جنبش دانشجویی بخشی از جنبش عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران است. در این واقعیت تردیدی نیست. ولی با گفتن و تصدیق این واقعیت، مسأله حل نمیشود. جنبش دانشجویی فقط زمانی واقعاً بخشی از جنبش عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران است که با مبارزه صنفی و سیاسی خود به تقویت و پیشرفت جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران کمک کند.
١۶ آذر، روز شهیدان دانشجو فرصت مناسبی است برای آنکه همراه با بزرگداشت شهیدان دانشجو- که به برکت رژیم ترور و اختناق تعدادشان از آن سه تنی که در روز تاریخی ١۶ آذر ١۳۳۲ جان خود را در نخستین جنبش اعتراضی بر ضد رژیم کودتا از دست دادند، اینک به دهها تن میرسد- تجارب مبارزات دانشجویی جمعبندی شود و این جمعبندی فرا راه مبارزات آینده قرار گیرد. در واقع این بهترین تجلیلی است که میتوان از دانشجویان شهید کرد. زیرا شهیدان دانشجو جان خود را، گرانبهاترین سرمایه زندگی خود را، قهرمانانه و بیدریغ برای آن ایثار کردند که جنبش را به پیش برانند. اگر مبارزان دانشجو بتوانند با درس گرفتن از مبارزات گذشته، جنبش را گسترش دهند و گام به گام به پیش برانند، پیمان خویش را با پیشتازان شهید خود به راستی و درستی تجدید کرده اند.
حزب تودۀ ایران، حزب طبقۀ کارگر ایران، که همواره در جنبش دانشجویان ایرانی نقش اساسی و گاه قطعی داشته است، از یک سو از جنبش دانشجویان ایرانی برای نیل به هدفهای صنفی و سیاسی خاص آن پشتیبانی میکند و از سوی دیگر جنبش دانشجویان ایرانی را به سود جنبش عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران، به سود نهضت کارگری ایران تقویت مینماید. مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی تودهای که در کنار احمد قندچی مصدقی با گلوله قزاقان شاه شهید شدند و هوشنگ تیزابی که راه حزب تودۀ ایران را برگزید و مانند عدهای از دانشجویان هوادار «مجاهدین خلق» و «چریکهای فدایی خلق» زیر شکنجه سازمان امنیت شاه به شهادت رسید، پیوند حزب تودۀ ایران را با جنبش دانشجویان ایرانی، پیوند دانشجویان تودهای را با سایرین مبارزان دانشجو با خون خود آبیاری کرده اند. با پیروزی از آن وظیفه و این پیوند است که به مناسبت ١۶ آذر، در برابر خاطره تابناک شهیدان دانشجو سر تعظیم فرود میآوریم و در همان حال میکوشیم سهم خود را در جمعبندی تجربه مبارزات گذشته دانشجویی برای گسترش و تعمیق مبارزات آینده با بیان برخی نکات در این زمینه، ادا کنیم.
گسترش روزافزون جنبش دانشجویی در ایران
خصلت ضد امپریالیستی و دمکراتیک جنبش دانشجویی در ایران و سهم مؤثری که این جنبش در نهضت عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم داشته، همیشه مایه نگرانی ارتجاع ایران و امپریالیسم پشتیبان وی بوده و نفرت و کینه آنها را نسبت به این جنبش برانگیخته است. کودتای ۲٨ مرداد ١٣٣۲ فرصت مناسبی برای ارتجاع ایران و امپریالیسم بود که از دانشجویان مبارز ایران انتقام بگیرند و آرزوی دیرینه خود را با سرکوب جنبش دانشجویان ایرانی عملی سازند. به خون کشیدن تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران در ١۶ آذر ١٣٣۲ نخستین ضربه برای نیل به این هدف بود. ولی بدیهی است که رژیم کودتا به این نخستین ضربه، با وجود سنگینی و خونین بودن آن، اکتفا نکرد. در این بیست سالی که از رژیم کودتا میگذرد، دانشگاههای ایران عملاً تحت نظارت سازمان امنیت قرار گرفته، بارها اشغال شده و چندین بار و چندین ماه تعطیل گردیده اند، صدها و صدها نفر از دانشجویان از دانشگاهها اخراج شده، به عنوان «مجازات» به خدمت سربازی اعزام گردیده و به زندان افتاده و دهها نفر در برخورد با پلیس، زیر شکنجه و در میدانهای اعدام به قتل رسیده اند. رژیم در همان حال این ترور پلیسی را با عوامفریبیهای ابلهانه و گاه زیرکانه نیز همراه ساخته است. ولی اینک پس از بیست سال به جرأت میتوان گفت که رژیم ترور و اختناق در سرکوب و یا جلب جنبش دانشجویان ایرانی با شکست قطعی روبهرو شده است، زیرا هم آن ترور و هم این مردمفریبی به تنهایی نشانه آنست که جنبش دانشجویان ایرانی وجود دارد، و نه فقط وجود دارد، بلکه هم در سطح و هم در عمق به طور روزافزونی گسترش مییابد.
