فهم ماهیت جنگ روسیه در اوکراین در چارچوب مفهوم دوران گذار نظم جهانی و عبور از فضای نظم تکقطبی پساجنگ سرد (که در ادبیات سیاست بینالملل از آن به عنوان Post-Post-Cold War نام برده میشود) شاید در ابتدا برای تحلیلگران مبهم بود اما ارزیابی این روزهای کارشناسان سیاست بینالملل از این مناقشه به تحلیل رفتن توان یکهتازی ایالاتمتحده سوق پیدا کرده است.
بر این اساس، روزنامه «گلوبال تایمز» چین در گزارشی نوشت جنگ روسیه و اوکراین ۳ جنبه مختلف اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیک دارد که آمریکا در هر سه آنها ضعیف شده است. این روزنامه بر پایه این گزاره در مصاحبه با «اسکات ریتر» افسر اطلاعاتی سابق تفنگداران دریایی آمریکا نوشته است: مناقشه روسیه و اوکراین – یا آنطور که بعضی میگویند: مناقشه روسیه با غرب –
۳ جنبه مختلف دارد؛ نخستین جنبه آن نظامی است. ناتو تصمیم گرفته از ارتش اوکراین به عنوان نیروی نیابتی خود استفاده کند؛ به نیروهای اوکراین آموزش میدهد، آنها را با سلاحهای سنگین دهها میلیارد دلاری تجهیز و در ارتباطات و اطلاعات به آنها کمک میکند. ارتش اوکراین عملا یک ارتش ناتو است، با این تفاوت که نام اوکراین در فهرست اعضای ناتو دیده نمیشود. اما سازمان ناتو یک ببر کاغذی است که توان نظامی کافی برای تحمیل خواسته خود را ندارد. خروج نیروهای ناتو از افغانستان در آگوست ۲۰۲۱ را به یاد آورید. اما شکست ناتو در افغانستان تفاوت زیادی با شکست این اتحاد نظامی در حیاط خلوتش (اوکراین) دارد، آن هم در مناقشهای که از سال ۲۰۰۸ تاکنون برای آن تدارک دیده است.
ناتو ژوئن ۲۰۲۲ درباره گسترش حضور نظامی خود تا اقیانوس آرام سخن میگفت، با هدف مقابله با چین اما اگر پکن به وضعیت اروپا از نظر نظامی نگاه کند، باید بفهمد ناتو تهدیدی نظامی علیه چین محسوب نمیشود و دلیلی برای ترسیدن از آن وجود ندارد. جنبه دوم مناقشه اوکراین، اقتصادی است. گفته میشود گروه ۷ سازمانی متشکل از ۷ اقتصاد برتر جهان است اما این سازمان فقط یارکمکی آمریکاست. اگر آمریکا نبود، «جی ۷» هم وجود نداشت. تنها هدف این گروه ترویج دیدگاه آمریکا درباره نظم جهانی «قاعدهمحور» است، نه «قانونمحور»؛ نظم جهانی قاعدهمحوری که خروجیاش را آمریکا به تنهایی تعیین میکند. گروه ۷ در اروپا نظرات آمریکا را باور کرد؛ اینکه روسیه را میتوان با تحریمهای اقتصادی شکست داد اما این طرح شکست خورد. فقط روسیه نیست، بلکه جهان به کلی دارد بیدار میشود. دنیا این حقیقت را دریافته که آمریکا دیگر نمیتواند با تحریمهای یکجانبه یا تهدید، خواسته خود را تحمیل کند. اینها راهکارهایی است که آمریکا در دهههای گذشته برای اعمال نفوذ و ایجاد تغییرات مطلوب خود اتخاذ کرده است. اما مقاومت روسیه و ایستادگی در برابر غرب، به جهان نشان داد آمریکا و اروپا دیگر نمیتوانند تنها با وضع تحریم، خواستههای خود را پیش برند. همین تحریمها گروه ۷ را نابود کرده است. اقتصاد آلمان را ببینید، در ۲۰۲۱ چه بود؟ قوی و پویا اما حالا چه؟ تضعیف شده و تکهتکه. فرانسه و انگلیس و دیگر کشورها هم همین وضع را دارند. سیاست تحریمهای آمریکا اقتصاد اروپا را متلاشی کرده است. پاسخ جهان چه بوده؟ به باور بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و دیگر کشورها، نیرویی که امروز بر اقتصاد جهان چیره شده، نه گروه ۷، بلکه بریکس است. این یک حقیقت است. این اتفاقی بود که دیر یا زود میافتاد اما تبعات اقتصادی جنگ اوکراین به آن سرعت بخشید. جهان امروز یک سیر تحول بنیادین اقتصادی را پشت سر میگذارد که در آن سلطه و یکهتازی آمریکا جای خود را به جهانی چندقطبی داده که کشورهای عضو بریکس بازیگران اصلی آن هستند. بر خلاف آمریکا، چین حاضر است بر مبنای برابری با کشورها همکاری کند. این تحول اقتصادی