نویسنده: منوچهر بهزادی
یکی از پدیدههای تأسفآور و زیانبخش در اپوزیسیون ضدرژیم اینست که کسانی به نام مارکسیسم- لنینیسم، هم خود در درک و بیان مفاهیم و مقولات مارکسیستی- لنینیستی دچار اغتشاش فکری، سردرگمی، گمراهی و اشتباه اند و هم در بین بخشی از مبارزان اغتشاش فکری، سردرگمی، گمراهی و اشتباه به وجود آورده اند. زیان چنین پدیدهای به ویژه زمانی آشکار میشود که این اغتشاش فکری، سردرگمی، گمراهی و اشتباه تنها در حیطه بحث تئوریک «خالص» باقی نمیماند، بلکه راهنمای عمل قرار میگیرد و قرار گرفته است. و این عمل با سرنوشت بخشی از مبارزان، با سرنوشت بخشی از نیروها و سازمانهای ضدرژیم، با سرنوشت بخشی از جنبش انقلابی میهن ما بستگی دارد و بستگی پیدا کرده است. زیان این پدیده باز هم بیشتر میشود، وقتی کسانی تلاش میکنند این درک و عمل غلط را به تمام جنبش تحمیل کنند.
از جملۀ مهمترین این مسایل، چگونگی درک و برخورد «چریکها» به «مبارزه مسلحانه» است. «چریکها» شیوه مبارزه خود را، که تمام مختصات «ترور» را در خود جمع دارد، «مبارزه مسلحانه» مینامند. ما در این باره در گذشته بارها و به تفصیل سخن گفته ایم، ولی از آنجا که «چریکها» میکوشند شیوه مبارزه خود را به تمام جنبش تحمیل کنند، از آنجا که هر کسی با این شیوه مبارزه مخالف باشد، و به ویژه حزب تودۀ ایران، مورد حملات خصمانه «چریکها» قرار میگیرد، از آنجا که زیان شیوه مبارزه چریکها روزبهروز بیشتر آشکار میشود، ما وظیفه خود میدانیم که باز هم در این باره بحث کنیم و باز هم با قاطعیت تمام «ترور» یعنی شیوه مبارزه «چریکها» را به عنوان تاکتیک انقلابی طرد کنیم.
بحث بر سر چیست؟
هیچ نیروی واقعاً انقلابی نمیتواند در مبارزه برای تحول اجتماعی، با «مبارزه مسلحانه» (و دقیقتر: راه غیرمسالمتآمیز)، به عنوان یکی از اشکال مبارزه و عالیترین شکل آن، اصولاً و مطلقاً مخالف باشد. ولی این بحث میتواند بین نیروهای انقلابی وجود داشته باشد و وجود دارد که برخی شرایط را در حال حاضر برای «مبارزه مسلحانه» آماده و مناسب نمیدانند و بعضی آماده و مناسب میدانند.
در این زمینه، حزب تودۀ ایران، وفادار به تاکتیک لنینی انقلاب، چنانکه بارها متذکر شده، معتقد است که اولاً از تمام اشکال مبارزه، از جمله «مبارزه مسلحانه» برای تحول انقلابی میتوان استفاده کرد. ثانیاً شکل مبارزه برای تحول انقلابی، به ویژه عالیترین شکل، یعنی «مبارزه مسلحانه» را از پیش نمیتوان و نباید تعیین کرد. ثالثاً خود «مبارزه مسلحانه» دارای اشکال گوناگونی است که باید مطابق با شرایط ویژه انقلاب در هر کشور، متناسب با رشد و تکامل جنبش و با در نظر گرفتن تغییر و تحول در اوضاع و احوال داخلی و خارجی، بهترین و مناسبترین آن را یافت. رابعاً شرایط کنونی در میهن ما آماده و مناسب برای دست زدن به «مبارزه مسلحانه» نیست. ولی بحث کنونی ما با «چریکها» در باره لزوم یا عدم لزوم «مبارزه مسلحانه» نیست. بحث ما بر سر اینست که ما شیوه مبارزه «چریکها» را اصولاً مبارزه مسلحانه «به شیوه لنینی» نمیدانیم. به نظر ما این شیوه مبارزه «ترور» است که هیچگونه وجه مشترکی با «مبارزه مسلحانه» به مفهوم لنینی آن ندارد.
