نگاه مترجم:
بیشک یکی از اهداف مهم امپریالیسم در دوران جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی، یافتن فرصت و فضای لازم برای اعمال سلطۀ خود بر کل جهان و بهویژه شرق اروپا بوده است. بر این اساس، علی رغم وعدۀ عدم توسعۀ ناتو در شرق اروپا، طی ۳ دهۀ گذشته در موجهای پیدرپی به توسعۀ ناتو در این منطقه اقدام کرده است. بدیهی است که این وضعیت آشکارا در تعارض با امنیت روسیه قرار گرفته و این کشور را به اقدامات متقابل برای دفاع از امنیت خود سوق دهد. از این منظر مجموعۀ آنچه در جمهوریهای سابق شوروی میگذرد، برای روسیه نگران کننده بوده است. تغییر و تحولات اجتماعی-طبقاتی و رویکردهای دولتها در روسیه در این ارتباط یک موضوع است و زوایای ژئو پالیتیک چالشها و رقابتهای غرب در منطقۀ شرق اروپا به ویژه در جمهوریهای جدا شده از شوروی سابق، بحثی دیگر، که اگر چه بی ارتباط با هم نیستند، اما بر اساس تجربه دو حوزۀ متفاوتند که شناخت هر یک از آنها مستلزم برخورداربودن از اطلاعات لازم و کافی و در عین حال توان پردازش و تحلیل علمی بر اساس روششناسی های شناختهشده در علوم اجتماعی است. اهمیت این موضوع به خصوص اگر حجم عظیم کارنظری و تبلیغاتی و سیاسی دردست انجام از سوی نهادهای آکادمیک و نظریهپردازی و رسانه های مسلط غربی در این مورد مد نظر قرار گیرد، بسیار بیشتر هم میشود. تکلیف رسانهها و جریانهای طرفدار و متمایل به غرب در ارتباط با مسائل اوکراین که مشخص است، آنها در مجموع به نوعی همان اخبار و تحلیلهای رسانههای مسلط غربی را بازگو میکنند. تکلیف بخشهایی از چپ پشیمان نیز که شیفتۀ دموکراسی و توسعۀ کشورهای غربی شدهاند و در ادبیات آنها نشانی از واژهها و مفاهیمی چون امپریالیسم یافته نمیشود، نیز روشن است. آنها منتظر هر فرصتی برای لفاظی در مورد ارزشهای حقوق بشری، دموکراسی، صلح ، مبارزۀ بدون خشونت، موازین حقوق بینالمللی، ارزشهای دموکراتیک و … هستند. (البته نه برای مواردی چون تجزیۀ یوگسلاوی یا نابودی لیبی و …از سوی غرب). اما تحت تاثیر مجموعهای از دلایل، بین نیروهای چپ انقلابی نیز کم و بیش اختلافهای چشمگیری در ارتباط با اوضاع اوکراین و جنگی که آغاز شده است، مشاهده می شود که بخشی از آن را میتوان ناشی از پیچیدگی اوضاع دانست و بخشی را نیز باید در گرایشهای متفاوت و گاه انحرافات فکری، نظری، شناختی و تحلیلی آنها جستجو کرد. چپ نمی تواند چشم خود را بر روی روند و جهت تحولات و چشماندازهای محتمل پیش رو بسته و ژست ناظر بی طرف را به خود بگیرد!
