تارنگاشت عدالت
برگرفته از: دنیای جوان
۱۲ اکتبر ۲۰۲۴
گفتگو با کلودیا د لا کروز
س: در ایالات متحده آمریکا عملاً یک سیستم دو حزبی وجود دارد که درواقع هیچ شانسی برای احزاب کوچکتر باقی نمی گذارد. چرا به عنوان نامزد حزب سوسیالیسم و آزادی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت می کنید؟
پ: ما طبق سنن سوسیالیست های ایالات متحده در انتخابات شرکت میکنیم. هر دو حزب بزرگ از ابتدا، نماینده دو بخش از طبقه حاکم بودند، اما طبقه کارگر هرگز حزبی نداشت که به خوبی منافع آن را نمایندگی کند. ما برای نمایندگی از منافع کسانی که مبارزه میکنند، خود را نامزد میکنیم. ما می خواهیم مردم را به جایی برسانیم که گفتمان سیاسی طبقه حاکم را مختل کنند. و البته ما می خواهیم یک حزب واقعی طبقه کارگر بنا سازیم. حزب سوسیالیسم و آزادی PSL، بیست سال است که وجود دارد و هدف ما یک جامعه سوسیالیستی است. ما با علم به این امر تلاش می کنیم که آنچه ما نیاز داریم چیز دیگری جز آنچه کهداریم است و نیاز مبرمی به ایجاد یک حزب سیاسی وجود دارد که هم ریشه در جنبش های اجتماعی داشته و هم در صحنه انتخابات حاضر باشد.
س: آیا از لحاظ تاریخی اکنون زمان مناسبی برای پیشبرد آرمانهای سوسیالیسم است؟
پ: آری، بهترین زمان است. ما با یک لحظه تاریخی روبرو هستیم. مردم از خیانت دو حزب طبقه حاکم، به ویژه در زمانی که یک نسل کشی در مقابل چشمانشان صورت میگیرد بیزارند. مردم به واقعیت استعمار و امپراتوری آمریکا در فلسطین پی برده اند. اکنون نیاز به ایجاد یک سیستم جدید موجود است و کمپین ما درست این جا وارد عمل میشود. پیشنهاد ما این است که جامعه ای بسازیم که در آن هر آنچه که به عنوان طبقه کارگر، به عنوان اکثریت جمعیت این کشور تولید می کنیم نیز در خدمت ما باشد. علاوه بر این، لازم است آن سیاست خارجی اتخاذ شود که مبتنی بر همبستگی و احترام به حاکمیت سایر کشورها است. من فکر می کنم یک تغییر در آگاهی مردم رخ داده است. مردم فهمیده اند که دولت و سایر حوزه های قدرت دولتی از رأی دهندگان خود غافل هستند.
س: موفقیت در انتخابات آمریکا تا حد زیادی به این بستگی دارد که چه کسی بتواند چه مقدار پول فراهم کند. بودجه کمپین انتخاباتی PSL چگونه تامین می شود؟
پ: ما هیچ کنسرن و یا بانکدار وال استریتی نداریم که از ما حمایت مالی کند. کمپین ما به طور کامل توسط اهداکنندگان کوچک حمایت می شود. افرادی که به کمپین کمک می کنند راننده اتوبوس، صندوق دار، افراد بیکار، دانشجویان هستند. کمپین انتخاباتی ما توسط بستگان طبقه کارگر تامین می شود. با این حال، سیستم رای گیری به گونه ای طراحی شده است که اگر میلیونر نباشید، به طور خودکار از هرگونه امکان ثبت در برگه رای حذف می شوید. ما به اصطلاح دموکراسی طبقه حاکم را به چالش می کشیم. افرادی که داوطلبانه در کمپین شرکت میکنند باید ریاکاری دموکراسی حاکم را بشناسند. هواداران ما تعجب می کنند که چرا باید ۱۰ هزار امضا جمع کنیم تا واجد شرایط شرکت در انتخاب باشیم. چرا باید این همه چاله های بوروکراتیک را پشت سر نهیم تا به عنوان آلترناتیو در تعرفههای رایگیری ظاهر شویم؟ این چه نوع دموکراسی است؟ با کمپین ما، بسیاری از داوطلبان با چشمان خود می بینند که چگونه دموکراسی در این کشور خرید و فروش می شود و به مردم تعلق ندارد. ما باید برای حق رأی خود و برای دموکراسی اقتصادی و سیاسی مبارزه کنیم.
