تروریسم مسلحانه اقتصادی و رسانه ای: فرانسه در آفریقا چه می کند؟

تارنگاشت عدالت

 

برگرفته از: روزنامه چپ
۱۰ ژوئن ۲۰۲۵

پس از سال ها اقدامات ضد تروریسم فرانسوی در منطقه ساحل، روز به روز بیشتر آشکار می شود که معضلات آفریقا، راه حل های آفریقایی طلب می کند.

«دشمنان ما بسیار زیادند و آماده اند از کوچکترین ضعف ما استفاده کنند. ولی نه خشونت و نه بی رحمی و نه شکنجه هرگز مرا به این راه نخواهد کشید که طلب رحم و مروت کنم زیرا ترجیح می دهم با غرور پایدار و اعتقاد راسخ و اعتماد عمیق به آینده کشورم بمیرم ولی در انقیاد به سر نبرم.»

این اظهارات قوام نکرومه و پاتریس لومومبا وضعیت ناگوار اعضای پیمان کشورهای عضو ساحل AES از جمله مالی، بورکینافاسو و نیجررا خلاصه می کند، که با وجود ده ها سال عملیات نظامی فرانسه، قدرت استعماری سابق ، با شورش های بی امان تروریستی رو به رو هستند.

AES بیش از یک بسته امنیتی است و از پیام های صریحی مبنی بر رد پروژه های نواستعماری برخوردار است و گرایش به استقلال و حاکمیت مطلق، سرمایه‌گذاری در راه حل های محلی و صنعتی سازی و همین‌طور ایجاد پیمان های استراتژیک را به نمایش می گذارد.

ولی تاریخ، مدام آفریقا را دعوت به احتیاط می کند، زیرا پان افریقاگرایانی چون پاتریس لومومبا و معمر قذافی و قوام نکرومه ، یا با جان خود و یا با کودتا به کمک دست های نامرئی ارواح استعماری بهای سنگینی برای تحقق این انگیزه ها پرداختند . بدین معنی گام AES یک تلاش متهورانه برای پایان بخشیدن به آنچه که استعمار نو نامیده می شود، است. ولی آیا منتفعین از نظم کهنه به آنها اجازه موفقیت خواهند داد؟

استعمار، سرچشمه غرور ملی
آفریقا از زمان تقسیم قاره توسط قدرت های استعماری در کنفرانس برلین در سال ۱۸۸۴/۱۸۸۵ به صحنه مناقشات تبدیل گردید. قدرت های استعماری قاره را بین خود تقسیم کردند بدون این که وجود کشورهای سلطنتی و اقوام موجود را در نظر بگیرند، که نتیجتاً به درگیریهای بین قومی و مناقشات بین قدرت های جهانی و مستعمرات منجر شد.

در منطقه ساحل آثار دوران استعمار هنوز عمیق و مشهود است، زیرا هر سه عضو پیمان کشورهای عضو ساحل (مالی، بورکینا فاسو و نیجر) پس از تقسیم به عنوان مستعمره نصیب فرانسه شدند. در چارچوب سیاست ادغام و ذوب این کشورها از سال ۱۸۹۵ رسماً زیر نظر وزارت مستعمرات فرانسه قرار گرفتند و تا انحلال آن در سال ۱۹۶۰ عضو جدایی ناپذیر مستعمرات فرانسه در غرب آفریقا ماندند.

ادغام این کشورها در فرانسه در قرن هجدهم، اقدامی حساب‌شده برای تقویت قدرت اقتصادی و نظامی فرانسه و از بین بردن عدم تعادل جمعیتی بود تا بتواند با رقیب اصلی خود، آلمان، که جمعیتش به سرعت افزایش یافته بود در حالی که جمعیت فرانسه راکد مانده بود، مقابله کند.

