جنبش کمونیستی و مادورو

تارنگاشت عدالت

نویسنده: راینر شی
برگرفته از: روزنامه چپ
۱۹ اکتبر ۲۰۲۵

عزم واشنگتن برای حمله به ونزوئلا باید ما را برای دفاع از مادورو بسیج کند و به مقابله با بازیگران سیاسی به اصطلاح سوسیالیستی که علیه او می‌رزمند، وا دارد. این عینیت روشنی است که در لحظه‌ای چون اکنون آشکار می‌شود و نشان می‌دهد که کدام نیروها واقعاً در کنار طبقه کارگر قرار گرفته اند و امکان به هم پیوستن را در اختیار عناصر متعهد قرار می‌دهد.

لزوم صف‌بندی مجدد از مقاومت در برابر جنگ علیه ونزوئلا اجتناب‌ناپذیر است، ولی این‌که چه تعداد از اعضای جنبش کمونیستی جهانی به جبهه دفاع از بولیواریسم خواهند پیوست، نشان خواهد داد که نقش خود جنبش کمونیستی در فاز بعدی چقدر خواهد بود.

از آنجا که جنبش پرولتری از تبعات فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هنوز التیام نیافته است، بسیاری از کارگران آگاه در سطح جهان از سوی احزاب کمونیستی رهبری می‌شوند که در سازوکار تحریف دولت مادورو شرکت می‌کنند. می‌توان از سازمان‌های علناً تروتسکی نام برد که مورد حمایت International Marxist Tendency (IMT) هستند و در پس عملیات سرکوب حزب کمونیست ونزوئلا قرار داشتند. از طرف دیگر سازمان‌های به اصطلاح مارکسیستی – لنینیستی وجود دارند که از موضع حزب کمونیست یونان پیروی می‌کنند که مبلغ روایت‌های ضد مادورو IMT است، که به چین حمله می‌کند و سازوکار تهمت و افترا به هواداران مقاومت روسیه در قبال ناتو را دنبال می‌نماید.

برای تأمین و تضمین نقش مثبت جنبش کمونیستی در مبارزه برای استقلال ونزوئلا افشای این نیروها تعیین کننده است. برای این‌که در این مبارزه ایدئولوژیکی مؤثر باشیم باید توضیح دهیم که چرا تاریخ جنبش کمونیستی نشان می‌دهد که موضع ما در طرفداری از مادورو درست است. این کار کمک خواهد کرد تا دلیل قانع کننده‌تری در اختیار این احزاب کمونیستی گمراه برای پیوستن به صفوف ما قرار دهد و همین‌طور به هواداران گسترده سیاست‌های ضدامپریالیستی دلیل قانع‌‌کننده‌تری‌ ارایه کند که کمونیست شوند.

بخشی از این پایه و اساس تاریخی در مبارزات آزادی‌بخش ملی از طرف «جوچه کره» (سیاست اتکاء بر خود) صورت گرفت و به وسیلۀ تئوری‌پردازان جمهوری خلق کره به ثبت رسید. کیم ایل سونگ به همین استدلال که اکنون از طرف اردوگاه ضد مادورو مطرح می‌شود، اشاره می‌کرد. او می‌گفت که دسته‌های مختلفی از رهبران ضدامپریالیست وجود دارند و توضیح می‌داد که ما چرا باید با این رهبران در یک جبهه واحد عمل کنیم:
درست است که در بین مخالفین امپریالیسم می‌تواند دسته‌های مختلفی از انسان‌ها وجود داشته باشد. برخی‌ها می‌توانند فعالانه علیه امپریالیسم وارد عمل شوند، برخی دیگر می‌توانند در مبارزه خود علیه امپریالیسم متزلزل باشند و باز برخی زیر فشار خلق خود و خلق‌های جهان با اکراه به مبارزه ضدامپرالیستی بپیوندند. ولی فارغ از انگیزه‌های آنان لازم است که کلیه نیروها، به استثنای مزدوران امپریالیسم را در مبارزه مشترک علیه امپریالیسم شرکت داد. هر قدر که نیروها، هر چند هم که ناپیگیر و متزلزل در مبارزه علیه امپریالیسم آمریکا شرکت داده شوند تا امپریالیسم آمریکا حتی‌الامکان منزوی شود و به کمک عملکرد مشترک ضرباتی به آن وارد گردد، خوب است و نه بد. کسانی که از مبارزه علیه امپریالیسم حذر می‌کنند باید ترغیب شوند تا در این مبارزه شرکت کنند و کسانی که منفعل اند باید تشویق شوند تا فعالانه در این مبارزه شرکت جویند. انشقاق در جبهه واحد ضدآمریکایی و یا رد اقدامات مشترک ضدآمریکایی به تضعیف مبارزه ضدامپریالیستی و ضد آمریکایی خواهد انجامید.