س: در کیف پول ۵۸ درصد از مردم آمریکایی دست به مزد در پایان ماه دیگر چیزی باقی نیست. این مبین تعداد رای دهنده بلقوه قابل توجهی برای شما است.
پ: وقتی از نحوه عملکرد دستگاه سرمایه داری صحبت می کنیم، باید به خاطر داشته باشیم که این دستگاه تک تک نهادها را کنترل می کند. از آن لحظه که در یک جامعه سرمایه داری به دنیا میآییم، به ما می گویند که تنها گزینه، گزینه هایی است که سیستم ارائه می کند. ما باید در درون این سیستم کار و عمل کنیم. رفتار سیاسی طبق منطق این نظام یعنی رای دادن به تفویض اختیار و قدرت به کسانی که گویا مشکلات ما را حل می کنند زیرا در ضمن به ما یاد می دهند که قدرت و توانایی حل مشکلات را نداریم. کسانی که جرأت کردند این منطق را زیر سوال ببرند، در گذشته مورد حمله قرار گرفتند، زندانی شدند و سازمان های آنها بیسر شد. به طور خلاصه، ما پرورش داده شدهایم که بر خلاف منافع خود عمل کنیم. این یکی از مهم ترین مشاهدات آنتونیو گرامشی در ایتالیای فاشیستی بود. در مبارزات انتخاباتی کنونی، همه به فکر Vibes«ارتعاشات» و «میم اینترنتی» هستند. دیوانه کننده است. هیچ کس به کارنامه کامالا هریس یا دونالد ترامپ اهمیت نمی دهد. آنها برای طبقه کارگر چه کاری کرده یا نکردهاند، سؤالی نیست که به ما آموزش داده شده است. به ما یاد نداده اند که بپرسیم آنها چگونه در سطح بین المللی رفتار می کنند، رفتاری که برای بقیه طبقه کارگر در سراسر جهان مضر است. چیزی که به ما آموزش داده میشود این است که آیا میتوانیم تصور کنیم که با نامزد ریاستجمهوری آبجو بخوریم یا در یک مهمانی با او صحبت کنیم. همه چیز در سطح فرهنگی اتفاق می افتد، در سطح بسیار احساسی و نه در سطح مادی. به هر حال، به ندرت سخن از تغییرات مادی به نفع مردم میرود. ما درک می کنیم که بسیاری از مردم به ویروس سرمایه داری آلوده هستند و بنابراین از بسیاری جهات نمی توانند به وضوح فکر کنند یا ببینند که منافع آنها چیست و چگونه می توانند با سرمایه داری مبارزه کنند.
به عنوان سوسیالیست، بزرگترین وظیفه ما این است که مردم را وادار کنیم متفاوت فکر کنند، و این نبرد ایده ها و احساسات است. ما میخواهیم بفهمیم چرا مردم ما کاری را که انجام میدهند، انجام میدهند و آنهم به نحوی که آنها را از خود بیگانه نمیکند یا این احساس را پدید نمیآورد که آنها برای چیزی که نمیدانند محکوم میشوند. فکر می کنم هنوز کارهای آموزشی زیادی باید انجام شود و سازماندهی زیادی باید صورت گیرد. واقعیت این است که ۱۶۰ میلیون نفر در یک کشور ۳۳۰ میلیونی در فقر یا در مرز فقر زندگی می کنند. مردم باید تصمیم بگیرند که آیا ویزیت دکتر را بپردازند یا مواد غذایی بخرند. با این حال به ما گفته می شود که دو حزب بزرگ به نحوی مشکلات ما را حل خواهند کرد.