تکرار صرف لفاظانۀ کلیگوییهایی چون «نه بهجنگ» و «دفاع از صلح» (با اینکه بی شک یک رویکرد استراتژیک درست است) و همزمان بیتوجهی به فضا و شرایط واقعی و روندهای بسیار خطرناک عملاَ موجود، کمکی به شناخت و تحلیل درست وضعیت و تعریف وظیفۀ چپ در برابر آن نمیکند. به نظر می رسد فضای سیاسی ملتهبی که با برنامهریزی و هدایت ایالات متحدۀ آمریکا و همکاری اتحادیۀ اروپا و دست نشاندگان آنها در ارتباط با اوکراین طی چندین دهه و بهویژه در ماهها و هفتههای اخیر شکل گرفته است، عملاَ تغییر توازن قوای ژئوپالیتیک و سهم هژمونیک نیروها و بازیگران منطقهای را اجتناب ناپذیر کرده بود. معنای این سخن آن است که اگر روسیه تصمیم به اقدام برای تحکیم امنیت ملی خود در این زمینه نمیکرد، باید آمادۀ پذیرش این تغییر به نفع دشمنان و رقبای جهانی و منطقهای خود میشد. در چنین فضایی است که حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری گنادی زیوگانف اقدام به موضعگیریای میکند که در این مقاله آمده است. بدیهی است که این حزب به عنوان نیرویی که در بطن ماجرا قرار دارد، نگاه و تحلیل و موضع متفاوتی نسبت به برخی احزاب کمونیست اروپایی ارائه دهد. زیوگانف در این نوشته اطلاعاتی از جنایات فاشیستهای حاکم بر اوکراین در دو جمهوری دونتسک و لوگانسک ارایه میدهد که نهتنها هیچ رسانۀ غربی آنها را بازتاب نمیدهد، بلکه حتی در تحلیلهای برخی از چپها نیز مغفول میمانند. رهبران روسیه اعم از کمونیست و غیر کمونیست آن به خوبی دریافتهاند که نباید اجازهدهند حلقۀ محاصرۀ ناتو تنگتر شود، از این منظر خود را ناگزیر به واکنش در برابر آنچه در پشت مرزهای آنها و بر روسهای ساکن منطقۀ دونباس میگذرد، یافتهاند. نکتۀ مهم در این میان این است که مخالفت حزب کمونیست روسیه و رهبر آن زیوگانف با جهتگیری و برنامههای اقتصادی و اجتماعی رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، مانع از آن نشد که در ارتباط با منافع ملی و مسایل اوکراین مواضع همسویی داشته باشند. همانگونه که مخالفت پوتین با جهتگیریها و برنامه های استالین در گذشتۀ اتحاد شوروی، سبب نشد تا پوتین به میهنپرستی او استناد کرده و یا از لنین به عنوان موسس کشور اوکراین به نیکی یادکند.
به هر روی با اینکه ابعاد جنگ در اوکراین ممکن است چندان گسترده نباشد، اما به احتمال بسیار زیاد از این پتانسیل برخوردار است که تاثیرات مهمی بر توازن قوای ژئوپالیتیک و ژئواکونومیک و جهتگیری رویدادها در منطقه، اروپا و جهان برجای گذارد. (پایان یادداشت مترجم)
************
یادداشت سردبیر سایت peoples’ world: مقالۀ زیر نسخۀ ویرایش شدۀ یک مقالۀ نظری است که توسط گنادی زیوگانوف، رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه نوشته شده است. این مقاله در ۱۴ فوریۀ ۲۰۲۲ یک روز قبل از آن که دومای دولتی، پارلمان روسیه به قطعنامۀ حزب کمونیست فدراسیون روسیه رای بدهد، منتشر شد که از دولت میخواست تا استقلال جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوگانسک را به رسمیت بشناسد.
جمهوری خلق دونتسک[۲](DPR) و جمهوری خلق لوگانسک[۳] (LPR)مناطقی با قومیت روسی در منطقه دونباس[۴] در شرق اوکراین هستند که پس از کودتای جناح راست که باعث سرنگونی دولت اوکراین در سال ۲۰۱۴ شد، جدا شدند. دوما در ۱۵ فوریه با اکثریت قاطع به نفع قطعنامۀ حزب کمونیست فدراسیون روسیه رای داد.
