SEPTICMEDIA

خبرنگاران در خط آتش

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: شارمین نروانی
مترجم: م. قربانی
برگرفته از: گرینویل پست
۲۸ اکتبر ۲۰۲۲

 

رسانه‌های جریان اصلی راه را برای جنگ‌های بی‌پایان و قدرت الیگارشی نامشروع هموار می‌کنند

 

اگر نگاه من با نگاه شی جین‌پینگ، ولادیمیر پوتین، یا علی خامنه‌ای انطباق پیدا می‌کند، این چیزیست که وجود دارد: نگاه شخصی مشترکی که از مشاهده سالیان دراز دورویی که دنیا را به ستوه آورده است، شکل گرفته است – هرج‌ومرج همه جا را فرا گرفته است. بسیاری از اروپایی‌ها امروز از تحریکات و تشدید درگیری با روسیه و چین به ستوه آمده اند. بسیاری قول و قرار «اورآسیا» و آرزوی قطع یوغ از «آتلانتیسیسم» را درک می‌کنند.

 

 

 

صنعت جعل: به خاطر قابلیت‌های فن‌آوری‌های فریب‌آمیز، دیگر نمی‌توان به واژه‌ها، عکس‌ها، ویدیو‌ها و سخنان اعتماد کرد. ما عکس تقلبی زیر را تنها ظرف یک ساعت ساختیم. (منبع: The Cradle)

 

*

 

هفته گذشته مخزنی از اسناد، حدود ۱۷.۰۰۰ سند ظاهراً هَک شده از رسانۀ ایرانی پرس تی وی، فضای مجازی را پُر کرد. میان آن‌ها اسنادی یافت شد که نام من، عکس پاسپورت و امضای من را نیز دربر داشت.

در شش روز گذشته من مورد حمله بی‌وقفه توئیتر از سوی به اصطلاح کاربران «ایرانی» قرار گرفته ام، که مرا و حرفه ژورنالیسم مرا بر مبنای تکه‌هایی اطلاعات سرهم‌بندی شده خدشه‌دار نمودند و مرا به مزدور تبلیغات دولت ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی متهم ساختند.

اساساً، این «مبارزان حقوق زنان» در رسانه‌های اجتماعی مطالب من و دنبال کنندگان من را می‌جورند، از فیلتر خود می‌گذرانند و سپس مطالب توهین‌آمیز مربوط به جنسیت مرا استفراغ می‌کنند. گویی «فاحشه» و انواع رنگارنگ هم‌معنا با این واژه، ترجیع‌بند محبوب آن‌هاست، اما بسیاری جان و امنیت مرا نیز تهدید کردند. این شیوه استفاده از سخن در زبان فارسی بسیار زننده‌تر، شرم‌آورتر و مخاطره‌آمیزتر است.

ابتدا، اجازه دهید ادعای حقوق گرفتن از پرس تی وی یا هر مؤسسه ایرانی دیگر را که به انتشار هر نوع تبلیغ در مورد ایران می‌پردازد، قاطعانه تکذیب کنم. از سال ۲۰۰۹، پس از یک دوره فعالیت در صنعت ارتباطات، که به حرفه خبرنگاری بازگشتم، مواضع خو را در باره ایران، اسرائیل، غرب آسیا و سیاست خارجی ایالات متحده در مقالات بی‌شماری، که بسیاری از آن‌ها را در آرشیو من می‌توان یافت، به وضوح بیان کرده ام. هیچ‌چیز در باره نگاه من طی ۱۳ سال مداخله تغییر نکرده است، به جز آن‌که بیش از پیش تدقیق و آگانه‌تر شده است. جنگ سوریه این‌ها را به من آموخت. میزان فریبکاری، دوز و کلک، و اعمال نفوذ خارجی که من در آن جنگ مشاهده کردم، هر گونه خودفریبی باقی‌مانده درباره انگیزه‌های غرب را که از تحصیلات در بریتانیا و آمریکا در سر داشتم، از من زدود.

اگر نگاه من با نگاه شی جین‌پینگ، ولادیمیر پوتین، یا علی خامنه‌ای انطباق پیدا می‌کند، این چیزیست که وجود دارد: نگاه شخصی مشترکی که از مشاهده سالیان دراز دورویی که دنیا را به ستوه آورده است، شکل گرفته است – هرج‌ومرج همه جا را فرا گرفته است. بسیاری از اروپایی‌ها امروز از تحریکات و تشدید درگیری با روسیه و چین به ستوه آمده اند. بسیاری قول و قرار «اورآسیا» و آرزوی قطع یوغ از «آتلانتیسیسم» را درک می‌کنند.