صرفنظر از واکنش رژیم، تظاهر گسترش در سطح را میتوان در تعدد و افزایش اعتراضات و تظاهرات دانشجویان به مناسبتهای مختلف و در فرصتهای گوناگون، در کشانده شدن قشرهای جدیدی از دانشجویان به مبارزه، در همگانی شدن مبارزه در تمام دانشگاههای ایران، و تظاهر گسترش در عمق را میتوان از رشد آگاهی قشرهای هر چه وسیعتری از دانشجویان، در عمیقتر شدن خصلت ضد امپریالیستی و دمکراتیک مجموعه جنبش، در پختگی شعارها، شیوهها و اقدامها مشاهده کرد. و اگر توجه داشته باشیم که این گسترش در سطح و در عمق علیرغم تشدید رژیم ترور و اختناق صورت میگیرد، اهمیت آن بیشتر میشود. بررسی علل این تکامل است که میتواند جنبش را باز هم به سطح عالیتری ارتقاء دهد.
رشد آگاهی دانشجویان
آگاهی دانشجویان نسبت به گذشته افزایش یافته و همچنان رو به افزایش است. این واقعیت را در سه زمینه میتوان مشاهد کرد:
١- رژیم، ترور پلیسی را با عوامفریبی و حتا اقدامات معین رفرمیستی همراه ساخته است. هدف رژیم آنست که از یک طرف با تهدید و ارعاب و از طرف دیگر با تحبیب و تطمیع دانشجویان را یا به سود خود جلب کند و یا لاقل آنها را وادار به سکوت نماید. ولی رژیم در هر دو زمینه با شکست قطعی روبهرو شده است. ترور پلیسی با وجود تلفات و قربانیهای فراوانی که به همراه داشته، نتوانسته است مقاومت دانشجویان را در هم شکند و جنبش دانشجویی را سرکوب کند، و ناباوری به «انقلاب شاه و مردم» در میان قشرهای هر چه وسیعتری از دانشجویان گسترش مییابد. دانشجویان به سیاست ضد ملی و ضد دمکراتیک رژیم بیش از پیش پی میبرند و برای مبارزه بر ضد این سیاست بیش از پیش آمادگی نشان میدهند.
٢- جنبش دانشجویی در ایران، بر انحرافات، کجرویها و اشتباهات در داخل خود غلبه مییابد. تظاهر این رشد را از جمله در توجه به مبارزه صنفی و انتخاب شعارهای مناسب صنفی، در پیوند دادن مبارزه صنفی و مبارزه سیاسی، در انتخاب شعارهای مناسب سیاسی، در تلفیق مبارزه مخفی و علنی، در گسترش پیوند با تودههای مردم، در تلاش برای متحد ساختن نیروهای ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری میتوان مشاهده کرد.
۳- گرایش به افکار سوسیالیستی رو به افزایش است. این گرایش را هم در سطح و هم در عمق میتوان مشاهده کرد. در سطح به این معنی که سوسیالیسم به عنوان تنها راه واقعی برای نیل به تحول بنیادی در جامعه، برای ساختمان جامعهای آزاد و مستقل و فارغ از استثمار، فقر و جهل از طرف قشرهای هر چه وسیعتری از دانشجویان پذیرفته میشود. در عمق به این معنی که در میان انواع سوسیالیسمی که وجود دارد و عرضه میشود، گرایش به سوسیالیسم علمی، گرایش به مارکسیسم- لنینیسم روزافزون است.
پیوند مبارزه صنفی و مبارزه سیاسی
پیوند بین مبارزه صنفی و مبارزه سیاسی یکی از بغرنجیهای هر جنبش تودهای است، و جنبش دانشجویان ایرانی به نوبه خود با این بغرنجی مواجه بوده و هست. اگر توجه داشته باشیم که جنبش دانشجویی، مانند هر جنبش تودهای دیگر، از افرادی با درجات گوناگونی از آگاهی سیاسی و اجتماعی و یا وابستگیهای گوناگون سیاسی و ایدئولوژیک تشکیل میشود، آن وقت مسأله اصلی در این پیوند آنست که چگونه میتوان اکثریت هر چه وسیعتری از دانشجویان را نه فقط به مبارزه در راه تحقق خواستهای مشترک صنفی، بلکه در عین حال به مبارزه در راه خواستهای مشترک سیاسی جلب کرد. به سخن دیگر چگونه میتوان همان خصلت تودهای را که هر مبارز صنفی داراست- و باید دارا باشد- در مبارزه سیاسی نیز حفظ کرد . و این البته کار سادهای نیست.
