نویسنده: آزاده شعبانی
برگرفته از: مجلۀ دانش و مردم
۷ اکتبر ٢٠٢۴
امروز دقیقاً هفتم اکتبر است و دقیقاً روزی است که شاهد خشم مقدس بردگان بودیم! دقیقاً از یک سال پیش تا همین امروز که بیانیهای با عنوان «برای صلح، آزادی و دموکراسی، جنگ در خاورمیانه را متوقف کنید!» منتشر شد، افراد معلومالحالی با عنوان «چپ»، همنوا با راست افراطی، بانگ وا مصیبتا برای «تروریسم حماس» سر دادند و با چشم فرو بستن بر چندین دهه جنایات اسراییل و هم پیمانان غربیاش، با چشم فرو بستن بر تاریخ استعمار و سرکوب و کشتار در منطقه، یادشان آمده است که تاریخ را از هفت اکتبر بخوانند! گویی که تاریخ این منطقه از هفت اکتبر آغاز میشود!
این بهاصطلاح چپهای ما، گویی یک سال ناسزاگویی علیه حماس و همدلی با اسراییلیهای مظلوم! را ناکافی دانسته و دیگربار، در سالگرد هفت اکتبر، فریاد وااسفا سردادهاند که بنیادگرایی حماس و حزب الـله و جمهوری اسلامی، منطقه را به آتش کشانده است! بگذارید بیتعارف باشیم! آنکه فریاد «نه به جنگ!»اش تنها پس از هفت اکتبر و بعد از حملۀ موشکی ایران به گوش میرسد، هم پالکیِ همان انسان سفیدی است که تنها فریادش برای اسارت گیلاد شلیطها بلند میشود و قتل فجیع دهها هزار کودک خاورمیانهای را سرنوشت محتوم تاریخیشان میداند! این انسانهای شرقی در پیمانی نانوشته با انسان سفید غربی، در پیمانی نانوشته با هابرماس و شرکایش، دلنگران یهودستیزی هستند و بنیادگرایی اسلامی را نفرین میکنند و خون این همه «دیگریِ غیرغربی» را بر خاک منطقه نمیبینند و قلمشان و امضایشان در خون رفقای شهیدمان زده میشود و پای این بیانیه و آن بیانیه را امضا میکند!
دکتر حمید دباشی در اینستاگرام خود نوشته است: «اعضای حماس از آسمان سقوط نکردند – آنها فلسطینیهایی هستند که برای میهن خود میجنگند – اعضای حزبالـله بیگانگان فرازمینی نیستند – آنها لبنانیهایی هستند که برای میهن خود میجنگند. من از بیانیه صادر شده توسط گروهی که مدعی نمایندگی «چپ ایرانی» هستند، منزجر شدهام که در پوشش نفرت اسلام هراسانۀ خود از رژیم حاکم در ایران (که موضع انتقادی کاملاً مشروع همه ما نسبت به دولت ایران نیست، بلکه ناشی از یک خود-بیزاریِ روانپریشانه است) در تهوعآورترین تبلیغات صهیونیستی در بازار مشارکت میکنند! شرم ابدی بر تک تک کسانی که نام خود را زیر این بیانیه ننگین گذاشتند! موضع آنها، سندی تاریخی از ناآگاهی بیمارگونۀ آنها از آرمان فلسطین، با خروجی تبلیغاتی هاسبارای (Hasbara) (۲) اسرائیل یکسان است! آنها سند شرمآوری را برای آیندگان به جا گذاشتهاند! خطاب به دوستان فلسطینی و عرب که ممکن است با این سند مشمئزکننده مواجه شوند: این بیانیه، نمایندۀ هیچکس و هیچچیزی جز امضاکنندگان بیاعتبار و بیزار از خودش نیست!»
بعد از خواندن این پیام دکتر دباشی متوجه شدم که بیانیهای صادر شده است با عنوان: «برای صلح، آزادی و دموکراسی، جنگ در خاورمیانه را متوقف کنید!». در پایان این بیانیه اسامی سرشناسی به خصوص از طیف موسوم به چپ به چشم میخورد! این بهاصطلاح چپ ایرانی، همصدا با هابرماس و شرکایش، شورش بردگان در ۷ اکتبر را یک اقدام تروریستی توصیف کردهاند، گویی که این اقدام در خلأ رخ داده است و گویی ۷ اکتبر نقطۀ آغاز تاریخ جنگ میان فلسطین و اسراییل است. این بیانیه به دلیل نادیده گرفتن خط سیر تاریخی ۷۵ ساله استعمار صهیونیستی و تروریسم اسرائیل و نادیده گرفتن اقدامات حماس به عنوان اعتراضی که حاصل چندین دهه اسارت و اشغال است، باطل است. ما باید یک نگاه تاریخی به مسئله داشته باشیم. درک جامع از مناقشه مستلزم بهرسمیت شناختن تأثیر پایدار استعمار صهیونیستی است و وضعیت فعلی در فلسطین زاییدۀ سرمایهداری جهانی در ۷۵ سال گذشته است. این بحث تنها در بستر تاریخی معنا مییابد.