از زمانی که این جمهوریها در سال ۲۰۱۴ از اوکراین جدا شدند، دولت کییف جنگی وحشیانه را علیه مردم آنجا به اجرا گذاشت و توافق نامههایی را که مستلزم به رسمیت شناختن استقلال آنها بود – پروتکلهای مینسک – نادیده گرفت.
در این مقاله، زیوگانف این موضوع را مطرح میکند که به جای اینکه روسیه جنگی را علیه اوکراین تدارک ببیند، این اوکراین است که برای تشدید تهاجم مرگبارتر خود علیه دو جمهوری خلق آماده میشود. او می گوید غرب از اوکراین برای اهداف ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود استفاده میکند و محافظت از مردم دونباس را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه طلب میکند.
در هفتههای اخیر، اوضاع پیرامون اوکراین به شدت تشدید شده است. اتهاماتی مبنی بر قصد روسیه برای اقدام به عنوان یک اشغالگر وجود دارد. در واقع، علت بحران این است که دست نشاندههای واشنگتن در رهبری کییف و نیروهای فاشیست آنجا[۵] پیگیرانه در تلاش بودهاند تا قتل عامی را در منطقۀ دونباس سازماندهی کنند. آنها برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود آمادهاند تا خونریزی گستردۀ دیگری را ترتیب دهند.
تقریباً تمام واحدهای آماده رزم نیروهای مسلح اوکراین شامل ۱۲۵۰۰۰ سرباز و افسر در مرز با جمهوری خلق دونتسک (DPR) و جمهوری خلق لوگانسک (LPR) مستقر هستند. واحدهای توپخانۀ سنگین و تانک نیز در همین منطقه مستقر هستند. تجسس هوایی مداوم در حال انجام است. اینها همه نشانههایی از تدارک یک عملیات تهاجمی علیه جمهوری خلق دونتسک و لوگانسک است.
دریغا که ایالات متحده و دست نشاندگانش در کییف آتش یک جنگ برادرکشی را شعلهور میکنند.
تجمع نیروهای روسی در نزدیکی مرز اوکراین، حتی به گفتۀ مقامات آمریکایی، از ۱۰۰۰۰۰ سرباز تجاوز نمیکند. این در حالی است که اوکراین تنها در منطقۀ دونباس ۱۲۵۰۰۰ سرباز دارد. اطلاعات ابتدایی از امور نظامی نشان میدهد که یک عملیات تهاجمی موفق مستلزم برتری سه برابری است. پس تهدید واقعی روسیه در کجاست؟
پنتاگون و حتی رهبری نیروهای مسلح اوکراین اعلام میکنند که هیچ نشانهای از تجاوز قریب الوقوع روسیه نمیبینند. به نظر نمیرسد که سیستم اطلاعاتی آمریکا با شرمساری دروغ های گذشته در مورد وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق، خواهان تحقیر جدیدی باشد. اما این مانع از سیاستمداران غربی نمیشود که معمولاً چیزهای بدیهی را نادیده میگیرند: با استفاده از دروغ، تقلب و اطلاعات نادرست، «جنگ هیبریدی» (ترکیبی-م) علیه روسیه دنبال میشود.
بله، روسیه منافعی در رابطه با جمهوریهای شوروی سابق در مرزهای خود از جمله اوکراین دارد. اینها علاقمندی به صلح و همجواری خوب، زندگی آرام و با عزت برای شهروندان، توسعۀ اقتصادی و همکاری فرهنگی است.
با این وجود، غرب آمادگی خود را برای تکیه بر مرتجعترین محافل برای دنبالکردن منافع خود نشان داده است. پیشینیان گروههای فاشیست کنونی در اوکراین – سازمان ملیگرایان اوکراینی استپان باندرا[۶]، که با هیتلر همکاری میکردند – مستقیماً در نسلکشی روسها، بلاروسها و مردم خودشان مرتکب جنایت شدهاند.