حل درست و موفقیتآمیز این مسأله قبل از هر چیز به سطح و درجه رشد مجموعه جنبش و به آگاهی، کاردانی و نیروی پیشاهنگ جنبش وابسته است. به همین جهت در این زمینه امکان بروز دو انحراف وجود دارد: انحراف راست از جانب کسانی است که مبارزه صنفی را مطلق میکنند و میخواهند جنبش دانشجویی را به مبارزه در راه خواستهای صنفی محدود سازند، و انحراف «چپ» از جانب کسانی است که مبارزه سیاسی را مطلق میکنند و میخواهند از جنبش دانشجویی حزب خاص یا ایدئولوژی خاص بسازند. در اینجا البته صحبت بر سر بروز اشتباه در این هر دو زمینه نیست، که ممکن است در این یا آن مورد معین از جانب مبارزان دانشجو و حتا پیشاهنگ نیز روی دهد. مسأله بر سر برخورد اصولی به ماهیت، خصلت و وظایف جنبش دانشجویی است که از یک سیستم فکری سرچشمه میگیرد. بر این اساس است که مظهر انحراف راست معمولاً عناصر سازشکار و وابستگان به رژیم اند و مظهر انحراف «چپ» عناصر و گروهای چپرو و چپنما.
تا همین گذشته نزدیک چپروی در جنبش دانشجویان ایرانی انحراف عمده بود. این انحراف به طور عمده به صورت نفی مبارزه صنفی، نفی استفاده از امکانات علنی و طرح آن شعارهای سیاسی که یا فقط پیشاهنگ را جلب میکرد و یا در لحظه و مورد معین اصولاً نامناسب و نادرست بود، بروز میکرد. نتیجه این بود که اقدام محدود میماند، پیروزی ولو نسبی به دست نمیآمد، تلفات بیش از اندازه بود و گاه به رژیم برای سرکوب خشونتآمیز جنبش بهانه میداد.
ولی از چندی پیش با منفرد شدن منظم عناصر منحرف، با تصحیح اشتباه از جانب عناصر اشتباهکار، ولی صادق و با حسن نیت، با تجربهاندوزی از مبارزات گذشته، توجه به مبارزه صنفی و تلفیق ماهرانه مبارزه صنفی با مبارزه سیاسی بیش از پیش افزایش مییبد. مبارزان دانشجو بیش از پیش در مییابند که چگونه مبارزه صنفی به افزایش آگاهی تودههای دانشجو، به کشاندن آنها به مبارزات اجتماعی و به تشکل آنها کمک میکند. آنها درمییابند که چگونه مبارزه صنفی در شرایط ترور و اختناق میتواند به سرعت به مبارزه سیاسی تبدیل شود و تبدیل هم میشود. آنها بیش از پیش لحظه مناسب را برای طرح شعارهای سیاسی مناسب و تلفیق آن با شعارهای صنفی مناسب مییابند و از آن با مهارت استفاده میکنند. پیوند دادن اعتراض به خرید اسلحه از آمریکا و بند و بست با کنسرسیوم غارتگر یا خواست لغو جق ثبت کنکور عمومی، اعتراض به شهریههای سرسامآور و طرد سازمان امنیت از ساحت دانشگاه، که در دو سال گذشته صورت گرفت، انعکاسی از این واقعیت است. درستی و ثمربخشی چنین روش را در گسترش جنبش دانشجویی در مبارزه به خاطر این خواستها و نظایر آن میتوان مشاهده کرد.
تلفیق مبارزه مخفی و مبارزه علنی
در شرایط ترور و اختناق ضرورت وجود سازمانهای مخفی حتمی است. بدون سازمان مخفی هیچ مبارزهای از پیش نمیرود. در همان حال استفاده از امکانات قانونی و علنی برای پیشبرد مبارزه نیز تردیدناپذیر است، زیرا بدون این استفاده، امکان تماس با تودهها، امکان تجهیز و تشکل و به مبارزه کشاندن تودهها به حداقل تقلیل مییابد. و این مانع گسترش مبارزه است.
