موضوع بر سر همه چیز است – نه فقط برای ایران!

 

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: رنه زیتلاو
برگرفته از: صدایی از روسیه
١۸ ژوئن ٢٠٢۵

 

جهان با سرعت به سمت یک پرتگاه پیش می‌رود. به نظر می‌رسد ایالات متحده در دوران ترامپ حتی بیش‌تر از دوران بایدن قادر به کنترل مشکلات خود نیست. به نظر می‌رسد هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با دیگران به یک جهان‌بینی معماگونه تبدیل می‌شود.

مقدمه
اگر بشریت از بحرانی که با حمله اسرائیل و ایالات متحده به ایران آغاز شد و تهدید می‌کند که بر رویدادهای جهانی بسیار فراتر از ایران و اسرائیل تأثیر بگذارد، جان سالم به در ببرد، مورخان و معلمان روزی برای دانش‌آموزان خود توضیح خواهند داد که در روز جمعه، ١٣ ژوئن ٢٠٢۵، نظم بین‌المللی پس از جنگ که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود – یا به اصطلاح حقوق بین‌الملل – سرانجام از بین رفت.

این نظم که با منشور سازمان ملل متحد ایجاد و متعاقباً از سوی انبوهی از معاهدات بین‌المللی به صورت کتبی تعریف شده است، مبتنی بر حداقل سطح اعتمادی است که به سختی بین کشورها به دست آمده است و بارها با نقض قانون و جنگ‌ها در بوته آزمایش قرار گرفت. اما احتمالاً از سال ١۹۴۵ تاکنون، جهان هرگز به این اندازه آشکار، متکبرانه و عمدی از سوی اسرائیل، در قامت نخست‌وزیرش نتانیاهو، و ایالات متحده، در قامت رییس‌جمهورش ترامپ، در ١٣ ژوئن ٢٠٢۵ فریب نخورده است. آن‌ها به عنوان «دولتمردان»، به طور جدی به افکار عمومی جهان اعلام کردند که برای محافظت از اسرائیل باید به ایران حمله پیشگیرانه کنند. ایران، کشوری که قرن‌هاست به کشور دیگری حمله نکرده و به هیچ‌وجه آمادگی جنگ تهاجمی ندارد.

خارج از گروه هفت و کشورهای وابسته در مدار آن، ایالات متحده با این رویکرد، تمام اعتبار سیاسی خود را از دست داده است، به ویژه در برابر ایران، چین و روسیه، و هم‌چنین به عنوان مثال در برابر پاکستان و بخش‌های بزرگی از آفریقا. پیش‌بینی این‌که این افشای منافع هژمونیک ایالات متحده و دست نشاندگانش، چه تحولات سیاسی گسترده‌ای را در سراسر جهان به دنبال خواهد داشت، غیرممکن است.

جنگ اسرائیل علیه ایران می‌تواند مدت زیادی طول بکشد. این [جنگ] جهان را به گونه‌ای تقسیم خواهد کرد که امروز قادر به تصور آن‌ نیستیم.

کاخ سفید از نظر سیاسی برهنه است
سال‌هاست که افکار عمومی جهان به دروغ‌های اسرائیل که مبتنی بر تحریف عمدی حقایق است، عادت کرده ‌اند. با این حال، دروغ‌های آشکار رییس‌جمهور آمریکا در ارتباط با جنگ علیه ایران که از جانب اسرائیل آغاز شده، کیفیتی دارد که تاکنون سابقه نداشته است. تمسخر دانشمندان و سیاستمداران ایرانی که قربانی قتل‌های عمدی شده اند، هم‌زیستی سیاسی ملت‌ها را تغییر خواهد داد. شخصیت خودشیفته او به رییس‌جمهور آمریکا اجازه نداد وقتی نخست‌وزیر اسرائیل پیروزی ادعایی خود را در ١٣ ژوئن ٢٠٢۵ اعلام کرد، کنار بایستد. او نتوانست جلوی خودش را بگیرد و به دنیا نگوید: بله، اما بدون ما این امر ممکن نبود.

