازی علیه ایران و تثبیت راهبرد امنیتیسازی ایران است. برخلاف دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا که یکجانبه درباره توافق هستهای با ایران عمل کرد و متحدان اروپاییاش را از میدان بهدر کرد، جو بایدن بهدنبال اجماعسازی با متحدان اروپایی واشنگتن است. او نهتنها درقبال تهران که در مواجهه با چین بهعنوان بزرگترین تهدید استراتژیک آمریکا، در سفرش به پایتختهای اروپایی تلاش کرد علیه چین اجماعسازی کند.
سخن گفتن از تبدیل ایران به قدرت نهفته هستهای با توجه به تبلیغات علیه ایران و مناقشات منطقهای و بینالمللی پیرامون آن، میتواند به اجماعسازی علیه ایران کمک کند تا علاوهبر برجام، همکاری برای مهار ایران حتی درصورت توافق افزایش پیدا کرده و مسابقه تسلیحاتی در منطقه تشدید شود.
راهبرد آمریکا علیه فناوری هستهای ایران، ایجاد یک آتش تهیه موثر برای امنیتیسازی ایران در سطح جهان است، زیرا نحوه حکمرانی ایران در داخل، توان موشکی و نفوذ منطقهای که مهمترین ستونهای امنیت ملی ایران هستند، از ظرفیت لازم برای امنیتیسازی ایران در بین افکار عمومی جهان و دولتها برخوردار نیست. از اینرو تبلیغ یک ایران دارای توان هستهای -حتی اگر با توان نهفته هستهای تبلیغ شود- میتواند زمینه استفاده از قضیه هستهای ایران برای امنیتیسازی کشور را برای آینده تضمین کند.
تاکید ایران مبنیبر عدم تلاش برای غنیسازی ۹۰درصدی را نیز باید در همین چارچوب تحلیل و بررسی کرد، نباید این را از نظر دور داشت که از اساس غنیسازی ۶۰ درصدی از یکسو برای نشان دادن توانایی تهران در دانش هستهای و از سوی دیگر محدودیت ناپذیری سطح غنیسازی و تثبیت این مساله صورت گرفته است.
ایران با شناخت اهداف آمریکا، از یکسو سعی کرده منفعل نشده و از سوی دیگر گامهای خود را هوشمندانه بردارد و از غنیسازی بیرویه و از انباشت سریع مواد هستهای خودداری کند. همزمان تهران تلاش کرده طرف مقابل را دچار اشتباه محاسباتی کند تا آنها متوجه ذهنیت و درک ایران از اقداماتش نشوند.
آمریکا برای اجماعسازی علیه برنامه هستهای ایران با اروپا از یکسو و با چین و روسیه از سوی دیگر، نیاز به اقدام معنادار از سوی تهران در حوزه هستهای داشت. آنها در دولت باراک اوباما توانسته بودند با ایجاد هراس از برنامه هستهای ایران، چنین اجماعی را ایجاد کنند. باراک اوباما در کتاب خاطراتش به تلاش برای همراهی چین و روسیه در پرونده ایران اشاره میکند. او به رهبران کشورهای ۱+۵ از وجود تاسیسات غنیسازی در فردو خبر میدهد و از این طریق موفق میشود موافقت «دیمیتری مدودوف» رئیسجمهور روسیه را برای تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در خرداد سال ۸۹ که زمینهساز تحریمهای بیسابقه آمریکا و تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران بود را جلب کند.
در سال ۲۰۲۱ با توجه به خروج آمریکا از برجام، حتی اگر طرفهای اروپایی -با وجود واگراییهای بهوجودآمده- با واشنگتن همراهی کنند، روسیه و چین، آمریکا را طرف نقضکننده برجام میدانند و حاضر به چنین همراهیای نخواهند شد. البته این اصل یک استثنا هم دارد و آن اینکه اگر آمریکا بتواند تهران را به سمت غنیسازی با غنای ۹۰ درصد هل بدهد و از سوی دیگر بتواند خطر قریبالوقوع دستیابی تهران به سلاح هستهای را برای روسیه و چین تثبیت کند، ایجاد اجماع جهانی کار سختی نخواهد بود. بر همین اساس نیز ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا سخنانی تحریکآمیز درباره عدم اراده و قصد ایران برای حرکت به سمت سلاح هستهای که در خود نوعی نشان دادن عدم ارائه امتیازات گسترده به ایران را دارد، سخن گفت. برنز در کنفرانسی که «والاستریت ژورنال» آن را برگزار کرده بود، گفته بود: «ایران تصمیمی برای ساخت سلاح هستهای ندارد.» برخی اظهارات برنز را «خوانده شدن دست ایران توسط آمریکا» تعبیر کردند و تاکید کردند که با وجود چنین اظهارنظری، واشنگتن برای توقف برنامه هستهای ایران که بعید است به سمت سلاح هستهای حرکت کند، تحریمهای زیادی را لغو نمیکند.
