لحظه تعیین کننده در کنفرانس مطبوعاتی جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید چهارشنبه گذشته در جریان سفر رئیس جمهور زلنسکی، عملاً اعتراف او به این بود که او در جنگ نیابتی در اوکراین تحت فشار قرار دارد، زیرا متحدان اروپایی خواهان جنگ با روسیه نیستند.
بایدن: «آنها می گویند، چرا ما هر چه را که میتوان داد به اوکراین نمی دهیم؟ خوب، به دو دلیل. اول، یک ائتلاف کامل وجود دارد که می خواهد حتماً به اوکراین کمک کند. و این فکر که ما به اوکراین تجهیزاتی را ارایه کنیم که اساساً متفاوت از آنچه هم اکنون در آنجا وجود دارد باشد، ناتو، اتحادیه اروپا و بقیه جهان را از هم خواهد گسست… من چندین صد ساعت را صرف کرده ام و رو در رو با متحدان اروپایی ما، و برای رهبران آن توضیح داده ام، که چرا ادامه حمایت از اوکراین به نفع آنهاست… آنها کاملاً این را درک می کنند، اما راغب به جنگ با روسیه نیستند. آنها جنگ جهانی سوم نمی خواهند».
در این مرحله بایدن متوجه شد که “احتمالاً زیاد حرف زده است” و ناغافل کنفرانس مطبوعاتی را پایان داد. احتمالا فراموش کرده بود که به شکنندگی وحدت غرب اشاره می کند.
در این مرحله بایدن متوجه شد که “احتمالاً زیاد حرف زده است” و ناغافل کنفرانس مطبوعاتی را پایان داد. احتمالا فراموش کرده بود که به شکنندگی وحدت غرب اشاره می کند.
نکته تعیین کننده این است که مفسران غربی تا حد زیادی فراموش میکنند که در واقع- هرچند که اوکراین برای منافع روسیه مهم است – ، ولی روسیه به دنبال تسخیر سرزمین نیست، بلکه گسترش ناتو مخالف است و در این امر تغییری پدید نیامده است.
گه گاه رئیس جمهور پوتین این موضوع اساسی را مطرح می کند که ایالات متحده همیشه هدفش تضعیف و تجزیه روسیه بوده است. همین چهارشنبه گذشته، پوتین به جنگ دهه ۱۹۹۰ در چچن اشاره کرد – «به کارگرفتن تروریست های بین المللی در قفقاز برای سقوط روسیه و تجزیه فدراسیون روسیه… آنها [ایالات متحده] ادعا کردند که القاعده و جنایتکاران دیگر را محکوم می کنند، اما استفاده از آنها در خاک روسیه را مقبول دانسته و برای تشویق آنها به ادامه جنگ با روسیه، انواع حمایت ها اعم از مادی، اطلاعاتی، سیاسی و غیره به ویژه حمایت های نظامی از آنها را ارائه کردند.
پوتین دارای حافظه خارقالعادهای است و از این رو به انتخاب دقیق ویلیام برنز توسط بایدن برای ریاست سیا اشاره میکند. برنز در دهه ۱۹۹۰ مسئول رابط سفارت آمریکا در مسکو برای چچن بود. پوتین اکنون دستور یک سازوکار سراسری برای ریشهکن کردن شاخکهای غولپیکری که اطلاعات آمریکا برای براندازی داخلی در خاک روسیه کاشته است، صادر کرده است. کارنگی که ریاست آن زمانی به عهده برنز بود، اکنون دفتر خود در مسکو را تعطیل کرد و کارکنان آن از روسیه به غرب گریختند!
موضوع اصلی نشست وسیع هیات رئیسه وزارت دفاع در مسکو در روز چهارشنبه، که پوتین در آن سخنرانی کرد، درک عمیق این امر بود که رویارویی روسیه با آمریکا به جنگ در اوکراین ختم نخواهد شد. پوتین از رهبران روسیه خواست تا درسهای آموخته شده از درگیریهای اوکراین و سوریه را به دقت تجزیه و تحلیل کنند.
پوتین گفت: «ما به حفظ و بهبود آمادگی رزمی سه گانه هسته ای خود ادامه خواهیم داد. این مهم ترین تضمین برای حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی، برابری استراتژیک و توازن کلی قوا در جهان است. در سال جاری، سطح تسلیحات مدرن نیروهای هسته ای استراتژیک از ۹۱ درصد فراتر رفته است. ما به تسلیح هنگ های نیروی موشکی استراتژیک خود به سامانه های موشکی مدرن با کلاهک های مافوق صوت آوانگارد ادامه می دهیم.
به همین ترتیب، در نشست روز چهارشنبه، سرگئی شویگو، وزیر دفاع، افزایش نیروهای مسلح “برای تقویت امنیت روسیه” را پیشنهاد کرد، از جمله:
اگر نئومحافظهکاران در بلتوی (ناحیه ای در واشنگتن)میخواستند مسابقه تسلیحاتی برگزار کنند، بفرما! اینهم مسابقه. با این حال، تناقض این موضوع این است که این مسابقه با مسابقه تسلیحاتی دوقطبی دوران جنگ سرد متفاوت خواهد بود.
