مهندسی مجدد ژئوپلیتیک فراگير

در غرب چه خبر است؟

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: محمد سیف‌الدین
برگرفته از: المیادین
مترجم: م. قربانی
۹ ژانویه ۲۰۲۵

 

آنچه در غرب می‌گذرد چقدر خطرناک است؟ و چرا مصر و ایران در معرض خطرند؟

 

مهندسی مجدد ژئوپلیتیک فراگیری در حال انجام است- کانادا، پاناما، خلیج مکزیک، گرینلند، بریتانیا، کانال سوئز و تنگه هرمز را دربر می‌گیرد، که همگی به سوی یک هدف بزرگ اشاره می‌کنند: چین. در این مقاله به بررسی این نکات مهم خواهیم پرداخت:

آشفتگی سیاسی در اتحاد فراآتلانتیک
طرف اروپایی اقیانوس اطلس درحال تجربه وضعیت اضطراری شبه سیاسی است که پیرامون محور بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید دور می‌زند.

انتظار می‌رود دوره دوم ترامپ اساساً از دوره نخست متفاوت باشد. مخاطرات بیش‌تر، اولویت‌ها تند و تیزتر، و خواسته‌ها از متحدان شدیدتر است. مبارزه جهانی در حال تحول، به ویژه رویارویی قابل پیش‌بینی با چین، تسلط کامل ترامپ را – نه تنها بر غرب، بلکه بر مناطق کلیدی جهان، مانند خاورمیانه، ضروری می‌کند.

به نظر می‌رسد ترامپ پیش از درگیری با چین، موضعی جسورانه‌تر و تهاجمی‌تر حتی نسبت به نزدیک‌ترین متحدانش اتخاذ کند. این مستلزم چه چیزی است؟

تغییر اولویت‌های اقتصادی به ژئو استراتژیک.
برای باز کردن این موضوع، ابتدا باید تصویر بزرگ‌تری را در نظر بگیریم.

با این‌که شعار «اول آمریکا» جدید نیست، رویکرد او در حال تغییر است. برخلاف دوره اول او که بر اولویت‌های اقتصادی تأکید داشت، به نظر می‌رسد راهبرد جدید او بر دستیابی به منابع ژئواستراتژیک متمرکز شده است – این بار به هزینه متحدان. این امر تنها یک موضوع جاه‌طلبانه شخصی نیست، بلکه ضرورت مبرم اقتصادی است.

با افزایش سرسام‌آور بدهی‌های ملی آمریکا، گزینه‌ها سخت و خشن می‌شوند:
۱- خطر فروپاشی عظیم اقتصادی در سال‌های پیش رو.
۲- قصور در پرداخت بدهی‌های آمریکا، تضعیف اعتماد جهانی و بی‌ثبات کردن سرمایه‌گذاری خارجی در اوراق قرضه آمریکا.
۳- آماده‌سازی برای یک رویارویی قاطع با چین و وادار کردن سایر کشور‌ها به سمت‌گیری.

در مواجهه با این مخمصه، راه‌حل ترامپ روشن به نظر می‌رسد: توسعه بدون جنگ.

آشفتگی اقتصادی، ترامپ را به سمت توسعه اقتصادی، با چهار هدف اصلی، سوق می‌دهد.
* الحاق کانادا
* تصاحب گرینلند
* کنترل کانال پاناما
 جذب سیاسی بریتانیا، و به دنبال آن به طور بالقوه الحاق رسمی آن

نکته چهارم ممکن است تکان دهنده به نظر برسد، اما نگاهی یه پیشینه‌های تاریخی آن‌را کم‌تر تعجب‌آور می‌کند.

نمونه‌های تاریخی: ظهور آمریکا پس از جنگ جهانی دوم
در جنگ جهانی دوم، وینستون چرچیل به دنبال کمک مالی از ایالات متحده برای بریتانیا بود که در اثر حملات نازی‌ها ویران شده بود. آمریکا به بریتانیا کمک کرد، اما در عوض از بریتانیا خواست تا پایگاه‌های دریایی خود را در جهان برچیند. این به معنای انتقال رهبری غرب از لندن و پاریس به واشینگتن بود.

امروز، راهبرد ترامپ بازتاب یک چنین لحظه تاریخی است. پیام او روشن است: «آمریکا» قدرت غایی است، نه «غرب».

جاه‌طلبی آمریکا چگونه خود را در چهار مورد یادشده نشان می‌دهد؟

مجموعه ای از اقدامات مشخص ترامپ در هفته‌های اخیر، چشم‌انداز یا تصور وی را نمایان می‌کند:
* ۲۰ دسامبر: ترامپ به اتحادیه اروپایی در مورد کسری تجاری هشدار داد و از آن‌ها خواست که نفت و گاز بیش‌تری از آمریکا بخرند، در غیر این صورت با تعرفه‌های گمرکی آمریکا روبه‌رو خواهند شد.
* ۲۲ دسامبر: ترامپ متعهد شد به جنگ اوکراین با شرایط خود پایان دهد و متحدان اروپایی را از خود دور کند.
در حالی‌که رهبران اروپایی مانند جورجیا ملونی برای میانجی‌گری تلاش می‌کنند، به نظر می‌رسد ترامپ با اجتناب از جنگ جهانی سوم، بر تثبیت سلطه کامل بر بلوک غرب تمرکز دارد.

