… مخالفت رجال و شخصیتهای جبهه ملی با قوام نه از عشق و علاقه آنان به آزادی و نهضت ملی، بلکه برای حفظ قدرت خود بوده است، و در این مخالفتها لا لحب علی بل لبقض معاویه مصداق داشت. آنها مصدق را نمیخواستند، و به نهضت ملی دلسوزی نمیکردند، فقط با قوام مخالف بودند. و از آنجا که یکباره و ناگهانی با ریاستالوزرایی قوام مواجه شدند به منظور طرد قوامالسلطنه حاضر بودند، مصدق را هم فدا کنند و یک شخصیت مرضیالطرفین به مسند بنشیند و اختلاف را بخواباند، تا به قائله و شورش و عصیان که «بیگانهپرستان»! در صدد راهاندازی آن بودند، خاتمه دهند. همه این هدفهای ننگین در اولین اعلامیه نمایندگان به اصطلاح جبهه ملی که به نام فراکسیون وطن! معروف بود، آشکار است. آنان حتا پس از صدور اعلامیه قلدرمآبانۀ قوام حاضر نبودند علیه او در اولین اعلامیه رسمی جبهه ملی، جبهه مخالفت و اعتراض باز کنند و فقط مبهم و به طور سربسته به جن و پری که میخواهند استقلال ایران را بر باد دهند، فحاشی کردند. آن سیاستبازان به مردم نگفتند که دربار، اشرف، امپریالیسم انگلیس و آمریکا با آوردن قوام چه هدفهایی دارند. آن ترسوهای پارلماننشین به تودۀ مردم اعلام نکردند که نظرشان در بارۀ مصدق چیست و چه باید کرد؟ آنها از مردم خواستند:
«چون از تمام نقاط کشور به وسیله تلگراف، نامه، تلفن، و فرستادههای مخصوص نسبت به جریانهای نامطلوب و غیرقانونی چند روز اخیر سؤال شده است، امضاءکنندگان زیر امروز صبح در مجلس شورای ملی مجتمع و پس از بررسی اوضاع چنین نظریه گرفته شد برای اعلام این نکته اساسی به جهانیان که نهضت ملی ایران به هیچ دسیسه و نیرنگ خاموش شدنی نیست و ملت قهرمان ایران هرگز مقهور دخالتهای استقلالشکنانه بیگانگان نخواهد شد، تا حصول نتیجه قطعی در احقاق حق و رهایی کشور از چنگال سیاستهای استعماری، استقامت خواهد کرد، روز دوشنبه ۳٠ تیر ۱۳۳۱ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام میشود، هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات مملکت میباشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش مقدس ملی شرکت فرمایند، بدیهی است ما نمایندگان شما نیز در ادای وظیفه خطیر نمایندگی غفلت نخواهیم کرد. جریان به استحضار ملت ایران خواهد رسید.
ناظرزاده کرمانی، سید ابراهیم میلانی، دکتر عبدالله معظمی، دکتر شایگان، دکتر مظفر بقائی، مهندس احمد زیرک زاده، خسرو قشقائی، حسین مکی، خلخالی، ناصر قشقائی، شاپوری، مهندس رضوی، علیاصغر مدرس، انچگی، حاج سید جوادی، اخگر، شمس قناتآبادی، حائری زاده، جلال موسوی، اقبال.»۱
قیام ضددرباری و ضدامپریالیستی سیام تیر
از یکایک عبارات اعلامیه بالا لفاظیهای مزورانه لیبرالیستی آشکار است. آنها در آخرین ساعات روز ۲۹ تیر ماه که حرکتهای انقلابی دانشجویان و کارگران هوادار حزب تودۀ ایران و اعلامیه صریح و مشروح و مستدل و راهگشای جمعیت ملی مبارزه با استعمار را با چشمان وحشتزده مشاهد کردند، در تلاش مهار کردن امواج حرکتهای استبدادی و ضدامپریالیستی برآمده و تودۀ مردم را به سکوت و آرامش و متانت و پراکنده شدن و خودداری از تجمع و برخورد و درگیری با مأمورین انتظامی دعوت کردند. اعلامیه سازشکاران نمایندگان جبهه ملی، فاقد هر گونه تحلیل و طرح مشخص به منظور بازگرداندن دکتر مصدق به حکومت بود. آنان هیچ آگاهی و اطلاعی به موکلین خود نمیدادند که چه شده است و چرا مصدق رفته و قوام آمده است و عوامل این تشنج که به مانند کودتا یکباره به مانند صاعقه فرود آمد چه کسانی هستند و نقش اشرف و دربار و هندرسن و میدلتن در روی کار آورن قوام چه بوده است. هر چه ملت ایران در آن روزها آگاهی به دست آورد و مبنای حرکت انقلابی آگاهانهاش علیه دربار و قوام شد از جانب روزنامههای وابسته به حزب تودۀ ایران بود. نمایندگان به اصطلاح جبهه ملی در روز سیام تیر دیدند که چگونه دانشجویان و کارگران و اصناف و پیشهوران به جای متانت و آرامش، با عصبانیت و شور انقلابی به توطئهگران درباری مشت و سنگ نشان دادند و به عصیان و قیام مسلحانه نزدیک شدند. بنابراین وحشتزده از مردم خواستند که:
«چون ممکن است در تعطیل عمومی فردا که بنا به تقاضای اینجانبان انجام میگیرد، دشمنان ایران بخواهند از ابراز احساسات هموطنان عزیز سوءاستفاده نمایند، تمنا داریم با کمال متانت و آرامش بدون تجمع با تعطیل عمومی و اجتناب از هرگونه تصادم با مأمورین انتظامی رشد ملی خود را به جهانیان ثابت نمایند. با توکل به خدای متعال
اخگر، انگجی، بقائی، پارسا و بقیه نمایندگان.»
