اشتیاق و توجه به این حوادث را نباید تنها در رویکرد بسیار منفی این منطقه نسبت به تلاشهای برخی محافل معین غربی در جهت استفاده از الگوی اقدامات مقامات کیِف در احیای ایدئولوژی و سیاست نئونازیها تعبیر کرد، سیاستهایی که در بیش از هشت سال گذشته مرتکب جنایت علیه جمعیت روسزبان در اوکراین شده است، بلکه همچنین باید آنرا پس از آغاز دشمنیها علیه شهرهای آرام و صلحجو دنبال کرد. قساوتهای تشکیلات نئونازیها مانند «آزوف» (ممنوع در روسیه)، کشتار و قتل عام وحشیانه اُسرای جنگی سرشت واقعی جنایتکارانه آنان را به نمایش گذاشت.
جهان عرب از نزدیک با پیآمدهای وحشتناک اعمال نازیها، نه تنها از راه شنیدهها، بلکه از اقدامات ستمگرایانه سپاه آفریقای (ژنرال) رومل در جنگ جهانی دوم آگاهند. به ویژه، هشتاد سال پیش او به طور ناموفقی کوشید اسکندریه مصر را به تسخیر خود درآورد. آرزوی رومل برای تسلط بر کانال سوئز، فلسطین و میادین نفتی غرب آسیا در منطقه، به خصوص پس از اینکه نازیها شهر طبروق در لیبی را در سال ۱۹۴۲ تسخیر کردند، فراموش نشده است. آنها همچنین به یاد دارند که تمرکز کارزار نظامی آلمانها در شمال آفریقا، از جمله، نابودی یهودیان در غرب آسیا بود.
اما توجه به حوادث در اوکراین نیز ناشی از (تحولات) منطقه خاورمیانه به واسطه این واقعیت قابل درک است که عملیات ویژه روسیه از سوی غرب تحریک شد و امروز به وضوح به یک رودررویی نه فقط بین واشینگتن و مسکو، بلکه یه شکل کلیتر، میان به اصطلاح «مجموعه غرب» علیه روسیه تبدیل شده است. و نتیجه عملیات ویژه روسیه تنها به معنای تکمیل پیروزی نهایی علیه تخموترکههای نئونازیها در اروپا، شبیه تکرار پیروزی در جنگ دوم جهانی، نخواهد بود. بلکه این به معنای اوراق کردن دنیای تکقطبی است، دنیایی که نیروهای شناخته شده کوشیدند پس از جنگ دوم جهانی آنرا مستقر سازند.
اینکه ایالات متحده مدتهای مدیدیست این حوادث را طراحی کرده است و تلاش میکند آنرا به جنگ سوم جهانی تبدیل سازد تا روسیه را نابود کند، در رسانههای بسیاری، از جمله در رسانههای عربی، درج شده است. برای نمونه نشریه لبنانی المیادین تأکید میکند که این واشینگتن و رییسجمهور بایدن هستند که نه فقط اروپا را در حوادث اوکراین مانند تئاتر عروسکی با دغلکاری مدیریت میکنند، بلکه میخواهند چین را هم به رویارویی بکشانند و دیگر مناطق جهان را هم درگیر کنند. این سناریوی خطرناک را سالها پیش ایالات متحده طراحی کرده است و مرحله اجرایی آن پاییز گذشته آغاز شد. یکی از صحنههای اجرای آن، تمرینهای نظامی ناتو در قطب شمال به نام پولاریس-۲۰۲۱ (ستاره قطبی) بود، که هدفش جنگ با روسیه بود.
هرچند، دستگاههای حاکم بر آمریکا و انگلستان در تمام اقدامات ضد روسی مشارکت فعال دارند، خواست آنها نه تنها نابودی روسیه، بلکه اروپا هم هست؛ یعنی نابودی اقتصاد اروپا و انتقال سرمایه صنعتی و اقتصادی به آمریکا. دقیقاً همین اهداف از طریق خرابکاری تروریستی در خطوط لولههای نورد استریم صورت گرفت، آمریکا میخواست شرکای اروپایی را از منافع گاز ارزانی که طی سالیان دراز از روسیه میخرید، محروم کند.
این واقعیت را که ایالات متحده از سال ۲۰۱۴ دست به کار زمینهسازی جنگ میان روسیه و اوکراین بوده است، شبکه رسانهای قطری، الجزیره، توصیف کرده است. الجزیره به خوانندگان خود یادآور میشود که واشینگتن نه تنها کنترل کامل سیاستهای کییِف را از هنگام سقوط دولت اوکراین در سال ۲۰۱۴ در دست داشته است، بلکه آمریکا همچنین به آموزش ارتش اوکراین و استقرار واحدهای جاسوسی خود مشغول بوده است. الجزیره نقش فتنهانگیز آمریکا را تأیید میکند و میافزاید که میزان پولی که وزارت دفاع آمریکا برای حمایت از کیِف تخصیص داده است از صدها هزار دلار به ۱۷.۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ افزایش یافته است.
