اسپانیا: رژیم سلطنتی در حال سقوط آزاد. جوانان در حال شورش. کمونیستها به اتحادهای گسترده امید بستهاند. مصاحبه با “انریکو سانتیاگو“*
س: در ژوئیه سال گذشته شاه سابق اسپانیا ، “خوان کارلوس” به دلیل یک رسوایی مالیاتی از کشور فرار کرد. مردم اسپانیا امروز رژیم سلطنتی را به مثابه یک شکل حکومتی چگونه میبینند؟
پ: از حمایت مردم به ویژه جوانان نسبت به رژیم سلطنتی روز به روز کاسته میشود. موسسات نظرسنجی تقریباً از ۶ سال پیش در این مورد تحقیقاتی صورت ندادهاند. نتایج نظرپرسی اخیر که توسط رسانههای مستقل صورت گرفته کاملاً روشن است: اگر رفراندومی صورت گیرد، ۴۰٪ مردم اسپانیا هوادار جمهوری و ۳۰٪ هوادار رژیم سلطنتی خواهند بود. این اولین بار نبود که اعضای خانواده بوربن در اسپانیا به دلایل رسواییهای سیاسی و یا اقتصادی که همواره با ارتشأ مرتبط بوده، مجبور به ترک تاج و تخت شدهاند.
س: شما اصلاح قانون اساسی را پیشنهاد میکنید. آیا رویای شما از یک جمهور قابلیت حیات خواهد داشت و میتواند موفق باشد؟
پ: به نظر من این یک ضرورت دمکراتیک امروز و اکنون برای تکامل دمکراسی ما است. نسلهای متعدد که پس از پایان دیکتاتوری به دنیا آمدهاند و در این بین اکثریت جامعه ما را تشکیل میدهند، حاضر به پذیرش نهادهایی که با دمکراسی قرابتی ندارد، نیستند. آنها درک نمیکنند که چرا نمیتوانند رئیس کشور را به طور مستقیم انتخاب کنند. آنها این نظم دولتی را که زیر فشار دیکتاتوری فاشیستی به کشور تحمیل شد و در ذات خود مبین نابرابری و حفظ امتیازات است را نمیپذیرند. سلطنت میراث رژیم فرانکو بود و نماینده هر آن چه که غیردمکراتیک است میباشد.
از پایان دیکتاتوری به بعد شکل حکومتی جمهوری تاکنون اینهمه از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار نبوده است. در اینجا باید همینطور ذکر کرد که ۵۵٪ انتخاب کنندگان اسپانیایی در انتخابات پارلمانی آرای خود را در اختیار احزاب جمهوریخواه نهادند. دیر و یا زود جمهوری سوم به واقعیت تبدیل خواهد شد.
س: یکی از خواستهای شما برقراری سیستم فدرال است. آیا این اقدام کمک خواهد کرد تا معضلات انباشتهشده را حل کرد؟ آیا آغازی دوباره در روابط با کاتالونیا و باسک مقدور خواهد شد؟
پ: نه تنها با کاتالونیا و باسک بلکه همینطور با گالیسیا و آندالوز که همگی حتی با مدل قانون اساسی کنونی نیز خودمختاری خود را حفظ خواهند کرد. مسئله این است که پیمان سیاسی جدیدی بین کلیه خلقها و گروههای نژادی در اسپانیا ایجاد شود که برپایه انسجام آزاد بنا شده باشد و برای کلیه شهروندان یک زندگی شایسته و برای کلیه ملیتها فرصت احقاق حقوقشان تضمین گردد، یک مدل فدرال که کلیه خلقهای اسپانیا خود را در آن پیروزمند احساس کنند.
