جنگ آمریکا علیه یمن محدودیت‌های قدرت نظامی آمریکا را برملا می‌سازد

 

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: برایان برلتیک
برگرفته از: نیو ایسترن آوتلوک
۱۳ مه ۲۰۲۵

 

علی‌رغم سال‌ها فشار ویرانگر نظامی و اقتصادی، جنبش انصارالله یمن هم‌چنان به مقابله با عملیات ایالات متحده ادامه می‌دهد و محدودیت‌های فزاینده قدرت نظامی آمریکا را در منطقه آشکار می‌کند.

 

یمن، کشوری با تقریباً ۴۰ میلیون نفر جمعیت، یکی از فقیرترین کشورهای روی زمین است. این کشور دهه‌ها از بی‌ثباتی سیاسی، از جمله عملیات تغییر رژیم مهندسی شده از سوی آمریکا در سال ۲۰۱۱، و به دنبال آن جنگ تقریباً ۷ ساله با ائتلاف خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی که از طرف آمریکا مسلح و حمایت می‌شد، رنج برده است. این جنگ شامل حملات هوایی و تهاجم زمینی، همراه با تحریم‌های اقتصادی و محاصره دریایی بود. متعاقباً سازمان ملل متحد اعلام کرد که یمن یکی از بدترین بحران‌های انسانی جهان را تجربه می‌کند و تا ۱۴ درصد جمعیت آن به دلیل درگیری آواره شده اند.

از آن زمان، ایالات متحده حملات مستقیمی به یمن انجام داده است. هم دولت قبلی بایدن و هم دولت فعلی ترام‍پ، در تلاش برای سرکوب انصارالله (که اغلب به نام «حوثی‌ها» شناخته می‌شوند) – سازمان نظامی و سیاسی که پایتخت یمن و شهرهای اطراف آن‌را در امتداد ساحل غربی این کشور اداره می‌کند – عملیات نظامی انجام داده اند.

آخرین عملیات نظامی شامل حملات به زیرساخت‌های غیرنظامی، از جمله یک بندر بزرگ و بنا به گزارش‌ها یک منبع ذخیره آب بوده است.

پیام‌های فاش شده بین پیت هگِست، وزیر دفاع ایالات متحده، معاون رییس‌جمهور ایالات متحده و دیگر مقامات ارشد آمریکا، هدف‌گیری عمدی و تخریب کامل ساختمان‌های مسکونی به بهانه کشتن یک فرد مظنون به دشمن را آشکار می‌کند.

علی‌رغم قدرت عظیم ارتش آمریکا و وحشی‌گری طولانی مدتی که آمریکا در یمن اعمال کرده است، انصارالله هم‌چنان یک سازمان سیاسی و نظامی پایدار باقی مانده است. این گروه هم‌چنان به هدف قرار دادن و نابودی پهبادهای آمریکایی که در حریم هوایی یمن عملیات شناسایی و حمله انجام می‌دهند، و هم‌چنین مورد هدف قرار دادن کشتی‌های جنگی ایالات متحده در دریای سرخ، در بحبوحه محاصره بسیار گسترده‌تری که انصارالله بر کشتی‌های عازم به اسرائیل و اکنون محموله‌های نفتی آمریکا اعمال کرده است، ادامه می‌دهد.

در حالی‌که انصارالله مرتباً اعلام کرده است که کشتی‌های جنگی آمریکا را مورد هدف قرار داده و مجبور به فرار کرده است، مقاله اخیر سی ان ان ظاهراً تأیید می‌کند که در واقع پهبادها و موشک‌های ضدکشتی که ناوهای آمریکایی را مورد هدف قرار می‌دهند، نه تنها آن‌ها را مجبور به مانورهای گریز کرده اند، بلکه خسارت‌های مادی قابل توجهی از جمله یک فروند هواپیمای جنگی اف۱۸ به ارزش ۶۰ میلیون دلار را نیز به بار آورده اند.

این مقاله اذعان می‌کند:
«یک مقام آمریکایی گفت گزارش‌های اولیه از میدان نشان می‌دهد که ناو هواپیمابر ترومن برای فرار از آتش رزمندگان یمنی، چرخش تندی داشته است که در سقوط جت جنگنده نقش داشته است. رزمندگان انصارالله یمن روز دوشنبه ادعا کردند که به عنوان بخشی از عملیات بزرگ ارتش آمریکا علیه گروه تحت حمایت ایران، حمله‌ای پهبادی و موشکی به این ناو هواپیمابر که در دریای سرخ مستقر است، انجام داده اند.»

سایر رسانه‌های غربی نیز به از دست دادن چندین پهباد ۳۰ میلیون دلاری بر فراز یمن اذعان کرده اند. مقاله‌ای در ۲۹ آوریل ۲۰۲۵ از فرانس ۲۴ گزارش داد که آمریکا در طول دو ماه گذشته تا ۷ پهباد ام کیو۹ ریپر را از دست داده است.

