استاد دانشگاه تهران، زبان شناس، فرهنگ نگار، مترجم، نویسنده،
بهبودخواه اجتماعی و سیاسی و عضو پیشکسوت کانون نویسندگان ایران
کم تر کسی است که در جغرافیای زبان و ادبیات فارسی، به کار علمی و پژوهشی دست زده باشد و از آثار ارزنده او استفاده نکرده باشد. کم تر کسی است که در ترجمه دستی داشته باشد و برای برابریابی از فرهنگ هایی که او و همکارانش در «فرهنگ معاصر» آفریدهاند، استفاده نکرده باشد. کمتر زبان شناسی در میهن ما هست که او را به عنوان یکی از سرآمدان زبان شناسی همگانی ایران نشناسد و بارها به آثار او رجوع نکرده باشد یا در کتابها و مقالههایش به آثار او ارجاع نداده باشد. کمتر کسی در حوزه زبان و زبان شناسی هست که وقتی سخن از «استاد» به زبان میآید، چهره شریف، آگاه، ژرفاندیش و پیشرو دکتر محمد رضا باطنی در نظرش مجسم نشود.
او استادی بود تیزبین و صریح که خوش، زیبا و روان مینوشت و میتوانست مطالب علمی و فنی مشکل دانش زبانشناسی را به طور بسیار ساده عرضه کند. در نتیجه بیش از هر زبان شناس دیگری توانست مردم را با این دانش آشنا کند. نگارش آثار ارزندهای چون مسائل زبان شناسی نوین، چهار گفتار در باره زبان، نگاهی تازه به دستور زبان، در باره زبان، و زبان و تفکر، از جمله آثاری هستند که استاد در زمینه زبان شناسی برای آشنایی افکار عمومی به قلم آورد. از این نظر دکتر محمد رضا باطنی، در کنار چهرههای تابناک دانش و هنر، دکتر امیر حسین آریان پور، استاد پرویز شهریاری، دکتر غلامحسین مصاحب و دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی جایگاه ارزشمند و بلند خود را دارد.
دکتر محمد رضا باطنی در ۱۵ دی ماه سال ۱۳۱۳ در اصفهان، در خانوادهای تهیدست اما با عزت نفس متولد شد: «مادرم، این زن بیسواد، در عمل به من آموخت که عزت نفس خودم را با هیچ چیز معامله نکنم. به من آموخت که چطور صورتم را با سیلی سرخ نگه دارم ولی جلوی ناکسان گردن کج نکنم.» (باطنی. محمد رضا. مجله مترجم. ص ۲۳) تحصیلات ابتدایی را در سال ۱۳۲۶ در همان شهر به پایان برد ولی هرگز به دبیرستان نرفت. به علت بیماری طولانی مدت پدر، در جامعهای که هیچ امنیت اجتماعی برای کودکان طبقات فرودست وجود ندارد، در ۱۳ سالگی وادار به ورود به بازار کار بی رحم و بی شفقت شد و به عنوان پادوی مغازه خرازی فروشی در بازار چهار باغ اصفهان کارش را شروع کرد. اما او که شوری فراوان به آموختن داشت، با کمک ابراهیم موهبتی، صاحب خرازی فروشی، شبها به مدرسه شبانه رفت و در ۱۸ سالگی دوره سیکل اول دبیرستان را به پایان برد و به عنوان معلم پیمانی برای تدریس به روستاهای برخوار اصفهان فرستاده شد. او ضمن تدریس، تحصیل خود را در مدرسه شبانه ادامه داد و در سال ۱۳۳۶ دیپلم ادبی گرفت و راهی تهران شد. در تهران با آنکه به دانش اقتصاد علاقه مند بود، اما چون دانشسرای عالی ( دانشگاه تربیت معلم کنونی) در ازای تعهد خدمت، ماهیانه ۱۵۰ تومان کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان میداد، از علاقه خود چشم پوشی و در رشته زبان انگلیسی دانشسرا ثبت نام کرد. در سال ۱۳۳۹ با رتبه اول از دانشسرا لیسانس گرفت. در