و همه اینها همانطور که گفته شد، به منظور سرنگون کردن ولادیمیر پوتین و عوض کردن وی با رییسجمهوریست که از خود «همکاری بیشتری» نشان دهد، همانطور که در اوکراین رخ داد.
این واقعیت که ایالات متحده خواستهای مردم عادی اوکراین و روسیه را در ارتباط با اقدامات نظامی ارتش رژیم نئونازی در کیِف مورد توجه قرار نمیدهد، در الجزیره نقل شده است و آنرا با اقدامات ایالات متحده در برابر کویت مقایسه کرده است. به خصوص هنگامی که واشینگتن عراق را به مدت ۱۰ سال پس از آزادی کویت محاصره، و عراق را از دسترسی به غذا و دارو محروم کرد که منجر به مرگ هزاران کودک شد و این همه با انتشار دروغهای رسانههای «آزاد» آمریکا درباره وضعیت واقعی و حمایت دولت سرسپرده عراق صورت گرفت.
شبکه خبری العین از امارات خاطرنشان میکند که ایالات متحده فقط آتش جنگ جهانی سوم را مشتعل نمیسازد، بلکه همچنین در بستر حوادث اوکراین، به فنلاند و سوئد نیز فشار میآورد که به ناتو ملحق شوند و نظامی کردن دریای بالتیک را آغاز میکند. به ویژه با توجه به اینکه قصد متحدین در استقرار نیروهای اتمی مستقیم در مرزهای روسیه، چنین سیاست آشکارا تحریکآمیزی مطمئناً روابط میان آلمان و روسیه را وخیمتر و ثبات در قطب را تهدید مینماید. چنین اقداماتی مسکو را وادار میکند تا دست روی دست نگذارد و لذا به زودی مرکز اروپا و نیز منطقه بالتیک به کانون توفانی تبدیل میشود که واشینگتن آنرا راه انداخته است.
به هر روی، بحران اوکراین سبب شد جهان عرب به بازاندیشی نقش خود در سیاست جهانی و بازیهای اقتصادی بپردازد و خطوط مشی سیاسی و رویکرد «متحدین» سابق غربی خود را مورد بازبینی قرار دهد.
طبق نوشته روزنامه لبنانی المیادین، افزایش اخیر تشنجات میان و کشورهای اروپای خاوری متخاصم روسیه، به ویژه لهستان و اوکراین، متناسب است با افزایش اهمیت ترکیه، و نه تنها به عنوان مرکز صدور گاز روسیه به اروپا. با خرابکاری در خطوط لوله نورداستریم در ۲۶ سپتامبر، غرب نقش آنکارا را برای مسکو در اجرای پروژهها و سیاستهای مشترک بیش از پیش تحکیم کرد.
به خصوص در تشکیل یک کانون گازی در ترکیه، با ساخت و افزودن یک خط دیگر در ترکیه، همزمان مسکو فعالانه در روابط با آنکارا سرمایهگذاری میکند، نه فقط در بخش گاز، گرچه مساله انرژی بُعد مهمی در این مناسبات است. و اکنون در روابط اروپا با ترکیه این ترکیه است که «دست بالا را دارد» نه بروکسل.
با شروع بحران در بخش گاز اوکراین، منافع روسیه، ایران، الجزیره، و ترکیه به شدت با یکدیگر درآمیخته است که البته در روند حوادث سوریه، عراق، و لیبی تأثیر مثبت میگذارد و موفقیت انتخاب مجدد اردوغان در انتخابات ۲۰۲۳ را تضمین میکند.
در پاسخ به سیر تحولات در اوکراین و نقش آشکارا خرابکارانه ایالات متحده در این اواخر در جهان، ریاض در جریان اوپک+ در مقابل واشینگتن ایستاد و خلیج فارس سرمایهگذاریهایش را در مصر، که نشان داده است از آمریکا قابل اعتمادتر است، افزایش میدهد.
در نتیجه، به اعتقاد المیادین، روند اتحاد اعراب فعالتر از اردوگاه کشورهای غربی در حال انجام است، و جهان اسلام – عرب به طور فزایندهای به مبارزه روسیه علیه هژمونی ایالات متحده میپیوندد.