«گرگور گیزی» نسبت به اظهاراتش در میتینگ شهر بوخوم در سال ۲۰۱۳، امروز نظر متفاوتی در مورد ممنوعیت صدور اسلحه دارد. عکس: (Irina Neszeri/DIE LINKE Nordrhein-Westfalen/Flickr/CC BY-SA 2.0)
در رسانههای جریان اصلی، نظریهسازان بورژوازی با درجه خاصی از لذت تأکید میکنند که پوتین نتوانسته غرب را در دام تضادهای داخلی گرفتار کند. دولتهای کشورهای اتحادیه اروپایی نیز با قدرت پیشرو ناتو در برابر روسیه متحد هستند. تناقضات بین کشورهای مختلف اتحادیه اروپایی و ناتو برای مدتی محدود در مواجهه با دشمن مشترک به پسزمینه فرو میرود. در واشنگتن، معاون صدراعظم «رابرت هابک» (از حزب سبز «Bündnis 90/Die Grünen») گفت آلمان آماده «ایفای نقش رهبری خدمتگزار است.» در سفری به هلند، رییس شورای فدرال، بودو راملو (از حزب چپ «Die Linke») آن را اینگونه توصیف میکند: «در حال حاضر، از نظر احساسی اینطور است که دوباره یک مایِ-خودیِ نیرومند وجود دارد.»
رییس شورای فدرال و نخستوزیر ایالت تورینگن مانند «گِرِگور گیزی»، سخنگوی سیاست خارجی جناح چپ، صحبت میکند. زمانی که قرار بود در نشست تاریخی بوندستاگ (مجلس آلمان) در ماه گذشته درباره برنامه تسلیح مجدد ۱۰۰ میلیارد یورویی تصمیمگیری شود، «گیزی» از گروه پارلمانی خود خواست تا با طرح اساسی دولت فدرال علیه روسیه موافقت کند. با توجه به این مبلغ گزاف، فراکسیون پارلمانی از او پیروی نکرد و بنابراین او اکنون در تلاش است تا مسیر را برای تغییر در سیاست خارجی در آستانه کنگره آتی حزب در ژوئن تعیین کند. او در چارچوب بحثهای مختلفی، برای مثال در «زود دویچه آلگماینه تسایتونگ» (Süddeutsche Zeitung) یا در «رادیو برلین-براندنبورگ» (RBB) مخالفت اصولی با ناتو را زیر سؤال برد. برای او جای سؤال است که اگر اوکرائین قبلاً در ناتو بود، آیا اصلاً مورد حمله قرار میگرفت؟ و همچنین تلاشهای فنلاند و سوئد را برای پیوستن به ناتو «جالب» میداند.
زمانی که در آخرین کنگرۀ حزب چپ (Die Linke) در اِرفورت، برنامه حزب تصویب شد، «گیزی» از یک فرمول مبهم در بارۀ ناتو حمایت میکرد که انحلال این اتحاد را در پیشزمینه قرار میداد – که تنها در صورتی امکانپذیر است که همه اعضاء همزمان با آن موافقت کنند. کسانی که در آن زمان نگران بودند که این قطعنامه پشیزی ارزش ندارد، از سوی اُسکار لافونتن، محبوب حزب در آن زمان، آرام شدند: او به اعضاء قول داد که در سیاست مخالفت با ناتو تعدیلی به وجود نمیآید.
بیش از ده سال پس از آن زمان، «گیزی» به آن دسته از نمایندگان مجلس که علیرغم وقایع پیش آمده، با اصولی محکم برای خلع سلاح و صلح ایستادگی میکنند، توهین میکند. و او از حمایت رهبری حزب هم برخوردار شد، همانطور که «سوزانِ هِنینگ-ولسو» (Susanne Hennig-Wellsow) در ابتدای ماه مارس نوشت: «آیا ما همچنان به کسانی که به دنبال امنیت خود در ناتو هستند، میگوییم که انحلال آن هدف برنامهای ما است؟» او همچنین پرسید که «اعطای حق دفاع از خود به کشور مورد حمله از نظر سیاسی چه معنایی دارد؟» و «گیزی» میداند که آلمان (به دلایل تاریخی) مجاز به صدور سلاح نیست، اما …
این مغازله با سیاست سبز یا به عبارتی سیاست «مبتنی بر ارزش»ها، استعفای لافونتن در اواسط ماه مارس را به دنبال داشت که با تکیه بر سنت چپ سوسیال دمکراتیک، «قانون بینالملل و صلح» را معتبر میداند: «چپ امروز، از این مطالبات دست برداشته است.»
کنگرۀ حزب در تابستان نشان خواهد داد که اوضاع واقعاً تا چه اندازه برای حزب صلحطلب سابق وخیم است. تا آن زمان، مبارزه برای سیاست صلح در کمیتههای حزبی به اوج خود میرسد. هفته گذشته شورای ریشسفیدان حزب چپ به رهبری «هانس مودرو» در مورد راهحل مناقشه «بین کشورهای متخاصم، روسیه و اوکرائین» اعلام کرد: «اکنون به دیپلماسی نیاز است (…) سیاست خارجی آلمان در حال تأمین سلاح و بر تقویت بوندسوهر (ارتش آلمان) تمرکز دارد. دیپلماسی آلمان نمیتواند نقش مهمی ایفاء کند.» این یادداشت باعث ایجاد شور و غلغله شد. به عنوان مثال، یانیس اِهلینگ (Janis Ehling)، یکی از اعضای اجرایی حزب چپ و عضو «تشکل مارکسیستهای چپ» نظر داد که این یادداشت بیان یک مباحثه در شورای ریشسفیدان نبود و اعلام کرد که در بارۀ عواقب آن در جلسه هیأت اجرایی حزب در آخر هفته مشورت خواهد شد. هیأت اجرایی حزب، با اشاره به نسخه قبلی یادداشت که از «جنگ داخلی» صحبت میکرد، تصمیم گرفت که «این اظهارات» «غیرقابل قبول» است، و همکاری «ناکارآمد» است و شورای ریشسفیدان تا یک ماه دیگر برگزیده، یعنی ترکیب آن تازه میشود.