س: موضع حزب کمونیست اسپانیا چگونه است؟ چه تفاوتی بین حزب کمونیست اسپانیا و حزب چپ “پودموس” وجود دارد؟
پ: پودموس یک نیروی مهم سیاسی برای انقلاب دمکراتیکی که مورد نیاز اسپانیا است محسوب میشود تا آن جمهوری مستقر گردد، که در خدمت اکثریت مردم کشور است. این مهمترین نکته است که در برنامههای هردو حزب در آن اتفاق نظر وجود دارد، همینطور در موضوعات مربوط به فمینیسم و حفاظت از محیط زیست. طبیعی است که اهداف سیاسی ما برمراتب گستردهتر است: ما میخواهیم سرمایهداری را از بین ببریم و یک جامعه سوسیالیستی برپا سازیم.
ما کمونیستها در اسپانیا دارای یک هویت پرسنتیم که بر اساس دهها سال مبارزه برای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم پدید آمده است. ما علیه دو رژیم دیکتاتوری و یک سلطنت استبدادی همواره در کنار خلق مبارزه کردهایم. کمونیسم هویت نیست، کمونیسم یک برنامه سیاسی است و کلید آن را حزب ما در دست دارد. مهم تنها این نیست که بگوییم، ما که هستیم. آنچه به شیوههای عملی حزب ما مربوط است، پروژه مورد نظر ما همیشه ایجاد اتحادهای سیاسی گسترده با نیروهای چپ و دمکراتیک بوده تا حقوقی که سرمایهداری و نولیبرالیسم خلق را از آنها محروم میکند، تضمین گردد. از اینرو ما در درون “اتحاد چپ” Izquierda Unita فعالیت داشتیم و اکنون همراه با پودموس اتحاد نوین “Unidas Podemos ” را ایجاد کردهایم.
وظیفه اصلی ما در این است خواستههای خلق را در درون و همینطور در مقابل دولت که ما از ژانویه ۲۰۲۰ در آن شرکت داریم مطرح نماییم. “اونیداس پودموس” با ۵ وزیر از جمله دو وزیر کمونیست در دولت جدید اسپانیا شرکت دارد. و همزمان با آن ما نیروهای سیاسی دست راستی و ارتجاعی را که در نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی کشورما به حد وفور حضوردارند و این نهادها را مالکیت خصوصی خویش محسوب میکنند، محدود و رام میکنیم.
هدف ما این است که کشور خود را دمکراتیزه کنیم و برنامه های خود را محقق سازیم. برنامه حداقل ما مبارزه برای بهبودی انتخابی در وضعیت کارگران است. برنامه حداکثری ما به مراتب فراتر میرود. ما یک انقلاب دمکراتیک را در نظر داریم تا بتوانیم به مدل سوسیالیستی جامعه دست یابیم.
س: حزب شما امسال صدمین سالگرد تاسیس خود را جشن خواهد گرفت. بزرگترین پیشرفتی که حزب شما از نظر تاریخی سبب شد کدام است؟ آیا “دولورس ایباروری” سمبلی برای نسل جدید اسپانیا محسوب میشود؟
پ: فارغ از وجود شخصیتهای بزرگی چون “دولورس ایباروری” اگر چیز دیگری قابل ذکر باشد، کارمشترک ما و توانایی ما در مقاومت است. در صد سال گذشته حزب ما سه بار ممنوعه اعلام شد و شکنجهگران ما هرگز نتوانستند حزب کمونیست را به زانو درآورند. ما دهها سال در مبارزه علیه دیکتاتوری نیروی تعیین کننده بودیم و همزمان با آن جنبشهای گسترده اجتماعی و سندیکایی را حمایت و تقویت کردیم. ما اعتصابات و اعتراضات تودهای سازمان دادیم؛ از دفاع از جمهوری دوم و یا تاسیس ارتش خلقی جمهوریخواه، که در مقابل تهاجم فاشیسم بینالملل در خلال جنگهای داخلی اسپانیا مقاومت کرد گرفته تا تاسیس و تقویت مهمترین سندیکای کارگری امروز اسپانیا، “کمیسیونس اوبرراس” .