نظامی‌گری و دگرگونی‌های اقتصادی
ترامپ در ۲۲ دسامبر، اعلام کرد که در نظر دارد ارتش را برای ایجاد «گنبد آهنین داخلی» به منظور ایمن‌سازی حریم هوایی آمریکا هدایت کند.

* این امر نمایانگر تغییر بی‌سابقه‌ای در روابط اقتصادی بین‌المللی است که عملاً احتمال وقوع جنگ را افزایش می‌دهد.
* در چهار ژانویه، ترامپ بر تعهد خود بر سیاست‌های «اول آمریکا» تأکید کرد و نشان داد که به خاطر منافع آمریکا برای توافقات بالقوه بین‌المللی به مذاکره مجدد می‌پردازد.

برخی از کشورهای اروپایی، از ترس بازگشت ترامپ، نیروهای دفاعی خود را تقویت کرده و تولید مهمات را افزایش می‌دهند.

گزارش‌های ۱۶ دسامبر، نگرانی‌هایی را به ویژه در فرانسه و آلمان در مورد این‌که چگونه سیاست‌های ترامپ می‌تواند روابط فراآتلانتیک را در تجارت، امنیت و سیاست خارجی متشنج کند، برملا کرد.

افزون بر این، امانوئل مکرون، ایلان ماسک را به خاطر دخالت در انتخابات اخیر آلمان متهم کرد. ماسک به حالت طعنه‌آمیزی به آن پاسخ داد و اتهام پیشین نژادپرستی به ترامپ را به مداخله حزب کارگر بریتانیا در انتخابات آمریکا مرتبط دانست.

این امر بر ترس گسترده‌تر اروپا از تثبیت قدرت ترامپ حکایت می‌کند، به ویژه پس از لفاظی‌های وی در باره الحاق کانادا.

کانادا: ۵۱-مین ایالت آمریکا؟
ترامپ هر روز ایده پیوستن کانادا به ایالات متحده را به عنوان پنجاه و یکمین ایالت تبلیغ می‌کند و استدلال می‌کند که این امر باعث کاهش مالیات‌ها و افزایش فرصت‌های اقتصادی می‌شود. او حتی قبل از استعفای ترودو، از او به عنوان فرماندار «ایالت بزرگ کانادا» یاد کرد.

در ۸ ژانویه ترامپ از نقشه‌ای رونمایی کرد که کانادا را بخشی از ایالات متحده نشان می‌داد.

آیا چنین طرح جسورانه‌ای واقعاً می‌تواند موفق شود؟

تاریخ آمریکا نمونه‌هایی از چنین جاه‌طلبی‌های سرزمینی را ارایه می‌دهد – از خرید لوئیزیانا تا الحاق تگزاس. با این حال رهبران کانادا قاطعانه پیشنهادات ترامپ را رد می‌کنند و هشدار می‌دهند که چنین سخنانی اعتمادِ شکننده میان متحدان غربی را تضعیف می‌کند.

گرینلند، پاناما و خلیج مکزیک
جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه ترامپ فراتر از کانادا است:
* گرینلند: دانمارک بارها با تأکید بر اهمیت استراتژیک این جزیره در قطب شمال، ادعای ترامپ را رد کرده است.
* پاناما: ترامپ خواستار کنترل این کانال شده است و مدعی است که نفوذ چین در اینجا امنیت ایالات متحده را به خطر می‌اندازد.
* خلیج مکزیک: ترامپ اخیراً پیشنهاد تغییر نام آن‌را به «خلیج آمریکا» داده است. این حرکات مظهر باوری است که می‌گوید «قدرت حق ایجاد می‌کند»، و لذا هنجارهای تثبیت شده حق حاکمیت را به چالش می‌کشد.

پی‌آمدها برای مصر و ایران
این تغییرات جهانی مصر و ایران را در خطر جدی قرار می‌دهد:
* مصر: جاه‌طلبی‌های ترامپ برای کنترل بر آبراه‌های جهانی می‌تواند «اسرائیل» را برای هدف قرار دادن کانال سوئز جسور کند و دسترسی چین به مسیرهای تجاری حیاتی را قطع کند.
* ایران: تنگه استراتژیک هرمز و باب المندب که اکنون از کانون‌های داغ هستند، می‌توانند به نقطه عطفِ درگیری گسترده‌تر ترامپ با پکن تبدیل شوند.

(ایلان) ماسک به عنوان یک شخصیت مرکزی در استراتژی ترامپ – از نظر فن‌آوری، اقتصادی و حتی روایت‌سازی – ظاهر می‌شود. سرمایه‌گذاری‌های او در زمینه‌های اکتشاف فضا، هوش مصنوعی و رسانه‌های اجتماعی (از طریق شبکه ایکس، توییتر سابق) ابزارهایی را برای شکل‌دهی گفتمان جهانی به ترامپ ارایه می‌دهد.

از آنجایی که تسلط فن‌آوری به سنگ بنای قدرت ژئوپولیتیک تبدیل می‌شود، نقش ماسک اهمیت اساسی پیدا می‌کند.

پرسش نهایی این است: آیا آمریکا می‌تواند در برابر فشارهای داخلی و خارجیِ یک چنین تحول بنیادی، مقاومت کند؟ سال‌های آینده نه تنها راهبرد ترامپ، بلکه تاب‌آوری نظم جهانی را نیز به بوته آزمایش خواهد گذاشت.