در این زمینه، حزب تودۀ ایران، وفادار به تاکتیک لنینی انقلاب، چنانکه بارها متذکر شده، معتقد است که اولاً از تمام اشکال مبارزه، از جمله «مبارزه مسلحانه» برای تحول انقلابی میتوان استفاده کرد. ثانیاً شکل مبارزه برای تحول انقلابی، به ویژه عالیترین شکل، یعنی «مبارزه مسلحانه» را از پیش نمیتوان و نباید تعیین کرد.
ترور و مبارزه مسلحانه
لنین، استاد بزرگ تاکتیک انقلابی، هرگز میان «ترور» و «مبارزه مسلحانه» علامت تساوی نگذاشته و یا آن را «شکلی از اشکال مبارزه مسلحانه» ننامید و ندانسته است. لنین از «ترور» حداکثر به عنوان «شیوه مبارزه» و «وسیله مبارزه» آن هم در شرایط کاملاً خاص سخن گفته و در همان حال تأکید کرده است که «قتل سیاسی (به مفهوم ترور- ب) هیچ وجه مشترکی با عمل قهرآمیز یک انقلاب خلقی ندارد.»۱ چرا؟
برای اینکه شرایط اصلی و حتمی «مبارزه مسلحانه»، پیوند گسستناپذیر آن با جنبش تودهای، آماده بودن شرایط عینی و ذهنی برای «مبارزه مسلحانه» و رهبری این مبارزه توسط حزب انقلابی طبقه کارگر است، برعکس، به عقیده لنین:
– ترور توطئه گروههای روشنفکری است.۲
– ترور انتقام از اشخاص جداگانه است.۳
– ترور… به هیچوجه با کار در تودهها، برای توده و با تودهها پیوندی ندارد.۴
– ترور نتیجه … فقدان شرایط مقدماتی برای قیام است.۵
مبازه مسلحانه چریکها «ترور» است
واقعیات به طور انکارناپذیری نشان میدهد که شیوه مبارزه «چریکها» که به آن نام «مبارزه مسلحانه» داده اند، با مختصاتی که لنین برای «ترور» برشمرده، عیناً تطبیق میکند. زیرا:
– چریکها، بنا به اعتراف خودشان، از گروهها و گروهکهای روشنفکری تشکیل شدهاند.
– «عملیات چریکی»، بنا به گزارشها و اطلاعیههای «چریکها»، در ترور اشخاص جداگانه و یا منفجر ساختن مؤسسات جداگانه خلاصه میشود. (اینکه «چریکها» ترور اشخاص را «اعدام انقلابی» مینامند، تغییری در واقعیت عمل تروریستی آنها نمیدهد.)
– چریکها بنا به اعتراف خودشان، هیچگونه پیوندی با جنبش تودهها ندارند.
– عملیات چریکی- صحیحتر- اقدامات تروریستی «چریکها» درست در زمانی انجام میگیرد که شرایط عینی و ذهنی برای انقلاب و یا «مبارزه مسلحانه» آماده و مناسب نیست. بدین سان اولاً در حال حاضر شرایط عینی و ذهنی اصولاً برای «مبارزه مسلحانه » آماده و مناسب نیست. ثانیاً «ترور» اصولاً «مبارزه مسلحانه» به مفهوم لنینی آن نیست. ثالثاً عملیات چریکی و شیوه مبارزه چریکها، اصولاً ترور است. و سرانجام و در نتیجه شیوه مبارزه «چریکها»، یعنی «ترور» برای جنبش زیانبخش است.