جای تأسف است که هم سلطنتطلب و هم این طیف به اصطلاح چپ، همانگونه که نقطۀ آغاز درگیری میان اسراییل و فلسطین را ۷ اکتبر میدانند، نقطۀ آغاز درگیری میان ایران و اسراییل را پرتاب موشکهای ایران میدانند و بانگ صلح سردادهاند و فریاد ضد جنگ! نه! با این سانتیمانتالیسم ضد جنگ، نمیتوان به صلح رسید! صلح تنها از لولۀ تفنگ حاصل میشود! اگر این چپنماها ذرهای گرایش ملی داشتند، بعد از حمله به سفارت ایران در سوریه و بعد از ترور مکرر دانشمندان ایرانی و نهایتاً بعد از ترور اسماعیل هنیه در پایتخت ایران، باید از حملۀ موشکی ایران و مقابله به مثل و دفاع مشروع در مقابل چند دهه عملیات تروریستی اسراییل در ایران و منطقه، به وجد میآمدند، نه آنکه بانگ «نه به جنگ» سر دهند! چرا بانگ «نه به جنگ» شما برای فعالیت پایگاههای نظامی امریکا در منطقه، و کشتار مردم بیگناه عراق و لیبی، افغانستان، شنیده نشد؟ وجدان معذب شما فقط در مقابل حزبالـله و حماس و جمهوری اسلامی، فعال میشود؟!!
ما به یک نگاه پسا استعماری نیاز داریم که روایت غالب و یک طرفه را نقد کند. عدم توجه به زمینۀ تاریخی استعمار اروپا که منجر به تنشهای ژئوپلیتیکی در منطقه شد، یعنی نداشتن این نگاه و نادیده گرفتن پیامدهای قراردادهایی مانند سایکس-پیکو ۱۹۱۶ و اعلامیه بالفور ۱۹۱۷ و قرارداد تأسیس اسرائیل یا روز نکبه در ۱۹۴۸! من در مورد بیانیۀ هابرماس و شرکا نوشتم که این بیانیه، صداهای فرودست، را نمیشنود، تاریخ استعمار در منطقه را نمیبیند، صدای فلسطینیهایی را که سلب مالکیت و اشغال را تجربه کردهاند، به حاشیه میراند! شرمآور است که عین همان پاسخها به فیلسوفان غربی را باید به چپ ایرانی هم بدهیم که گویی با این آب و خاک و منطقه بیگانه است!
در پایان بیانیه آمده است که «از سازمانِ مللِ متحد، دولتهای عضو، نهادهای حقوق بشری و مردمِ طرفدار صلح و دموکراسی در ایران و اسرائیل و منطقه و جهان میخواهیم…» از سازمان ملل صلح میخواهید؟!!! از کشورهای عضو؟!! از آمریکا و فرانسه و آلمان؟! از کشورهایی که به مدد اسلحهها و موشکهایشان اسراییل تاکنون دهها هزار کودک را کشته است؟! از کدام نهاد حقوق بشری حرف میزنید؟ همانها که در افغانستان و عراق و لیبی و… صلح ایجاد کردند؟! از کدام صنعت حقوق بشر حرف میزنید؟ یعنی تا این حد از رئال پولتیک و از واقعیت سیاسی در جهان و منطقه، از منطق بازار و سرمایه بیگانهاید؟
بیانیه انریکه دوسل و روشنفکران آمریکای لاتین در سال ٢٠١۴ (۳) را دربارۀ اسرائیل و فلسطین، با بیانیۀ این به اصطلاح رفقای چپ مقایسه کنید تا دریابید که چقدر درک اینان سطحی و شرمآور است. تنها از دیدن نام آبراهامیان زیر این بیانیه تعجب کردم و دچار تأسف شدم، وگرنه دیدن سایر اسامی هیچ جای تعجب ندارد! آرمان رفقای شهید ما مقاومت در برابر سرمایه بود، نه بردگیِ آن! شرم بر شما باد!
(۱) ناتترنر (۱۸۰۰ – ۱۸۳۱) بردۀ سیاهپوست آمریکایی که رهبری نخستین شورش پایدار بردگان در تاریخ آمریکا را در ۱۸۳۱ بر عهده داشت.
(۲) دیپلوماسی کلاسیک و فریبکارانۀ صهیونیسم برای جلب حمایت افکار عمومی جهان.
(۳) http://www.cubadebate.cu/noticias/2014/08/04/decenas-de-intelectuales-latinoamericanos-apoyan-manifiesto-en-defensa-de-palestina/