این درخواستهای صبر و متانت و آرامش با بیاعتنایی مطلق توده مردم روبهرو شد. آنها از اعلامیه قوامالسلطنه آنچنان به خشم و کینه آمدند که گروه گروه به خیابان ریختند و به سوی مجلس به راه افتادند، و هر جا پلیس سوارهنظام و مأمورین فرمانداری نظامی مانع و سدی بود با مقاومت و هجوم شدید مردم متلاشی میشدند. حماسه سیام تیر از همین حرکتهای خشمآگین دانشجویان و کارگران شروع شد. اعلامیه قوام که با لحنی مسالمتآمیز شروع میشد چنین بود:
«ملت ایران.
بدون اندک تردید و درنگ دعوت شاهنشاه متبوع مفخم خود را به مقام ریاست دولت پذیرفته و با وجود کبر سن و نیاز به استراحت این بار سنگین را بر دوش گرفتم- در مقابل سختی و آشفتگی اوضاع در مذهب یک وطنخواه صمیمی کفر بود که به ملاحظات شخصی شانه از خدمتگذاری خالی کند. در یک سال اخیر موضوع نفت مملکت را به آتش کشیده و بینظمی عدیمالنظیر را که موجب عدم رضایت عمومی شده به وجود آورده است. این همان موضوعی است که ابتداء من مطرح کردم و هنگامی که لایحه امتیاز نفت شمال در مجلس مطرح بود موقع را غنیمت شمرده و استیفای حق کامل ایران را از کمپانی نفت جنوب در آن لایحه گنجاندم. بعضیها همانوقت تصور نمودند، همین اشاره باعث سقوط حکومت من شد، اگر فرضاً چنین باشد من از اقدام خود نادم نیستم، زیرا جانشین آینده من جناب آقای مصدقالسلطنه آن فکر را با سرسختی بیمانندی دنبال کرد و در مقابل هیچ فشاری از پا ننشست، اما بدبختانه در ضمن مذاکرات نوعی بیتدبیری نشان داده شد که هدف را فدای وسیله کردند و مطالبه حق مشروع از یک کمپانی را مبدل به خصومت بین دو ملت ساختند و نتوانستند از زحمات خود کوچکترین نتیجه به دست آورند.»
(تا اینجای اعلامیه لحن نجیب و دلسوزی برای ملت و احترام به مرحوم مصدق داشت اما از بقیه اعلامیه خط و نشان کشیدنها شروع شد که):
«در امور داخلی نخستین کوشش من برقراری نظم است، به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی متنفرم در مسایل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودند لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته اند. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت… وای به حال کسانی که در اقدامات مخلصانه من اخلال کنند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند و نظم عمومی را بر هم بزنند. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده است، و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است… آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل من روبهرو خواهند شد، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم. ممکن است تا جایی بروم که دست به تشکیل محاکم انقلابی (!!) زده روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیرهروزی سازم.
تهران
رییسالوزرا، قوامالسلطنه. ۲۷ تیر ۱۳۳۱»۲
صدور چنین اعلامیه قلدرمآبانهای ملت را خشمگین کرد، اما تعدادی از نمایندگان مجلس به شدت مرعوب شدند و بلافاصله طرفداران نهضت ملی به ۲۵ نفر تقلیل یافت که حتا عدهای از آن مردان سیاستباز دغلکار، نیم نگاهی هم به قوامالسلطنه داشتند، زیرا میگفتند که معلوم است صدای قوام از جای گرمی میآید و یارو خیلی محکم حرف میزند!
با توجه به زد و بندهای پشت پرده و تلاش یکپارچه دربار همراه سفرای کشورهای غربی به ویژه هندرسن سفیر آمریکا و میدلتن کاردار سفارت انگلیس در پشتیبانی و تقویت قوام و جلساتی که به همین منظور اشرف پهلوی به دلالی عباس مسعودی، و میراشرافی با حلقهنشینان محفل سید ضیاءالدین طباطبائی علیه مصدق و در تقویت و تأیید قوام برگزار میکرد و نظر به تأیید و همراهی سران ارتش و فرمانداری نظامی از حکومت قوام، حزب تودۀ ایران حکومت مصدق را با همه معایب و نقایص و ضعفهای شخصی و طبقاتی بر دولت قوام که عمیقاً متکی به توطئه و دسیسه ارتجاع و امپریالیسم بود، ترجیح داد. و این ارجحیت را با ذکر دلایل مشروع و مستدلی بیان کرد و راه بیرون رفتن و خلاصی از چنین توطئهای را اتحاد همه نیروهای ضداستبدادی اعلام کرد و شرط موفقیت نهضت ملی را در مبارزه ضداستعماری و ضدامپریالیستی، تأمین آزادییهای دمکراتیک دانست و روزنامه به سوی آینده متن کامل اعلامیه جمعیت ملی مبارزه با استعمار را، خطاب به دکتر مصدق و آیتالله کاشانی و رهبران جبهه ملی منتشر کرد که قسمتهای مهم آن نقل میشود:
«از کلیه احزاب، سازمانها، جمعیتها و شخصیتهایی که مدعی مبارزه با استعمارند، از آقایان آیتالله کاشانی، دکتر مصدق، جبهه ملی و سازمانهای وابسته به آن برای تشکیل یک جبهه واحد ضداستعمار، جمعیت ملی مبارزه با استعمار با در نظر گرفتن وضع جدیدی که در روزهای اخیر در صحنه سیاست کشور ما به وجود آمده و بدون تردید مستقیماً با سرنوشت نهضت ملی ایران و مبارزات درخشانی که در راه کوتاه کردن نفوذ استعمار از کشور خود کرده است، رابطه دارد وظیفه خود میداند که یک بار دیگر به کلیه دستجات و افراد ایرانی که مایل به قطع ریشههای استعمار از کشور ما هستند و کسانی که مدعی داشتن چنین تمایلاتی میباشند مراجعه و با تحلیل وضع کنونی کشور و دورنمای آینده راه مبارزات آتی را نشان دهد.