غرب علیه ایران
بنا بر این، غولی که مدت‌هاست برای همه ناظران دقیق شناخته شده است، از بطری بیرون آمد- ایالات متحده مستقیماً در برنامه‌ریزی و اجرای حمله اسرائیل به ایران نقش داشت.

آن‌ها موشک‌های هل‌فایر را که برای کشتار دانشمندان ایرانی استفاده شد، چند روز قبل از حمله تحویل دادند.

موشک هل‌فایرراست: موشک هل‌فایر – چپ: نتیجۀ تخریب آن

آن‌ها اطلاعات جاسوسی ارایه دادند. آن‌ها بمب‌افکن‌های اسرائیلی را بر فراز سوریه سوخت‌رسانی کردند، که این خود نقض گسترده قوانین بین‌المللی است. همان‌طور که شنیده می‌شود، روحیه جنگی آلمان اکنون بیدار شده است، به طوری که دولت آلمان نیز هواپیماهای خود را اعزام می‌کند.

ایالات متحده هم‌چنین به شدت درگیر شناسایی و ردیابی موشک‌ها و پهپادهایی بوده که ایران در پاسخ به اسرائیل شلیک کرده است.

نقشه زیر پایگاه‌های راداری تحت کنترل آمریکا در خاورمیانه را نشان می‌دهد. بدون کمک آمریکا، اسرائیل اساساً قادر نیست ایران را «ببیند

اما دخالت‌های آمریکا به اینجا ختم نمی‌شود. جت‌های جنگندۀ آمریکایی به طور فعال در مبارزه با پهپادها و موشک‌های ایرانی مشارکت دارند. این اتفاق نه در حریم هوایی اسرائیل، بلکه در آسمان عراق، سوریه و اردن رخ می‌دهد. همکاران ناتویی آن‌ها از بریتانیا و فرانسه تا جایی که می‌توانند به آن‌ها کمک می‌کنند.

در سواحل اسرائیل، ناوشکن آمریکایی یو اس اس توماس هادنر که به همین منظور از غرب مدیترانه و در مدت کوتاهی به آنجا اعزام شده بود، این وظیفه را بر عهده می‌گیرد.

بنابراین، حمایت آشکار غرب از جنگ اسرائیل علیه ایران فراتر از حد «معمول» آن در اوکراین است.

در جبهه دیپلماتیک، هم‌چنین قابل توجه است که کشورهای ناتو به شیوه‌ای هماهنگ عمل می‌کنند. فرانسه، بریتانیای کبیر و آلمان تقریباً بیانیۀ یکسانی در محکومیت – نه حمله اسرائیل به ایران، بلکه دفاع ایران در برابر این حمله، صادر کردند.

غرب هم‌چنین از راه‌های دیگری به اسرائیل کمک می‌کند. اسرائیل با پیش‌بینی واکنش شدید ایران، هواپیماهای غیرنظامی خود را به قبرس و هواپیماهای نظامی را به یک پایگاه هوایی بریتانیا در قبرس منتقل کرد.

با این حال، بررسی دقیق جزییات حمایت از اسرائیل، حقایق مهمی را در مورد مناقشه اوکراین آشکار می‌کند.