س: گفته می شود کامالا هریس شادی را به کشور بازگردانده است …
پ: او در کالیفرنیا به معنای واقعی کلمه مادران غیرسفیدپوست را جرم انگاری کرد و آنها را به زندان انداخت زیرا فرزندانشان به مدرسه نمی رفتند. بسیاری از دلایلی که فرزندان ما به مدرسه نمی روند، ربطی به عدم مسئولیت والدین ندارد. همه چیز به شرایط مادی خانواده ها مربوط می شود. وقتی نمی توانید غذا بخرید چگونه می توانید به طور جدی از شادی سخن بگویید؟ اگر مردم به آموزش دسترسی نداشته باشند چگونه می توانند احساس شادی کنند؟ در اینجا هم به یک تحلیل انتقادی از معنای واقعی شاد بودن نیاز داریم. لذتی که در اینجا از آن صحبت می شود چیزی بیش از یک تعریف سطحی از شادی نیست.
س: هدف اصلی شما “سرنگونی انقلابی سرمایه داری” است. به نظر شما آیا این امر میتواند تنها از طریق انتخابات محقق شود؟
پ: مطمئنم که ما نمی توانیم از طریق انتخابات به این هدف برسیم.هرگز روندی وجود نداشته است که در آن مردم صرفاً به کمک انتخابات چیزی را به دست آورده باشند.انتخابات بخشی از دموکراسی است، اما تنها بخش کوچکی از سیاست است.قدرت مردم باید ساخته شود و این تنها از طریق سازماندهی، بسیج و فعال بودن در اجتماعات امکان پذیر است.ما باید کف خیابان، در کنار مردمی که در رنج هستند باشیم.ما باید خشمی را که مردم احساس میکنند متمرکز کنیم، کاری که دست راستیها تا کنون خیلی خوب انجام داده اند. آنها خشم مردم را علیه منافع خودشان سازماندهی می کند.
ما باید درک کنیم که مردم چه برخوردی نسبت به سیاست سوسیالیستی دارند. در عین حال باید گفتمان را نیز به چپ سوق دهیم. به عنوان مثال، بسیج میلیون ها نفر در سراسر جهان تضمین کرد که در مورد حوادث مرگبار غزه صحبت شود. اکنون، حال به هر شکل باید آنها به این موضوع رسیدگی کنند. مردمی که خواستار آتش بس در خاورمیانه و تحریم تسلیحاتی علیه اسرائیل هستند این را تضمین کرده اند. این بدان معنا نیست که این اتفاق خواهد افتاد، اما حداقل حکام باید بپذیرند که چون به خواسته های مردم پاسخ نداده اند حمایت آنها را از دست داده اند. این کار در پای صندوق های رای صورت نمیگیرد، بلکه وقتی مردم به خیابان ها می آیند رخ میدهد. از سوی دیگر اتحادیه ها می دانند که متوقف کردن کار چه قدرتی در خود نهفته دارد. این یک زمینه آموزشی برای درک بهتر سیاست و دموکراسی و قدرتی است که در اختیار ما است. ما هرگز به رایگان چیزی از طبقه حاکم دریافت نکرده ایم. ما برای هر چیزی که داریم جنگیده ایم و به همین دلیل باید به مبارزه ادامه دهیم.