تحلیل اوضاع کنونی و ریشههای آن
آنچه در این روزهای ناگوار در کشور ما میگذرد آزادیخواهان ایران از مدتها پیش از پیدایش آن را پیشبینی میکردند. سیاست دولت دکتر مصدق که نماینده سیاست جبهه ملی و احزاب وابسته به آن بود در تمام دوران ۱۵ ماهه طوری بود که هر روز شرایط مساعدتری برای پیدایش بحران کنونی به وجود میآمد، تجزیه و تحلیل دقیق از جریان وقایع یکسال و نیم اخیر کشور ما نشان میدهد که مسؤولیت اصلی و عمده پیدایش وضع کنونی به عهده گردانندگان جبهه ملی و شخص دکتر مصدق و وابستگان او میباشد.
الف- توسعه نهضت ضداستعماری و ملی شدن صنایع نفت
پس از سقوط رژیم دیکتاتوری ۲٠ ساله که حکومتی گوش به فرمان و مطیع امپریالیسم انگلستان در رأس آن قرار داشت و مهمترین دستگاه حاکمه را عمال سرشناس و کهنهکار این سیاست استعماری در دست داشتند و پیدایش امکانات محدودی که در اثر شرایط زمان جنگ در کشور ما پیدا شد از همان اولین روزها مبارزه ملت ایران که در اثر تماس بیشتر با وقایع جهانی هر روز آگاهی بیشتری پیدا میکرد شروع به توسعه گذاشت. این مبارزه در همان سالهای جنگ و به خصوص پس از آن با سرعت قابل توجهی شدت یافت و خطر مهمی برای پایههای امپریالیسم در میهن ما به وجود آورد.
با وجود حملات سبعانهای که امپریالیستهای انگلیسی و آمریکایی چه در دوران جنگ و چه در سالهای پس از آن به نهضت ملی و استقلالطلبانه کشور ما وارد ساخته، با وجود قتل عامهای جنایتبار در آذربایجان و خوزستان و مازندران، با وجود صدها توطئهای که برای درهم شکستن نهضت ضداستعماری ملت ما از طرف دربار و دولتهای دستنشانده و عمال امپریالیزم تهیه و به موقع اجراء گذاشته شد، معذالک شعلههای فروزان این نهضت روزبهروز بالاتر گرفت، هر بار حملات دشمن را از سر گذراند و در مدت کوتاهی نیروی بیشتری میگرفت. این مبارزه عوامل ضدامپریالیستی در دوران اول به خصوص متوجه مهمترین پایگاه امپریالیستی در ایران یعنی شرکت سابق جنوب و بانک شاهی بود…
در سالهای ۲۶ و ۲۷ توسعه نهضت ضداستعمار ملت موفق شد خفقان شدیدی را که پس از سرکوبی نهضت آذربایجان در کشور ما حکمفرما گردیده بود، در هم شکند و به خصوص در ماههای قبل از بهمن ۲۷ این مبارزه اوج قابل ملاحظهای یاقت. امپریالیستهای انگلیسی که پایههای مهمترین پایگاه خود یعنی شرکت سابق را متزلزل احساس کردند برای درهم شکستن مقاومت ملت ایران و تحمیل قرارداد جدیدی مانند قرارداد تحمیلی ۱۹۳۳ کودتای ننگین ١۵ بهمن ۲۷ را بر علیه نهضت ملی تهیه دیده و اجرا کردند. آنها امیدوار بودند با انجام این توطئه موفق خواهند شد برای مدت طولانی موقعیت خود را در ایران مستحکم کنند ولی نقشه آنها به کلی اشتباه بود… با وجود وسعت و عمق آن توطئه ننگین که اولین نتایج آن از بین بردن قطعی بقایای آزادیهای دمکراتیک، توقیف کلیه روزنامهها، حبس و زجر و تبعید مبارزان واقعی ضداستعمار و ایجاد مجلس ارتجاعی سنا و تفسیر ارتجاعی قانون اساسی و غیره بود، معذالک موفق به ریشهکن کردن نهضت ضداستعماری ملت ایران نگردیدند.
