ترامپ آمد، روسیه و ایران قرار داد استراتژیک را امضا کردند.

 

 

نویسنده: پپه اسکوبار

برگرفته از: کرادل

ترجمه جنوب جهانی

٢٣ ژانویه ٢٠٢۴

 

 

در یک توافقنامه جامع شراکت استراتژیک که هفته گذشته در مسکو امضا شد، قدرت‌های اوراسیا، یعنی روسیه و ایران، نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده را به چالش کشیدند و رئیس‌جمهور جدید این کشور را در جریان قرار دادند.

 

زمان‌بندی در ژئوپولیتیک همه‌چیز است. روز جمعه گذشته در مسکو، تنها سه روز قبل از مراسم تحلیف رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، در واشنگتن، رهبران ارشد کشورهای عضو بریکس، ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه و مسعود پزشک‌نیا رئیس‌جمهور ایران، توافقنامه‌ای جامع و استراتژیک را امضا کردند که شامل ۴۷ ماده است و دو برابر تعداد مواد توافق اخیر روسیه و کره شمالی می‌باشد.

این شراکت استراتژیک اکنون به یک واقعیت تبدیل شده است، درست در زمانی که بدهی غیرقابل پرداخت دولت ایالات متحده به رقم بی‌سابقه ۳۶.۱ تریلیون دلار رسیده است که معادل ۱۰۶.۴ هزار دلار برای هر آمریکایی است و همچنین سهم ایالات متحده از اقتصاد جهانی برای نخستین بار به زیر ۱۵ درصد کاهش یافته است، بر اساس آمار بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول.

در تضاد شدید با این وضعیت، شراکت استراتژیک روسیه و ایران هدفش تقویت بیشتر تلاش‌های متقابل سازمان‌های چندجانبه‌ای است که به دنبال سازماندهی دنیای جدید چندوجهی هستند: بریکس+، سازمان همکاری شانگهای (SCO) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU).

این را می‌توان یک لحظه تاریخی در فرآیند ادغام طولانی و جاری اوراسیا نامید. یا به تعبیر اکثریت جهانی، این یک چالش مستقیم و مستقل به «نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین» تحمیل‌شده از سوی غرب است که رو به زوال است.

همکاری‌های امنیتی و توسعه کریدور حمل و نقل
شراکت گسترده تهران-مسکو همکاری‌ها را در زمینه‌های امنیتی و دفاعی تقویت می‌کند و بر توسعه روان کریدور حمل و نقل بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC) تأکید خاصی دارد؛ این کریدور یک محور ترانزیتی اوراسیا است که روسیه، ایران و هند را به هم متصل می‌کند و ایران را به عنوان یک هاب کلیدی برای ترانزیت گاز و کالاهای روسی به چندین شریک آفرو-اوراسیایی تثبیت می‌کند.

بازنویسی قوانین جنگ نامتقارن
تأکید بر تفسیر شخص پوتین از این شراکت نیز مهم است؛ او این توافق را «مدرکی انقلابی» می‌نامد که اهداف «بلندپروازانه‌ای» را تعیین می‌کند که بر «توسعه پایدار» متمرکز است.

او افزود که روسیه و ایران در «اکثریت» مسائل سیاست خارجی همسو هستند، ملت‌های مستقلی هستند و هر دو ملت تمدنی «در برابر فشارهای خارجی مقاومت کرده و با تحریم‌های غیرقانونی مقابله می‌کنند.»

وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، تأکید کرد که این شراکت «یکجانبه‌گرایی را با همکاری و احترام جایگزین می‌کند»، در توافقی که هدف آن فراهم کردن ابزارهایی برای ایران و روسیه برای ساختن «نظمی جدید است که در آن همکاری جایگزین هژمونی شده و احترام جایگزین تحمیل خواهد شد.»

جزئیات نظامی
اکنون به جزئیات بپردازیم. اگرچه این توافق به عنوان یک اتحاد نظامی رسمی تشکیل نشده است، اما شراکت نظامی را در بالاترین سطح نهادینه می‌کند – از تمرینات مشترک و توسعه تسلیحات گرفته تا پروژه‌های تبادل اطلاعات.

مسکو بی‌شک جت‌های جنگنده سوخو S-30، موشک‌های پانتسیر، توک و بوک، و سیستم‌های دفاع هوایی S-400 (و در آینده نزدیک S-500) را برای دفاع هوایی ایران در برابر احتمالات ماجراجویی‌های آمریکا-اسرائیل عرضه خواهد کرد، در حالی که طیف وسیعی از موشک‌ها و پهپادهای ساخت ایران را خریداری خواهد کرد. تبادل تحقیقات در زمینه هوش مصنوعی نیز تقویت خواهد شد. هر دو کشور ایران و روسیه در خط مقدم جهانی بازنویسی قوانین جنگ نامتقارن هستند.

این شراکت مقرر می‌کند که روسیه به ایران «کمک» خواهد کرد. در عمل، این بدان معناست که نه تنها تسلیحات بلکه همچنین دفاع مسکو از تهران در سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین‌المللی در برابر تهدیدات دیپلماتیک نیز شامل می‌شود تا اثرات تحریم‌های اقتصادی مخرب کاهش یابد.

و اگر حمله‌ای علیه ایران صورت گیرد، روسیه به هیچ وجه با مهاجم همکاری نخواهد کرد: هیچ اطلاعاتی ارائه نخواهد شد و هیچ مجوزی برای استفاده از خاک روسیه برای حملات یا نفوذها صادر نخواهد شد.
زیرساخت انرژی رکن اساسی این مشارکت است و هدف آن بهبود وضعیت ایران در میان اقتصاد داخلی رو به وخامت است. روسیه فناوری‌های پیشرفته انرژی را برای توسعه زیرساخت‌های گسترده – اما هنوز نیازمند ارتقای – انرژی ایران، شبکه‌های خط لوله و تجارت رو به گسترش گاز طبیعی مایع (LNG) فراهم خواهد کرد.