این گروههای مجازات آنها بودند که وحشیانهترین اقدامات تلافیجویانه را در طول جنگ بزرگ میهنی (جنگ جهانی دوم) علیه جمعیت مناطق پارتیزانی بلاروس انجام دادند و ساکنان صدها روستا را زنده زنده سوزاندند. امروز، جانشینان پست آنها در سازمانهای فاشیستی داخل ارتش اوکراین، با روسهراسی تهاجمی و یهودستیزی، مورد استقبال سیاستمداران غربی قرار گرفتهاند.
بیش از ۶۰۰۰۰۰ نفر از ساکنان جمهوری خلق دونستک (DPR) و جمهوری خلق لوگانسک (LPR) قبلاً تابعیت فدراسیون روسیه را دریافت کردهاند. کشور ما مسئول مستقیم امنیت و جان آنهاست. ما نمیتوانیم اجازۀ انتقامجویی فاشیستی علیه این مردم را بدهیم. روسیه قبلاً به اندازۀ کافی این گونه اقدامات را دیده است. در نتیجۀ گلولهباران وحشیانۀ شهرها و روستاهای دونتسک و لوگانسک ، بیش از ۱۵۰۰۰ غیرنظامی کشته شدهاند. دهها هزار مرد و زن، سالخورده و کودک مجروح شدند. صدها هزار نفر آواره و پناهنده شدند.
در این شرایط حزب کمونیست فدراسیون روسیه و متحدان ما، خط سیاسی ما را قاطعانه مشخص کردهاند … ما کاملاً میدانیم که مردم روسیه و اوکراین خواهان جنگ نیستند. چنین جنگی در تضاد با منافع اساسی اروپا نیز خواهد بود. اما به نظر میرسد قدرتهای حاکم در ایالات متحده آن را میخواهند.
واشنگتن در هر جنگی در دهههای اخیر شکست خورده است. کره، ویتنام، عراق و افغانستان تنها برخی از کشورهایی هستند که ایالات متحده در آنها جنگ به راه انداخته و به طرز مفتضحانهای شکست خورده است. این بار، رهبران آن مشتاق مبارزه به وسیلۀ نیروهای نیابتی خود در اوکراین هستند. «بازهای» واشنگتن تصمیم گرفتهاند تا اوکراینیها را به گوشت دم توپ تبدیل کنند. پوشش سیاسی، تدارک تسلیحات، فعالیتهای مربیان نظامی غربی – همۀ اینها آشکارا مقامات کییف را به سمت یک ماجراجویی نظامی خونین سوق میدهد.
اجازه دادن به این جنون یعنی اجازه دادن به یک جنایت تاریخی بیسابقه. ما باید به هر طریقی آمادگی مقاومت در برابر بازیهای خطرناک قدرتهای غربی و سرسپردگان آنها در کییف را در دل ساکنان اوکراین چند ملیتی بدمیم. زمان آن فرا رسیده است که برای خنثیکردن نقشههای پلید و خطرناک آنها با هم بهپاخیزیم.
قدرتمندان در کت و شلوار و کراوات خود نه تنها روسیه و اوکراین، بلکه اروپا را نیز هدف قراردادهاند. ایالات متحده بر تحریمهای شدید علیه کشورمان اصرار دارد و معمولاً از «کارت اوکراین» استفاده میکند. آنها با این کاردر عین حال، مرحلۀ جدیدی را در مبارزه با رقیب خود، اتحادیۀ اروپا آغاز میکنند. ایالات متحده تجارت بسیار کمی با روسیه دارد، اما اروپا روابط تجاری و اقتصادی گسترده و سودآوری با کشور ما دارد. درگیری نظامی با روسیه به واشنگتن اجازه میدهد تا کشورهای اروپایی را به سمت تحریمهای جدید و مخرب اقتصادی سوق دهد.