مهرماه سال ۱۳۳۹ به عنوان دبیر استخدام شد و در سال ۱۳۴۰ با توجه به کسب رتبۀ اول، با بورس دولتی چهار ساله به دانشگاه لیدز انگلستان رفت. پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد، زیر نظر پرفسور مایکل هلیدی، سرشناسترین زبان شناس آن زمان بریتانیا، نگارش رساله دکتری خود را، در باره نحو زبان فارسی، آغاز کرد. چون دوره چهار ساله بورس تحصیلیاش به پایان رسیده بود، به ایران بازگشت تا پس از نوشتن پایان نامه، برای دفاع به انگلستان بازگردد. در فرودگاه مهرآباد، ساواک که از فعالیتهای سیاسی دکتر باطنی علیه حکومت شاه از جمله -نگارش مقالههای اعتراضی و همکاری با کنفدراسیون دانشجویان- آگاه شده بود، او را بازداشت، و بازگشت او را به انگلستان ممنوع کرد. خوشبختانه در این زمان دانشگاه تهران گروه زبان شناسی خود را تازه افتتاح کرده بود. با پایمردی دکتر محمد مقدم، محمد رضا باطنی در خرداد ماه ۱۳۴۶ از تز دکترای خود تحت عنوان «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» ( کتابی آکادمیک و مرجع با ۲۷ بار تجدید چاپ) در دانشگاه تهران دفاع کرد و در مهر ماه همان سال، با عنوان استادیار زبان شناسی در گروه زبان شناسی دانشگاه تهران استخدام شد و تدریس و پژوهش خود را آغاز کرد.
پس از انقلاب و به دنبال قدرت گیری راستگرایان، انقلاب فرهنگی آغاز شد و با تصمیم کمیتهای با حضور جلال الدین فارسی، عبدالکریم سروش و شمس آل احمد، در سال ۱۳۶۰ او را وادار به استعفا کردند: «خلاصه هم به خودم گفتند و هم برایم پیغام گذاشتند که یا تقاضای بازنشستگی میکنی یا از دانشگاه بیرونت میکنیم. من هم تقاضای بازنشستگی کردم و آمدم خانه. بازنشستگی من در شهریور ۱۳۶۰ بود و آن موقع من ۴۷ سال داشتم.» (شب دکتر محمد رضا باطنی. مجله بخارا. ۱۵ آبان ۱۳۹۲) دکتر علی محمد حق شناس، استاد زبان شناسی دانشگاه تهران و فرهنگ نگار برجسته در این باره توضیح بیش تری میدهد: «سالی که انقلاب شد، باطنی در مرخصی مطالعاتی بود. وقتی برگشت چهار پنج ماه از پیروزی انقلاب میگذشت، و چه راحت و شاد و سبک بود که حالا دیگر ایران مال مردم ایران شده است. انگار سنگینی دو هزار پانصد کوه را از روی دلش برداشته بودند و سراپا آمادگی بود تا قضای فعالیتهای انقلابی را به جا آورد؛ و آورد؛ با اطمینانی ناسنجیده به پاکی یاران، و با این توهم که رندان دیگر مرد رندی نخواهند کرد؛ و کردند. بازنشانده که شد یک چند از شدت آزردگی، دل از زبان و زبان شناسی و درس و دانشگاه به کلی برکند. دل شکسته و نژند سر خود را گرفت. حال و احوال پدری را داشت که خیانت فرزند را دیده باشد؛ یا فرزندی که زخم از خنجر پدر خورده باشد. به فلسفه و روان شناسی و دانش نامه نویسی و ترجمه و چه و چه روی آورد، و از کار اصلی خود به کلی غافل ماند.» (حق شناس. علی محمد. مجله مترجم. ۱۳۷۴. ص۳۰) حاصل این دوره آزردگی استاد ترجمه کتاب هایی بود چون: درآمدی بر فلسفه اثر بوخینسکی، انسان به روایت زیست شناسی اثر آنتونی بارنت (با همکاری همسرش خانم نفرآبادی)، ساخت و کار ذهن اثر بلیک مور، خواب اثر یان اوزوالد، مغز و رفتار اثر کمپ بل و دانشنامه مصور.
