بعد از فتح خرمشهر امام خمینی(ره) با این عبارت که «خرمشهر را خدا آزاد کرد» آن را نتیجه نصرت الهی دانستند؛ نصرتی که نتیجه هوشیاری و ساعتها طرح و برنامه مبتنیبر شناخت کامل از دشمن و اهدافش، شناخت دقیق از ظرفیت خودی و استفاده حداکثری و درست از عِده و عُده و طراحی عملیات با نقشهراه معلوم براساس روشهای تاکتیکی و تکنیکی کارآمد و از همه مهمتر مشخص بودن نقش هریک از نیروها بود که نهایتا طی اقداماتی بهنگام منجر به آزادسازی ناباورانه خرمشهر و چیرگی بر دشمن شد.
رهبر انقلاب نیز هفتسال پیش در سالگرد روز آزادسازی خرمشهر به این مهم اشاره کردند که خرمشهرهایی پیش روی کشور خواهد بود که ویرانی جنگ را بههمراه نداشته اما از جنگهای نظامی تاثیرات سختتر و ویرانگرتری خواهند داشت.
در این روزها اگر در صفبندی و آرایش معارضان تأمل کنیم، شواهدی را خواهیم یافت که مشابهتهای بسیاری با زمان اشغال خرمشهر دارند؛ خرمشهری که امروز لازم است دوباره آزادش کنیم.
هرچند در ناآرامیهای روزهای اخیر غالب توجهات معطوف به پیدا کردن سرنخها از سازماندهیهای خارجی و خرابکاریهای نیروهای معاندان در کشور است، اما نباید از افرادی که در این تظاهرات حضور پیدا کردهاند، غفلت کرد. افرادی که مردم حالا آنها را تحتعنوان فریبخوردگان یاد میکنند؛ فریبخوردگانی که هرچند حمایت مالی و خطگیری مستقیم از منابع خارجی نداشته باشند اما بهواسطه یک جریان تبلیغاتی درخصوص ارزشهایشان با آن همراه میشوند.
بهگواه مشاهدات میدانی و گزارشهای رسانهها درباره اعتراضات روزهای گذشته ردپای قشر جوان بیش از پیش مشهود بود؛ قشری که در بازه سنی ۱۸ الی ۲۵ سال که تقیدات خاصی نداشته و برای خود هیچ آینده درخشانی را نمیتواند متصور باشد.
با نگاهی به خروجی رسانههای معاند نیز میتوان شاهد بود که این طبقه خاص بهخودیخود یکی از اهداف اثرگذاریهای خارجی در ناآرامیهای اخیر بوده است. استفاده از کلیدواژه «دهه هشتادیها» درکنار کلیدواژه اصلی «اعتراضات سراسری» که خود بهنوعی خبر از یک طرحریزی رسانهای را میدهد.
توجه این رسانهها به این نسل البته حاصل یک هدفگذاری کوتاه یا میانمدت نبوده و درواقع حاصل یک فرآیند چندینساله است که در غفلت بخشی از سیاستگذاران کشور نسبت به این نسل، ازسوی عوامل خارجی برای آن برنامهریزی شده است.
ویژگیهای اشارهشده این طبقه حاضر و نقشآفرین در این ناآرامیها مشابه ویژگیهایی است که در ادبیات جامعهشناسی برای NEETها یاد میشود و متشکل از افراد جوانی است که نه درحال تحصیل، نه مهارتآموزی و نه مشغول به فعالیت حرفهای اقتصادی هستند که در معرض بالاترین حد از تنشهای عصبی و روانی قرار دارند. براساس گزارش مرکز آمار یکسوم جوانان کشور در بازه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال، در این گروه طبقهبندی میشوند.
این حضور فعال و البته نگاه دشمن به این طبقه درواقع زنگ هشداری است برای مسئولان درخصوص نسلی که کمبیراه نیست اگر آن را نسل فراموششدهای بدانیم که هیچ گونه برنامهریزی برای آنها جهت نقشآفرینی فعال و مفید در ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور صورت نگرفته است. نباید فراموش کرد این طبقه سنی که بهتازگی شاهد ظهور آنها در اعتراضات خیابانی هستیم، افرادی هستند که هنوز زندگی مستقل را شروع نکردهاند و در معرض فشارها و سختیهای معیشتی، آن هم در این شرایط دشوار اقتصادی قرار نگرفتهاند.
در سایه غفلت از این نسل در سالهای گذشته که هیچ برنامه مشخص و کارآمدی برای حرفهآموزی، ایجاد اشتغال و سرگرمیهایی که بتواند انرژی جوانی را در آنها تخلیه کند، ارائه نشده است و از همه مهمتر عدم وجود هیچگونه تلاش برای ایجاد باب دیالوگ با آنها اکنون بخشی از این بدنه جوان کشور برای خود ارزشهایی را پیدا کردهاند که برای نسلهای دیگر شاید کاملا غیرقابل درک و غریبه باشد.
در این اثنا جریان خارجی متمرکز بر این نسل توانسته است با برنامههای متنوع فرهنگی در قالب سرگرمی آنها را برای کنشگری حتی مخربانه در جامعه آموزش دهد و با ترویج ارزشهای بدون قاعده در راستای فاصلهگذاری بین حاکمیت و یک بدنه اجتماعی تلاش کند.
زنگهای خطر در عرصه اقتصاد، آموزش و فرهنگ که پیشتر جامعه نخبگانی کشور نسبت به آنها هشدارهای جدی داده بود، همگی تبدیل به محلهایی شدهاند برای برنامهریزیها و طرحریزیهای دشمن. عدم توجه به زیرساختهای اقتصاد کشور که در قالب توسعه نهادهای نامولد اقتصادی و عدم توجه به سرمایهگذاری در بخش تولید، توسعه یافتن آموزش طبقاتی و خصوصیسازی نظام آموزشی ازجمله مواردی است که منجر به تشدید مشکلات معیشتی و اختلاف طبقاتی میشوند که نتیجهای جز فعال شدن گسلهای اجتماعی را درپی ندارد؛ گسلهایی که محرک ناامیدی در جامعه بوده و درنتیجه یک نسل سرخورده و غریبه با اصول معنوی را بهجای خواهد گذاشت. جایی که دشمن میتواند روی آن سرمایهگذاری کند و خود را بهعنوان آینده روشن این نسل نمایش دهد.
با این نگاه که اکنون کشور در مواجهه با یک خرمشهر دیگر مقابل دشمن قراردارد، نیاز است تا همانند آن ارادهای که در سالهای اول جنگ تحمیلی شاهد بودیم بار دیگر سیاستگذاران کشور با اتکا بر جامعه نخبگانی خود بهدنبال شناخت دقیق صحنه وضعیت، شناخت ضعف در حکمرانی در این خصوص و قبول اشتباه، شناخت عمق نفوذ دشمن و روششناسی آن باشد تا با درکی جدید از حوزههایی که غفلتش سبب سرمایهگذاری معارضان شده است، بتواند برنامهریزی دقیقی برای بیرون راندن دشمن و تحکیم ارزشهای خود کند. تجربه تاریخی انقلاب اسلامی ثابت کرده است هرجا که موفق شدیم تا بهترین عملکرد خود را بهنمایش بگذاریم، هیچیک از برنامههای دشمن نتیجهبخش نبوده و هرگونه توان کنشگری از آنها سلب شده و این همان نصرت الهی است.