و آن‌ها از روس‌ها، ایرانی‌ها، یا چینی‌ها پول دریافت نمی‌کنند.

صنعت چیزهای تقلبی
همه ما با هوش مصنوعی و جعل عمیق دیجیتالی و شیوع تکنولوژی فریبنده قرن ۲۱ آشنایی داریم، اما آن‌ها را نه به عنوان تکنولوژی‌های منفی و مخرب می‌بینیم، و نه این‌که عملاً ظرفیت تأثیرشان را در زندگی واقعی مورد توجه قرار می‌دهیم.

از «ادوارد اسنودن» آموختیم که دولت‌ها قادرند در نرم‌افزارها، ایمیل‌ها، دوربین‌ها و میکروفون‌های ما نفوذ کنند. آن‌ها می‌توانند همه جا ما را تعقیب کنند، مکان‌یابی کنند، تراکنش‌های مالی ما را مشاهده کنند. هنگامی‌که در حال تماشای (فیلمی) از نت فلیکس در لپ تاپ خود هستید، مأمور آژانس امنیت ملی (ان اس آ) شما را در حال شام خوردن زیر نظر دارد.

به این چیز‌ها اشاره می‌کنم – فقط به عنوان نوک کوه یخ است – تا یادمان باشد که دیگر یک عکس ارزشی معادل هزار کلمه را ندارد، این چیزیست که پیش از این در جنگ سوریه کشف کردم. دیگر نیازی نیست تصاویر قلابی باشند، آن‌ها کافی‌ست به شیوه‌ای ارایه شوند که از سد راه رادار طبیعی مزخرفتان عبور کنند.

این‌ها چند تا از به اصطلاح اسناد هک شده علیه من در هفته گذشته است:

 

*

 

این تصویریست از من و آن‌چه امضای من به نظر می‌رسد. نگاهی گذرا به من می‌گوید که این‌ها تصاویر اسناد امضاء شده یک «حواله»، واژه عربی برای «تراکنش پول»، که عموماً برای توصیف کسانی استفاده میشود که – قانوناً – به انتقال پول خارج از سیستم بانکی معمول می‌پردازند،

از سال ۲۰۱۹ مجموع مؤسسات مالی لبنان حساب‌های همه سپرده‌گذاران را مسدود کردند تا پس از فروپاشی اقتصادی کشور از هجوم مردم به بانک‌ها جلوگیری کنند. از این گذشته، حتی انتقال الکتریکی بانکی ساده با «پول نقد» هم به کار شاقی بدل شده بود – در بعضی از این مؤسسات به طور یک‌جانبه هفته‌ها یا ماه‌ها طول می‌کشد تا پول شما را آزاد کنند.

به این خاطر، کسانی که در لبنان بودند همگی یکباره برای دریافت پولشان به حساب بانک‌های خارجی یا اعضاء خانواده مقیم خارج رجوع کردند تا از طریق حواله پول دریافت کنند. در ضمن، اغلب کشورهای تحت تحریم یا فشارهای آمریکا به ایجاد ابزارهای موازی مشابه برای فعالیت‌های مالی خود دست می‌زنند.

اگر من اسناد آ و ب را امضاء کرده بودم، کپی آن‌را برای بایگانی خودم نگه نمی‌داشتم – آن در بایگانی صراف نگهداری می‌شد.

من هیچ‌یک از این اسناد را به تنهایی نه تأیید و نه تکذیب می‌کنم، اما از زمان فروپاشی سیستم بانکی لبنان در سال‌های اخیر مانند دیگر افراد محلی به دفعات این کار را انجام داده ام.

نمی‌دانم چگونه و چرا سر و کلۀ این اسناد در ماجرای به اصطلاح هک شدن پرس تی وی پیدا شده است. من در این مورد مشاوره حقوقی گرفته ام، لذا نمی‌توانم خیلی گمانه‌زنی کنم.