دکتر باطنی در این زمان مقاله هایی هم برای ماهنامههایی چون دنیای سخن و آدینه مینوشت که همیشه با اهمیت قلمداد میشدند، از جمله نقدی بر کتاب غلط ننویسیم اثر دکتر ابوالحسن نجفی با عنوان اجازه بدهید غلط بنویسیم، مقاله کتاب سالی که ضربه فنی شد، در باره کتاب آموزش زبان عربی اثر دکتر آذرتاش آذرنوش که بنابر ملاحظاتی غیر علمی از دور انتخاب کتب سال کنار گذاشته شده بود و نگارش مقاله «فارسی، زبانی عقیم».
او در باره وضعیت کنونی زبان فارسی مینویسد: «زبان فارسی در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمره مردم با اشکالی مواجه نیست ولی این زبان برای واژه سازی علمی زایایی لازم را ندارد، یا به بیان دیگر مجهز نیست، ولی میتواند مجهز شود به شرط این که از امکانات سازندگی آن استفاده شود. به عبارت دیگر ناتوانی در ذات زبان نیست، در نحوه بهرهگیری از امکانات زبان است. از آنجا که زبان عربی همواره برای ما منبع آمادهای بوده که هر وقت نیاز داشتهایم دست به سوی آن دراز کرده ایم، کمتر خود را ناگزیر دیدهایم که با زبان فارسی کار کنیم. در نتیجه ابزارهای واژه سازی فارسی زنگار گرفته است. مثلا در فارسی به راحتی نمیتوانیم فعل بسازیم، به راحتی نمیتوانیم از فعل، مشتق به دست آوریم، پیشوندها و پسوندهای فارسی فعال نیستند و از این قبیل. ولی همان گونه که عرض کردم، این عیبها، ذاتی زبان فارسی نیست، بلکه ناشی از عدم بهره برداری از امکانات زبان است.» (باطنی. محمد رضا. مجله مترجم. ص ۲۳)
در سال ۱۳۶۴، به دعوت انتشارات فرهنگ معاصر، دکتر باطنی نگارش فرهنگ دو زبانه «فرهنگ انگلیسی-فارسی» را با دستیاری فاطمه آذرمهر آغاز کرد که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد. اهل زبان و ادب و ترجمه از این فرهنگ استقبال شایانی کردند و آن را بهترین فرهنگ انگیسی به فارسی تا آن زمان خواندند. دکتر باطنی تا پایان زندگی از کار فرهنگ نگاری دست نشست و حاصل کارش به جز ویرایش جدید «فرهنگ انگلیسی- فارسی» با همکاری فاطمه آذرمهر، مهران مهاجر و محمد نبوی عبارتند از: فرهنگ دو جلدی انگلیسی-فارسی پویا با دستیاری زهرا احمدی نیا، فاطمه محمدی، سپیده رضوی؛ فرهنگ فعلهای گروهی پویا انگلیسی- فارسی با دستیاری سپیده رضوی، زهرا احمدی نیا و روزبه افتخاری؛ فرهنگ معاصر انگلیسی- فارسی کوچک با دستیاری محمد حسین مرعشی و فرهنگ معاصر پویا؛ اصطلاحات و عبارات رایج فارسی (فارسی- انگلیسی)؛ واژه نامه روان شناسی به همراه دکتر براهنی و دیگران و سرویراستاری فرهنگ انگلیسی- فارسی و فارسی- انگلیسی حییم.
دکتر باطنی دو کتاب مهم هم در زمینه زبانشناسی ترجمه کرد که به منابع دانشگاهی تبدیل شدند: زبان و زبان شناسی اثر رابرت هال و زبان شناسی جدید اثر مانفرد بی یرویش.
