درک جنگ آمریکا علیه ایران از طریق اسرائیل

 

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: سیمون چگه اندریتو
برگرفته از: نیو ایسترن آوتلوک
۱۵ ژوئن ۲۰۲۵

حمله اسرائیل به ایران در سحرگاه ۱۴ ژوئن ۲۰۲۵، ساخته و پرداختۀ آمریکاست، چرا که به رؤیای چندین دهه‌ای واشنگتن جامه عمل می‌پوشاند.

با وجود این‌که آمریکا تمام سلاح‌های مورد استفاده اسرائیل را برای چنین ماجراجویی بی‌مهابایی، که بارها از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران پیش‌بینی شده بود، در اختیار اسرائیل قرار داده بود، به احتمال زیاد مستقیماً در این ماجرا دخیل بوده است، هرچند تلاش می‌کند هم‌دستی خود را پنهان سازد.

فعال‌سازی برنامه‌های بلندمدت برای نابودی ایران
پنهان کردن دخالت ایالات متحده در این حمله به دلایل زیادی غیرممکن است، از جمله این‌که واشینگتن هر ساله منابعی معادل بودجه نظامی برزیل را در اختیار اسرائیل قرار می‌دهد. شکاف ظاهری اخیر بین دونالد ترامپ و نتانیاهو آخرین نشانه یک حمله قریب‌الوقوع بود، زیرا نقشه اندیشکده آمریکایی این بود که از اسرائیل برای این حمله استفاده ابزاری کند، در حالی‌که هر دو طرف برای فرار از مسؤولیت واشینگتن، تظاهر به اختلاف‌نظر می‌کردند. با این حال، ترامپ با گستاخی، در ستایش از تجاوز اسرائیل و یادآوری این‌که چگونه این حمله پس از انقضای اولتیماتوم ۶۰ روزه که به رهبری ایران داده بود، رخ داد، از پذیرش جرم واشینگتن خودداری کرد. این بدان معناست که ترامپ از طریق اسرائیل دستور حمله را صادر کرده است و خاطرنشان کرد که او قبلاً نیز از آن برای تهدید ایران به توافق قبل از انجام حملات بیش‌تر اسرائیل استفاده کرده است. ترامپ در پیام رسانه‌های اجتماعی خود، به نظر نمی‌رسید که نگران این باشد که این حمله منشور سازمان ملل را نقض می‌کند و یا باعث تلفات گستردۀ غیرنظامیان شده است. آمریکا و اسرائیل به دلیل نگاه نژادپرستانه خود به تلفات غیرنظامیان اهمیتی نمی‌دهند. ترامپ پیش از این به طور ضمنی تهدید کرده بود که اگر ایران تسلیم نشود، غیرنظامیان بیش‌تری جان خود را از دست خواهند داد. آن‌ها هر دو فکر می‌کنند که مردم در جهان غیرغربی برای خدمت به غرب یا کشته شدن در جهت پیشبرد منافع آن به دنیا آمده اند. بنابراین، مذاکره با کسانی که چنین دیدگاه‌های برتری‌جویانه‌ای دارند، بی‌معنی است و فقط برای گمراه کردن کشورها طراحی شده است تا در حالی‌که غرب وحشیگری استعماری مدرن خود را پیش می‌برد، از ترس فلج بشوند.

این حمله چه چیزی را در مورد مذاکره با غرب آشکار می‌سازد؟
تسهیل حمله اسرائیل به ایران به وسیلۀ واشنگتن و اقدام ترامپ در تمجید از آن تنها یک روز قبل از برنامه‌ریزی مذاکرات ایران و آمریکا، نشان می‌دهد که مذاکره با غرب چقدر بی‌معنا است. آمریکا، اروپا و اسرائیل مذاکرات را به عنوان یک ترفند روانی می‌بینند که به منظور وادار کردن مخالفان‌شان و به تأخیر انداختن اقدامات آن‌ها یا کاهش سطح هوشیاری در هنگام تشدید تنش‌های غرب طراحی شده است. لازم به ذکر است که حمله اسرائیل تنها دو روز قبل از برنامه‌ریزی مذاکرات آمریکا و ایران در عمان رخ داد. این حمله مشابه تلاش برای ترور رییس‌جمهور روسیه در کورسک بود که چند روز قبل از برنامه‌ریزی دور اصلی مذاکرات اوکراین و روسیه در ترکیه رخ داد. برای نشان دادن ماهیت ریاکارانه رهبری آمریکا، ترامپ واکنش روسیه به حمله اوکراین را محکوم کرد و در عین‌حال مسؤولیت را به ولادیمیر پوتین واگذار کرد. ظاهراً ترامپ انتظار داشت که روس‌ها سطح هوشیاری خود را کاهش دهند یا اقدام نظامی را متوقف کنند، حتی در حالی‌که دولت او به اوکراین کمک می‌کرد تا رییس‌جمهور روسیه را ترور کند و بعداً حملاتی را به هواپیما‌های استراتژیک روسیه انجام دهد.