نکته دیگر اینکه در شرایط ترور و اختناق سازمانهای مخفی علیالاصول سازمانهای سیاسی هستند، چون هرگونه فعالیت علنی از آنها سلب شده است، سازمانهای تودهای باید علنی باشند چون در غیر این صورت خصلت تودهای خود را از دست میدهند. ولی رژیم ترور و اختناق حتا فعالیت علنی سازمانهای تودهای دمکراتیک را هم تحمل نمیکند. در شرایطی اصولاً هر گونه فعالیت علنی را ممنوع میکند (مانند سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد) و در شرایطی که مجبور میشود، فقط به سازمانهای تودهای ساخته خود و یا تحت کنترل خود اجازه فعالیت علنی میدهد (مانند وضع کنونی) در چنین شرایطی وظیفه سازمانهای سیاسی مخفی و مبارزان انقلابی آنست که در عین مبارزه برای تشکیل سازمانهای تودهای علنی، در سازمانهای موجود، ولو آنکه ساخته رژیم و یا تحت کنترل رژیم باشند، فعالانه شرکت کنند و از تمام امکانات این سازمانها برای دفاع از منافع تودهها، برای آگاه ساختن آنها، برای تجهیز و تشکل آنها و برای جلب آنها به فعالیت انقلابی استفاده کنند.
در جنبش دانشجویی در ایران تا همین گذشته نزدیک استفاده از امکانات قانونی و علنی و شرکت در سازمانهای علنی ساخته و یا تحت کنترل رژیم، به عنوان اینکه گویا این روش انقلابی نیست، رد میشد. ولی با غلبه بر چپروی، اینک به تدریج توجه به استفاده از امکانات قانونی و علنی و تلفیق مبارزه مخفی و علنی افزایش مییابد. توجه به این مسأله امکانات جدیدی را برای گسترش جنبش دانشجویی به وجود آورده و میآورد.
پیوند جنبش دانشجویی با جنبش خلق
جنبش دانشجویی بخشی از جنبش عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران است. در این واقعیت تردیدی نیست. ولی با گفتن و تصدیق این واقعیت، مسأله حل نمیشود. جنبش دانشجویی فقط زمانی واقعاً بخشی از جنبش عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران است که با مبارزه صنفی و سیاسی خود به تقویت و پیشرفت جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران کمک کند. و این فقط زمانی ممکن است که مبارزه صنفی و سیاسی جنش دانشجویی با منافع و مصالح جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران منطبق باشد، که جنبش دانشجویی از خواستها و مبارزات سایر طبقات و قشرهای ضد امپریالیست و دمکراتیک پشتیبانی کند و بتواند متقابلاًً پشتیباتی طبقات و قشرهای ضد امپریالیست و دمکراتیک را از خواستها و مبارزات خود جلب نماید. به سخن دیگر، فقط حفظ و تحکیم و گسترش پیوند جنبش دانشجویی با جنبش خلق است که میتواند هم برای حفظ و تعمیق خصلت ضد امپریالیستی و دمکراتیک جنبش دانشجویی و هم برای پیروزی مبارزه صنفی و سیاسی جنبش دانشجویی تضمین جدی و واقعی باشد. علاوه بر این اگر درست است که تأمین رهبری طبقه کارگر در جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک ضامن پیروزی نهایی و قطعی جنبش و تعیین کننده تکامل آتی جنبش به سوی سوسیالیسم است، آن وقت جنبش دانشجویی نیز به عنوان بخشی از جنبش عمومی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران میباید رهبری طبقه کارگر را بپذیرد و برای تحکیم پیوند با جنبش کارگری بکوشد.
در گذشته ضمن اینکه در لزوم پیوند جنبش دانشجویی با جنبش خلق ابراز تردید میشد، ولی بروز برخی پدیدههای انحرافی، منفی و ناسالم عملاً این پیوند را در خطر سستی قرار میداد. طرح شعارها و دست زدن به اقداماتی که نمیتوانست پشتیبانی خلق را جلب کند و اصولاً عدم توجه کافی به جلب و پشتیبانی خلق از جنبش دانشجویی، عدم توجه کافی به پشتیبانی عملی از مبارزات طبقات و قشرهای مختلف مردم، اغراق در «رسالت تاریخی» جنبش دانشجویی تا حد نفی نقش رهبری طبقه کارگر از جمله تظاهرات بروز این پدیدهها و از جمله عوامل بروز این خطر بود.
ولی قبل از هر چیز تجربه به مبارزان دانشجو اثرات شگفتانگیز پیوند جنبش دانشجویی با جنبش خلق را نشان داد، که بهترین نمونه آن اعتصاب و تظاهرات چند روزه در تهران در سال ١٣۴٨ علیه گرانی بلیط اتوبوس بود. در این اعتصاب و تظاهر، مبارزه دانشجویان و سایر قشرهای مردم به معنی واقعی کلمه در هم آمیخت و نتیجه آن یک جنبش همگانی بود که تا آن تاریخ نظیر نداشت. اینکه این جنبش علیرغم ترور پلیسی پیروز هم شد، دلیل دیگری بر تأیید این واقعیت بود که در برابر جنبش همگانی و متحد خلق هیچ نیرویی قادر به مقاومت نیست.