ادعایی که رئیس جمهور فرانسه شارل دوگل روز ۱۱ آوریل ۱۹۶۱ به آن اعتراف کرد:
«… ما فرانسوی ها امپراتوری خود را هنگامی برپا کردیم که اقتصاد میهنمان به نوعی به مرز توانایی های خود رسیده بود: صنعتی که عاری از نوآوری بود؛ کشاورزی که هیچ تغییری با خود به همراه نداشت، جریان های تجارتی غیرقابل تغییر، دستمزدها و حقوق های ثابت(…) و از سوی دیگر انگیزه های ما: حاکمیت اروپایی و مرزهای طبیعی با موانع قرار دادهای ۱۸۱۵ و پس از ۱۸۷۰ با وحدت و قدرت تهدید آمیز آلمان رو به رو بود. در نتیجه ما در مناطق دور دست به جستجوی وظایف جدید برای منابع مازاد کارآفرینی خود و تکمیل پرستیژ خود و تهیه سرباز برای دفاع از کشورخود، پرداختیم. (…) آنچه که فرانسه در این مقام و به این شکل در ماوراء دریاها به دست آورد، اصلاً جای برای ندامت باقی نمی گذارد (…) و برای فرانسه همیشه افتخار به همراه دارد.»

«آنها هیچ استقلالی جز از استقلال فرانسه خواستار نیستند»
هنگامی که کلنیالیسم از بین رفت، فرانسه مصّر بود که این کشورها را کماکان تحت قیمومیت و نفوذ خود نگه دارد.

در نتیجه پاریس هرنوع خودمختاری خارج از امپراتوری فرانسه را رد می کرد. این امر توسط کمیسار فرانسوی امور استعمار «رنه پله ون» طی کنفرانس برازاویل روز ۳۰ ژانویه ۱۹۴۴ مورد تأکید قرار گرفت. او گفت: «گروه های از مردم وجود دارد که می خواهیم گام به گام آنها را به سوی استقلال همراهی کنیم و پخته ترین آنها از حقوق سیاسی برخوردارخواهند شد ولی آنها هیچ استقلالی جز از استقلال فرانسه خواستار نخواهند بود.»

ولی این گام باعث اغتشاش شد زیرا کشورهایی چون گینه، هرنوع تلاش برای مستعمره ماندن دایمی را با سماجت رد می کرد. فرانسه خشونت به کار گرفت تا بخش های مهم کشور مانند شبکه برق و آب را تخطئه کند که به نام عملیات «پرسیل» شهرت یافت. به دنبال آن مستعمرات دیگر در افریقا از جمله کشورهای عضو AES به خواست های پاریس گردن نهادند و در چارچوب سیاست نواستعماری فرانسه در آفریقا، امنیت و اقتصاد خود را زیر نفوذ دولت فرانسه قرار دادند.

فرانسه قراردادهای مختلفی را با کشورهای آفریقایی فرانسه زبان که به نام فرانس افریک شهرت یافت، به امضا رساند. این قراردادها عملاً دخالت نظامی فرانسه در کشورهای آفریقایی را مشروعیت می بخشید. طبق گزارش مرکز مطالعات امنیتی تایوان، این توافق‌نامه‌ها شامل تأسیسات نظامی فرانسه، منطقه فرانسوی غرب آفریقا با ESF (عناصر فرانسوی در سنگال) – که با هدف اعلام شده نظارت بر تمام غرب آفریقا تأسیس شده بود – و اعطای مجوز نامحدود به فرانسه برای مداخله با نیروی نظامی در هر کشور امضاکننده بود.

فرانسه ازاین موقعیت استفاده کرد تا از رژیم های هوادار فرانسه مثل زئیر موبوتو سه سه سکو (کنگوی امروزی) که دارای ذخایر معدنی بسیار غنی است و یا «ام با» در گابون در سال ۱۹۶۴ حمایت کند و رهبرانی را که منافع فرانسه را به خطر می افکندند، مثلاً به کمک کودتا، سرنگون سازد مثل کودتا در «بانگی» و به قدرت رساندن حاکم هوادار فرانسه، دیوید داکو در جمهوری افریقای مرکزی.

در قرن ۲۱ همکاری های امنیتی فرانسه در غرب آفریقا عمدتاً شکل عملیات مبارزه با تروریسم را به خود گرفت، زیرا کلیه کشورهای منطقه ساحل با تروریسم روبه رو بودند.