چرا «ترور» زیانبخش است
لنین «ترور» را «به عنوان تاکتیک انقلابی … بیفایده و زیانبخش میداند.»۶ چرا؟
برای اینکه به عقیده لنین:
– ترور وسیلهای است که «بهترین نیروها را از مهمترین و مبرمترین کار ضرور تهییجی و سازمانی منحرف میکند، پیوند انقلابیون را با تودههای طبقات انقلابی اهالی مختل میسازد و هم در نزد انقلابیون و هم در نزد اهالی به طور عمومی تصور کاملاً معکوسی از وظایف و شیوههای مبارزه علیه سلطنت مطلقه ایجاد میکند.»۷
– «تبلیغ ترور … در تودههای کارگر این پندار زیانبخش را به وجود میآورد که ترور مردم را حتا علیرغم میلشان مجبور میکند که سیاسی فکر کنند.»۸
– «ترور نظر را از مهمترین وظایف مجموعه جنبش منحرف میکند.»۹
– «ترور نه نیروهای دولت، بلکه نیروهای انقلاب را دچار پراگندگی میکند.»۱۰
با کمال تأسف، و به طور ناگزیر، در اثر عملیات تروریستی «چریکها»، اکنون در ایران ما آشکارا با آن نتایج زیانبخشی که لنین برای «ترور» برشمرده، روبهرو هستیم:
– این تصور غلط در بخشی از مبارزان پیدا شده که گویا با کشتن چند پاسبان و سرباز و افسر، چند خائن، چند سرمایهدار و منفجر ساختن چند عمارت میتوان هم تودهها را «به حرکت» درآورد و هم رژیم استبدادی شاه را «متزلزل» و سپس «سرنگون» ساخت.
– این تصور غلط موجب شده که بخشی از مبازان به جای آنکه نیروی خود را صرف تهییج و ترویج سیاسی، شرکت در مبارزات تودهای و سازماندهی انقلابی کند، یعنی درست همان وظایفی که در حال حاضر در برابر نیروهای انقلابی قرار دارد، تمام نیرو و انرژی خود را برای تدارک و اجرای عملیات تروریستی به کار میبرد.
– در نتیجه عملیات تروریستی «چریکها»، در مقابل از بین رفتن معدودی از عوامل و هواداران رژیم، طبق آمار دولتی در چهار سال اخیر بیش از ۲۰۰ نفر و طبق گفته خود «چریکها» بیش از ۶۰۰ نفر از جوانان مبارز به اشکال گوناگون نابود شدهاند. به سخن دیگر «چریکها» تلفات سنگین و غیرقابل جبرانی داده اند، بدون آنکه حتا نیمگامی به هدف اساسی خود نزدیک شوند و یا به جنبش کمک کنند.
– در نتیجه عملیات تروریستی «چریکها»، رژیم امکان یافته است که بهانههای جدیدی برای تشدید ترور و اختناق پیدا کند.
با توجه به واقعیات انکارناپذیر فوق این نتیجهگیری ناگزیر و صحیح است که که شیوه مبارزه «چریکها» هم بخشی از نیروهای انقلابی را به هدر داده و میدهد، هم بهانه برای تشدید رژیم ترور و اختناق شده و میشود و هم بخشی از مبارزان را از توجه به وظایف واقعی و اساسی جنبش انقلابی ایران در حال و آینده باز داشته و باز میدارد. و لذا به حد اعلا برای جنبش زیانبخش بوده و هست.
چگونه ترور توجیه میشود؟
«چریکها» در توجیه شیوه مبارزه تروریستی خود به طور خلاصه میگویند: اولاً رژیم ترور و اختناق راهی جز این برای آنها باقی نگذاشته است. ثانیاً آنها بدین وسیله میخواهند تودهها را «به حرکت» درآورند. ثالثاً آنها بدین وسیله میخواهند به رژیم «ضربه» بزنند.