انتقال سامانه‌های دفاع هوایی «پاتریوت» آمریکا از اوکراین به اسرائیل، که در روزهای اخیر علنی شد، به شیوه خود ثابت می‌کند که اوکراین صرفاً وسیله‌ای برای رسیدن به هدف آمریکا در جنگ اعلام نشده‌اش علیه روسیه است. هم‌چنین نشان می‌دهد که اوکراین به وضوح هیچ حق حاکمیتی بر سلاح‌هایی که غرب به آن عرضه می‌کند، ندارد. تنها کسانی که کنترل اوضاع را در دست دارند و زمام امور را در دست دارند، می‌توانند سیستم‌های تسلیحاتی مرتبط با جنگ را به دلخواه خود از صحنه خارج کنند.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی – پایگاه ناتو، سیا و MI-6
آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) یک آژانس تخصصی سازمان ملل متحد است. و طبق اساسنامه خود، متعهد به استفاده صلح‌آمیز و ایمن از انرژی هسته‌ای است و استانداردهای معتبر بین‌المللی را برای این منظور ایجاد کرده است. متأسفانه، مانند تقریباً تمام سازمان‌های زیرمجموعه سازمان ملل و هم‌چنین سازمان‌های ورزشی بین‌المللی – به عنوان مثال کمیته بین‌المللی المپیک (IOC)، فدراسیون بین‌المللی فوتبال (FIFA)- و هم‌چنین سازمان‌هایی مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE)، این [موضوع] جنبه تاریک دیگری نیز دارد. زیرا همه این سازمان‌ها تحت نفوذ غرب قرار داشته و به این ترتیب به مهره‌ای در تلاش سیری‌ناپذیر آن برای سلطه بر جهان تک‌قطبی تبدیل شدند.

اقدامات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در رابطه با ایران بیش‌تر یادآور مافیا است تا یک سازمان بین‌المللی که زمانی جدّی بوده است. ایران بار دیگر مجبور شد بهای سنگینی برای گشودگی خود نسبت به آژانس و بازرسانش بپردازد.

با توجه به این وقایع، به نظر می‌رسد قطع‌نامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مورد ایران در ١٢ ژوئن ٢٠٢۵، سندی است که به سفارش ناتو و اسرائیل تهیه شده است. این کشور ایران را به نقض عمدی توافقات با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی متهم می‌کند. در عمل، ایران حتی فرصت نکرد تا در یک زمان معقول به ادعاها پاسخ دهد. علاوه بر این، ایران امیدوار بود که در مذاکرات با آمریکا در عمان که قرار بود در ١۵ ژوئن ٢٠٢۵ برگزار شود، به یک پیشرفت قاطع در مورد مسأله هسته‌ای دست یابد. برای این منظور، او از قبل آمادگی خود را برای پذیرش تقریباً تمام خواسته‌های مطرح شده از خود، اعلام کرد.

اما ایالات متحده از این مذاکرات برنامه‌ریزی‌شده به عنوان پوششی برای تجاوز خود علیه ایران استفاده کرد، تجاوزی که در ١٢ ژوئن ٢٠٢۵ به همراه اسرائیل آغاز کرد.

و یک نکتۀ هولناک دیگر هم وجود دارد: چند روز قبل از حمله، وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد که اسناد حساس مربوط به برنامۀ هسته‌ای اسرائیل را به دست آورده است. در این اسناد، ایرانی‌ها اطلاعات شخصی دانشمندان هسته‌ای ایرانی را که در ١٢ ژوئن ٢٠٢۵ به وسیلۀ اسرائیل و با استفاده از موشک‌های هل‌فایر به قتل رسیدند و قرار بود در ١۵ ژوئن ٢٠٢۵ بخشی از هیأت ایرانی در عمان باشند، پیدا کردند.

اسناد به دست آمده بیان می‌کنند که اسرائیل این داده‌ها را از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دریافت کرده بود – داده‌هایی که منجر به مرگ فوری دانشمندان شد:
https://www.youtube.com/watch?v=9L-A8bx8-X0
(از دقیقه ۱۶:۵۰)

چرا اسرائیل و آمریکا اکنون تنش‌ها را تشدید می‌کنند؟
همان‌طور که مقامات اسرائیلی به راحتی اذعان کردند، مقدمات حمله به ایران بلندمدت بود. بنابراین، تاریخ حمله تصادفی نبود.

