بی بی

درس‌هایی از سوریه و لبنان: مقاومت تنها ضامن استقلال!

 

 

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: محمد حسن سویدان
برگرفته از: کریدل
مترجم: م. قربانی
۱۲ دسامبر ۲۰۲۴

 

اقدامات اسرائیل در پی فروپاشی سوریه، برنامه حساب شده صهیونیستی برای توسعه و تسلط بر منطقه را آشکار کرد. بدون مقاومت در برابر تجاوزات کنترل نشدۀ تل آویو، حاکمیت هر یک از کشورهای غرب آسیا در معرض تهدید اشغال اقتصادی، نظامی و سیاسی قرار خواهد گرفت.

 

*****

 

پس از تهدیدهای پنهانی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل مبنی بر این‌که بشار اسد، رییس‌جمهور سرنگون شدۀ سوریه، «با آتش بازی می‌کند» و استفاده از فرصتی که با فروپاشی ناگهانی کشور سوریه فراهم شده بود، ارتش اشغالگر برای اولین بار در ۵۰ سال گذشته، به خاک سوریه تجاوز کرد.

بهانه ایجاد «منطقه حایل» تلاشی روشن برای پنهان کردن برنامه تاریخی منطقه‌ای اسرائیل بود: تضعیف و تکه تکه شدن کشورهای عربی برای تسهیل سلطه منطقه‌ای تل آویو.

اسرائیل با بهره‌برداری از خلاء قدرت ناشی از سقوط دمشق، صدها حمله هوایی را برای فلج کردن توانایی‌های نظامی تضعیف شدۀ سوریه انجام داد و به عنوان بزرگ‌ترین حمله هوایی در تاریخ خود، به خود بالید. نیروهای زمینی و خودروهای زرهی آن اکنون تنها چند کیلومتر با پایتخت سوریه فاصله دارند و به معنای واقعی کلمه از مناطق مرزی، بدون هیج چالشی از جانب نیروهای مخالف، عبور کرده اند.

برای بسیاری از ناظران در همسایگی لبنان – و شاید عراق و سایر کشورهای منطقه – پیشروی اسرائیل به یک پرسش مهم پاسخ داد: اگر آن‌ها اراده و یا ظرفیت دفاع از خود را کنار بگذارند، آیا این سرنوشت لبنان نیز خواهد بود؟

میراث توسعه‌طلبی
مفهوم «اسرائیل بزرگ» در ایدئولوژی صهیونیستی عمیقاً ریشه دارد. از تئودور هرتزل، پدر صهیونیسم مدرن، تا چهره‌های تجدیدنظرطلب مانند زیِف جابوتینسکی و حتی اولین نخست‌وزیر اسرائیل، دیوید بن گوریون، جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه موضوعی ثابت بوده است.

طرح اودِد ینون، استراتژی برای اسرائیل در دهه هشتاد، این دیدگاه را بیش‌تر تقویت کرد. این طرح اولین بار در مجله کیوونیم (جهت‌ها) وابسته به سازمان جهانی صهیونیستی در فوریه ۱۹۸۲ منتشر شد، که بر اساس دیدگاه هرتزل و بنیان‌گذاران دولت اسرائیل در اواخر دهه ۱۹۴۰، از جمله یاکوب فیشمن لهستانی‌الاصل، رهبر صهیونیستی آمریکا، قرار داشت.

عراق قرار است به کشورهای کردی، سنی و شیعه تقسیم شود، لبنان تکه تکه و سوریه نابود شود. این یک تئوری نیست، بلکه نقشه راه رژیم صهیونیستی برای سلطه است و تجاوزات رژیم اشغالگر به سوریه اجرای مستقیم این اهداف شوم است.

از شمال آفریقا تا شام تا شبه‌جزیرۀ عربستان، ینون از استراتژی تجزیه و تضعیف مزمن کشورهای عربی به منظور تضمین امنیت درازمدت اسرائیل حمایت کرد:
«سیاست اسرائیل، چه در جنگ و چه در صلح، باید معطوف به انحلال اردن تحت رژیم کنونی و انتقال قدرت به اکثریت فلسطینی باشد… انحلال سوریه و عراق بعداً به مناطق منحصر به فرد قومی یا مذهبی مانند لبنان، هدف اصلی اسرائیل در جبهه شرقی است … عراق که از یک سو سرشار از نفت و از سوی دیگر در داخل کشور از هم‌گسیخته است، نامزدی تضمین شده برای اهداف اسرائیل است. انحلال آن حتی برای ما مهم‌تر از سوریه است… کل شبه‌جزیره عربی به دلیل فشارهای داخلی و خارجی نامزد طبیعی تجزیه است و این موضوع به ویژه در عربستان سعودی اجتناب‌ناپذیر است… مصر به کانون‌های قدرت بسیاری تقسیم و تجزیه شده است. اگر اقتدار مصر از هم بپاشد، کشورهایی مانند لیبی، سودان یا حتی کشورهای دورتر به شکل کنونی خود به حیات خود ادامه نخواهند داد و به سقوط و انحلال مصر خواهند پیوست.»

این حرکت مخرب و توسعه‌طلبانه به شخصیت‌های تاریخی اسرائیل محدود نمی‌شود. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی کنونی اسرائیل، آشکارا تمایل خود را برای کنترل قلمرو اسرائیل تا دمشق و از جمله اردن اعلام کرده است. او در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۶ می‌گوید: «بزرگان مذهبی ما می‌گفتند که آینده اورشلیم تا دمشق گسترش خواهد یافت.»