براساس همین تجربیات و با غلبه بر پدیدههای منفی است که پیوند جنبش دانشجویی با جنبش خلق بیش از پیش تحکیم میشود و مبارزان دانشجو با در خدمت خلق قراردادن جنبش دانشجویی، با قبول تقش رهبری طبقه کارگر در جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک، هم جنبش دانشجویی را تقویت میکنند و به پیش میرانند و هم سهم شایسته خود را در جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران ادا میکنند.
اتحاد نیروهای ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری
تشتت فکری و تفرقه سازمانی بین نیروهای ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری انعکاس خود را در جنبش دانشجویی نیز یافته است، و جز این هم نمیتواند باشد. حتا گاه- به دلایل معین- این تشتت و تفرقه در جنبش دانشجویی آشکارتر و شدیدتر به چشم میخورد. آن عواملی که در بروز این تشتت و تفرقه و حفظ آن دخالت دارند، یعنی ضعف عمومی جنبش، ضعف عمومی حزب طبقه کارگر، ضعف عمومی سازمانهای اپوزیسیون غیرپرولتری، فقدان آزادیهای دمکراتیک، فعالیت خرابکارانه و نفاقافکنانه امپریالیسم و ارتجاع، آنتیکمونیسم و غیره، در جنبش دانشجویی هم دست اندر کارند.
اینکه این تشتت و تفرقه تا چه حد برای جنبش دانشجویی زیانبخش است- و تاکنون چه لطماتی به جنبش زده است- و اینکه شرط اساسی هر موفقیت و پیشرفت واقعی تأمین اتحاد تمام نیروهای ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری در جنبش دانشجویی است، نیازی به تأکید ندارد. در برخورد با این واقعیت است که تلاش امیدبخشی از جانب مبارزان صدیق و آگاه دانشجو برای تأمین اتحاد در داخل جنبش دانشجویی صورت میگیرد. و اگر درست است که پدیدههای منفی و مثبت در یک بخش از جنبش میتواند به بخشهای دیگر جنبش نیز منتقل گردد و اثرات خود را در سایر بخشها نیز باقی گذارد، آن وقت تلاش برای اتحاد نیروهای ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری در داخل جنبش دانشجویی و موفقیت در این زمینه میتواند منشأ آثار مثبت در همین زمینه در سایر بخشها و در مجموعه جنبش ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران گردد.
جنبش دانشجویی در ایران راه خود را به پیش میگشاید*
براساس این بررسی کوتاه میتوان به این نتیجه رسید که جنبش دانشجویی در ایران به رغم ترور پلیسی و عوامفریبیهای رژیم و با وجود مشکلات عینی و ذهنی که در برابر خود داشته و دارد، گسترش مییابد و وارد مرحله کیفی نوینی میشود. روشن است که برای مقابله با ترور پلیسی، برای افشاء عوامفریبیهای رژیم، برای غلبه بر مشکلات عینی و ذهنی، برای از بین بردن تمام آثار پدیدهها، افکار و اعمال منفی در داخل جنبش دانشجویی هنوز باید تلاش فراوانی کرد. ولی آنچه در این مرحله مهم است این واقعیت است که جنبش دانشجویی در ایران در پیج و خم مبارزه راه خود را به پیش میگشاید، هر روز نیروی بیشتری میگیرد و به سطح عالیتری ارتقاء مییابد.
دانشجویان آگاه و مترقی- و در نخستین صفوف آنها دانشجویان تودهای- همانطور که تاکنون، به عنوان عامل ذهنی، نقش اساسی در این راهگشایی داشته اند، در آینده نیز به مبارزه اصولی، پیگیر و فداکارانه خود برای پیشرفت جنبش دانشجویی ایرانی ادامه خواهند داد.
—————————–
* این بررسی فقط به جنبش دانشجویی در ایران اختصاص دارد. در باره جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، که دارای ویژگیهای خاص خویش است، تاکنون جداگانه مطالب گوناگون و متعددی در نشریات حزب ما انتشار یافته است. برای اطلاع در این زمینه، ما به ویژه مطالعۀ شمارههای مجله «پیکار» و جزوههای «ما و کنفدراسیون» و «بازهم ما و کنفدراسیون» را به خوانندگان گرامی توصیه میکنیم.