با توجه به مذاکرات هسته‌ای برنامه‌ریزی‌شده بین ایالات متحده و ایران در عمان، ظاهراً ایرانی‌ها از حسن نیت آمریکایی‌ها مطمئن بودند. آن‌ها انتظار حمله نظامی احتمالی اسرائیل را داشتند، اما بعد از مذاکرات. و مهم‌تر از همه، آن‌ها انتظار حمله‌ای از داخل کشور خودشان را نداشتند.

یکی از اهداف اصلی اسرائیل، کشاندن آمریکا به جنگ با ایران بوده و هست. بدون آمریکا، اسرائیل قادر به شکست دادن ایران به صورت متعارف نیست.

حقایق زیر روشن می‌کند که ایالات متحده باید عمیقاً در برنامه‌ریزی این حمله دخیل بوده باشد. برای «پاسخگو نگه داشتن ایران» در قبال تحقیقات هسته‌ای‌اش، باید تا اکتبر ٢٠٢۵ یک درگیری تحریک می‌شد. زیرا توافق بین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ایران در اکتبر ٢٠٢۵ منقضی می‌شود. پس از انقضاء، ایران آزاد است هر کاری را که صلاح می‌داند، انجام دهد.

یکی دیگر از عوامل مهم در زمان‌بندی جنگ، این واقعیت است که طبق توافق با دولت عراق، ایالات متحده کنترل حریم هوایی عراق را تا سپتامبر ٢٠٢۵ از دست خواهد داد. بدون این کنترل، اسرائیل مجبور بود کاملاً متفاوت برنامه‌ریزی کند.

اقدامات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در رابطه با ایران بیش‌تر یادآور مافیا است تا یک سازمان بین‌المللی که زمانی جدّی بوده است. ایران بار دیگر مجبور شد بهای سنگینی برای گشودگی خود نسبت به آژانس و بازرسانش بپردازد.

اما این‌ها ملاحظات تاکتیکی قبل از هدف استراتژیک بزرگ هستند.

ایران یک کشور کلیدی در کشورهای عضو بریکس است. و خودِ بریکس یک چالش بزرگ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای کل غرب است. تقریباً در تمام پارامترهای کلیدی، این گروه از کشورها از غرب برتر هستند. علاوه بر این، کشورهای بریکس ارتباط نزدیکی با اوپک و هم‌چنین کشورهای آفریقایی و آسیایی دارند.

در ماه‌های اخیر، غرب تلاش‌های مکرری برای جلب نظر یا اعمال فشار بر این یا آن عضو بریکس انجام داده است. درگیری اخیر بین پاکستان و هند نیز جنبه‌هایی از این نوع دارد.

اسرائیل و آمریکا می‌خواهند با یک تیر دو نشان بزنند. تغییر رژیم، نظم مطلوب غرب در خاورمیانه را، از جمله دسترسی طولانی مدت به منابع طبیعی ایران، احیاء خواهد کرد. در عین‌حال، این ضربه شدیدی به گروه بریکس خواهد بود.

درسی برای روسیه
روسیه حتماً ماهیت و شیوۀ خیانت آمریکا به ایران را از نزدیک دنبال کرده است. این رویکرد، حتی چشمان آخرین کسانی را نیز که در سیاست روسیه نسبت به دونالد ترامپ و ماهیت پیشروی‌های آمریکا به سمت روسیه تردید داشتند، باز کرده است.

خروج ایران از بریکس مشکلات قابل توجهی را برای روسیه ایجاد خواهد کرد. کریدور حمل‌ونقل شمال-جنوب مورد نظر از شمال روسیه از طریق آذربایجان و ایران به هند، بدون ایران امکان‌پذیر نیست.

بدون ایران، چین بزرگ‌ترین تأمین‌کننده فعلی گاز طبیعی خود را از دست خواهد داد. شاید تصادفی نبوده باشد که اسرائیل به تازگی بزرگ‌ترین میدان گازی جهان در ایران را به آتش کشیده است.

بدون ایران، بریکس ثبات داخلی خود را از دست می‌دهد.

بنابراین هدف واقعی حمله ایران نیست، بلکه بریکس است. این امر هم‌چنین منجر به ملاحظات و تصمیمات متناظر در مسکو و پکن خواهد شد.