دکتر باطنی در باره کارکرد زبان مینویسد:
«زبان همانطور که میتواند وسیله روشنگری باشد، میتواند ابزار فریب و اغفال نیز باشد؛ همانطور که میتواند آگاه کننده باشد، میتواند گمراه کننده نیز باشد؛ همانطور که میتواند در خدمت حق و حقیقت قرار گیرد، میتواند در خدمت باطل نیز قرار گیرد؛ همانطور که موهبتی برای انسانهای اندیشمند است، ابزار کاری برای شیادان و دغلکاران نیز هست. در سیاست است که از جنبههای منفی زبان بیشتر استفاده میشود. به جرأت میتوان گفت که در همه کشورهای دیکتاتوری، و نیز در بسیاری از کشورهای دموکراتیک یا دموکراسی، دولتمردان زبان را بیش تر برای پنهان کردن واقعیت به کار میبرند تا برای بیان واقعیت. رابرت سوث کشیش و نویسنده انگلیسی در قرن هفدهم گفته است: زبان به انسانهای معمولی برای این داده شده است تا مافی الضمیر خود را بیان کنند، اما به انسانهای زرنگتر برای این داه شده است تا مافی الضمیر خود را پنهان کنند. آنچه رابرت سوث در قرن هفدهم گفته است هیچوقت در تاریخ تا این اندازه که امروز در قرن بیستم مصداق پیدا کرده است، مصداق نداشته است. یک نمونه کلاسیک از این نوع دستکاریهای زبان برای فریفتن مردم را میتوان در سیاست زبانی آلمان نازی یافت. ما چند نمونه از به اصطلاح «مقرارت زبانی» را که از سوی وزیر فرهنگ آلمان نازی خطاب به مطبوعات صادر شده بود، به عنوان نمونه در این جا میآوریم:
۱) ۶ ژانویه ۱۹۳۶: باید خاطر نشان ساخت که سبک جدیدی وجود دارد، یعنی سبک آلمانی که متکی به نژاد است. باید اصطلاح سبک آلمانی در ذهن عامه مردم وارد گردد.
۲) ۱ سپتامبر ۱۹۳۶: از این پس به جای دولت فرانکو باید گفته شود دولت ملی اسپانیا. برای گروههای دیگر هرگز نباید کلمه دولت به کار برده شود. فقط لفظ بلشویک باید به آنها اطلاق شود.
۳) ۱۴ ژانویه ۱۹۳۹: این یک دستور جدی به مطبوعات آلمان است. از این پس آدولف هیتلر فقط باید پیشوا خوانده شود و نه پیشوا و صدراعظم.
۴) ۱۶ نوامبر ۱۹۳۹: کلمه صلح باید از مطبوعات آلمان حذف شود.
۵) ۱۶ اکتبر ۱۹۴۱: دیگر نباید از سربازان شوروی نام برده شود. حداکثر میتوان آنها را عضو ارتش شوروی نامید، یا صرفا از آنها به عنوان بلشویک، حیوان یا درنده نام برد. ( باطنی. محمد رضا. در باره زبان. ص ۱۶ تا ۱۸)
استاد دکتر محمد رضا باطنی در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ در ۸۷ سالگی در تهران درگذشت اما خدمات ایشان بویژه به عنوان زبانشناس و فرهنگ نگار هرگز رنگ فراموشی نخواهد گرفت.
با ابرها شکایت لبها و صبرها
با صبرها حکایت بی آب ابرها
اما کسی ندید و ندانست
یا دانست و دید، لیکن نیارست،
تا بازگو کند که چه رفته است
بر آن غریب دهر و یگانه
زندیق زنده جان زمانه.
محمد رضا شفیعی کدکنی
سرچشمهها:
۱. مجدالدین کیوانی. گفتگو با دکتر محمد رضا باطنی. مجله مترجم.سال پنجم. بهار و تابستان ۱۳۷۴
۲. محمد رضا باطنی. در باره زبان. ۱۳۷۳. چاپ سوم. انتشارات آگاه. تهران
۳. شب دکتر محمد رضا باطنی. مجله بخارا. ۱۵ آبان ۱۳۹۲.