از آنجا که ارزیابیهای رایجِ تاکنونی عمدتاً توسط رسانههای غربی دیکته شدهاند، بسیاری از رفقا در مورد ماهیت اقدامات روسیه در اوکراین میپرسند. اگرچه، تاکنون ماهیت عملیات ارتش روسیه برای آزادسازی اوکراین از دست نازیسم آشکارتر شده است.
چه چیزی باعث این عملیات شد؟
روسیه از دسامبر ۲۰۲۱ اطلاعاتی در مورد برنامههای ناتو برای استقرار نیروها و پایگاههای موشکی در اوکراین دریافت میکرد. همزمان حملهای به دونتسک (DPR) و جمهوری خلق لوگانسک (LPR) در حال تدارک بود. حدود یک هفته قبل از شروع عملیات روسیه، طرح حملهای فاش شد که حملات توپخانههای دوربرد، پرتابگرهای موشکی متعدد، هواپیماهای جنگی در آن درنظرگرفته شده بود و به دنبال آن حملهی نیروهای اوکراینی و گردانهای نازی انجام میشد. قرار بود دونباس از مرز با روسیه قطع شود، دونتسک، لوگانسک و سایر شهرها احاطه و محاصره شوند و سپس با زندانیکردن و کشتن هزاران مدافع دونباس و حامیان آنها یک «پاکسازی امنیتی» گسترده انجام شود.
این طرح با همکاری ناتو تدوین شد. قرار بود این تهاجم در اوایل ماه مارس آغاز شود. اقدام روسیه بر کییف و ناتو پیشدستی زد و روسیه را قادر کرد تا ابتکار عمل استراتژیک را در دست بگیرد و به طور مؤثر جان هزاران نفر را در این دو جمهوری نجات دهد.
ویژگی اقدامات جنگی
۱- هدف ارتش روسیه اشغال سرزمین یا تصرف منابع اقتصادی و طبیعی نیست. این یک جنگ سیاسی است. اوکراین تحت رژیم نئونازی مورد حمایت آمریکا در حال تبدیلشدن به پایگاه ناتو برای حمله به روسیه بود. برای ما تضمین امنیت کشورمان یک امر الزامی است. هدف اصلی این عملیات نظامی، وادار کردن رهبری اوکراین برای ورود به مذاکرات در مورد غیرنظامیسازی، نازیزدایی و وضعیت بیطرف اوکراین است.
۲- هدف دوم، حفاظت از شهروندان مناطق تاریخی لوگانسک و دونتسک روسیه است که از زندگی تحت رژیم نئونازی که در نتیجهی کودتای دولتی در فوریهی ۲۰۱۴ به قدرت رسید، امتناع کردهاند. این اساساً یک جنگ داخلی بین دو بخش از همان خلق است.
۳- کسی نمیداند که بیشتر نبردها توسط ارتش روسیه انجام نمیشود، بلکه توسط نیروهای جمهوریهای مردمی شرق اوکراین (جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک) در دست انجام است. شهروندان دونباس ارتش خود را در سال ۲۰۱۴ ایجاد کردند. آنها برای استقلال «مام میهن کوچک» خود میجنگند که شهروندان آن توسط نئونازیهای اوکراین غربی در خطر محرومشدن از حق صحبت به زبان روسی خود قرار داشتند. هستهی اصلی نیروهای مسلح جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک، کارگران معادن دونباس – یکی از بزرگترین تولید کنندگان زغال سنگ آنتراسیت در جهان هستند.
۴- در واقع ارتش روسیه تنها در بخشهای شرقی و جنوبی اوکراین که عمدتاً روسیزبان هستند، در حال انجام عملیات نظامی است. اینها مناطق روسیه هستند که در سال ۱۹۱۸ پس از انقلاب بلشویکی به منظور تقویت پایگاه صنعتی اوکراین در قلمرو اوکراین قرار داده شدند. آنها هرگز از لحاظ تاریخی بخشی از اوکراین نبودند. عملیات ارتش روسیه در این مناطقِ روسی زبان است و نه در مرکز و غرب اوکراین که از نظر قومی متفاوت است.