نتیجه جنگ اوکراین است و از همین تغییر است که به سومین جنبه این مناقشه میرسیم؛ ژئوپلیتیک یا جغرافیای سیاسی. یک تحول بزرگ در جغرافیای سیاسی جهان در حال روی دادن است. دنیایی که آمریکا در آن یکهتاز بود، جای خود را به جهان چندقطبی داده است؛ این یکی از نتایج جنگ اوکراین بوده و چیزی است که از سالها قبل حرفش در میان بود اما مشکل اینجا بود که قدرت و سلطه زیاد آمریکا، مانع تغییر مسیر کشتی جهانی میشد، چون وقتی این کشتی غولپیکر سرعت میگیرد، تغییر مسیرش دشوار است. اما جنگ اوکراین، موتور این کشتی را خاموش کرد. کشتی دیگر به پیش نمیرود، وزنش کم شده و مسافرانش به پایین میپرند. دیگر کسی به یکهتازی آمریکا دامن نمیزند، بلکه همه از آن گریزانند. جنگ اوکراین مانند یک کشتی یدککش است که مسیر کشتی جهان را عوض کرده است. این اتفاقی است که در جهان امروز روی داده است. البته این به معنای حذف آمریکا نیست. آمریکا هرگز ضعیف نخواهد بود، بلکه این بدین معناست که آمریکا دیگر تنها کانون قدرت نیست، به این معنا که آمریکا دیگر نه «تنها قدرت» بلکه «یکی از چند قدرت» است.
* پوتین: پیروزی روسیه حتمی است
رئیسجمهور روسیه اعلام کرد در جنگ با اوکراین، هیچ جایگزینی برای پیروزی وجود ندارد. «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه دیروز چهارشنبه در جریان بازدید از یک کارخانه اسلحهسازی در شهر زادگاهش «سن پترزبورگ» گفت پیروزی روسیه حتمی است و کشورش هیچ جایگزینی برای پیروزی در جنگ با اوکراین ندارد. پیش از این وزارت دفاع روسیه اعلام کرده بود که نیروهای این کشور کنترل کامل شهر سول در نزدیکی سولیدار در استان دونتسک (شرق اوکراین) را به عنوان بخشی از تلاشهای خود برای پیشروی به سمت شهر استراتژیک باخموت به دست گرفتهاند. «ایگور کوناشنکوف» سخنگوی وزارت دفاع روسیه گفت: نیروهای روسیه در ۲۴ ساعت گذشته بیش از ۹۰ سرباز اوکراینی را کشته و خودروهای نظامی و یک انبار مهمات را منهدم کردند. از سوی دیگر، ستاد مشترک ارتش اوکراین اعلام کرد که تلاشهای روسیه اکنون بر حمله گسترده به شهر باخموت در شمال استان دونتسک در منطقه دونباس متمرکز شده است.
***
کیسینجر: باید از تصور درگیری علیه روسیه هم خودداری کنیم
هنری کیسینجر در مجمع جهانی اقتصاد در داووس گفت بیطرفی اوکراین با توجه به این شرایط دیگر معنی ندارد. وی عضویت نهایی کییف در بلوک نظامی تحت رهبری آمریکا را تایید کرد اما همچنان بر گفتوگو با روسیه پافشاری کرد. در گردهمایی سال گذشته داووس، در ماه مه، او از پایان فوری خصومتها در اوکراین حمایت کرد تا مبادا روسیه به اتحاد دائم با چین سوق داده شود. با این حال، به دلیل گفتن اینکه مسکو میتواند کریمه را حفظ کند، در لیست دشمنان اوکراین قرار گرفت. کیسینجر ۱۰۰ ساله این بار پیش از پیشنهاد همان توافق صلح سال گذشته گفت: قبل از این جنگ، من با عضویت اوکراین در ناتو مخالف بودم، زیرا میترسیدم دقیقاً روندی را آغاز کند که ما دیدهایم. اکنون که این روند به این سطح رسیده است؛ ایده اوکراین بیطرف تحت این شرایط دیگر معنی ندارد. این دیپلمات کارکشته گفت: در صورتی که روسیه شرایط لازم برای مشارکت در این فرآیندهای اروپایی را داشته باشد، باید راهی برای پیوستن مجددش به غرب باز باشد. باید به روسیه فرصت داده شود تا پس از هرگونه توافق صلح در اوکراین، روزی به رژیم بینالمللی بپیوندد و گفتوگو با این کشور باید ادامه داشته باشد. ممکن است برای کشورهایی که در دوره جنگ سرد تحت فشار روسیه بودهاند، بسیار توخالی به نظر برسد، با این حال مهم است از این تصور که درگیری «علیه خود روسیه» شده است، پرهیز کنیم، چرا که ممکن است باعث شود روسها «هم جاذبه تاریخی خود برای فرهنگ اروپا و هم ترس از سلطه اروپا» را دوباره مورد ارزیابی قرار دهند.