مادورو حتی جزو آن گروه از رهبرانی که در مبارزه تزلزل نشان می‌دهند، نیست. او به طور روشن جزو کسانی است که فعالانه علیه امپراتوری عمل می‌کند. این امر وقتی روشن‌تر می‌شود که تهمت‌هایی را که نیروهای ضد مادورو پخش و ترویج می‌کنند، افشاء می‌کنیم. بخش بزرگی از اتهامات IMT علیه مادورو در اینجاست که گویی او عاشق الگوی اصلاحات صندوق بین‌المللی پول است. در واقع وقتی واشنگتن تحریم‌ها را تشدید کرد، مادورو موضع پرقدرت‌تری اتخاذ کرد تا در مقابل فشار اقتصاد ریاضتی ایستادگی کند. استدلال سوسیالیست‌های مخالف مادورو بر این پایه بنا شده که نقش تحریم‌ها را به شدت در پرانتز قرار داده و تعریفی ارایه می‌کنند که در آن مادورو مسؤول بحران اقتصادی کشور معرفی می‌شود، یعنی درست همان‌طور که وزارت امور خارجه آمریکا ادعا می‌کند.

وقتی که ما با این تبلیغات مبارزه کنیم می‌توانیم برای بازیابی دانش اولیه در مورد مبارزه آزادی‌بخش ملی که به وسیلۀ شخصیت‌هایی چون کیم ایل سونگ ارایه شد ولی بسیاری از آن به دست فراموشی سپرده شد، به جنبش کمونیستی جهانی کمک کنیم. در درون طیف سوسیالیستی همیشه نیروهای دگماتیک اپورتونیست وجود داشته، ولی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی آن‌ها توانستند در درون احزاب کمونیستی که در قدرت نبودند موقعیت حاکمی را به دست آورند. KKE خود در ابتدا درست عکس همان چیزی عمل می‌کرد که امروز عمل می‌کند. KKE حزبی بود که مقاومت ضدفاشیستی یونان را تا وقتی که امپرالیسم بریتانیایی آن‌را نابود کرد، رهبری می‌نمود. در دوران پساشوروی این حزب از نقش پویای خود که در گذشته ایفاء می‌کرد، به کلّی دور شد. شکست آموزش دقیق در صفوف حزب، چه از سوی حزب کمونیست یونان و چه سازمان‌های پیرو آن منجر به تسلط ایدئولوژیک «سوسیالیسمی» شد، که با با امپریالیسم سازگار بود.

ریشه معضل در اینجا نهفته است: فقدان آمادگی برای تجزیه و تحلیل مناسبات امروزی و پافشاری روی چارچوب‌های کهنه شده تعبیر وقایع. مثلاً موضع «نه واشنگتن و نه پکن» بر پایه این تصور بنا شده که مناقشه کنونی بین قدرت‌های بزرگ را می‌توان از همان منظر که طی جنگ جهانی اول قدرت‌های امپریالیستی مختلف بر سر مناطق استعماری رقابت می‌کردند، ملاحظه و تعبیر کرد. این استعمال مکانیکی چیزی است که لنین در زمینه کاملاً متفاوتی به آن اشاره کرده و نوشته بود، بدون این‌که علاقه‌ای وجود داشته باشد، بررسی و تحقیق شود که از آن زمان وضعیت چگونه تغییر کرده و یا کدام فاکتورها جنگ سرد نوین را به پیش می‌برند.

با چرخش واشنگتن به سوی آمریکای لاتین در سال گذشته، جنگ با چین غیرمحتمل‌تر شده است. ولی اکنون که قدرت هژمون خود را روی ونزوئلا به عنوان هدف بزرگ بعدی خود متمرکز کرده است، منطق «نه واشنگتن و نه پکن» به همان اندازه لطمه وارد خواهد کرد. عناصر متعصب اپورتونیست تلاش می‌کنند تا آنگاه که نیاز به وحدت بیش از همیشه است جنبش کارگری را به انشقاق کشانند و نسبت به پروژه‌های انقلابی که در حال حاضر به طور عاجل به خطر افتاده، خصومت ایجاد کنند.

برای انقلاب بولیواری و حامیان جهانی آن تنها راه به جلو ایجاد جبهه متحد خلق است که بتواند این مبارزه و مقاومت را بدون کمک بخش‌های عقب افتاده و درجا زنندۀ جنبش کمونیستی به پیش برد. هدف ما ادامه مبارزات آزادی‌بخش قرن ۲۰ است که به وسیلۀ کیم ایل سونگ و دیگران صورت گرفت. ما اینجاییم تا این مبارزه را در زمان حال ادامه دهیم. ما باید به حامیان بالقوه خود یادآوری کنیم که اگر آن‌ها به مواضع ما بپیوندند، می‌توانند در تلاش‌هایی که واقعاً تاریخ را به پیش می‌راند، سهیم باشند.