این مساله پیشتر نیز از سوی تعدادی از کارشناسان هستهای مشغول در آمریکا عنوان شده بود که به دلیل عدم اراده جدی در تهران برای ساخت سلاح هستهای، آمریکا نباید برای آنچه جلوگیری از حرکت ایران به سمت سلاح هستهای عنوان میشود، جایزه زیادی به تهران بدهد.
سخنان برنز تایید برائت ایران از ساخت سلاح هستهای نبود؛ چه اینکه کارشناسان و پژوهشگران وابسته به آمریکا از موضعی بالا، عدم اراده ایران برای ساخت سلاح هستهای را به «ناتوانی مالی» و تلاش تهران برای سودجویی در جایگاه یک کشور درحال حرکت به سمت ساخت سلاح هستهای برای کسب پرستیژ و دریافت پاداش سیاسی عنوان کرده بودند. با این حال آنچه آنها در پشت سخنانشان پنهان کردهاند تلاش برای ایجاد اشتباه محاسباتی در مقامات ایران بود تا تهران را به سمتی که بتوانند از طریق آن، اجماعسازی کنند، هل بدهند؛ نقطهای که قرار بود امنیتیسازی کشور را به همراه داشته باشد.
آمریکا به دنبال حرکت دادن مهرههای هستهای ایران در سطحی قابلتوجه است و با پیش کشیدن دو موضوع تبدیل شدن ایران به قدرت نهفته هستهای و سپس در کنار آن بزرگنمایی عدم اراده تهران برای حرکت به سمت ساخت سلاح هستهای، قصد دارد مقامات ایرانی را وادار به اقدامی همانند غنیسازی ۹۰ درصدی کند تا از این طریق، زمینه مشروعیتبخشی برای بردن ایران به شورای امنیت را فراهم کند. حرکت دادن مهرههای هستهای ایران با تحریک آمریکا، حتی اگر به ساخت سلاح هستهای نیز منجر شوند، نتیجهای جز تنگناهایی بیبازگشت برای تهران ایجاد نخواهد کرد.
تهران اما با هوشیاری مهرههای هستهای خود را در سطحی مناسب حرکت داده و به جای هستهای، تمرکز خود برای پاسخ به اقدامات آمریکا را در حوزه منطقهای تعریف کرده است.
اگر ایران میخواست از کارتهای هستهای خود استفاده کند، با ایجاد اجماع، کمتر قادر به بهرهبرداری از کارتهای منطقهای خود خواهد بود و حتی در صورت استفاده همزمان آن دو، به دلیل شکلگیری بحران در برنامه هستهای، موضوع نفوذ منطقهای نیز برجستهتر دیده شده و هزینههای تهران را افزایش میدهد. ایران اما با غیرفعال کردن گزینه هستهای، به دنبال ادامه بازی با آمریکا در منطقه است؛ جایی که در آنجا در ازای هزینههای کم تهران، واشنگتن مجبور به پرداخت هزینههای بیشتری خواهد شد. در شرایطی که التهاب قضیه هستهای خوابیده باشد، حرکت مهرههای منطقهای برجستگی کمتری داشته و مبارزه با آمریکا آسانتر و پرفایدهتر است. در اینجا به جای هزینههای حیثیتی برای ایران، حیثیت آمریکا دچار خدشه میشود.
دام رقابت تسلیحاتی
رقابت آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی که در آن زمان ۷ هزار سلاح هستهای در چهارچوب سهگانه اتمی داشت، منجر به فروپاشی شوروی شد. بنابراین در دستگاه محاسباتی واشنگتن، تسلیحات هستهای آنگونه که برداشت میشود، حائز اهمیت نیست. البته این به معنای تقلیل در خطرناک بودن تسلیحات هستهای نیست بلکه تلاشی برای شفاف ساختن فضای فعلی است. اگر ایران قرار است ۱۰ سال بعد به بازدارندگی اتمی(شامل سلاح هستهای و حامل آن) دست یابد، آمریکا امروز حاضر نیست برای توانمندیای که ایران احتمالا یک دهه آینده به آن دست پیدا خواهد کرد، امتیازی بدهد. واشنگتن با نگاه به آینده، در زمان کنونی بازی میکند و امتیاز میدهد. در چنین شرایطی که آمریکا به جمعبندی بازدارندگی ایران در یک بازه ۱۰ ساله رسیده باشد، تلاش میکند به شکلی به ایران فشار بیاورد که با محاسبه اشتباه باعث فروپاشی ایران شود.