این راه حل آفریقایی نیست.
درتلاش برای یافتن راه حل های آفریقایی ابتکارات امنیتی منطقه ای اتحادیه آفریقا AU و جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا ECOWAS در ژانویه سال ۲۰۱۳ ماموریت پشتیبانی بین‌المللی آفریقا در مالی AFISMA را کلید زدند. در آغاز با ۵۳۰۰ سرباز که بعد به ۷۷۰۰ سرباز گسترده تر شد که وظیفه اش مبارزه با تروریسم در مالی و جلوگیری از گسترش آن در بقیه منطقه ساحل بود. در همان سال فرانسه برای حفظ برتری خود به عنوان مهم ترین بازیگر نظامی در منطقه، عملیات ضدترور نظامی خود در منطقه ساحل را زیر نام رمز «عملیات یوزگربه» با تقریباً همان تعداد سرباز آغاز کرد. در حالی که تقریباً هیچ اشاره ای به AFISMA نشد عملیات فرانسه با آب و تاب تبلیغ گردید، وضعیتی که با ورود سازمان ملل متحد به عملیات حتی تشدید یافت.

روز اول ژوئیه ۲۰۱۳ نیروهای کشورهای غرب آفریقا در ماموریت چندبعدی سازمان ملل متحد در مالی که در سال ۲۰۱۳ با ۶۰۰۰ سرباز در جهت یکپارچه سازی تاسیس شده بود، ادغام گردید که تعداد نفراتش بعد به ۱۵۷۰۰ نفر ارتقاء یافت. ماموریت ECOWAS اتحادیه آفریقا کاملاً منتفی شد و بدین سان راه برای ماموریت های متعدد دیگر اروپایی در منطقه ساحل بازگردید.

فرانسوی ها از این امکان برای گسترش حضور خود استفاده کردند و در سال ۲۰۱۴ عملیات دیگری به نام «برخان» را آغاز نمودند، که با ۱۸۰۰ نفر عملیات گروه ضربتی اروپایی «تاکوبه»، متشکل از سربازان ایتالیایی، پرتغالی، سوئدی، استلاندی، جمهوری چک وبلژیکی را آغاز کردند.

ولی با این حال تلاش برای یافتن راه حل آفریقایی حداقل به طور اساسی کنار نهاده نشد. کوشش جدیدی برای یک راه حل نظامی آفریقایی در سال ۲۰۱۴ با تاسیس ۵G ساحل، اتحادیه ای بین کشورهای مالی، بورکینافاسو، نیجر، چاد و موریتانی صورت گرفت. در چارچوب «روند نواکشوط» FC-GS5 ، یک گروه مشترک برای مبارزه با تروریسم توسط فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا تاسیس گردید.

سازمان ملل متحد در قطعنامه ۲۳۹۱ (۲۰۱۷) شورای امنیت اهمیت FC-GS5 را به رسمیت شناخت، قطعنامه‌ای که قطعنامه ۲۳۵۹ (۲۰۱۷) شورای امنیت سازمان ملل متحد را که پیش از این خواستار راه‌حل آفریقایی برای مشکلات آفریقا شده بود، مجدداً تأیید کرد. در حالی که این قطعنامه‌ها اذعان داشتند که برخی از بازیگران از وضعیت ناپایدار منطقه سود می‌برند، هیچ‌کدام به بی‌عدالتی‌های تاریخی که این کشورها با آن مواجه بوده اند، نپرداختند و بودجه‌ای نیز برای آن اختصاص ندادند.

به جای آن قطع نامه ها اقدامات امنیتی لیست طولانی از قدرت های استعماری سابق اروپایی از جمله فرانسه، بلژیک، دانمارک، ایتالیا، اسپانیا و آلمان را مورد تأیید قرار می داد و از آنها استقبال می کرد.
چرا این ماموریت ها محکوم به شکست است
باوجود حضور تعداد زیادی از بازیگران این ماموریت ها نتوانست شبکه های تروریستی را منهدم سازد. در عوض حتی گروه های تروریستی چون جامعه نصره الاسلام والمسلمین JNIM و دولت اسلامی در منطقه وسیع ساحل گسترش پیدا کرد وبه ویژه در مالی و بورکینافاسو به نفوذ خود افزود. دبیرکل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش در گزارشی این امر را مورد تأیید قرار داد ووضعیت را پس از یک سلسله از کشتار مردم غیرنظامی و نیروهای ارتش توسط سازمان های تروریستی بی ثبات اعلام کرد، به دنبال آن رئیس جمهور سابق مالی، کایتا مجبور شد به مذاکره با گروه های تروریستی تن در دهد.

