یک چیز محرز و آشکار است که افریقای فرانسوی، سیستم چسبناک نفوذی فرانسه در مستعمرات سابق افریقایی خود در سال جاری با شکافهای عظیم و بی سابقهای روبهرو شده است. رابطه با مالی که روزی یک بانک مطمئن برای پاریس در منطقه ساحل بود؟ کاملاً فروپاشیده. رابطه با بورکینا فاسو، کشوری که پس از قتل توماس سانکارا در سال ۱۹۸۷ فرانسه میتوانست به طور ممتد به پیشکاران و دستنشاندگان مطیع و با وفایی تکیه کند؟ درهم ریخته! همینطور دولت کودتایی در نیجر قصد دارد رابطه نظامی و سیاسی خود را با پاریس قطع کند و اکنون برای استقلال نوینی مبارزه میکند و در این راه از طرف نیروهای پرقدرتی در درون مردم حمایت میشود.
این طور به نظر میرسد که فرانسه حضور خود در منطقه مرکزی ساحل را میتواند تنها با تکیه به دخالت نظامی در نیجر تثبیت کند، که پیشاپیش با اعتراضات دهها هزار نفر مردم این سرزمین روبهرو شده است. و گویی کافی نبود، اکنون کودتا در گابون، کشوری که قبیله بونگو از سال ۱۹۶۷ تاکنون بلاانقطاع به عنوان یکی از غنیترین و گوش به فرمانترین حامیان افریقای فرانسوی در آنجا حکومت میکرد. این طور به نظر میرسد که رانت و پارتیبازی پاریس دیگر نه تنها در غرب افریقا، بلکه در افریقای مرکزی نیز با چالش مواجه شده است.
آیا واقعاً این طور است؟ در حال حاضر در مورد این موضوع در پاریس به شدت بحث و گفتگو در جریان است. تاکنون کودتاگران گابونی هیچ اقدامی علیه حضور سیاسی و نظامی فرانسه انجام ندادهاند. در گابون شباهتهایی با جنگ در ساحل که به شدت کمک کرد که در کشورهای مربوطه به نفرت علیه نیروهای نظامی فرانسه و سیاستهای این کشور دامن زده شود، وجود ندارد. در رسانههای فرانسوی میتوان اظهارات امیدبخش و خوشبینانهای مشاهده کرد که گویا این کودتا تنها مبارزه برسر قدرت بین خانوادههای مختلف قبیله حاکم است.
ژوزب بورل، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا (که اروپا را باغ و جهان جنوبی را جنگل نامیده بود) فوراً اعلام کرد که نمیتوان کودتا در نیجر و گابون را با یکدیگر مقایسه کرد و درحالی که در لیبرویل (گابون) حاکمی که سالهای مدید بر سر قدرت بوده گویا پس از تقلب در انتخابات سرنگون شده، در نیامی (نیجر) یک رئیس جمهور منتخب سرنگون گردیده است. البته این نیمی از حقیقت است. همینطور در انتخابات نیجر هم در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۲۱ که حزبی که اکنون از اریکه قدرت به زیر کشیده شد را به قدرت رساند نیز اتهامات تقلب مطرح شده بود. ولی بورل در جستجوی حقیقت نیست. او سیاست گذاری میکند. او میخواهد درهای لیبرویل را گشوده نگاه دارد.
آیا پاریس قادر خواهد بود شبکه نفوذ خود را در گابون نجات دهد؟ باید دید که نارضایتی و دلسردی از قدرت استعماری سابق تا چه حد نه تنها غرب افریقا، بلکه افریقای مرکزی را نیز در برخواهد گرفت. آن چه که مشخص است این روند تکاملی برای فرانسه زیاد مطلوب پیش نمیرود. هماکنون در پاریس نظراتی مطرح میشود که باید از دست دادن افریقای فرانسوی را پذیرفت و به جای آن به مسئله اصلی یعنی قاره اروپا پرداخت. یعنی باید نیروهای نظامی خود را بیش از پیش در اروپای شرقی مستقر نمود. اینکه آیا منافع فرانسه در افریقا اجازه خواهد داد که به استقبال آن جنگ دیگر رفت، را هنوز نمیتوان پیشبینی کرد.