سردرگمی پایان یافت، اکنون وقت عمل است!

 

برگرفته از: گروه «۱۰ مهر»

۲۸ بهمن ۱۴۰۳

 

بیانات تاریخی آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در دیدار با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش در روز ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ را می‌توان یک نقطهٔ عطف تعیین‌کننده در سیر رویدادهای کشور ارزیابی کرد. به اعتقاد ما، این گفته‌های رهبر جمهوری اسلامی ایران از چند نظر اساسی دارای اهمیت تاریخی است که باید از سوی نیروهای مدافع انقلاب عمیقاً درک شود و اقدامات لازم در جهت اجرای بی‌خدشهٔ آن‌ها بی‌درنگ آغاز گردد.

مسألهٔ مذاکره با آمریکا

برای اولین بار پس از مدت‌ها نصیحت‌ و هشدار به مسؤولان و دولت، آقای خامنه‌ای لازم دیدند که با صدور یک فرمان قاطع در مورد مسألهٔ مذاکره با آمریکا، به همهٔ سردرگمی‌ها پایان دهند و تکلیف دولت را در رابطه با سیاست ایران در قبال آمریکا روشن کنند. صحبت‌های ایشان در مورد مذاکره از چند نظر مهم بود:

نخست، بر این ادعای پوچ غرب‌گرایان که گویا مقام رهبری، از روی سرسختی، با هر شکل از مذاکره مخالفند نقطهٔ پایان گذاشت و نشان داد که مخالفت ایشان با مذاکره نه یک سیاست عمومی، بلکه مخالفتی مشخص در رابطه با آمریکا است:

چند وقت است می‌شنوید در روزنامه، در فضای مجازی، در سخنان این و آن، بحث میشود از مذاکره‌ی دولت. خب، آنچه مورد بحث این بحث‌کنندگان است ـــ چه در داخل، چه در خارج ـــ مذاکره‌ی با آمریکا است. اسم مذاکره را می‌آورند که «آقا! مذاکره چیز خوبی است»، انگار کسی مخالف با خوب بودن مذاکره است! امروز وزارت خارجه‌ی جمهوری اسلامی ایران یکی از پُرکارترین وزارت‌خارجه‌ها است. کارش همین است دیگر؛ با کشورهای دنیا ــــ شرقی، غربی، همه‌جور ــــ مذاکره میکنند، رفت‌وآمد میکنند، حرف میزنند، قرارداد میبندند…. [اما] استثنائی که وجود دارد آمریکا است….

و دلیل مستثنی بودن آمریکا هم کاملاً روشن است:

چرا استثنا است؟ … دلیل: تجربه. ما در دهه‌ی ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم…. دولت آن روز ما نشست مذاکره کرد، رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه‌کار کردند، یک معاهده‌ای هم تشکیل شد؛ در این معاهده، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همان معاهده را آمریکایی‌ها عمل نکردند…. در مورد سازمان ملل هم یک استخوانی لای زخم گذاشتند که مثل تهدیدی همیشه بالای سر ایران وجود داشته باشد…. خب این تجربه است دیگر؛ از این تجربه استفاده کنیم. مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، امّا … همین معاهده را هم با همه‌ی این نقصهایی که داشت، طرف مقابل باز خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد….

دوم، و دلیل کلی‌تر و مهم‌تر، ماهیت امپریالیستی دولت آمریکا است که در محاسبات غربگرایان و هواداران مذاکره هیچ جایی ندارد، چنان‌که گویی مشکل آمریکا با جمهوری اسلامی ایران صرفاً نتیجهٔ یک سوء تفاهم است و تنها در برنامهٔ هسته‌ای ایران خلاصه می‌شود. و این در حالی است که همهٔ واقعیات و تجربیات تاریخی از زمان انقلاب تاکنون نشان از خصومت ریشه‌ای امپریالیسم آمریکا با انقلاب ایران دارد. هدف آمریکا نقطهٔ پایان گذاشتن بر انقلاب ایران است، و این خصومت با هیچ مذاکره‌ای، و جز از راه تسلیم، قابل حل نیست:

آمریکایی‌ها نشسته‌اند دارند نقشه‌ی جهان را روی کاغذ تغییر میدهند! البتّه فقط روی کاغذ است، در واقعیّت هیچ‌گونه واقعیّتی ندارد. درباره‌ی ما هم نظر میدهند، حرف میزنند، اظهارنظر میکنند، تهدید میکنند؛ ما اگر تهدیدمان بکنند، تهدیدشان میکنیم؛ اگر این تهدید را عملی کنند، ما هم تهدید را عملی میکنیم؛ اگر به امنیّت ملّت ما تعرّض کنند، ما هم به امنیّت آنها تعرّض خواهیم کرد؛ بدون تردید.

و دقیقاً بر پایهٔ این شناخت عمیق از ماهیت امپریالیسم آمریکا و هدف واقعی آن ـــ یعنی تغییر نقشهٔ ایران ـــ است که آقای خامنه‌ای این بار از نصحیت مجدد به دولت فراتر می‌روند و قاطعانه اعلام می‌کنند:

با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.

ریشهٔ مشکلات «عامل داخلی» است

سوم، آقای خامنه‌ای، در عین پایان بخشیدن به همهٔ توهّمات در مورد مذاکره با امپریالیسم آمریکا، عرصهٔ جدیدی را نیز در سخنان ۱۹ بهمن خود گشودند که، به‌اعتقاد ما، برای تعیین مسیر آیندهٔ کشور و تضمین بقای انقلاب از اهمیت تاریخی عظیمی برخوردار است. ایشان، در پاسخ به کسانی که حل معضلات کشور را در گرو مذاکره با آمریکا می‌بیینند، صریحاً اعلام کردند:

مذاکره‌ی با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛ این را باید ما درست بفهمیم. این‌جور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود؛ نخیر، از مذاکره‌ی با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود….

و در توضیح این موضع ناشی از شناخت عمیق خود، صریحاً، و شاید برای اولین بار علناً، اعلام کردند که ریشهٔ مشکلات موجود و راه برون‌رفت از آن‌ها «عامل داخلی» است:

ما البتّه مشکلاتی در داخل داریم؛ کسی منکر وجود مشکلات نیست. در معیشت مردم، مشکلات فراوانی هست و تقریباً اغلب قشرهای مردم ابتلائاتی دارند، مشکلاتی دارند؛ لکن آن چیزی که این مشکلات را برطرف میکند، عامل داخلی است. عامل داخلی عبارت است از همّت مسئولان متعهّد و همراهی ملّت متّحد…. ملّت بصیر و مسئولان خستگی‌ناپذیر؛ این [عامل] است که مشکلات ما را برطرف میکند … و بنده بسیار امیدوار هستم که همین دولت محترم بتواند مشکلات معیشتی مردم را لااقل کم کند و سختی‌ها را برطرف کند….

در اینجا، آقای خامنه‌ای، به هر دلیلی که خود بهتر تشخیص می‌دهند، صلاح دانسته‌اند که به‌جای اشارهٔ مستقیم به «عوامل داخلی» زایندهٔ مشکلات، تکیهٔ خود را بر «عوامل داخلی» برطرف‌کنندهٔ مشکلات قرار دهند، و از دیدگاهی مثبت بر نقش مردم و «مسئولان متعهد» و «دولت محترم» در حل آن‌ها تأکید ورزند. با وجود این، تردیدی نداریم که شخص ایشان از دلایل اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی شکل‌گیری مشکلات موجود بیش از هر فرد و نهاد دیگر آگاهند و در این مورد بارها راهنمایی‌های لازم را نیز صادر کرده‌اند. اما از آنجا که هیچ راه‌حلی بدون درک صحیح از علل مشکلات موجود نمی‌تواند کارساز باشد، وظیفهٔ خود می‌دانیم در ادامهٔ مسیری که سخنان آقای خامنه‌ای برای حل واقعی مشکلات موجود گشوده‌اند، به برخی «عوامل داخلی» زایندهٔ وضعیت دشوار کنونی اشاره‌ای کوتاه داشته باشیم و راه‌حل‌های عاجل پیشنهادی خود را بار دیگر تکرار کنیم:

نمی‌توان لحظه‌ای تردید کرد که وضعیت اقتصادی کنونی، که اکثریت کارگران و مردم زحمتکش ایران را به ورطهٔ فقر مطلق کشانده‌ است، در شرایط خطیر کنونی به یک خطر امنیتی جدی و تهدیدی برای تمامیت ارضی ایران بدل شده است. به‌عبارت دیگر، تصمیم‌گیری عاجل در مورد کاهش شکاف‌های طبقاتی و رسیدگی به وضعیت معیشتی فاجعه‌بار مردم، دیگر از حد یک تصمیم‌گیری اقتصادی فراتر رفته و به یک ضرورت امنیتی برای حفظ بقای کشور بدل شده است.

اما در چنین شرایط خطیری، متأسفانه شاهدیم که دولت زیر سلطهٔ جناح‌های سرمایه‌داری بزرگ نئولیبرال ایران، به‌جای درک حساسیت لحظه و برداشتن گام‌های لازم در جهت کاهش شکاف‌های داخلی، دقیقاً در جهت عکس، یعنی خصوصی‌سازی‌های هرچه گسترده‌تر، هرچه آزادتر کردن بازار کالاها، افزایش نرخ دلار و بهای حاملان انرژی، و در نهایت بالابردن نرخ تورم و به‌فقر و فاقه کشاندن بیش از پیش توده‌های مردم ـــ یعنی همان سیاست‌هایی که خود زایندهٔ وضعیت فاجعه‌بار و خطرناک کنونی بوده‌اند ـــ حرکت می‌کند بدون آن‌که لحظه به پیامدهای فاجعه‌بار آن برای امنیت و تمامیت ارضی کشور بیاندیشد. واگذار کردن سرنوشت کشور به تصمیمات این‌چنینی سرمایه‌داری بزرگ نئولیبرال و غرب‌گرای ایران کاری جز خودکشی نیست. اگر نگران سرنوشت میهن و انقلاب در این برههٔ حساس هستیم، باید با سازماندهی سریع همهٔ نیروهای انقلاب، هم در سطح حکومتی و هم در بطن جامعه، جلوی ادامهٔ این روند را ـــ که بی‌تردید دست دشمنان ایران نیز در پشت سر آن عمل می‌کند ـــ بگیریم….

به‌اعتقاد ما، گام‌های عاجلی که لازم است در کوتاه‌مدت … برداشته شود از جمله موارد زیر را در بر می‌گیرد:

۱. باید گام‌های قاطع و سریع در رابطه با افزایش حقوق کارگران و کارمندان و بازنشستگان، و انطباق آن با سطح تورم موجود برداشته شود؛ حق تشکل برای همهٔ کارگران و کارمندان به‌رسمیت شناخته شود؛ و همهٔ کارگاه‌های زیر ۱۰ نفر تحت پوشش قانون کار قرار گیرند.

۲. بورژوازی بزرگ نئولیبرال ایران مدعی است که پول کافی برای اجرای چنین سیاست‌هایی وجود ندارد و برای این کار باید دست به‌دامن سرمایه‌های خارجی به‌ویژه غرب شد. این دروغی بیش نیست. از طریق مصادرهٔ فقط بخشی از ثروت‌های غیرقانونی و بادآوردهٔ همین سرمایه‌داران روی گنج نشسته می‌توان منابع مالی لازم را برای اجرای این سیاست‌ها تأمین کرد.