تسهیل حمله اسرائیل به ایران به وسیلۀ واشنگتن و اقدام ترامپ در تمجید از آن تنها یک روز قبل از برنامه‌ریزی مذاکرات ایران و آمریکا، نشان می‌دهد که مذاکره با غرب چقدر بی‌معنا است.

از آنجایی که پیش از این هیچ هلیکوپتری با پهباد در سراسر جبهه روسیه و اوکراین سرنگون نشده بود، تلاش کورسک علیه پوتین به این معنی است که غرب از قابلیت‌های بالاتری استفاده می‌کرد، در حالی‌که انتظار داشت روس‌ها عملیات خود را در انتظار پیشنهادهای صلح ریاکارانه از سوی ترامپ متوقف کنند. علاوه براین، خوانندگان باید توجه داشته باشند که رهبر سابق حزب‌الله زمانی ترور شد که آمریکا ادعا کرده بود آتش‌بس قریب‌الوقوع است. تجربیات فوق، به ایرانیان یا سایر طرف‌هایی که ممکن است به این نتیجه برسند که اقدامات غرب برای راه‌حل‌های دیپلماتیک، ناامید کننده خواهد بود. کشورهایی که واشینگتن آن‌ها را دشمن خود می‌داند، باید تصمیم بگیرند که آیا از سلاح‌های خود برای دفاع از خود استفاده کنند یا منتظر بمانند تا سلاح‌های دست نخورده‌شان از بین برود، که در این صورت مردم این کشورها از نسل‌کشی غربی در امان نخواهند بود. نمونه بارز آن‌را می‌توان در نحوه ادامه نقض حقوق مردم سوریه از سوی اسرائیل با غیرنظامیان سوری، پس از سقوط بشار اسد مشاهده کرد.

هدیه غرب به دنیا: جنگ‌های بی پایان و چنگ‌اندازی
جنگ علیه ایران نتیجه اجماع دولت پنهان در واشینگتن بوده است، که فقط در مورد بازاریابی آن در میان مخاطبان آمریکایی اختلاف نظر دارند. برای نمونه، در سال ۲۰۰۱، ووزلی کلارک، فرمانده عالی اتحادیه ناتو برای اروپا در طول جنگ کوزوو، گزارش‌هایی دریافت کرد که از سوی دونالد رامزفلد و پل ولفوویتز برای نابودی ۷ کشور، که آخرین آن ایران بود، دریافت کردند. ایالات متحده و دست نشاندگان آن پیش از این ۶ کشور را نابود کرده اند و ایران زنده مانده است، زیرا واشینگتن فکر می‌کند که حمله به آن عواقب گزافی خواهد داشت. در همین حال، نتانیاهو چندین بار به واشینگتن رفته است و خواستار حمله به چندین کشور شده است، مثلاً، درخواست او برای حمله به عراق در اوایل سال ۲۰۰۰، تشویق او برای بی‌ثبات کردن غرب آسیا و شمال آفریقا در سال ۲۰۱۱، درخواست‌های او برای حمله به ایران در چندین نوبت. هم‌چنین سخنرانی‌های او در کنگره آمریکا و سازمان ملل در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ مستلزم درخواست‌هایی برای حمله به ایران بود که می‌توان آن‌را به عنوان اظهارات واشینگتن درک کرد.