این مبارزه‌ای بین غول‌ها خواهد بود – غرب علیه بریکس، از جمله کشورهای جنوب جهان. شاخص‌های اقتصادی به نفع بریکس هستند، که می‌تواند غربِ زخم‌خورده را به سمت توسل به آخرین راه‌حل – بمب هسته‌ای – سوق دهد.

ایران چه واکنشی نشان خواهد داد؟
تاریخ روابط با غرب برای ایران طولانی و دردناک است. بریتانیای کبیر و ایالات متحده بیش از یک بار مسیر تاریخ این کشور غنی از منابع را به طرز خشونت‌آمیزی تغییر داده اند، یا تلاش کرده اند این کار را انجام دهند. کودتای غرب علیه دولت منتخب دمکراتیک مصدق در سال ١۹۵٣ پی‌آمدهایی داشته است، که تا به امروز ادامه دارد.

بنابراین، ایران دلیل خوبی برای بی‌اعتمادی به پیشنهادات غرب دارد، به ویژه از آنجا که این انتخاب بین طاعون و وبا، بین تسلیم با تغییر رژیم یا انقیاد اقتصادی است. گزینه دوم به معنای تغییر رژیم است.

وقایع چند ساعت و چند روز گذشته ممکن است ایران را به ساخت بمب هسته‌ای ترغیب کند. این تایید غرب نیست، بلکه یک درس دردناک است. اگر ایران به بمب اتمی مجهز می‌شد، اسرائیل و آمریکا جرأت حمله به ایران را نداشتند.

بدون ایران، بریکس ثبات داخلی خود را از دست می‌دهد.

استاد مرندی از دانشگاه تهران در مصاحبه‌ای به تاریخ ایران اشاره می‌کند. در دوره‌های دشوار تاریخ خود، ایران به افراد وابسته نبود. حملات خارجی مکرری به سیاستمداران برجسته و فرماندهان نظامی با هدف تغییر روند توسعه کشور صورت گرفته است. در جنگ عراق، رییس‌جمهور، سپس نخست‌وزیر و بسیاری از فرماندهان نظامی کشته شدند، بدون این‌که اهداف مرتبط با ترورها محقق شود.

از نظر او، با وجود همه مشکلات، ایرانیان به وضوح پشت سر رهبری کشور ایستاده اند: «کشور به شکلی که قبلاً هرگز ندیده ام، متحد است.»

و بنابراین او نتیجه می‌گیرد:
«ما باید مطمئن شویم که این یک اشتباه بوده و چنین چیزی دیگر هرگز تکرار نخواهد شد. روابط ایران با غرب اساساً تغییر خواهد کرد.»

چشم‌انداز
نابودی نظم بین‌المللی، و نابودی قوانین بین‌المللی با شدت تمام در حال وقوع است. اگر دیگر اعتمادی وجود نداشته باشد، اگر قراردادها، قانون و نظم دیگر اِعمال نشوند، آنگاه این به معنای بازگشت به قانون جنگل است. بازگشت به قدرتِ قدرتمند‌ترین‌ها.

سال ١۶۴۸، نخستین باری بود که اروپا بر این اصلِ قدرتِ قوی‌تر غلبه کرد. بعد از سی سال جنگ، بالاخره مردم به خودشان آمدند.

غرب که از اروپای صلح وستفالی توسعه یافته بود، در مواجهه با واقعیت‌های سال ٢٠٢۵، خود را در مرحله‌ای از انحطاط سیاسی و فرهنگی، یعنی زوال، پسرفت و انحطاط می‌بیند. اگر به نظر می‌رسد قانون جنگل، یعنی قدرت قدرتمندترین، دوباره به دستور کار سیاسی غالب تبدیل شود، پس ما بار دیگر در سطح اواخر قرون وسطی قرار داریم.

پس از آن، چه چیزی در انتظار ما خواهد بود؟