۵- ارتش روسیه به عنوان بخشی از«غیرنظامیکردن» اوکراین، به طور مداوم زیرساختهای نظامی آن را تخریب میکند. برای جلوگیری از ارسال تسلیحات ناتو، حملاتی به فرودگاهها و باندهای فرود، به سیستمهای پدافند هوایی، ایستگاههای رادار، انبارهای سلاح، مهمات و سوخت انجام شد. اما نابودکردن نیروهای ارتش اوکراین مطلقاَ هدف نیست. با توجه به قدرت آتش بسیار زیاد ارتش روسیه، ازبینبردن تمام نقاط قوت نیروهای اوکراینی به همراه مدافعان آنها کار آسانیاست، اما به دلیل خویشاوندی ژنتیکی مردمان ما، هرگز این هدف تعیین نشده بود. ما مردمانی برادر هستیم. برادران ممکن است دعوا کنند و حتی بجنگند. این در طی تاریخ ما بیش از یک بار اتفاق افتاده است. اما تلاش برای نابودی یکدیگر برای ما غیر قابل قبول است.
۶- وضعیت ارتش اوکراین: این اشتباه است که ادعا کنیم اوکراین ضعیف و بیدفاع است. در زمان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تمرکز نیروهای شوروی در خاک اوکراین، نیرومندترین نیروی نظامی در اروپا بود. در سال ۱۹۹۱ ارتش شوروی به دو ارتش روسیه و اوکراین تقسیم شد. اوکراین مقادیر عظیمی از تجهیزات نظامی شامل هزاران تانک، هواپیما، قطعات توپخانه و انبارهای مهمات عظیم را در اختیار گرفت. اگرچه بخش بزرگی از این تسلیحات در خارج از کشور به مناطق درگیری فروخته شد، اما اوکراین نیازی به تدارک تسلیحات ندارد. تا فوریهی سال ۲۰۲۲ ارتش اوکراین پس از اسپانیا، آلمان، ایتالیا، بریتانیای کبیر و فرانسه، ششمین ارتش قوی اروپا محسوب میشد. نیروهای زمینی اوکراین عملاً از نظر قدرت با روسیه برابری میکند.
پس از کودتای دولتی فوریهی سال ۲۰۱۴، مقامات جدید طرفدار نازی، حتی با وجود نابسامانی اقتصادی، پول را برای تقویت ارتش خود اختصاص دادند. هدف، حفاظت از اوکراین در برابر تهاجم خارجی نبود، بلکه آمادهشدن برای بازپسگیری کنترل بر جمهوریهای خلق لوگانسک و دونتسک با ابزار نظامی بود. توانمندترین نیروهای رزمی که توسط مربیان ناتو آموزش دیدهبودند – بیش از ۱۲۰،۰۰۰ سرباز منظم ارتش و گردانهای نازی – آمادهی حمله به دونباس بودند.
کییف در تدارک تهاجم، به صورت فعال از سوی ایالات متحدهی آمریکا و سایر کشورهای ناتو مورد حمایت قرار گرفت. صدها میلیون دلار برای خرید تسلیحات دریافت کرد، مربیان برای آموزش ارتش آن آمدند و پرسنل نظامی اوکراینی در مدارس نظامی غرب تحصیلکردند. هدف غرب، صرفاً حمایت از کییف در تلاش برای سرکوب دونباس نبود. هدف اصلی، تبدیل اوکراین به سکوی پرشی برای حملهی ناتو به روسیه و تبدیل ارتش اوکراین به نیرویی بود که این حمله را رهبری کند. نظامیان آمریکایی مستقیماً در خصومتها در اوکراین شرکت دارند. در ۱۷ مارس نیروهای حمهوری خلق دونتسک که یک پست ارتش اوکراین را در دونباس تصرف کردند، اجساد و اسناد سه افسر ارتش ایالات متحده را کشف کردند.
۷- نگرانی ویژه، این واقعیت است که رهبری اوکراین عملاً خود را متعهد به دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی کردهاست. با کمک ایالات متحده، ۳۰ آزمایشگاه بیولوژیکی ایجادشده در خاک اوکراین در حال انجام تحقیقات در مورد بیماریهای کشنده و روشهای انتشار آنها هستند. کییف دربارهی ایجاد سلاح هستهای بر اساس نیروگاههای هستهای اوکراین و پتانسیل علمی و فنی آن صحبت کرده است. همهی اینها، تهدیدی نهتنها برای روسیه، بلکه برای کل جهان است.