با این وجود، وقتی مخزن اسناد را بررسی می‌کردم به دو چیزی که توجه مرا جلب کرد، اشاره می‌کنم. از میان هزاران ورودی که تاریخشان ۱۴ اکتبر ۲۰۲۲ است – ظاهراً تاریخ مربوط به عملیات هک – ۲۰، ۳۰ سند، از جمله این دو اسکن که تراکنش بالا را نشان می‌دهد، مربوط به ۱۸ اکتبر، است. آیا ممکن است آن‌ها دیرتر اقدام به الحاقشان به انبوه اسناد کرده باشند؟

دوم، «حواله»ای که شماره ۲ نام‌گذاری شده است – در سال ۲۰۲۱ امضاء شده است – ظاهراً یک معامله سوری، واقع در سوریه است، که من از سال ۲۰۱۹ به آنجا سفر نکرده ام. در یک جست‌وجوی آنلاین متوجه شدم صرافی الفادل به طور مشخص فقط برای پرداخت هزینه‌های گروه مقاومت حزب‌الله در سوریه برپا شده است. آیا همه این‌ها کوششی برای نسبت دادن تلویحی من به آن‌هاست؟ حالا من مأمور حزب‌الله – اسد – جمهوری اسلامی ایران – پوتین – چین هستم؟ پناه بر خدا.

صبر کنید، باز ادامه دارد
متوجه شدم چند سند دیگر وجود دارد که نام من در آن ذکر شده است – آن‌ها در زیر ارایه شده اند. هیچ‌یک نه تاریخ دارند نه لوگوی سربرگ – هرچند آن‌ها به راحتی می‌توانستند از سوی هر کسی با یک کامپیوتر شخصی آنجا الحاق بشوند. نام من نیز نادرست نوشته شده است. توجه کنید:

‫—————‬
اسناد به فارسی

این قسمت مضحک داستان است. این سه سند روی هم ادعا می‌کنند که من ۱۲۱ «تحقیق/مقالات تحلیلی،» و ۲ مصاحبه برای پرس تی وی انجام داده ام.

در دو سال گذشته، جمعاً من ۴ مقاله نوشته ام و ۳ مصاحبه با یک آمریکایی، یک فلسطینی، و یک لبنانی انجام داده و منتشر کرده ام. در گوگل جست‌وجو کنید. من نویسنده پُر کاری نیستم. هرگز پُر کار نبوده ام و از موقعی که دیگر جنگ سوریه را پوشش ندادم به طور قابل توجهی فعالیتم کاهش یافت و به کار اصلی خودم، ویراستاری، پرداختم.

شگفت‌آور است، طی ۱۳ سالی که شروع به نوشتن کردم – برای ده‌ها شبکه رسانه‌ای – هرگز یک مقاله هم برای پرس تی وی ننوشتم.

در واقع آنچه مستمسک این ماجرا شد، این اظهار نظر پرس تی وی در واکنش به اسناد هک شده بود:
«در یک اقدام خبیثانه که به روشنی نقض حقوق فردی کارکنان پرس تی وی و افراد مرتبط با آن نظیر کارشناسان رسانه و متخصصان است، یک گروه هکری کوشید تا حساب‌های برخی کاربران در سرویس ایمیل این شبکه را هک کند و اسناد شخصی مردم، لیست حقوق و دیگر اسناد معمولی اداری را منتشر سازد، و این شبکه مطلقاً حق دارد از طریق مراجع قانونی موضوع را پیگیری نماید.
باید یادآور شد که این افراد (هکرها)، از میان اسناد اداری به دست آمده، به ساختن اسناد قلابی مانند قبض و رسیدهای مالی دست زده اند، تا فضایی مسموم از این شبکه و کارکنانش که هدفشان چیزی جز روشنگری و فعالیت حرفه‌ای نیست، به وجود آورند. کار آن‌ها ژورنالیسم نیست، از این‌رو پرس تی وی اصالت این اسناد یا ظاهراً اسنادی را که در آینده منتشر خواهد شد، تکذیب می‌کند.» (تاکید از نویسنده)

بی اعتبار کردن روایت مخالف
کارزار گسترده رسانه‌های اجتماعی در پی هک کردن پرس تی وی در ۲۰ اکتبر در توئیتر با این توئیت آغاز شد:
به عکس من و وزیر خارجه سابق ایران، جواد ظریف را که پهلوی اسناد قرار داده اند، توجه کنید. به این می‌گویند به کارگیری مدیریت ادراک، من با یک مقام رسمی ایران هستم، بنابراین هرچه به دنبال آن می‌آید باید حقیقت داشته باشد.