امپریالیستهای انگلیسی از یک طرف تحت فشار شدید ملت ایران که خواهان ریشهکن ساختن کلیه پایگاهای امپریالیستی و از طرف دیگر تحت فشار رقیب نیرومند خود آمریکا که خواهان سهم بیشتری از ثروتهای تاراجشدۀ ملت ما بود و میکوشید تا با استفاده از وضع نامساعدی که نهضت ملی ایران برای انگلستان به وجود آورده بود، امتیازات بیشتری به نفع خود به دست آورد، قرار گرفت.
برای مقابله با این فشار، امپریالیسم انگلیس یکی از قویترین عمّال خود رزمآراء را روی کار آورد، ولی حکومت رزمآراء هم که با سروصدای زیادی روی کار آمد نتوانست در مقابل سیل عظیم نهضت ملی ایران مقاومت کند و با ننگ و رسوایی درهم شکسته شد. شدت فشار ملت ایران تا جایی رسید که مجلسین شورا و سنا مجالسی که ساخته و پرداخته امپریالیسم و اکثریت قاطع افراد آن را عمّال شناخته شده و قدیمی امپریالیسم انگلستان تشکیل میدادند و گردانندگان آن از امضاءکنندگان قرارداد تحمیلی ۱۹۳۳ بوده اند ناچار به قانون ملی شدن صنایع نفت رأی دادند… همزمان با تصویب این قانون نهضت ملی ایران حکومت خائن علاء را که دنبال کننده سیاست خائنانه رزمآراء بود سرنگون کرد، و در چنین شرایطی حکومت جبهه ملی، حکومت دکتر مصدق که مدعی عملی ساختن قانون ملی کردن نفت و کوتاه کردن دست استعمار بود روی کار آمد… اگر دولت جبهه ملی طبق ادعاهای سابق خود در مورد مبارزه با استعمار و استبداد عمل میکرد بدون تردید ملت ایران میتوانست پیروزیهای بزرگتری به دست آورد و در راه زندگی سعادتمند قدمهای بزرگی به جلو بردارد.
متأسفانه حکومت جبهه ملی خیلی زود ادعاهای گذشته خود را فراموش کرد و در تمام زمینهها، سیاستی در پیش گرفت که نتیجهاش جز آنچه که امروز ملت ایران در مقابل خود میدید چیز دیگری نمیتوانست باشد. بدون تردید مبارزه علیه استمار را با چند نفر و چند روزنامه و رادیو نمیتوان پیش برد، استعمار طبق گفته دکتر مصدق پیشوای ملی ریشههای عمیق در تمام دستگاههای دولتی کشور ما دارد، در دربار، ارتش، پلیس، مجلس و ادارات دولتی و سازمانهای اقتصادی تمام مقامات حساس در دست عمّال استعمار است. چگونه میتوان با دو روزنامه و چند نفر چنین قدرتی را درهم شکست. خود گردانندگان جبهه ملی بارها اعتراف کرده اند که اگر تظاهرات عظیم و مبارزات درخشان تودههای ضداستعمار کشور ما نبود، مجلس شانزدهم هرگز قانون ملی شدن صنایع نفت را تصویب نمیکرد. اگر چنین است و مسلم جز این نیست پس لازم بود جبهه ملی که مدعی مبارزه با استعمار بود پس از تشکیل دولت در صورت وفاداری به ادعاهای خود شرایط لازم را برای توسعه مبارزات ضداستعماری آماده میکرد، یعنی آزادیهای دمکراتیک و به وسیله آن امکان تظاهرات نیروهای ضداستعمار را تأمین میکرد، مبارزان ضداستعمار را از بند خلاص مینمود به دخالت ارتش و مقامات غیرصلاحیتدار در امور کشور خاتمه میداد و خائنین به کشور و پایمال کنندگان جنبههای مترقی قانون اساسی را مجازات مینمود و انتخابات آزاد را تأمین میکرد و دولت جبهه ملی که از نهضت ملی ایران بیشتر ترسید تا از امپریالیستها نه تنها در این راه که یگانه راه تأمین شرایط پیروزی نهضت ضداستعماری بود قدم نگذاشت و حتا نه تنها حالت موجود را حفظ نکرد، بلکه برعکس با تمام قوا در راه مخالف آن یعنی راه سرکوبی نهضت ملی قدم برداشت و با کمک سیاهترین نیروهای ارتجاعی به قلع و قمع نهضت ملی ایران پرداخت. افرادی از بدنامترین جاسوسان انگلیسی و آمریکایی را در کابینه خود شرکت داد و تمام خائنین را در مقام خود تثبیت کرد، حکومت نظامی را در خوزستان ادامه داد، قانون ارتجاعی انتخابات را که هدفش محروم کردن قشرهای تودههای ضداستعماری یعنی کارگران از شرکت در انتخابات است تنظیم کرد، و روی آن ایستادگی به خرج داد، اوباش و پلیس و ارتش را بر سرنوشت مردم مسلط ساخت، به کمک و همکاری همان مراجعی که خود دکتر مصدق آنها را مزدوران مینامید، توطئههای ننگین ۲۳ تیر و ١۴ آذر و ۸ فروردین را در تهران و نظایر آن را در کلیه شهرهای ایران تهیه دید و عملی ساخت. دکتر مصدق در مبارزه با سازمانها و افکار دمکراتیک تا آنجا پیش رفت که امکان فعالیت را، حتا برای هواداران صلح نیز از بین برده، به جرم هواداری از صلح میهنپرستان بهنام را از دختران و پسران را به زندانها افکند، و به چند سال جبس محکوم کرد و به تبعیدگاه فرستاد و به تدریج امکان هر گونه تظاهرت را از ملت گرفته و روزنامههای دمکراتیک را یکی پس از دیگری توقیف نمود. انتخابات را که مدعی بود در محیط آزادی انجام خواهد داد در محیط ترور غیرقابل تصوری عملی ساخت و در هیچ دورهای در جریان انتخابات این قدر خونریزی نشده است… نتیجه آنکه بدنامترین وابستگان سیاست انگلیس مانند دکتر طاهری، میراشرافی از صندوق سر بیرون آوردند. و این مجلسی که اکنون میبینیم از قالب بیرون کشید.