تعهد امپریالیستهای ایالات متحده، محافظت از اوکراین نیست، بلکه خروج خزنده از بحران حاد سرمایهداری است. برای آنها بسیار مهم است که زیرآب خط لولۀ گاز نورد استریم ۲ (بین آلمان و روسیه) را بزنند و اقتصاد اتحادیۀ اروپا را به سوزن گاز طبیعی مایع گران قیمت از ایالات متحده قلاب کرده و سودهای جدیدی کسب کنند. این بخشی از بنیاد و پایۀ واقعی و پشت پردۀ بحران نظامی کنونی در اوکراین است.
روسیه بالاخره از بتپرستی ویرانگر غرب دور میشود … وقت آن است که شخصیت خود را در دونباس نشان دهیم. ما توسط زنجیرهای از کشورهای غیردوست احاطه شدهایم. عقب نشینیبیشتر، غیرممکن است. غرب باید عزم روسیه برای دفاع از خود و دوستانش را احساس کند.
البته، تنها یک تغییر اساسی در مسیر توسعۀ روسیه، حفاظت واقعاَ مؤثر از حقوق تودههای گستردۀ مردم در کشور ما را تضمین خواهد کرد. حزب کمونیست فدراسیون روسیه روند جاری اجتماعی-اقتصادی دولت پوتین را نمیپذیرد و یک برنامۀ دگرگونی و راهی به سوی احیای جامعۀ سوسیالیستی را به تودههای کار و زحمت ارائه میدهد. اما مسائلی نیز وجود دارند که باید فوراً به آنها رسیدگی شود.
ما آمادۀ حمایت از اقدامات قاطع دولت برای محافظت از امنیت روسیه و هموطنانمان در جمهوریهای خلق در منطقۀ دونباس هستیم. ما بر به رسمیت شناختن فوری استقلال و حاکمیت آنها اصرار داریم.
از سال ۲۰۱۴، ما به طور مداوم و پیوسته خواستار به رسمیت شناختن رسمی جمهوری خلق دونستک و جمهوری خلق لوگانسگ هستیم. صدای میلیونها نفر از ساکنان آنها به وضوح در یک همهپرسی در ماه می ۲۰۱۴ بیان شد. آنها باید شنیده شوند.
دولتهای غربی و دستنشاندگان آنها در کییف، توافقنامههای مینسک را (که استقلال جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوگانسگ را تضمین میکرد)، زیر پا گذاشتند. ما در این لحظۀ بسیار نگرانکننده و سرنوشتساز در تاریخ مان، از نمایندگان دومای دولتی، صرف نظر از وابستگی حزبی، میخواهیم که ارادۀ خود را نشان دهند و از ابتکار ما برای فدراسیون روسیه جهت به رسمیت شناختن رسمی جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک حمایت کنند.
دیگر نمیتوان این تحریکات خطرناک را تحمل کرد. روسیه نمیتواند اجازۀ تصرف شهرها و روستاهای دو جمهوری خلق را توسط نیروهای فاشیست اوکراین بدهد. نمیتواند تهدید قتل عام غیرنظامیان توسط نیروهای وحشی به برکت حمایت ناتو را نادیده بگیرد. جنگطلبان باید حقیقتی را که از اعماق قرنها سرچشمه میگیرد، به خاطر آورند: «کسی که با شمشیر زندگی میکند، با شمشیر هلاک میشود.»
تا زمانی که حامیان تجاوز دستشان بر شمشیر باشد، صلح در سیارۀ ما همیشه در معرض تهدید خواهد بود. زمان آن فرا رسیده است که مأموریتی را که روسها به خوبی به تجربه میشناسند، انجام داده و قاطعانه به هر جنگ بینالمللی «نه» بگویند.
[۲] Donetsk People’s Republic
[۳] Lugansk People’s Republic
[۴] Donbass
[۵] نیروهایی که آشکارا از سمبلها و نمادها و شعارهای فاشیستی نیز استفاده می کنند.(م)
[۶] Ukraine—Stepan Bandera’s Organization of Ukrainian Nationalists