س: شما می خواهید از ۱۰۰ شرکت بزرگ سلب مالکیت کرده و آنها را به مالکیت عمومی واگذار کنید. چه اتفاقی خواهد افتاد؟
پ: یکی از بزرگترین مشکلات این است که قدرت اقتصادی در دست یک اقلیت کوچک است. چهار نفر از ثروتمندترین افراد جهان در ایالات متحده آمریکا زندگی می کنند. ثروت این افراد در مجموع بیش از ثروت اکثریتی از مردم در سراسر جهان است. جف بزوس به تنهایی در سال گذشته ۷٬۹ میلیون دلار در ساعت درآمد داشت، و من از گفتن “درآمد” متنفرم، زیرا او این پول را از کارگرانی که ساعتی ۱۵ یا ۲۲ دلار دستمزد می گیرند، تا بتواند خانواده هایشان را سیر کند میدزدد. به همین دلیل من همیشه به مردم می گویم که ما فقط اموالی را که به صورت جمعی ایجاد شده است پس می گیریم. اگر صحبت از مصادره ۱۰۰ شرکت بزرگ میشود، هزاران شرکت دیگر را حداقل در پنج سال اول دولت راحت خواهیم گذاشت. خواهیم دید که چگونه میتوان جامعه را با ثروتی که شرکت ها انباشته اند، سازماندهی مجدد کرد. همه حق دارند از ابتدایی ترین حقوق بشری که از آن محرومند برخوردار شوند: مراقبت های بهداشتی، آموزش، مسکن. ما باید بتوانیم انگیزه سود را از بین ببریم، باید در مورد نحوه توزیع ثروت به طور جمعی تصمیم بگیریم تا به مردم آنچه را که نیاز دارند بدهیم. این فیزیک کوانتومی نیست. مردم باید این حق را داشته باشند که تصمیم بگیرند که چگونه میتوانند این شرکت ها را وادار کنند که برای آنها کار کنند و چگونه از هر فناوری جدیدی که وارد بازار می شود استفاده نمایند. آیا از آن برای جایگزینی افراد استفاده خواهند کرد یا که از آن برای ارتقاء کیفیت زندگی مردم استفاده خواهند کرد تا زندگی آنها در محل کار آسان تر شود؟ این نظر، نظری رادیکال یا مجنونوار نیست، عملی است.
س: چگونه سیاست خارجی، هزینه های نظامی و جنگ و صلح را تغییر خواهید داد؟
پ: نقشی که ناتو در اروپا ایفا می کند، نقشی است که اسرائیل در خاورمیانه به عهده دارد. هر دو ابزاری برای گسترش و حفظ هژمونی ایالات متحده هستند. و هر دو نیز به حمایت مالی ایالات متحده وابسته اند. شهروندان ایالات متحده یک مسئولیت تاریخی در قبال سایر نقاط جهان دارند و آن پایان دادن به دخالت نظامی ایالات متحده در سراسر جهان است. این به معنای انحلال ناتو و دادن فرصت به سایر کشورها برای ایجاد همکاری و همبستگی بدون دخالت ایالات متحده است. حاکمیت و استقلال باید حقوق مسلم دولت ها باشد. سیاست خارجی در قبال چین و روسیه، آن طور که ما درک میکنیم، بر پایه این درک استوار است که هر ملت-دولتی در قبال شهروندان خود مسئولیت دارد و حق دارد پروژه های اقتصادی و سیاسی خود را آن طور که صلاح می داند توسعه دهد. مسئولیت ما در یک دولت سوسیالیستی در ایالات متحده ایجاد همبستگی بین دولت ها به منظور درس گرفتن از فرآیندهای مختلف در هر کشور است. به عنوان مثال، چگونه چین توانست مردم خود را از فقر نجات دهد. آنها چگونه جامعه را سازمان دهی کردند که طی ده روز یک بیمارستان بسازند؟ چرا نباید از این کشور درس بگیریم و به جای اینکه با نگرش تهاجمی برخورد کنیم، به آن فرصت توسعه دهیم؟
در سیاست خارجی، آنطور که ما درک می کنیم، مسئله بر سر همکاری است ، بر سر حمایت از اقتصاد و سیاست کشورهای دیگراست. ما با تحریم ها و محاصره ها به عنوان ابزار جنگ مخالفیم: کوبا بیش از ۶۰ سال است که تحت تحریم ایالات متحده آسیب دیده است و دولت ایالات متحده روزانه ۱۵ میلیون دلار از اقتصاد کوبا را میرباید. آمریکا یک امپراتوری است. باید به آن پایان داد. تقریباً ۸۰۰ پایگاه نظامی ایالات متحده در سراسر جهان باید تعطیل شود. سیاست خارجی کنونی آمریکا مبتنی بر هژمونی و تخریب به خاطر حفظ امپراتوری خود است. ما نیازی به امپراتوری ها نداریم، بلکه به دولت-ملت هایی که قوی باشند، با هم کار کنند، و جامعه ای را بسازند که به بشریت اجازه دهد تا به رشد خود ادامه دهد و کره زمین را حفظ کند.
کلودیا دلاکروز نامزد حزب چپ سوسیالیسم و آزادی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر است.