در پاسخ «استدلال» نخست، لنین حتا در رد نظر کسانی که با توسل بیموقع به اشکال عالی مبارزه، یعنی مبارزه و قیام مسلحانه، درصدد « تازاندن» انقلاب هستند، تأکید میکند که در زمانی که ارتجاع «خشمگین» و «قوی» است، در زمانی که حزب «ضعیف» و ارتباط با تودهها «سست» است، میباید به «اشکال پایین مبارزه» متوسل شد، زیرا فقط در چنین صورتی است که میتوان «آگاهی تودهها را برای مبارزه فراهم» آورد و آنها را به پشتیبانی از اشکال عالی مبارزه جلب کرد. لنین در انتقاد از چنین کسانی میگوید:
«اشکال عالی مبارزه که هیچجا و هرگز در جهان بدون فشار مستقیم تودهها نمیتواند موفقیت داشته باشد، در زمان ارتجاع خشمگین، قبل از هر شکلی، به عنوان اشکال «ممکن» توصیه میشوند، و برعکس اشکال پایین مبارزه، که کمترین نقض قوانین توسط مبارزه تودهها و بیشتر استفاده از این قوانین را برای ترویج و تهییج در بر دارد و آگاهی تودهها را برای مبارزه فراهم میآورد، به عنوان اشکال «غیرممکن» عرضه میشوند.»۱۱
لنین تأکید میکند که:
«هر قدر نیروی مکانیکی ارتجاع قویتر و پیوند با تودهها سستتر است، عاجلتر است که آگاهی تودهها فراهم آید (نه اینکه مستقیماً وارد عمل شوند) و راههای ایجاد شده توسط قدرت کهنه برای ترویج و تهییج مورد استفاده قرار گیرد، نه اینکه تودهها به حمله مستقیم علیه خود قدرت کهنه مبادرت ورزند.»۱۲
اگر لنین برای توسل به اشکال عالی مبارزه، یعنی مبارزه مسلحانه، چنین شرایطی را قایل است، آن وقت پاسخ کسانی که به علت رژیم ترور و اختناق و برای مبارزه با رژیم ترور و اختناق به «ترور» متوسل میشوند، روشن است.
در پاسخ به «استدلال» دوم، لنین میگوید:
«سوابسودا، (به جای آن میشود گذاشت «چریکها» – ب) ترور را به عنوان تبلیغ وسیلهای برای «تهییج» نهضت کارگری و دادن یک «تکان قوی» به آن تبلیغ میکند. مشکل است استدلالی را به تصور آورد که آشکارتر از این خود خویشتن را باطل کند! باید سؤال شود که مگر در زندگی روسیه (به جای آن میشود گذاشت «ایران» – ب) افتضاحات آن قدر کم است که باید وسایل مخصوصی برای «برانگیختن» اختراع شود؟ از طرف دیگر اگر حتا وجود استبداد روس (به جای آن میشود گذاشت «ایران»- ب) نمیتواند کسی را برانگیرد و کسی برانگیخته نمیشود، در این صورت روشن است که چنین کسی به جنگ تنبهتن میان حکومت و مشتی تروریست هم با خونسردی خواهند نگریست.»۱۳
و سرانجام در پاسخ «استدلال» سوم، لنین تأکید میکند که:
«بدون توده کارگر، تمام بمبها فاقد قدرت اند. مسلماً فاقد قدرت اند.»۱۴
و زندگی در مورد «چریکها»ی ایرانی نیز یک بار دیگر تمام و کمال حقانیت لنین را ثابت میکند.
شایان ذکر است که «چریکها» میکوشند گسترش جنبش اعتصابی و مطالباتی را در دوران اخیر «نتیجه عملیات چریکی» وانمود سازند. ولی اگر کسی نخواهد خود را بفریبد، باید تصدیق کند که گسترش جنبش اعتصابی و مطالباتی زحمتکشان در دوران اخیر درست نشانه شکست شیوه مبارزه تروریستی «چریکها» و علامت آشکار طرد این شیوه مبارزه از جانب زحمتکشان است.
کشتن یک سرمایهدار از طرف «چریکها» موجب نشده است و نمیتواند بشود که کارگران علیه کارفرمایان به پا خیزند. این تشدید استثمار، افزایش هزینه زندگی، کمی دستمزد، عدم رعایت قانون کار و بیمههای اجتماعی است که کارگران را به تشدید مبارزه برای احقاق حقوق خود واداشته است.
کشتن چند مأمور سازمان امنیت از طرف «چریکها» موجب نشده است و نمیتواند بشود که کارگران علیه سیستم پلیسی به پا خیزند. این فقدان آزادی سندیکایی، فقدان آزادی اجتماعات، فقدان حق اعتصاب، نظارت ساواک بر کارخانهها، اخراجها و توقیفهای غیرقانونی است که کارگران را به تشدید مبارزه برای آزادیهای دمکراتیک واداشته است.
منفجر کردن چند مؤسسه از طرف «چریکها» موجب نشده است و نمیتواند بشود که کارگران علیه بیعدالتیهای اجتماعی به پا خیزند. این خود بیعدالتیهای اجتماعی است که کارگران را برای استقرار یک رژیم دمکراتیک و عادلانه به تشدید مبارزه واداشته است.