این جالب است که مصدق قبل از اشغال مقام ریاست دولت همیشه با برقراری حکومت نظامی مخالفت میکرد، در تهران با استفاده از توطئه پلیسی ۸ فروردین حکومت نظامی برقرار کرد و آن را تنها برای جلوگیری از تظاهرات ضداستعماری ادامه داد و حتا در روزهایی که برای او مسلم بود که ممکن است ساقط شود و این حکومت نظامی به وسیله حریفان علیه او مورد استفاده قرار گیرد، از آنجا که از توسعه نهضت ملی ایران بیشتر از هر چیز واهمه داشت حاضر به لغو آن نگردید. این جالب است که در زمان دولت مصدق رورنامههای مزدور امپریالیسم انگلیس که با کمال بیشرمی پیروزیهای ملت را تخطئه میکردند و برای تسلیم به امپریالیستها دستوپا میزدند، حتا یک بار به جرم خیانت به میهن در محاق توقیف نیفتادند، ولی روزنامههای مبارز ضداستعمار هر روز به بهانهای مورد حمله و هجوم پلیس و چاقوکشان دولتی و دستههای اوباش قرار گرفتند.
در زمینه سیاست خارجی دولت مصدق با استفاده از شرایط بسیار مساعدی که آمادگی اتحاد شوروی و کشورهای دمکراسی تودهای در مورد تجارت با کشورها به وجود آورد میتوانست در این وضع تغییر محسوس و جدی به نفع ملت ایران وارد آورد.
در وضع کنونی چه باید کرد؟
در این ساعات بحرانی و تاریک که بر ملت ما میگذرد، وظیفه هر فرد وطنپرست، هر فردی که طرفدار قطع ریشههای استعمار از کشور است، هر فردی که استقلال ملی ر ا بر بردگی ترجیح میدهد، این است که با تمام قوا در راه تشکیل جبهه واحد ملی علیه استعمار بکوشد. روزهایی که ما میگذرانیم بوته آزمایش بزرگی است. در این راه بیش از سایر اوقات قیافه واقعی نفاقافکنان و خرابکاران، کسانی که به فرمان اربابان انگلیسی و آمریکایی خود را در صفوف مبارزان ملت جا زده اند نمایان و ماسک ریا و تزویر از چهره آنان پراکنده خواهد شد… ما از آقایان کاشانی، دکتر مصدق و سایر گردانندگان جبهه ملی از کلیه احزاب و سازمانهایی که مدعی مبارزه علیه استعمارند دعوت میکنیم که با طرفداران خود در این جبهه شرکت نمایند. هدف یک چنین جبهه باید این باشد که مبارزات درخشان ملت ایران را در مورد ملی کردن صنایع نفت و کوتاه کردن دست امپریالیستها از اقتصاد و سیاست کشور تا پایان دنبال کنند. ما ملی کردن صنایع نفت را این میدانیم که نفت ایران به دست دولت ایران و بدون مداخله امپریالیستها، کشف، استخراج و تصفیه شود و به هر کشوری که بدون گرفتن هر گونه امتیاز و تعهد و با احترام به حقوق و استقلال ملی حاضر به خرید آن باشد، بدون هیچگونه تمایز فروخته شود. برای رسیدن به این هدف باید در راه عملی ساختن شعارهای زیرین که فوریترین خواستهای ملت ایران است از طرف جبهه واحد کلیه میهنپرستان ایران اقدامات جدی و فوری به عمل آید.
