چشم بستن بر چرخش جهانیِ عظیمی که اکنون در حال وقوع است، در حکم نادیده گرفتن پویایی تاریخ و جوامع انسانی است. این نادیدهانگاری با هر تعریفی، حتی برشمردن و تأکید بر سیاستهای سرمایهدارانه دو قدرت برتر در حال ظهور که با همراهی دهها قدرت بزرگ و کوچک سرمایهداری دیگر در سه قاره در حال گشودن «راهی دیگر» هستند و بسیار ناامیدکنندهتر، امپریالیستی قلمداد کردن آنها با معیارها و مفاهیم و مقولات اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، به ویژه از جانب بخشی از چپ، غفلتی جبرانناپذیر است که از حضور مؤثر در این چرخش عظیم جهانی میکاهد و مخالفت و بیتوجهی به آن، نه تنها هیچ دستآوردی نداشته، بلکه جاماندگی وانهادگی سیاسی-اجتماعی این جریانها را به نمایش میگذارد؛ به علاوه، برکنار ماندن از اثرگذاری بر این چرخش در واقع نوعی کمک و همراهی با نیروهای واپسگرایی است که قصد مسدودسازی این تحول و ادامه وضع موجود را دارند و تلاش میکنند هم از سرعت این چرخش بکاهند و هم آن را تا جای ممکن، به سود خود سمت و سو دهند.
حیرتانگیزتر اینکه مدعیانی از «چپ» که ادعای وقوف بر تاریخ، فلسفه، اقتصاد سیاسی و همچنین دیالکتیک دارند و جملهای بر زبان یا قلم نمیآورند که اشارهای به یکی از این مفاهیم و مقولات در آن نباشد، با نادیده انگاشتن کامل این چرخش عظیم، بسیار سادهانگارانه با بیان اینکه در این دو کشور و به ویژه در جمهوری خلق چین (به مانند فدراسیون روسیه) نظام سرمایهداری حاکم است و این سرمایه است که فرمان میراند، هر نوع تحلیل و احیاناً دفاع از مواضع این دو کشور (به همراه دیگر قدرتهای در حال تکاپوی دیگر) را که به اشکالی متفاوت به مقابله با امپریالیسم جهانی به سرکردگی ایالات متحد آمریکا برخاسته اند، یکجا محکوم کرده و صراحتاً در راستای حمایت و تقویت سرمایهداری و امپریالیسم و گاهی وابستگی به این دو قدرت میدانند.
بنابراین از نگاه این «چپ»، از همان ابتدا باید بر جمهوری خلق چین مُهر «ننگِ» سرمایه کوبید و همه تغییر و تحولاتی را که در چند دهه اخیر در این کشور در جهت تقویت بنیادهای مادی، فنآورانه و بهبود چشمگیر سطح زندگی و رفاه اجتماعی صورت گرفته و میگیرد، با همان ضدیتِ خشمآلودِ زبانی و قلمی نادیده انگاشت، یا به شدت محکوم کرد. از سوی دیگر، نبرد بزرگی را که اکنون فدراسیون روسیه به ناچار در چالش مرگ و زندگی با قدرتهای امپریالیستی و در رأس آنها ایالات متحد آمریکا و به پیروی از آن اتحادیه اروپا و دیگر کشورهای عضو ناتو، در آن درگیر شده است، یکسره «جنگ بینا امپریالیستی» نامید و به سادگی تمام پویایی تاریخ و جامعه و همچنین سیاستهای سلطهجویانه امپریالیسم ایالات متحد آمریکا را برای برونرفت از بحران دامنگیرش، حتی بر علیه شرکای اروپاییاش، به سخره گرفت.
…