بدون شک “دولورس”، “مارسلینو کامانچو”، “مارکوس آنا” (ماندلای اسپانیایی که در رژیم فرانکو طولانیترین دوران زندان را گذراند)، مبارزه آنها و مقاومت و ایستادگی آنها سرمشقی برای جوانان کشور ما و همینطور برای همه دمکراتها در اسپانیا است.
س: سه معضل اصلی طبقه کارگر اسپانیا کدام است؟
پ: وقتی ما در مورد مشکلات اقتصادی صحبت میکنیم اول از همه وضعیت بدی است که به دنبال از دست دادن حقوق کارگری و تضمین کار و به دنبال بحرانهای اقتصادی روز به روز بیشتر پدید می آید. این شرایط به سرمایهداران اجازه میدهد پیچها را محکمتر کنند و زحمتکشان را بیپرواتر استثمار نمایند.
دوم اجارههای سنگین خانه است. کارگران بخش مهمی از دستمزد خود را صرف تامین سقفی روی سر خود و خانواده خود میکنند و بدین سان به ثروت بانکها و تاسیسات مستقلاتی و وام دهندگان میافزایند. سوم تلاشی زیرساختهای اجتماعی است که پس از سالها صرفهجویی در فرهنگ و بهداشت ، پرورش و نگهداری کودکان و همینطور هنر و ورزش پدید آمده است.
س:آیا به نظر شما امروز خطر احیأی فرانکیسم در اسپانیا وجود دارد؟
پ: فرانکیسم در نهادهایی که ما آن را «رژیم ۱۹۷۸» مینامیم به حیات خود ادامه داده است. این نهادها از درون انتقال قدرت از دیکتاتوری فرانکو به رژیم سلطنتی پدید آمدند. مردم اسپانیا اکنون بیش از ۸۰ سال است که نمیتوانند مستقیماً رئیس کشور خود را تعیین کنند. این یک ناهنجاری سنگین دمکراسی است، به ویژه که رئیس کشور در عین حال فرمانده کل قوا نیز هست. سیستم قضایی اسپانیا پس از رژیم فرانکو هیچ تغییری پیدا نکرد و تصفیه نشد و متاسفانه امروز با کمبودهای دمکراتیک سنگینی روبه رو است.
و نیروهای دست راستی اسپانیا هنوز شدیداً هوادار فرانکیسم هستند، نه تنها حزب راست افراطی VOX بلکه همینطور حزب مردم اسپانیا که از طرف استابلیشمنت سیاسی دیکتاتوری تاسیس شد. در اقتصاد نیز ما شاهد همین تسلسل هستیم. بخش بزرگی از بورژواری اسپانیایی از جمله بانکداران، زمینداران بزرگ و صاحبان صنایع میراث گروههای حاکم در دوران دیکتاتوری را عهدهدار شدند. این گروه از پایان رژیم فرانکو به بعد کوشش میکند عزم خلق و نمایندگان آن را به هر وسیله منحرف سازد. تاریخ به ما می آموزد که هرگاه امتیازات و سودهای این آقایان به خطر افتاد، آنها قادر و حاضر به هرکاری بوده و هستند. آنها علیه ما مبارزه میکنند و بعد از این نیز با همه وسایل علیه ما مبارزه خواهند کرد. این وظیفه ماست که برای این مبارزه بیامان آماده باشیم.
——————————————–
- «انریکو سانتیاگو» در سال ۱۹۶۴ در مادرید به دنیا آمد. او در سال ۲۰۱۸ به دبیرکلی حزب کمونیست اسپانیا PCE انتخاب شد. او قبل از آن به نوان وکیل دادگستری فعالیت داشت و ویژهکار امور حقوق بشر و حقوق بینالمللی بود و پیگرد قضایی رسمی علیه رژیم شیلی را عهدهدار بود و درخواست دستگیری دیکتاتور آگوستو پینوشه را صادر کرد. “سانتیاگو ” همینطور وکیل مدافع خانواده “خوزه کوزو”، فیلمبرداری که در سال ۲۰۳۳ در بغداد به دست سربازان ایالات متحده به قتل رسید بود.