اگر ایران بخواهد باتوجه به فشارهای آمریکا و غرب، دچار اشتباه شده و ۱۰ سال بعد به توسعه سلاحهای هستهای بپردازد و پس از آن به بازدارندگی برسد، این بازدارندگی که مبتنیبر ساخت و انباشت سلاح هستهای است، چه چیزی را در دست تهران قرار خواهد داد؟ اگر هدف تهران جلوگیری از حمله نظامی باشد، باید گفت طرفهای مقابل به زیانهای جنگ با ایران آگاه هستند. پس میتوان چنین گفت که کسب بازدارندگی در ۱۰ سال بعد برای کشوری که به دلیل تلاش برای ساخت سلاح هستهای، تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی قرار خواهد گرفت، دستاوردی جز صرف دهها میلیارد دلار برای تحقیق، توسعه و ساخت سلاحهای هستهای و انباشت آنها در شرایطی که سالانه دهها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور از دست میروند، ندارد. این همان عملیات فریبی است که آمریکا برای ایران طراحی کرده است تا ابتدا با غنیسازی ۹۰ درصدی، پروژه امنیتیسازی ایران را اجرایی کند و تهران را مجبور کند در واکنش به این وضعیت، به ناچار به سمت سلاح هستهای قدم بردارد تا پرونده ایران را ذیل فصل ۷ منشور ملل متحد برای همیشه تثبیت کند. به عبارت سادهتر بیش از ایران، مقامات آمریکا علاقهمند به گام برداشتن ایران در مسیر ساخت سلاح هستهای هستند.
محاسبات نشان میدهد ایران برای بازدارندگی هستهای دستکم به ۵۰ میلیارد دلار سرمایه در بازه ۱۰ ساله نیاز دارد. جدا از این هزینه، به جهت حرکت به سمت ساخت سلاح هستهای، تحریمهای شدیدتری علیه کشور اعمال خواهد شد و حتی کشورهای همسایه نیز با توجه به تهدید امنیتی ایران هستهای، حاضر به همکاری با تهران نخواهند شد و این وضعیت، دهها میلیارد دلار درآمدهای ارزی را بر باد خواهد داد.
هل دادن برای هزینه کردن میلیاردها دلار برای دستیابی به سلاح هستهای، همان نقشهای است که رونالد ریگان، رئیسجمهور آمریکا در سال ۱۹۸۳ برای مقابله با شوروی طراحی کرد. او طرحی به نام «ابتکار دفاع استراتژیک» موسوم به «جنگ ستارگان» را به اجرا گذاشت که بخشی از آن، ایجاد یک سپر دفاعی در برابر سلاحهای هستهای بالستیک بود. شوروی برای مقابله با این طرح اقدامات پرهزینهای را در دستورکار قرار داد و همین مساله اقتصاد شوروی را فلج کرد و فروپاشی این کشور را رقم زد.
ایران اما با هوشمندی نمیخواهد به این سمت گام بردارد و در گام نخست پروژه اجماعسازی را ناکام بگذارد و در گام دوم از هدررفت ۵۰ میلیارد دلار بهطور مستقیم و حذف درآمدهای ارزیاش جلوگیری کند. ایران به درستی زمین پاسخ به تحرکات و اقدامات آمریکا را یافته و در این دو دهه بهخوبی توانسته آمریکا را در یک گوشه میدان گیر بیندازد. خروج از افغانستان و اوضاع نابسامان در عراق و نقشآفرینی بیاثر در سوریه، برآیند وضعیت آمریکا در غرب آسیا را بهخوبی نشان میدهد. تهران با تثبیت غنیسازیاش در شرایط فعلی، در بستری که آمریکاییها آن را طراحی کرده بودند، نیفتاد. اظهارات رئیس سازمان انرژی اتمی درباره «حمایت از نیازهای تولید صنعتی کشور و همچنین تامین نیاز مصرفکنندگان ایرانی به کالاهای خاص» نشان میدهد که اگر روزی ایران به این سطح از غنیسازی نیز نیاز داشته باشد، برای دستیابی به آن از کشوری اجازه نخواهد گرفت اما این بدان معنا نیست که تهران در زمینی که آمریکاییها آن را طراحی کردهاند، بازی کند.