این پهبادها برای شناسایی و هدایت مهمات به سمت اهداف استفاده می‌شوند. سقف پرواز آن‌ها قابل مقایسه با هواپیماهای جنگی دارای سرنشین مدرن مانند اف۳۵ رعد ایالات متحده است. از دست دادن منظم پهبادهای ام کیو۹ بر فراز یمن نشان می‌دهد که رزمندگان یمنی دارای سامانه‌های دفاع هوایی هستند که قادر به رسیدن به ارتفاعاتی هستند که هواپیماهای جنگی سرنشین‌دار ایالات متحده در آن فعالیت می‌کنند. به همین دلیل است که آمریکا تا کنون در ایجاد برتری هوایی بر فراز حریم هوایی یمن، ناکام مانده است و در عوض مجبور به انجام حملات هوایی از راه دور بوده است.

حملات دوربرد شامل استفاده از موشک‌های هدایت شونده دقیق دوربُرد است که بسیار فراتر از دسترس پدافند هوایی دشمن شلیک می‌شوند. سپس این موشک‌ها برای حمله به اهداف خود به حریم هوایی دشمن می‌روند. در حالی‌که مزیت آشکار این استراتژی، اجتناب از پدافند هوایی دشمن است، معایب زیادی نیز دارد، از جمله استفاده از مهمات دوربرد که بسیار گران هستند و در مقادیر نسبتاً کم تولید می‌شوند. سیستم‌های راداری دشمن می‌توانند سلاح‌های دوربُرد را هنگام عبور از حریم هوایی خود شناسایی کنند و به ان‌ها اجازه می‌دهند تا به طور بالقوه موشک ورودی را رهگیری کنند. هم‌چنین به پرسنل و تجهیزات زمان می‌دهد تا قبل از رسیدن مهمات دوربرد به هدف، در جای خود پناه بگیرند.

رسانه‌های غربی گزارش داده اند گمان می‌رود که انصارالله موشک‌های زمین به هوای ایرانی در اختیار دارد. این موشک‌ها شامل سامانه‌هایی مانند سامانه‌های دفاع هوایی رعد۱ و رعد۲ می‌شود. این سامانه‌ها با سامانه دفاعی بوک روسیه قابل مقایسه هستند. اگرچه این سامانه یک سامانه دفاع هوایی «میان‌برد» محسوب می‌شود، اما قادر است هواپیماهای جنگی مدرن را در حداکثر سقف پروازی‌شان هدف قرار دهد.

رسانه‌های غربی هم‌چنین به استفاده ایالات متحده از هواپیما‌های جنگ الکترونیک علیه اهدافی در سراسر یمن اشاره کرده اند که به موشک‌های هدایت شونده ضد تشعشع مجهز هستند و برای شناسایی و هدفگیری علایم رادار طراحی شده اند. چنین موشک‌هایی به عنوان بخشی از مأموریت‌های «سرکوب پدافند هوایی دشمن» SEAD استفاده می‌شوند تا اپراتورهای پدافند هوایی را مجبور به خاموش کردن دستگاه‌های رادار خود، برای جلوگیری از تخریب آن‌ها، کنند یا در صورت عدم انجام این کار، دستگاه رادار را مورد هدف قرار داده و منهدم کنند. چه خاموش باشند یا منهدم شده باشند، سیستم‌های راداری قادر به هدف‌گیری و نابودی هواپیماهای جنگی ورودی نیستند و این امر امکان حملات هوایی را فراهم می‌کند.

علی‌رغم این فرض ساده، شناسایی و سرکوب سیستم‌های پدافند هوایی دشمن به عنوان بخشی از مأموریت آن، خطرناک و پیچیده است. این واقعیت که نیروهای یمنی هنوز به طور منظم پهبادهای ام کیو۹ را شناسایی و سرنگون می‌کنند، به این معناست که آمریکا در مأموریت‌های سرکوب سیستم‌های پدافند هوایی آمریکا در نابودی یمنی‌ها و ایجاد برتری بر رزمندگان یمن شکست خورده است.

محدودیت‌های قدرت نظامی ایالات متحده به طور پیوسته در درگیری‌های اخیر آشکار شده است. جنگ نیابتی ایالات متحده در سوریه و اکنون عملیات نظامی آن علیه یمن، هواپیماهای جنگی ایالات متحده را ملزم به انجام حملات تهاجمی کرده است، زیرا قادر به نابودی یا فرار از سیستم‌های پدافند هوایی طراحی شده از طرف روسیه و ایران نیستند.

انتقال سلاح‌های آمریکایی به اوکراین و شکست آن‌ها در میدان نبرد، محدودیت‌های قدرت نظامی ایالات متحده را بیش‌تر برملا کرده است.

با وجود این، ایالات متحده هم‌چنان تهدیدی خطرناک برای کشورهای هدف خود است. طیف وسیعی از سلاح‌های اقتصادی و سیاسی آن هم‌چنان جایگزین قدرتمندی هستند.

تنها زمان مشخص خواهد کرد که آیا جهان چندقطبی در حال ظهور می‌تواند شکاف مربوط به این مزایای ایالات متحده را، آن‌طور که در مورد مزایای نظامی که به سرعت رو به کاهش گذاشته است، پر خواهد کرد یا خیر.