نشریه نگاه نو، در شماره ۱۱۲ خود (ویژه زمستان سال ۱۳۹۵)، مقالهای از خانم سیما راستین* تحت عنوان «لغو کار کودک، رویایی همچنان دست نیافتنی» منتشر کرده بود که اگر چه نزدیک به هفت سال از انتشار آن میگذرد ولی با توجه به اهمیت موضوعی که خانم راستین به آن پرداختهاند و نیز با توجه به اینکه در دیدگاه ایشان پایان بخشیدن به کار کودک رویایی دستنیافتنیست، این نوشتار سعی دارد در حد وسع خود و به صورت اجمالی، نگاهی داشته باشد به نکات مهم آن مقاله و نیز توجهی بر این مسئله، که آیا به واقع پایان بخشیدن به کار کودکان رویایی دست نایافتنی ست؟
مقاله مورد بررسی، در شروع خود و بعد از اشارهای گذرا به دامنه جمعیتی و تنوع مشاغلی که کودکان کار در آن مشغول بهکارند، تصریحی دارد بر این نکته درست که کار کودکان محصول فقر، نابرابریهای فزاینده اجتماعی و توزیع ناعادلانه ثروت در جهان است و سپس مروری اساسی دارد بر مفهوم کودکی در مسیر تاریخ، از منظر صاحبان اندیشه و پس از آن میپردازد به چگونگی و زمینههای تاریخی کار کودک و نیز تأثیر مناسبات و رخدادها، بر شکلگیری یا کاهش و افزایش جمعیت کودکان کار و همچنین تأثیر معکوس توسعهنیافتگی برنرخ بهرهکشی از کودکان در جوامع مختلف، که مطالعه آن به همه علاقمندان مسائل اجتماعی و نیز کنشگران عرصه مبارزه با کار کودک توصیه میشود.
خانم راستین، با نگاهی پژوهشگرانه و دقیق و با استفاده درست از واژگان و عبارات مرتبط با این بحث، در باب مفهوم کودکی در مسیر تاریخ به این نکته اشاره کرده است که اساساً جایگاه و وضعیت کودکان در گذر تاریخ ثابت و یکسان نبوده و متناسب با تغییر شکلبندیهای اقتصادی – اجتماعی، گسترش آگاهیهای عمومی، رشد فرهنگ مهرورزی و اهمیت پیدا کردن آموزش در جوامع انسانی پیوسته دگرگون شده است. همچنین، جایگاه و رویکرد اجتماعی نسبت به کودک در جوامع مختلف و در دورههای مختلف تاریخی را متناسب با چگونگی ارزیابی جامعه از کودک و تعریف کودکی در هر عصر دانستهاند و بر این نکته تأکید دارند که چگونگی واکنش اجتماعی به وضعیت کودکان، از یک سو بستگی به میزان آگاهی هر جامعه نسبت به اهمیت رشد و آموزش کودکان دارد و از سوی دیگر به رشد حساسیت و تلطیف احساسات انسانی نسبت به کودکان وابسته است.
…