اسرائیل از نظر تاریخی به عنوان پایگاه مقدم ایالات متحده عمل کرده است، و غیرنظامیان آن به عنوان منبع سربازان وظیفه و یک عامل نفوذی برای باج‌گیری از سایر نقاط جهان در جهت دفاع از ماجراجویی‌های نظامی بی‌پروای ایالات متحده عمل می‌کنند. این حمله اخیر به ویژه گستاخانه است، زیرا نمی‌توان آن‌را با ادعا‌های معمول هدف قرار دادن رهبران حماس یا حزب‌الله در شهرهای ایران توجیه کرد. هم‌چنین این یک اقدام امپریالیستی بود، چون نتانیاهو ادعا کرد که هدف آن جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای است، با این وجود چندین رهبر نظامی و غیرنظامی را هدف قرار داده است. این توجیهات، از جمله موارد دیگر، رقت‌انگیز هستند، زیرا هیچ نهاد بین‌المللی اسرائیل را مؤظف به جلوگیری از دستیابی کشورها به سلاح‌های هسته‌ای نمی‌کند. هم‌چنین، اسرائیل دارای تأسیسات هسته‌ای است و سلاح‌های هسته‌ای اعلام نشده‌ای دارد، تلاش اسرائیل برای جلوگیری از توسعه فن‌آوری هسته‌ای از سوی ایران، چیزی جز یک رفتار شوونیستی نیست. نکته مهم این است که توجیهات نتانیاهو در تضاد با بند ۲ از بخش ۴ از منشور سازمان ملل متحد است که کشورها را از تهدید با استفاده از زور علیه دیگران منع می‌کند. این حمله دقیقاً مطابق گزارش مؤسسه بروکینگز در سال ۲۰۰۹ شکل گرفت. در این گزارش آمده بود که چگونه حمله به ایران با مانورهای دیپلماتیکی انجام می‌شود که برای فریب سایر کشورها و القای این باور طراحی شده اند که واشنگتن به ایران راه‌حلی مطلوب برای خروج از توسعه سلاح‌های هسته‌ای ارایه می‌دهد، و این‌که ایران به عنوان کشوری که آن‌را رد کرده است، به تصویر کشیده شود.

جنگ علیه ایران نتیجه اجماع دولت پنهان در واشینگتن بوده است، که فقط در مورد بازاریابی آن در میان مخاطبان آمریکایی اختلاف نظر دارند.

با این حال، این ترامپ بود که از توافق هسته‌ای ایران خارج شد و حمله به ایران از طریق اسرائیل را به اندازه جنگ جورج بوش علیه عراق بی‌پروا جلوه داد. فشار وارده علیه ایران بی‌اساس بوده است، زیرا رهبری این کشور توسعه سلاح‌های هسته‌ای را دنبال نمی‌کند و هم‌چنین پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضاء کرده است.

بی‌اعتنایی کامل به قوانین بین‌المللی
هیچ چیز «پیشگیرانه‌ای» در مورد حمله اسرائیل به ایران وجود نداشت، تنها یک نگرش استعماری و امپریالیستی بود که نباید اجازه داده شود ایران پابرجا بماند. اسرائیل و حامیان غربی آن به طور فزاینده‌ای بی‌اعتنایی به قوانین بین‌المللی و نهادهای چندجانبه را به نمایش می‌گذارند. این بی‌اعتنایی در مفهوم کنترل بر رفتار ایران در داخل مرزهایش آشکار است، همان‌طور که در درخواست‌های نتانیاهو و ترامپ برای توقف غنی‌سازی هسته‌ای ایران در حالی‌که کشورهایشان سلاح‌های هسته‌ای دارند و به طور معمول دیگران را بمباران می‌کنند، بیان شده است.
همچنین، جهانی که در آن دانشمندان هسته‌ای غرب جوایز صلح نوبل دریافت می‌کنند، در حالی‌که دانشمندان هسته‌ای ایران ترور می‌شوند، غیر‌قابل قبول است. نباید به ایالات متحده، اسرائیل و سایر کشورهای استعمارگر اجازه داده شود تا به طور یکجانبه در مورد آن‌چه کشورهای دیگر در قلمرو حاکمیتی خود انجام می‌دهند، تصمیم بگیرند.