 

*

 

با این تفاوت که من خودم اولین بار در سال ۲۰۱۵ این عکس در کنار ظریف را توئیت کردم، وقتی چهار خبرنگار ـ یک برزیلی، لبنانی، آمریکایی و من – مشترکاً امتیاز اولین مصاحبه رسانه‌ای با وی در آخرین مراحل مذاکرات برجام در وین در ماه ژوئیه را داشتیم.

این تنها زمانی بود که من دکتر ظریف را شخصاً ملاقات کردم. ارتش توئیتری ضد ایران تنها آن‌را بریده و عکس را نگه داشته – انگار که آن عکس بخشی از اسناد هک شده است.

این کاربر خاص توئیتر، سال‌ها مرا به خاطر نقطه نظرات جهانی ام تعقیب کرده است. اغلب این به اصطلاح حساب‌های کاربری رسانه‌های اجتماعی «ایرانی» به هیچ‌وجه تحمل نظرات دیگران را ندارند، درست در تضاد با «آزادی» مورد حمایت‌شان. این هم از بابک تقوائی سه سال پیش هرچه دلش می‌خواهد درباره من تلقین می‌کند – که بعضی از آن‌ها می‌توانست به شخص من آسیب برساند، از جمله به دستگیری و زندانی شدن من بیانجامد.

 

*

 

برگردان توئیت بابک تقوائی:
شب گذشته ۳ گیگابابت اطلاعات از ایمیل‌های هک شدۀ پرس تی وی، کانال تبلیغاتی رژیم ایران، به دستم رسید. شما می‌توانید اسنادی را بیابید که نشان می‌دهد تبلیغ کنندگان رژیم از جمله شارمین نروانی چقدر از رژیم ایران حقوق می‌گیرند. او در سال ۲۰۲۱ پنجاه هزار دلار دریافت کرده است!
ـــــــــــ
پاسخ به توئیت بابک تقوائی
شارمین نروانی ۱۲ ماه مه ۲۰۱۹
پس آن‌را منتشر کنید. بفرمایید «من چگونه ویزا می‌گیرم.» هر چیزی که تا کنون بیان کرده اید به گونه قابل اثباتی نادرست است.  اعتبار شما در خطر است. شما آنقدر ابله هستید که درک نمی‌کنید مردم ممکن است جهان‌بینی مشترک داشته باشند ولی به هیچ‌وجه آلوده نشوند.
ـــــــ
پاسخ بابک تقوائی به ش. نروانی:
نمی‌توانم چیزی درباره شما منتشر کنم. اما شما برای بسیاری از سرویس‌های اطلاعاتی جهان به عنوان سخنگوی سازمان تروریستی حزب‌الله شناخته شده هستید. اگر فکر می‌کنید می‌توانید از سوی دوستان غربی‌تان که به آن‌ها درباره ایران اطلاعات می‌دهید محافظت شوید، اشتباه می‌کنید! آن‌ها تا ابد از شما حمایت نمی‌کنند!
ــــــــــــــ
از آن پس، من حساب وی را مسدود کردم. همان‌طور که پروفایل وی نشان می‌دهد، او برای نشریات دفاعی کشورهای عضو ناتو و برای رسانه‌های اسرائیل قلم می‌زند. تقوائی به توئیت کردن اطلاعات نظامی که خیلی قابل دسترس نیستند گرایش دارد، از این‌رو می‌شود امکان ارتباط وی با منابع اطلاعاتی را حدس زد. لاف زدن‌های او در مورد دریافت آسان اطلاعات درباره من نیز انسان را به همین نتیجه می‌رساند.

نخستین حساب کاربری تأیید شده ای که متوجه شدم اسناد مربوط به من را توئیت کرد، خبرنگار اسرائیلی، امیلی شریدر، بود که یکی از حامیان تغییر رژیم در ایران است.

طبق نظر مارک اوئن جونز، ژورنالیست و محققی که مرتباً در مورد تأثیرات کارزارهای رسانه‌های اجتماعی می‌نویسد – که اغلب از سوی دولت‌ها اداره یا حمایت مالی می‌شوند – شریدر نقش محوری در حمله گسترده رسانه‌های اجتماعی علیه شورای ملی ایرانی-آمریکایی (نایاک) داشت. نایاک گروهی‌ست در واشینگتن که خواهان تحقق عادی‌سازی روابط ایران و آمریکاست.