بی ثباتی نتیجه دخالت «خودسرانه» ناتو در لیبی اعلام شد، که کار تروریست ها و خشونت در مالی را تسهیل نمود. در ارتباط با تلاش های استعماری این اقدام استثمار شدیدتر منابع در منطقه ساحل را میسر ساخت.

معاون نخست وزیر مالی، عبدﷲ مایگا در سپتامبر ۲۰۲۴ خطاب به شورای امنیت سازمان ملل حمایت از تروریسم توسط «اسپانسورهای دولتی از خارج» در منطقه را محکوم کرد.

«پس از تزلزل هایی که ناشی از وضعیت طبیعی پدید آمد، مشاهدات در مورد کشور مالی نگران کننده است. این کشور زخمی و تحقیر شده و به تاراج رفته تنها نهاده شده و از پشت خنجر خورده است. این عبارات کافی نیست تا درد و رنج خلق و سربازان و مدافعان مالی را بیان کند.»

مایگا همین‌طور خاطر نشان کرد که کشورهای عضو AES در سال گذشته نامه مشترکی به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کردند تا حمایت اوکراین از تروریسم بین‌المللی و خشونت علیه مالی را محکوم کنند و از شورا بخواهند اقدامات مناسبی علیه دولت اوکراین انجام دهد.

او فرانسه را به‌خاطر تهاجم به مالی و شرکت در تقویت تروریسم در منطقه ساحل توسط «تروریسم مسلحانه اقتصادی و رسانه ای» مورد انتقاد قرار داد.

این ادعاها توسط شناخت های ناشی از تحقیقاتی که «کنیت سینالی» آسپیران دکترا از دانشگاه محمد پنجم در رباط (مراکش) با عنوان «پیمان کشورهای منطقه ساحل، نتیجه شکست جامعه بین المللی» انجام داده است، تأیید می شود. او آشکار کرد که جنبش ملی دولت «آزاواد» حتی جشن‌های استقلال سالانه خود را در منطقه کیدال با حضور نیروهای صلح بان سازمان ملل متحد (MINUSMA) و نیروهای مسلح فرانسه برگزار کرده است.

روز ۱۴ نوامبر ۲۰۲۳ در منطقه کیدال که برای نیروهای ارتش مالی منطقه ممنوعه بود و توسط نیروهای نظامی برخان فرانسه کنترل می شد، نشانه هایی از استخراج مواد معدنی افشاء شد. این ممنوعیت تازه پس از خروج نیروهای صلح بان سازمان ملل در سال ۲۰۲۳ برداشته شد.

مرگ هرگز قادر نیست حرکت برای آزادی را نابود سازد
تلاش برای رهایی از بردگی استعماری و حفاظت از استقلال کشور، رهبران نظامی را تشویق کرد تا قدرت را به دست گیرند و AES را تاسیس کنند. تفاوت این پیمان با FC-GS5 تمرکز آن روی استقلال و حاکمیت است که در مقدمه منشور «لیپتاکو-گورما» که پیمان بر پایه آن تاسیس شد و در آن « لزوم اعمال و احترام نامحدود حاکمیت ملی و بین المللی» تأکید می شود، بازتاب یافته است.

حتی با این که برخی از پان آفریقاگراها به طور مستقیم و یا غیر مستقیم توسط ارواح استعمارگر نابود شدند، میراث ایدئولوژیک آنها برقرار مانده و اکنون درست همان ساختارهایی را که می خواست آنها را نابود سازد، به لرزه درآورده است.

همان‌طور که قوام نکرومه می گفت: می دانم که مرگ هرگز مشعلی را که من در غنا و آفریقا افروختم، خاموش نخواهد کرد. مدتها پس از این که مرده و ناپدید شده ام، این نور به درخشیدن ادامه خواهد داد و برقرار خواهد ماند و به همه مردم نور و جهت گیری خواهد بخشید.»