تودههای مردم، و در پیشاپیش آنها کارگران، با شمّ طبقاتی و با تجربه زندگی و مبارزه خود میدانند که با کشتن چند سرمایهدار، استثمار از بین نخواهد رفت، که با کشتن چند مأمور ساواک رژیم ترور و اختناق و سیستم پلیسی پایان نخواهد یافت، که با منفجر ساختن چند مؤسسه، رژیم استبدادی شاه سقوط نخواهد کرد. آنها میدانند که فقط با سازماندهی انقلابی مبارزه تودهای است که میتوان هم حقوق معینی را در حال حاضر و در چارچوب رژیم موجود به دست آورد و هم زمینه را برای آزادی نهایی و قطعی فراهم ساخت.
منشأ و انگیزه «ترور» چیست؟
لنین «ریشه مشترک» اکونومیستها و تروریستها را در «سر فرود آوردن» آنها «در برابرجریان خودبهخودی» میداند و مینویسد:
«اکونومیستها و تروریستها در مقابل قطبهای مختلف جریان خودبهخودی سر فرود میآورند. اکونومستها- در مقابل جریان خودبهخودی «نهضت صددرصد کارگری» و تروریستها در مقابل جریان خودبهخودی خشم و غضب فوقالعاده روشنفکرانی که نمیتوانند یا امکان ندارند فعالیت انقلابی را با نهضت کارگری، در یک واحد کل به هم بپیوندند، کسی که ایمانش از این امکان سلب شده و یا هرگز به آن ایمان نداشته است حقیقتاً برایش دشوار است به جز ترور راه چاره دیگری برای اطفاء احساسات خشمآگین و انرژی انقلابی خویش بیابد.»۱۵
لنین متذکر میشود که «ترور» منطق خود را دارد، منطق نومید شدن از حزب و از انقلاب خلقی، منطق باور از دست رفته به توانایی تودهها به مبارزه مستقیم انقلابی. منطق حالت غیرعادی و هیستریک مختص روشنفکران، منطق ناتوانی در کار پیگیر و مصرّانه، منطق ناتوانی در به کار بردن اصول اساسی تاکتیکی و تئوریک در شرایط تغییریافته، منطق ناتوانی در کار ترویجی، تهییجی و سازمانی در شرایطی که با گذشته نزدیک فرق فاحش دارد …»۱۶
و سرانجام لنین، «ترور» را مخصوص «ضعف روشنفکرانه»۱۷ و خصلت طبقاتی آن را «خرده بورژوازی» میداند.۱۸ و تمام این مختصات دقیقاً در «چریکها»ی ما صدق میکند. از وابسته بودن آنها به روشنفکران خرده بورژوازی گرفته تا جدا بودن آنها از نهضت کارگری، از ناتوانی آنها در پیوند دادن فعالیت انقلابی با نهضت کارگری، از نومیدی به انقلاب خلقی گرفته تا باور نداشتن به توانایی تودهها به مبارزه مستقیم انقلابی.
وظیفه چیست؟
لنین قبل از هر چیز متذکر میشود که:
«ما باید به کارگران گوشزد کنیم که کشتن جاسوسان و خرابکاران و خائنان گاه ممکن است ضرورت حتمی کسب کند ولی تبدیل آن به یک سیستم بینهایت نامطلوب و اشتباه است. ما باید بکوشیم سازمانی پدید آوریم که با کشف و تعقیب جاسوسان آنها را بیزیان سازد. کشتن تمام جاسوسان غیرممکن ابت، ولی ایجاد سازمانی که بتواند آنها را بیابد و توده کارگر را تربیت کند، امریست ممکن و ضرور.»۱۹
سپس لنین تأکید میکند که وظایف مبرم حزب:
«ایجاد یک سازمان انقلابی است که قادر باشد تمام نیروها را متحد سازد، سازمانی که نه فقط خود را رهبر بنامد، بلکه جنبش را واقعاً رهبری کد، یعنی همیشه آماده باشد که هر اعتراضی و هر تظاهر خشمی را مورد حمایت قرار دهد و از آنها برای افزایش و تحکیم ارتشی که برای مبارزه قطعی مناسب باشد، استفاده کند.»۲۰
حزب تودۀ ایران، حزب طبقۀ کارگر ایران، برای آنکه چنین سازمانی باشد مبارزه میکند. حزب تودۀ ایران از تمام نیروهای انقلابی، از جمله «چریکها» هم میطلبد که از این مبارزه حزب تودۀ ایران پشتیبانی کنند.