در روز توافق، سرگئی تسیویلف وزیر انرژی روسیه جزئیات جدیدی از قرارداد ۳۰ ساله خط لوله دریای خزر بین گازپروم و شرکت ملی گاز ایران (NIGC) ارائه کرد که شامل آذربایجان نیز می‌شود و احتمالاً به دنبال ترغیب باکو به دور شدن از مواضع خصمانه منطقه‌ای است. روسیه هزینه‌های زیرساخت را پوشش خواهد داد و اساساً گاز را به ایران و برخی از همسایگانش تأمین خواهد کرد.

حجم پیش‌بینی شده ۵۵ میلیارد متر مکعب در سال پس از تکمیل پروژه، با ظرفیت خط لوله دوقلوی نورد استریم به اتحادیه اروپا قابل مقایسه است که همانطور که سیمور هرش، روزنامه‌نگار کهنه‌کار تحقیقی در سال ۲۰۲۲ فاش کرد، توسط آمریکایی‌ها به طور پنهانی خرابکاری شد.

این قرارداد انرژی برای تهران ضروری است، زیرا حتی با داشتن دومین ذخایر بزرگ گاز جهان – ۳۴ تریلیون متر مکعب، پس از روسیه – از کمبودهای داخلی به‌ویژه در زمستان رنج می‌برد. بیشتر ذخایر عظیم گاز کشور به دلیل تحریم‌های چند دهه‌ای آمریکا اکتشاف نشده‌اند.

بهبود «آزمایشگاه آینده»

از نظر ژئواکونومیک، روسیه و ایران در مرکز یکی از کریدورهای اصلی ارتباطی قرن ۲۱ قرار دارند: INSTC که سه کشور بریکس (دیگری هند است) را متحد می‌کند، در برابر تحریم‌ها مصون است و جایگزینی جدی سریع‌تر و ارزان‌تر برای کانال سوئز – که زمانی غیرقابل چشم‌پوشی بود – محسوب می‌شود.

کریدور دیگر مسیر دریای شمال (NSR) در سراسر قطب شمال است که چینی‌ها آن را جاده ابریشم یخی یا جاده ابریشم قطبی می‌نامند. چین خود را یک «کشور نزدیک به قطب شمال» تعریف می‌کند.
INSTC در بهترین حالت یکپارچگی اوراسیا است که به عنوان یک پروژه ارتباطی برجسته بریکس نیز عمل می‌کند. پیامدهای ژئواکونومیک حیرت‌انگیز است، زیرا INSTC روند دور زدن سیستم مالی بین‌المللی تحت سلطه دلار آمریکا را در داخل بریکس+ تسریع خواهد کرد.

روسیه و ایران در حال حاضر به شدت با ارزهای خود و رمزارزها تجارت می‌کنند و در حال کار برای تکمیل مکانیسمی محرمانه برای دور زدن کامل سیستم پیام‌رسانی بانکی جهانی SWIFT مستقر در بلژیک هستند. گام بعدی پیکربندی یک شبکه پرداخت در سراسر اوراسیا است که به مکانیسم در حال تکامل بریکس متصل خواهد شد، با چندین گزینه که در حال حاضر در آنچه تنها می‌توان «آزمایشگاه آینده» توصیف کرد، مورد بحث و آزمایش قرار می‌گیرد.

هیستری امپریالیستی مثل‌زدنی که این مشارکت را به عنوان فصل جدیدی از «محور شرارت» جدید تعریف می‌کند – با اضافه کردن کره شمالی و چین برای تکمیل – بی‌ربط است. زمان‌بندی ژئوپلیتیکی، یک بار دیگر، بی‌نظیر است – همراه با واکنش منفی علیه جنون تحریم‌ها.

اتفاقاً، زوال عقل همچنان ذاتی محور غربی به رهبری آمریکا خواهد ماند. جک سالیوان، رئیس امنیت ملی، قبل از خروج رقت‌انگیزش، به کاخ سفید پیشنهاد حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران قبل از شروع دوره ترامپ ۲.۰ را داد – چیزی که بلافاصله رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه آینده را درست در چشم طوفان قرار می‌داد: یک جنگ گسترده در غرب آسیا.

مشکل این است که حلقه صهیونیستی اطراف ترامپ در واقع این طرح‌های حمله را از دولت در حال خروج بایدن به ارث می‌برد، و آنها در سراسر دولت عمیق آمریکا چندان مخالفتی ندارند؛ بنابراین، زوال عقل هرگز متوقف نمی‌شود. با توجه به تکبر نفوذ کرده در امپراتوری هرج و مرج، هیچ گروهی از واقع‌گرایان وجود نخواهند داشت که واقعاً پیامدهای توافق استراتژیک روسیه-ایران را درک کنند.

ذهنیت جنگ‌های ابدی که بخش‌های بزرگی از افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، غزه، اوکراین و جاهای دیگر را ویران کرد، اکنون کمی تعدیل شده است. با این حال، نومحافظه‌کاران و نولیبرال‌های دائمی که دهه‌هاست سیاست خارجی آمریکا را کنترل می‌کنند، ناپدید نخواهند شد. تفاوت این است که اکنون روسیه-ایران، در همکاری نزدیک، مستقیماً امپراتوری هرج و مرج بازسازی شده را به چالش می‌کشند.