۱- سقوط قوام
۲- تأمین حداقل آزادیهای دمکراتیک در سراسر کشور
۳- اخراج کارشناسان آمریکایی
جمعیت مبارزه با استعمار۳
این دعوت ابعاد گستردهای یافت، به ویژه تحلیل مستند و مستدلی که حزب تودۀ ایران در باره ماهیت هیأت حاکمه ارایه میداد، با آنچه که طرفداران دکتر مصدق مشاهده میکردند تطبیق مشخص و ملموسی داشت، چه آنکه خشونت و درندگی افسران و مأمورین فرمانداری نظامی و پلیس سوارهنظام را به طور آشکار علیه خود میدیدند، آنها با جشمانی از حدقه درآمده، مشاهده میکردند که پلیس سوارهنظام، مصدقی و تودهای را یکسان میکوبد و نقش بر زمین میسازد. تیرهای سربازان عنانگسیخته تحت فرمان افسران شاهپرست رذل را، با چشمانی متعجب مشاهده میکردند که چه سان به سر و مغز و سینه و بدن تودهای و مصدقی فرو میرود و پلیس سوارهنظام مهاجم نمیپرسد که تودهای هستی یا مصدقی، این واقعیات ملموس و خشن را قلمهای بقائی و مکی نمیتوانستند برای همیشه در پرده استتار ضدتودهای که نفاقافکنانه و خائنانه ایجاد میکردند، پوشیده و مستور بدارند، بالاخره چشمان طرفداران مصدق در سیام تیر باز شد و جوانههای دوستی و اتحاد رویید و علیرغم قلمهای مسموم و زهرآگین بقائی و ملکی و حاج سید جوادی و «شاهد»نویسان مزدور سفارت آمریکا که سعی در به یاد آوردن گذشته جنگ و جدال قلمی و تنبهتن داشتند، حزب تودۀ ایران اعلام کرد:
«ما نمیخواهیم بیش از این در باره گذشته صحبت کنیم- گذشتهها به هر حال گذشته است. باید از گذشته پند گرفت و راه آینده را با سلامت و استواری بیشتر طی کرد- امروز خطر بزرگی، آزادی، استقلال و حاکمیت ملی ما را تهدید میکند. قدرت استعمار خارجی و ارتجاع داخلی گره خورده است و این موجود فرتوت میخواهد با آتش و خون ثمر نیم قرن مبارزه هموطنان ما را لگدکوب هوس شیطانی خود کند- قوام را مردم ایران به خوبی میشناسند. پنجاه سال است که این شخص در لحظات بحرانی از تاریخ ایران به عنوان حربه مؤثر استعمار خارجی زمام امور کشور را به دست گرفته و سود ملت و میهن را به مطامع تجاوزکاران خارجی فروخته است. مردم ایران وقایع آذر سال ۲۵ را فراموش نکرده اند. بر اثر توطئههای تبهکارانه این شخص هزارها تن از بهترین و رشیدترین فرزندان آذربایجان و کردستان در خاک و خون غلطیدند. هم او بود که آزادیهای ملت ایران را لگدکوب قدرت قزاقان و مزدوران سرشناس خارجی کرد، قوام چکیده خیانت و قلدری است. او امروز آمده است که ایران را اصلاح کند، کیست که به این ترهات باور دارد، قوام آمده است که مسأله نفت ایران را به نفع استعمارگران بیگانه حل کند. ملت ایران به دسایس استعمارگران خارجی و عمال داخلی آنها تسلیم نخواهد شد. ملت ایران تصمیم دارد که از آزادی، استقلال و حاکمیت ملی خود با تمام قوا دفاع کند. برای اینکه مبارزه مؤثر و هماهنگ اجرا شود، باید تمام قوای ضداستعماری داخلی منسوب به حزب، دسته یا جمعیت و تمام شخصیتهای وطنخواه که به استقلال وطن و حاکمیت ملت خود علاقه دارند، در یک جبهه واحد ضداستعماری متشکل شوند. این شرط پیروزی در این مبارزه حیاتی است. جمعیت ملی مبارزه با استعمار دو روز پیش اولین قدم را در این راه برداشت. جمعیت از کلیه احزاب، سازمانها، جمعیتها و شخصیتهایی که مدعی مبارزه با استعمارند، طلب کرده است که برای تشکیل جبهه واحد ضداستعمار اقدام کنند. برای تشکیل این جبهه لازم نیست که از نظر عقاید سیاسی و اجتماعی، توافق کامل میان شرکتکنندگان وجود داشته باشد.»۴
این ندای دلسوزانه و نصیحت و راهنمایی مشفقانه بالاخره تأثیر گذاشت و اگر چه صف واحد و متحدی رسماً و با امضای سردمداران جبهه ملی تشکیل نشد اما عملاً بدنه حزب تودۀ ایران تحت رهنمودهای تشکیلاتی با همه اعضاء و هواداران جبهه ملی و دکتر مصدق همراهی و راهنمایی و همکاری صمیمانه و مخلصانهای برقرار کرد، و چون افراد و هواداران حزب در مبارزه با پلیس سوارهنظام شاهنشاهی و جنگ و گریزهای خیابانی ورزیده بودند و در طرح شعارها و میتینگهای موضعی و پراکنده شدن و به هم پیوستنهای تاکتیکی خبره و باتجربه بودند، عملاً کار رهبری مبارزه علیه قوام و دربار به دست آنان افتاد و همین مایه وحشت و هراس جبهه ملی و شاه شد و این حقیقت را در بُعد کوچکتری در استان گیلان به ویژه در رشت شخصاً دیده ام که رهبران و مسؤولین حزبی از اینکه افراد حرب ایران و جبهه ملی به طور طبیعی به سوی تاکتیکهای مبارزاتی تودهایها کشیده میشدند وحشت داشتند.