روش اصولی حزب تودۀ ایران نسبت به «چریکها»
در پایان این مقال بیمناسبت نمیدانیم که بار دیگر روش اصولی حزب تودۀ ایران را نسبت به «چریکها» متذکرشویم: حزب تودۀ ایران عناصر و افراد صدیق چریکها را صرفنظر از اسلوب غلط کار آنها، به دلیل آنکه بر ضد رژیم استبدادی شاه مبارزه میکنند و خود را با یک سلسله شعارهای مترقی اجتماعی موافق اعلام میدارند، جزو نیروهای مترقی اجتماعی به شمار میآورد. حزب تودۀ ایران شجاعت و قهرمانی بسیاری از این افراد را در این مبارزه میستاید. حزب تودۀ ایران از این مبارزان در برابر رژیم ترور و اختناق، در برابر تروریسم دولتی دفاع میکند. و همه اینها علیرغم روش آشکارا خصمانهای است که «چریکها» نسبت به حزب تودۀ ایران دارند. ولی نه هدفهای مترقی اجتماعی، نه شجاعت برخی مبارزان چریک و نه ترور رژیم شاه علیه آنها دلیل و مانع از آن نیست و نمیتواند باشد که ما شیوه مبارزه «چریکها» را که تروریسم است، مردود و زیانبخش نشماریم و با قاطعیت و پیگیری با آن مبارزه نکنیم، زیرا این وظیفه ماست که برای پاکیزگی مارکسیسم- لنینیسم از انحرافات «چپ» و راست، برای نجات جنبش انقلابی ایران از انحرافات «چپ» و راست، برای پیشبرد مشی علمی و انقلابی حزب تودۀ ایران با استواری، پیگیری و قاطعیت مبارزه کنیم. و ما امیدواریم که در نتیجه این مبارزه و بر اساس تجربه مبارزه به طور کلی، «چریکها» نیز از انحرافاتی که بدان دچارند، نجات یابند و نیرو و انرژی خود را برای اجرای مشی علمی و انقلابی حزب تودۀ ایران به کار اندازند.
——————————————————-
۱- کلیات آثار لنین، به زبان آلمانی، جلد ۸ صفحه ۷.
۲- همانجا، جلد ۱۰ صفحه ۱۰۶.
۳- همانجا، جلد ۱۰ صفحه ۱۰۶.
۴- همانجا، جلد ۶، صفحه ۱۶۷.
۵- همانجا، جلد ۱۰، صفحه ۱۰۷.
۶- همانجا، جلد ۱۸، صفحه ۴۶۹.
۷- همانجا، جلد ۶، صفحه ۴۷۳.
۸- همانجا، جلد ۶، صلحه ۱۶۷.
۹- همانجا، جلد ۵، صفحه ۷.
۱۰- همانجا، جلد ۵، صفحه ۷.
۱۱- همانجا، جلد ۱۶ صفحه ۱۹.
۱۲- همانجا، جلد ۱۶ صفحه ۲۰.
۱۳- همانجا، جلد ۵، صفحه ۴۳۴.
۱۴- همانجا، جلد ۶، صفحه ۱۸۳.
۱۵- منتخبات لنین، به زبان فارسی، جلد اول، قسمت اول، صفحه ۳۴۱.
۱۶- کلیات آثار لنین، به زبان آلمانی، جلد ۱۵، صفحه ۱۴۴.
۱۷- همانجا، به زبان آلمانی، جلد ۹، صفحه ۲۷۸.
۱۸- همانجا، جلد ۱۵، صفحه ۱۴۵.
۱۹- «نامه به یک رفیق» از لنین، به زبان فارسی، صفحه ۷، از انتشارات حزب تودۀ ایران.
۲۰- کلیات آثار لنین، به زبان آلمانی، جلد ۵، صفحه ۸.