• ایجاد یک گروه نیروی مربوطه در شمال غربی روسیه برای مقابله با عضویت فنلاند و سوئد در ناتو
• ایجاد دو لشکر جدید پیاده نظام موتوری در مناطق خرسون و زاپاروژیه و یک سپاه در کارلیا در مرز فنلاند
• ارتقاء ۷ تیپ پیاده موتوری به لشکرهای پیاده موتوری در مناطق نظامی غربی، مرکزی و شرقی و در ناوگان شمالی
• اضافه شدن دو لشکر حمله هوایی دیگر به نیروهای هوابرد
• ایجاد یک لشکر هوایی مختلط و یک تیپ هوایی ارتش با ۸۰-۱۰۰ هلیکوپتر تهاجمی در هر ارتش زرهی
• ایجاد ۳ فرماندهی لشکر هوایی اضافی، هشت هنگ بمب افکن، یک هنگ جنگنده و شش تیپ هوانوردی ارتش
• ایجاد ۵ لشکر توپخانه منطقه و تیپ توپخانه فوق سنگین برای تشکیل ذخایر توپخانه در امتداد به اصطلاح محور استراتژیک
• ایجاد ۵ تیپ پیاده نیروی دریایی برای نیروهای ساحلی نیروی دریایی بر اساس تیپ های پیاده موجود نیروی دریایی
• افزایش نیروهای مسلح به ۱،۵ میلیون نفر با ۶۹۵۰۰۰ نفر تحت قرارداد.
پوتین خلاصه کرد: «ما اشتباهات گذشته را تکرار نخواهیم کرد… ما کشورمان را نظامی نمی کنیم یا اقتصاد را نظامی نمی کنیم… و کارهایی را که واقعاً به آنها نیاز نداریم و یا به ضرر مردممان، به ضرر اقتصاد و بخشهای اجتماعی انجام نخواهیم داد. ما نیروهای مسلح روسیه و کل بخش نظامی را بهبود خواهیم بخشید. ما این کار را با آرامش، به طور معمول و مداوم و پیگیرانه انجام خواهیم داد».
اگر نئومحافظهکاران در بلتوی (ناحیه ای در واشنگتن)میخواستند مسابقه تسلیحاتی برگزار کنند، بفرما! اینهم مسابقه. با این حال، تناقض این موضوع این است که این مسابقه با مسابقه تسلیحاتی دوقطبی دوران جنگ سرد متفاوت خواهد بود.
اگر قصد آمریکا تضعیف روسیه قبل از تعامل با چین بود، از این طریق ممکن نبود. در عوض، ایالات متحده به رویارویی با روسیه کشیده شده و روابط بین دو قدرت بزرگ در خطر است. روسیه انتظار دارد که ایالات متحده از گسترش ناتو، همانطور که در سال ۱۹۸۹ به رهبری اتحاد جماهیر شوروی وعده داده شده بود، عقب نشینی کند.
نومحافظهکاران انتظار یک وضعیت «برد-برد» در اوکراین را داشتند، یعنی شکست روسیه و پایان شرمآور ریاستجمهوری پوتین. روسیه ضعیفی که مانند دهه ۱۹۹۰ به دنبال شروعی تازه بود و تحکیم وحدت غرب زیر لوای آمریکای پیروز و تکانه ای عظیم در مبارزه آتی با چین برای برتری در نظم جهانی و یک قرن جدید آمریکایی زیر «نظم جهانی مبتنی بر قانون».
اما در عوض معلوم شد که این یک پایان بازی کلاسیک به قول آلمانها Zugzwang (حرکت اکراهی در شطرنج) است که در آن در رابطه با اوکراین ایالات متحده مجبور است حرکتی انجام دهد، اما هر حرکتی که انجام دهد موقعیت ژئوپلیتیک آنها را بدتر میکند.
بایدن درک کرد که روسیه را نمی توان در اوکراین شکست داد و مردم روسیه هم تمایلی برای قیام ندارند. با تحقق اهداف روسیه در اوکراین، محبوبیت پوتین در حال افزایش است. بنابراین، شاید بایدن احساس مبهمی پیدا می کند که روسیه لزوماً به مسائل در اوکراین به عنوان یک انتخاب باینری بین پیروزی و شکست نگاه نمی کند، بلکه بیشتر خود را برای یک راه طولانی در جهت پایان دادن به ناتو یک بار برای همیشه آماده می کند.
تبدیل بلاروس به کشوری با قابلیت سلاح هسته ای پیام مهمی از سوی مسکو به بروکسل و واشنگتن است، که بایدن نمی تواند آنها را نادیده بگیرد.
به طور منطقی، گزینه ای که در این مرحله برای ایالات متحده باز است، خروج از درگیری خواهد بود. اما این به معنی اعتراف به شکست و پایان ناتو خواهد بود و رهبری فراآتلانتیکی واشنگتن از بین خواهد رفت. بدتر از آن، قدرتهای بزرگ اروپای غربی – آلمان، فرانسه و ایتالیا – میتوانند بهدنبال قراری موقت Modu vivendi با روسیه باشند. و مهمتراز همه: ناتو اصلاً چگونه می تواند بدون “دشمن” زنده بماند؟
واضح است که نه آمریکا و نه متحدانش قادر به انجام یک جنگ قاره ای نیستند. اما حتی اگر چنین بود، در مورد سناریوی در حال وقوعی که در منطقه آسیا و اقیانوسیه، که در آن مشارکت “نامحدود” چین و روسیه لایه جالبی به ژئوپلیتیک اضافه کرده است، چه میتوان گفت؟
نئوکان ها در بلت وی لقمه بزرگتر از دهانشان برداشته اند. آخرین برگ آنها این است که زیر لوای “ائتلاف مشتاقان” فشار برای مداخله نظامی مستقیم ایالات متحده در جنگ اوکراین را تشدید کنند.