اعلامیه آیتالله کاشانی در پاسخ وقیحانه قوام آنجا که به روحانیت مبارز و سیاسی نسبت سالوس و ریا داده بود به موقع صادر شد و به دنبال آن در مصاحبه مطبوعاتی آیتالله کاشانی حملات سختی به قوام کرد و گفت:
«سیاستی که قرون متمادی دولتهای مزدور را بر سر کار میآورد بالاخره حکومت دکتر مصدق را که بزرگترین سد راه خیانت خود میدانست، برکنار و در صدد برآمد عنصری را که در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پُر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است، برای چندمین بار به مسند نشانید. من نمیخواهم در مورد عدم صلاحیت احمد قوام بیش از این سخن گفته باشم. احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب شانه از زیر دیکتاتوری بیرون کشیده اند، نباید رسماً اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دستهجمعی تهدید نماید. من صریحاً میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است.»۵
آیتالله کاشانی در مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ سؤال خبرنگار ارگان جمعیت ملی مبارزه با استعمار در باره وحدت نیروها اظهار داشت:
«امروز روزی است که این ملت از مرد و زن و هر جمعیت باید همدست و همداستان باشند. در مبارزه با اجنبی باید همه یک رنگ باشیم. امروز ملت ایران تمام افراد از زن و مرد و بزرگ و کوچک در تمام احزاب در این مقصد مقدس، هممقصد هستند. هر جمعیتی در این باب قیام کند ما با صمیم قلب میپذیریم.»۶
علیرغم فشارهایی که مظفر بقائی به آیتالله کاشانی وارد کرد کار اجرایی و عملی جبهه واحد پیش رفت و سموم قلمهای «شاهد»نویسان مزدور با پادزهر مقاومت و افشاگری حزب تودۀ ایران خنثا شد. «شاهد»نویسان از روز ۲۹ تیرماه سلسله مقالاتی تحت عنوان «آیا میتوان حزب توده را در نهضت ملی قبول کرد»۷ نوشتند که مملو از فحش و ناسزا به حزب تودۀ ایران و اتحاد شوروی بود. این سلسله مقالات مطول و مزخرفات تکراری که به قلم خلیل ملکی تهیه شده بود تا روز ۳۱ تیرماه ادامه داشت و آنان مدعی بودند که «طی سالهای اخیر رهبران حزب توده و تمام کمینفرمیستها در هیچ جمعیت و جبهه و نهضت وارد نشده اند مگر برای آلت کردن آنها، مگر برای شکستن عهد و پیمان با ملت خود و برای خدمت به دولت دیگر.»۸
این اراجیف آن روز چندان مؤثر واقع نشد و کار نهضت پیش رفت و تلاش حزب تودۀ ایران در این بود که لبه تیز حمله را دربار- سلطنت- شاه و امپریالیسم آمریکا کند، تا اساس بدبختی ملت ایران از بیخ و بُن کنده شود. به هر صورت مقاومت توده مردم حول محور اعاده مصدق به نخستوزیری اوج انقلابی گرفت، بی آنکه شخص مصدق کوچکترین دخالت و رهنموی در این لحظات حساس داشته باشد و رهبران جبهه ملی نیز از مردم تقاضای تعطیل عمومی و آرامش و متانت و رفتن به منازل و عدم تجمع و درگیری با مأمورین انتظامی داشتند و مدام این خواسته نمایندگان به اصطلاح ملی در «شاهد» و روزنامههای وابسته به جبهه ملی نوشته میشد. آنها مینوشتند که حزب توده میخواهد اخلال کند تا دست قوام را در کشتار مردم باز کند، بنابراین تجمع نکنید و به منازل خود بروید و مطمئن باشید که نمایندگان شما تا حصول نتیجه، موضوع را تعقیب خواهند کرد!
توده مردم و در پیشاپیش آنان کارگران و دانشجویان بیاعتنا به عجز و لابه و ندبه نمایندگان جبهه ملی و بیتوجه به رفتوآمدهای مزورانه آنان به دربار شاه معدوم کار قیام را سازمان دادند و اولین اعتصاب از کارخانههای سیلو، دخانیات، سیمان تهران، چیتسازی و راهآهن شروع شد. در همه این مراکز کارگری اعلامیه جمعیت ملی مبارزه با استعمار خوانده شد و مورد تصویب قرار گرفت و اعلام اعتصاب به مدت ۴۸ ساعت از طرف کارگران اعلام شد. حرکت به سوی مجلس و ستیز با مأمورین حکومت نظامی را که برابر اعلامیه فرمانداری نظامی تجمع افراد را بیش از ۳ نفر اکیداً قدغن کرده بود، دانشجویان دانشگاه تهران شروع کردند.