جونز در توئیت ۱۶ اکتبر مطلب زیر را فاش می‌کند:
•    «پس از تظاهرات مرتبط به مهسا امینی شورای نایاک مورد تهدیدهای توئیتری مجدد (بیش از صد هزار توئیت/نقل از آر تی) قرار گرفت. به نظر می‌رسد مؤثرترین جریان در این حمله خبرنگار اورشلیم پست و کارشناس بازاریابی دیجیتال (کارزارهای سیاسی) امیلی شریدر است.»
•    نقطه نظرات من و نایاک درباره ایران، اگرچه ممکن است در موارد کمی مشترک باشد، با هم تفاوت فاحش دارد. فرد دیگری که هدف حملات رسانه‌های اجتماعی در این ماه قرار گرفته است روزنامه‌نگار ایرانی-آمریکایی، نگار مرتضوی است، کسی که با نگاه بی‌طرفانه‌تری شبکه‌های رسانه‌ای جریان اصلی دولت ایران را نقد می‌کند. به همین دلیل مورد آزار قرار گرفته و تهدید به مرگ شده است و ارتش سایبری ضد ایرانی وی را در همه محافل بی‌رحمانه مورد حمله قرار می‌دهد.
•    تعداد بی‌شمار دیگری هم هستند – در کمال تعجب، عمدتاً زن – از جمله می‌توان از خبرنگار فرناز فصیحی نام برد. در سال ۲۰۲۱ یونسکو گزارشی درباره افزایش ناگهانی خشونت جهانی علیه زنان ژورنالیست در فضای مجازی منتشر کرد:
•    هدف خشونت علیه زنان ژورنالیست در فضای مجازی «تحقیر، اهانت، و خوار کردن آنان؛ ایجاد وحشت، واداشتن آنان به سکوت و عقب‌نشینی؛ بی‌اعتبار کردن حرفه آنان، از میان بردن مسؤولیت خبرنگاری و اعتماد به فاکت‌ها؛ و دلسرد و مأیوس کردن آنان در مشارکت فعال در بحث‌های همگانی (همراه با منابع، همکاران و مخاطبین) آنان است.»
•    اغلب ما خبرنگاران و تحلیل‌گرانی مستقل هستیم، هر کدام از ما ریزه‌کاری‌ها و دیدگاه‌های خودمان را در باره ایران و در گستره منطقه ارایه می‌دهیم. ما می‌توانیم به نظرات یکدیگر، هر قدر متفاوت، احترام بگذاریم. و باید این‌گونه باشد. اما ارتش‌های سایبری چنین چیزی را برنمی‌تابند. ما باید به هر قیمتی بی‌اعتبار شویم.
•    به نظر من علت همه حملات اطلاعات نادرست و تقلب‌ها اینست که نومحافظه‌کاران و اسرائیلی‌ها در نهایتِ وحشت از بقاء ایران در رویارویی قدرت در جهان میان شرق و غرب به سر می‌برند. آن‌ها معامله برجام را دو بار تخریب کرده اند و تحمل کوچک‌ترین مانع در این ماجرا را ندارند، چرا که دنبال نهایت آشوب و دگرگونی در ایران هستند.