۸- تاکتیکهای مختلف: ارتش روسیه در ورود به شهرها تمام تلاش خود را میکند تا از تلفات غیرنظامیان جلوگیریکند و زیرساختهای غیرنظامی را در امان بگذارد. آمریکاییها در رویکردی بسیار متفاوت، قیام فلوجهی عراق را در عرض چند روز با از بین بردن شهر سرکوب کردند. پنجاه هزار نفر جان باختند. چنین چیزی برای ارتش روسیه غیرقابل تصور است.
ارتش اوکراین و گردانهای نازی تاکتیکهای متفاوتی دارند. بیشتر سربازان آنها از غرب اوکراین میآیند و ساکنان روسیزبان بخش شرقی این کشور را به عنوان اوکراینیهای درجهی دو تحقیر میکنند. بر این اساس، آنها کشتن غیرنظامیان و تخریب زیرساختهای مدنی در شرق اوکراین را جرم نمیدانند. آنها نیروهای خود را نه در یک میدان باز بلکه در مناطق مسکونی شهرها مستقر میکنند. آنها در بلوکهای مسکونی، مدارس و بیمارستانها مواضع تیراندازی میگیرند و این بازی کثیف برخی از فرماندهان میدانی دیوانه نیست. این یک روش تاکتیکی است که در دستورالعملهای رسمی فرموله شده است. این امر به طور روزانه در شهرهایی که ارتش اوکراین و گردانهای نازی مدعی دفاع از آنها هستند، اتفاق میافتد. آنها مشتاقانه از «سپر انسانی» هموطنان خود برای محافظت از خود استفاده میکنند. این یک تاکتیک نازی است.
همهی اینها به این منظور انجام میشود که ارتش روسیه از حمله به اهداف نظامی واقع در بلوکهای مسکونی خودداریکند یا روسیه را به جنایات جنگی متهم کنند. گردانهای نازی هنگام عقبنشینی از تاکتیکهای «زمین سوخته» استفاده میکنند: آنها زیرساختهای غیرنظامی را تخریب میکنند و مهمتر از همه، پلها را منفجر میکنند. نازیها اغلب اقدامهای تحریکآمیز وحشتناکی انجام میدهند و منازل مسکونی را منفجر میکنند تا ارتش روسیه را متهم کنند.
۹- رسانه ها و سیاستمداران غربی مقاومت سرسختانهی ارتش اوکراین را میستایند. اما آنها یک نکتهی دقیق و مهم را حذف میکنند. بخش بزرگی از ارتش اوکراین را چهل گردان نئونازی تشکیل میدهند که به وحشیگری بدنام هستند. لشکرهای اس اس سختترین جنگجویان ارتش آلمان در طول جنگ ۱۹۴۵-۱۹۴۱ بودند. گردانهای نازی در اوکراین امروز همان واحدهای اس اس هستند. آنها آموزشدادهشده و با انگیزه هستند و هشت سال کامل برای جنگ علیه دونباس و علیه روسیه آماده شدهاند و با روح نفرت نسبت به همه چیز روسی آموزش میبینند.
۱۰- جهان نمیتواند باورکند که فاشیسم دوباره در قلب اروپا رشد کرده است. با این حال، شایان ذکر است که آلمانیهای محترمی که تعدادی از بزرگترین شاعران، فیلسوفان و موسیقیدانان جهان را در طول هشت سال بین سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۴۱ به دنیا ارائه کرده بودند، تبدیل به ملتی شدند که دهها میلیون نفر از روسها، اوکراینیها، بلاروسها و یهودیان را در اتاقهای گاز منهدم کردند، زنده زنده سوزاندند، به دار آویختند و تیرباران کردند. همین امر در اوکراین، که تبلیغات نئونازی از سال ۲۰۱۴ به مدت ۸ سال به مردم تلقین میکند، در دست انجام است.
اتفاقاً، آنهایی که چون لهستان و کشورهای بالتیک امروز با صدای بلند در مورد رنج مردم اوکراین فریاد میزنند، سنگینترین مسئولیت این هولوکاست را برعهده داشتند. نه تنها آلمانی ها، بلکه تا حد زیادی لهستانیها، لیتوانیاییها، لتونیاییها و استونیاییها همسایگان یهودی خود را نابود میکردند.
پس از جنگ جهانی دوم، کشورهایی که در کنار هیتلر جنگیده بودند، سیاست نازیزدایی را درپیشگرفتند. تصمیمات دادگاه نورنبرگ که فاشیسم و رهبران آن را محکوم کرد و تجربه همکاری جامعهی بینالمللی در نبرد با آن شرارت تا به امروز مربوط باقی مانده است.