۳. باید قاطعانه از خروج سرمایه‌هایی که از وضعیت اضطراری کنونی به وحشت افتاده‌اند و قصد فرار از کشور را دارند جلوگیری شود. سرمایه‌هایی که به‌دنبال خروج از کشور هستند باید بی‌درنگ مصادره شوند و در خدمت تأمین مالی سیاست افزایش حقوق زحمتکشان کشور و بهبود خدمات اجتماعی برای لایه‌های پایینی جامعه قرار گیرند. این به‌معنای کنترل دروازه‌های مالی کشور و قرار دادن نظام بانکی کشور در خدمت توسعهٔ اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی مردم است.

۴. باید گام‌های سریع در جهت کنترل تورم از طریق دخالت دولت در تعیین بهای ارزاق عمومی، آب، برق، گاز، و سوخت برداشته شود؛ و اقدامات سریع در جهت ایجاد تعاونی‌های تولید و مصرف صورت گیرد.

۵. باید قاطعانه از خصوصی‌سازی‌های بی‌ در و پیکر جلوگیری شود و بنگاه‌های به‌طور غیرقانونی خصوصی‌شده به مالکیت عمومی دولت بازگردانده شوند.

بی‌تردید، صدای اعتراض سرمایه‌داری بزرگ ایران علیه این اقدامات بلند خواهد شد، و چه بسا بکوشند این سیاست‌ها را «کمونیستی» و مخالف مبانی اسلام معرفی کنند. تنها کافی است به نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه مواد ۴۳ و ۴۴ قانون اساسی، رجوع کنیم تا به بی‌پایگی چنین ادعاهای سالوسانه‌ پی ببریم. آنچه در اینجا پیشنهاد شده است چیزی جز اجرای بی‌خدشهٔ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیست. اگر سرمایه‌داری نئولیبرال ایران توانست به‌مدت چهار دهه زیر پا گذاشتن قانون اساسی، منافع ملی کشور را قربانی منافع طبقاتی خود کند، ادامهٔ چنین کاری امروز به‌معنای قربانی کردن کل کشور و نقطهٔ پایان گذاشتن بر استقلال و تمامیت ارضی ایران است.

هیچ نیروی انقلابی نمی‌تواند، و نباید، صرفاً نظاره‌گر وقوع چنین فاجعه‌ای باقی بماند. وضعیت خطرناک کنونی نیازمند اقدام قاطع و سریع نیروهای مدافع انقلاب و مقاومت، چه در سطح حکومت و چه در عرصهٔ اجتماعی، است.

ـــ بیانیهٔ گروه «۱۰ مهر»: «فرصت کوتاه است و زمان تصمیم‌گیری‌های قاطع فرا رسیده است!»
۱۵ دی ۱۴۰۳

و این کار، پیش از هرچیز مستلزم تکیه بر خصوصیاتی است که آقای خامنه‌ای در صحبت ۱۹ بهمن خود برای نیروهای انقلابی برشمردند:

چند خصوصیّت هست که بنده همیشه در صحبتها روی آنها تکیه میکنم…. یکی «شجاعانه بودن»…. اینکه یک انسانی این دل و جرئت را داشته باشد که وارد عرصه‌ی سخت بشود…. یکی «بهنگام بودن»…. بعضی از حرکتها خیلی خوب است، شجاعانه است امّا در وقت خودش انجام نمیگیرد…. بوقت باید وارد شد، حرکت را بهنگام و در لحظه باید انجام داد….

به‌پیروی از این گفته‌های آقای خامنه‌ای، زمان آن رسیده است که نیروهای مدافع انقلاب «شجاعانه» و «به‌هنگام» وارد عرصهٔ مبارزه شوند و اقدامات لازم را برای رفع سریع مشکلات، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور در مقابل آمریکا و اسرائیل، و تداوم روند انقلاب به‌عمل آورند.