خبرنگاری خطرناک
•    در تابستان گذشته، من اولین هشدار گوگل را دریافت کردم بر این مبنی که هکرهای مورد حمایت دولت دارند به پاسپورت من دسترسی پیدا می‌کنند.
•    حرفه خبرنگاری به حرفه‌ای خطرناک تبدیل شده است. ویراستار عربی ما، رادوان مرتضا، در یک جلسه دادگاه نظامی غیر عادی لبنان «به جرم اهانت به دستگاه ارتش» به یک سال و یک ماه زندان محکوم شد. یکی از یاران نویسنده ما در ترکیه، سردبیر سابق جمهوریت و گرداننده برنامه رادیویی، جیدا کاران، حرفه خبرنگاری را برای اجتناب از زندانی شدن کنار گذاشت.
•    یکی دیگر از مخبران همیشگی ما، هِدویگ کوئیپر، اهل بلژیک که اغلب در مورد مسایل جنجالی کُردستان در عراق، و سوریه می‌نویسد دو ماه است که ناپدید شده است، و ما عمیقاً نگران سلامت وی هستیم.
•    موارد بسیاری از این دست وجود دارد. خبرنگاران بیش از هر زمانی در میدان گزارشگری کشته می‌شوند، و معروف‌ترین آن‌ها در جهان، ژولیان آسانژ، در زندانی با بیش‌ترین مراقبت امنیتی انگلستان، به خاطر گزارش فعالیت‌های پنهان دولت‌های غربی و جنایات جنگی آن‌ها، در حبس به سر می‌برد. مقامات رسمی ایالات متحده حتی علناً قتل وی را تشویق می‌کنند.
•    من برای هیچ دولت یا آژانس امنیتی کار نمی‌کنم. من از آن دست خبرنگاران اندکی هستم که هرگز چنین پیشنهای به من نشده است.
•    سه سال پیش در آغاز همه‌گیری کرونا، در سفر به ایران هنگام ورود به فرودگاه از من خواستند در یک مصاحبه امنیتی حاضر شوم. بله در ایران. پیش از این، هرگز چنین اتفاقی در هیچ یک از سفرهایم در هیچ کجا اتفاق نیافتاده بود. در برگشت به لبنان با نگرانی از یکی از مأمورین قدیمی امنیتی مورد اعتمادم در باره چرایی یک‌چنین بازجویی سؤال کردم. پاسخ وی:
•    «صادقانه بگویم، من شما را هفت سالی هست که می‌شناسم، شما برای کارتان به کشورهایی مثل سوریه، عراق، لبنان و ایران سفر می‌کنید – من شخصاً نمی‌دانم چرا تا به حال چنین اتفاقی نیافتاده است. اگر من امن العام  (آژانس امنیت عمومی لبنان) را اداره می‌کردم، خودم هم از شما سؤال-جواب می‌کردم.»
•    این چیزیست که ژورنالیست‌ها این روزها باید با آن کنار بیایند. من عشق، علاقه و اعتقاد راسخ فراوانی به کارم دارم. تهدیدات، عزم مرا دوچندان می‌کند، چنان‌که بسیاری شاهد نُه سال پوشش خبری من در سوریه بودند. اگر شما ۱۰ میلیون دلار به من می‌دادید تا خلاف اعتقاداتم بنویسم، چنین کاری انجام نمی‌دادم. گرچه وقتی دوباره فکر می‌کنم، ممکن بود دست به این کار بزنم، در این صورت شما را در شرمساری عمومی که کاملاً شایسته آن هستید از میدان به در می‌کردم.
•    این نشریه بر مبنای مالکیت یا نفوذ از کسی کمک مالی نمی‌پذیرد. به این معنا که شما می‌توانید به ما چکی به مبلغ قابل توجهی بدهید، اما مالک هیچ سهمی در این مؤسسه نیستید، و ما متقابلاً می‌توانیم در هر زمانی از یکدیگر جدا شویم. این بخشی از مأموریت ما برای ایجاد رسانه‌ای بهتر و مسؤول است.
•    اگر پرس تی وی یا روسیه امروز یا تله‌سور – شبکه‌های رسانه‌ای که از سوی مخالفان غربی تحقیر می‌شوند – به ما پیشنهاد کنند که بدون هیچ‌گونه رشته اتصال یا توقعی به ما کمک مالی کنند، بی‌درنگ می‌پذیرم و به نوشتن همچنان ادامه می‌دهم، چنان‌که غرب آسیا، و اورآسیا را در ابعاد جالب توجه‌تر از آن‌چه در رسانه‌های کورپوراسیون‌ها ارایه می‌شوند، پوشش می‌دهیم. ممکن است عملاً همین کار را انجام دهم.

 

——————————————-

شارمین نروانی، نویسنده و تحلیلگر مسایل ژئوپولیتیک غرب آسیا، و ستون‌نویس مجله خبری کرِیدل است. مقالات وی در رسانه‌های  خبری وسیعی از جمله امریکن کانسرواتیو، راشیا تودی، نیویورک تایمز، یو اس اِی تو دِی، گاردین، الاخبار انگلیسی، السفیر،  هافینگتن پست، بریکس پست، سالن.کام، الجزیره و غیره منتشر شده است. در بسیاری از منابع انتشاراتی از وی به خاطر پوشش‌های  تحقیقی و پیشگامانه‌اش در جنگ سوریه نام برده شده است.