اخیراً پس از سقوط دمشق، اسمونریچ تأکید کرد: «زمان کنترل غزه و سلب اقتدار غیرنظامی حماس و قطع خطوط حیاتی آن»، و آغاز یک حمله تمام عیار در کرانه باختری اشغالی فرا رسیده است.

چنین اظهاراتی، به دور از رویدادهای مجزا، بازتاب دهندۀ یک اصل مرکزی صهیونیستی است که با شدت فزاینده در زمان درگیری دوباره بروز می‌کند.

جنگ جاری در غزه نمونه آن است. نزدیک به ده ماه پس از جنگ، نتانیاهو درباره سرزمین فلسطین اشغالی گفت: «این سرزمین بخشی از سرزمین ماست. ما قصد داریم در آنجا بمانیم.» نمایش نقشه «اسرائیل بزرگ» از سوی اسموتریچ که تمام فلسطین و اردن تاریخی را دربر می‌گیرد، در سفر سال ۲۰۲۳ به پاریس، این جاه‌طلبی‌ها را بیش‌تر آشکار می‌کند.

از نگاه تاریخی، این توهمات توسعه‌طلبانه راست افراطی ریشه در باورهای مذهبی دارد. بذر این باورها از زمان پیدایش آن در بیش از ۱۲۰ سال پیش، از سوی رهبران جنبش صهیونیستی کاشته و پرورده شده است.

تجزیه غرب آسیا
رؤیاهای توسعه‌طلبانه آن‌ها صرفاً ایدئولوژیک نیست. طرح ینون یک راهبرد برای تجزیه کشورهای عربی به کشورهای ضعیف و فرقه‌ای را که هر کدام برای بقای خود به اسرائیل وابسته هستند، ترسیم می‌کند. عراق قرار است به کشورهای کردی، سنی و شیعه تقسیم شود، لبنان تکه تکه و سوریه نابود شود. این یک تئوری نیست، بلکه نقشه راه رژیم صهیونیستی برای سلطه است و تجاوزات رژیم اشغالگر به سوریه اجرای مستقیم این اهداف شوم است.

اقدامات اسرائیل در سوریه طمع سیری‌ناپذیر دولت اشغالگر را آشکار می‌کند. بدون جنبش‌های مقاومت در لبنان در همسایگی، تانک‌های اسرائیلی بدون شک به عمق خاک لبنان می‌رفتند و سرزمین‌هایی فراتر از جنوب لیتانی را تصرف می‌کردند.

شواهد روشن است. از زمان اجرای آتش‌بس در ۲۷ نوامبر، ارتش اشغالگر اسرائیل ۱۹۵ بار حاکمیت لبنان را نقض کرده است. این تجاوزات شامل حملات هوایی، هجوم هواپیماهای بدون سرنشین، بمباران توپخانه، و تخریب خانه‌ها می‌شود – اقدامات تروریستی با هدف به زانو درآوردن لبنان صورت می‌گیرد.

دولت و نیروهای مسلح لبنان که به دلیل ظرفیت محدود و غفلت بین‌المللی در بند قرار گرفته اند، نتوانسته اند این تجاوز را متوقف کنند. سازوکارهای بین‌المللی مانند کمیته ۵ نفره – متشکل از ایالات متحده، فرانسه، لبنان اسرائیل و یونیفل – چیزی بیش از یک نمایش دیپلماتیک نیستند.

مقاومت: سد در برابر اشغال
یک روز پس از نشست کمیته در ۹ دسامبر، ارتش اسرائیل ۱۲ مورد از توافق آتش‌بس را نقض کرد.

آن‌ها ملافات می‌کنند، صحبت می‌کنند ولی کاری نمی‌کنند. در حالی‌که این احزاب مردد هستند، تل آویو چنگال خود را محکم می‌کند و بارها و بارها ثابت می‌کند که تنها زبانی که می‌فهمد، زبان زور است. به همین دلیل است که مقاومت لبنان تنها محافظ واقعی ملی در برابر تجاوزات اسرائیل است.

درس روشن است، تنها از راه مقاومت می‌توان از استقلال دفاع کرد. مقاومت فقط یک سپر دفاعی نیست، بلکه تنها راه بقاء در برابر موجودی است که با نابودی و اشغال رشد می‌کند.

جنوبی‌ها در لبنان با این حقیقت از نزدیک آشنا هستند: بدون مقاومت طمع اسرائیل حد و مرزی نمی‌شناسد. هر تهاجم و هر تجاوز، یادآور یک چیز است و آن این‌که مقاومت فقط یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است.

تجاوز بی‌امان دولت اشغالگر واقعیتی سخت را عیان می‌کند. در جهانی تحت حاکمیت قدرت، ضعف استثمار را به دنبال دارد. واقع‌گرایان در روابط بین‌الملل استدلال می‌کنند که قدرت تنها واحد پولی است که اهمیت دارد و تجربه لبنان نیز این دیدگاه را تأیید می‌کند.

جنبش‌های مقاومت نشان داده اند که توازن قوا تنها راه مهار اشتها و جاه‌طلبی‌های تل آویو است. توسعه‌طلبی اسرائیل به سوریه یا فلسطین ختم نخواهد شد. این کشور به هر ملت آسیب‌پذیری در منطقه نگاه می‌کند و در تلاش برای تفرقه و تسلط بر آن‌هاست.

درس روشن است، تنها از راه مقاومت می‌توان از استقلال دفاع کرد. مقاومت فقط یک سپر دفاعی نیست، بلکه تنها راه بقاء در برابر موجودی است که با نابودی و اشغال رشد می‌کند.