دانشجویان در صفوف فشرده با شعارهای «مرگ بر شاه»، «دست شاه از دخالت در امور کشور کوتاه»، و «مرگ بر قوام» به طرف میدان فردوسی حرکت کردند. شعار «زنده باد مصدق» و «مرگ بر قوام خائن» پل وحدت را مابین نیروهای ضداستعمار انقلابی با هواداران جبهه ملی برقرار کرد. حرکت دستهجمعی مشابهی توسط کارگران از میدان توپخانه به طرف مجلس و خیابان اکباتان شروع شد و به طرفداران مصدق که عمدتاً دور و بر حزب زحمتکشان بقائی و حزب ایران مجتمع بودند پیوست و برای اولین بار به نوشته خبرنگار کیهان:
«در خیابان اکباتان از طرف مردم بیشتر مقاومت میشد. در این خیابان که حزب زحمتکشان ملت ایران در آن واقع است و روزی فروش روزنامههای دست چپی در آن کار مشکلی بود، امروز مرکز عناصر افراطی دست چپی نیز بود. روزنامههای شاهد ارگان حزب زحمتکسان، پرچمدار ارگان پان ایرانیستها، جوانان دمکرات و به سوی آینده ارگان چپیهای افراطی با هم به فروش میرفت. و این سه چهار دسته ابتکار عملیات را در دست داشتند. امروز این چند دسته که تا چند روز پیش غالباً با یکدیگر در زد و خورد بودند دوستانه با یکدیگر حرکت و تظاهر میکردند. عناصر افراطی چپ* از لحاط (فرار) و (قرار) از سایر دستهها با تجربهتر بودند و به همین جهت در بسیاری از خیابانها ابتکار عملیات در مقابل حملات مأمورین انتظامی در دست آنها بود. وقتی مأمورین برای تفرقه تظاهرکنندگان دست به اقداماتی میزدند این عده مردم را دعوت به مقاومت و رفتن به کوچهها میکردند.»۹
«در اول خیابان دانشگاه چند نفر سرباز را از روی اسبها پایین کشیدند، سربازان با شمشیر به دنبال تظاهرکنندگان بودند و از طرف دیگر از پشتبامها و از پیادهروها به طرف این سربازان سنگ پرتاب میشد. یک نفر سرگرد که فرمانده دستهای از سربازان بود از بانویی خواهش کرد که از آنجا دور شود ولی وی فوری جواب داد مگر ما در قطعهای از خاک خود اجازه ایستادن نداریم؟ افسر مزبور دوباره جواب داد، آخر سربازان ما را مجروح کرده اند و در این موقع دختر آن بانو که در کنار مادرش ایستاده بود گفت آنها خیلی بیشتر از افراد ملت را به خاک و خون کشانده اند»۱٠
قیام سی تیر که به بهانه مخالفت با حکومت قوام و اعاده دکتر مصدق شروع شده بود، توسط مبارزین تودهای به یک خیزش بلند و چشمگیر ضدیت علنی با سلطنت و دربار پهلوی تبدیل شد و دستههای عظیم جمعیت مصمم و انقلابی به طرف دربار به راه افتادند و فریاد «مرگ بر شاه»، «مرگ بر اشرف» شعار مسلط بود.
رهبران جبهه ملی که بین دربار و مجلس در رفتوآمد بودند، خشم و غضب توده مردم را به دربار و مجلس گزارش میدادند و خطر همهجانبهای که سلطنت را احاطه کرده است به «شاه جوان» گوشزد میکردند و راه چاره آن را اعاده مجدد مصدق به نخستوزیری به عرض شاهنشاه رساندند.۱۱
گروه درباریان طرفدار قوام به منظور تقویت قوامالسلطنه در مقابل نمایندگان مخالف تقاضای انحلال مجلسین میکرد و هندرسون سفیر آمریکا ملاقات طولانی با قوام انجام داد و بلافاصه روزنامهها نوشتند که دولت آمریکا یک وام ۲۵ میلیون دلاری در اختیار دولت قوام قرار میدهد. اما قیام توده مردم که میرفت دربار و سلطنت را به زبالهدان تاریخ بریزد به این اخبار فرینبده سستی نمیگرفت.
سقوط قوامالسلطنه از حکومت چهار روزه
پریشانی هیأت دولت نیمبند قوامالسلطنه را دکتر ارسنجانی در خاطراتش مینویسد، که حکایت از پریشانی کامل قوام بعد از شنیدن خبر ائتلاف حزب تودۀ ایران با جبهه ملی میکرد.** این پریشانی منحصر به حوزه دولتی قوامالسلطنه نبود، دربار نیز پریشان و مضطرب شده بود. شاهپور علیرضا پهلوی که برای نظارت سرکوبی مردم به میدان مخبرالدوله آمده بود، از طرف جمعیت غصبناک محاصره شد و تنها پس از شلیک شدید پاسبانان تحت فرماندهی سرهنگ قربانی و تانکهای تحت فرماندهی سرگرد صیرفی توانست نجات پیدا کند. تنها راه نجات دربار را نمایندگان جبهه ملی، عزل قوام و انتصاب مصدق دانستند، بنا براین با عجله و دستپاچگی انتصاب مصدق از رادیو تهرن اعلام شد.
شهدای حزب تودۀ ایران در ۳٠ تیر ماه ١۳۳۱
رفیق شهید اسماعیل عینکچی، ١۹ ساله
رفیق شهید جبار سفیدگر رشید، ۳۷ ساله
رفیق شهید محمد ابراهیم قاسمی
رفیق شهید محرم رستمی کلخوران، ۱۸ ساله
رفیق شهید اصغر اسکندریان، ۱۸ ساله
رفیق شهید صفر حنیفه رحمانی، ۱۸ ساله
رفیق شهید رستم زینعلی تهرانی، ۱۸ ساله
رفیق شهید محمد سرندی نژاد، ١۳ ساله
رفیق شهید عبای بوربور، ۳۴ ساله
رفیق شهید نوروزعلی کفائی، ۵۲ ساله
رفیق شهید پرویز رجائی
رفیق شهید علی اکبر جهان فرد عرب، ۳۲ ساله
رفیق شهید حسین نیکوسخن، ۲۷ ساله
رفیق شهید محمد یموتی، ۲۳ ساله
رفیق شهید اسماعیل صلواتی، ۳۹ ساله
رفیق شهید کاظم محی، ۱۸ ساله
رفیق شهید سعدی اسکندری، ۲٠ ساله
رفیق شهید ابوالقاسم بنکدار، ۳۲ ساله
رفیق شهید قدرت الله سلیمی، ۲۲ ساله
رفیق شهید مرتضی دستخوش نیکور، ۲٠ ساله
رفیق شهید رحمت الله رضیان، ۲۴ ساله
گلباران مزار شهدای قیام ضد درباری و ضد امپریالیستی سیام تیر