usa_saudi

معامله یا فریب بزرگ؟

نویسنده: ثمانه اکوان
برگرفته از: وطن امروز
سه شنبه ۱۰ مرداد

 

طرح جدید آمریکا برای غرب آسیا نخ‌نما و تکراری است
 

رسانه‌های آمریکایی در چند روز اخیر و بعد از سفر «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی بایدن به عربستان، گمانه‌های مختلفی را راجع به طرح ایالات متحده درباره عادی‌سازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی مطرح کردند. با وجود اینکه تا چند ماه پیش، بایدن اذعان می‌کرد عادی‌سازی روابط سعودی با رژیم صهیونیستی اقدامی پیچیده، زمانبر و بسیار سخت است، حالا او در مقابل هوادارانش بیان می‌کند «شاید عادی‌سازی روابط در حال انجام باشد». بایدن البته جزئیاتی از این توافق را اعلام نکرد اما جزئیات گفت‌وگوهای جیک سالیوان با همتایان عربستانی وی نشان‌می‌دهد دولت بایدن آن‌چنان که مطرح می‌کند به این توافق یا به ‌بیان توماس فریدمن، خبرنگار معروف روزنامه نیویورک‌تایمز «معامله بزرگ» نزدیک نیست. پایگاه خبری آکسیوس اخیرا نوشته است دولت بایدن تلاش دارد عادی‌سازی روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی قبل از آغاز کمپین انتخاباتی بایدن برای انتخابات سال ۲۰۲۴ به نتیجه برسد. دولت بایدن بر این باور است چنین توافقی می‌تواند یک پیشرفت تاریخی در صلح خاورمیانه باشد و منجر به تشویق سایر کشورهای عرب برای عادی‌سازی روابط‌شان با این رژیم باشد. با این حال خبرهایی که از شروط عربستان برای آغاز مذاکرات در این زمینه منتشر می‌شود، نشان‌می‌دهد دولت بایدن راه زیادی برای رسیدن به هدف مورد نظر خود دارد که به احتمال‌زیاد تا زمان آغاز رقابت‌های انتخاباتی به ثمر نمی‌نشیند. به جرأت می‌توان گفت بسیاری از رؤسای‌جمهور آمریکا – بویژه رؤسای‌جمهور دموکرات این کشور – در طول سال پایانی فعالیت خود در کاخ سفید تلاش کرده‌اند برنامه خود جهت صلح بین فلسطین و رژیم صهیونیستی را به نتیجه برسانند. با این حال تعداد کمی از آنها موفق شده‌اند گام‌های کوچکی در این زمینه بردارند. اگرچه این تلاش‌ها منجر به یک جایزه صلح نوبل برای کارتر به ‌عنوان رئیس‌جمهور دموکرات دهه ۷۰ میلادی در آمریکا شد، در نهایت نتوانست منطقه را با آرامش بیشتری همراه سازد. نگاهی به جزئیات برنامه‌های بایدن در این زمینه نشان‌می‌دهد تنیده شدن منافع ملی آمریکا در مذاکرات صلح بین فلسطین و رژیم صهیونیستی یا حتی عادی‌سازی روابط اعراب و این رژیم، مهم‌ترین عاملی است که این تلاش‌ها را با شکست مواجه می‌سازد. آمریکا در اصل به‌عنوان کشوری که منفعت مستقیم در این مذاکرات دارد، نمی‌تواند نقش میانجی را ایفا کند و این عامل، از مهم‌ترین عوامل شکست این نوع مذاکرات است. در مذاکرات فعلی نیز رقابت‌های اقتصادی ایالات متحده با چین و تلاش این کشور برای جبران خروج فضاحت‌بارش از منطقه غرب آسیا، سایه‌ای جدی بر مذاکرات انداخته ‌است. عامل دیگر که نهایتا می‌تواند به شکست مذاکرات منجر شود، این است که هیچ تضمینی وجود ندارد اعضای دولت رژیم صهیونیستی (از هر گروه و جناحی که باشند) در نهایت به وعده‌های ارائه‌شده توسط دولت ایالات متحده پایبند باشند و عدم ثبات در شرایط سیاسی سرزمین‌های اشغالی نیز بر پیچیدگی‌های این مساله افزوده ‌است. 

اما مهم‌ترین موانع بر سر «معامله بزرگ» در غرب آسیا چیست؟

اولین مانع بر سر معامله بزرگ آمریکا با عربستان و تلاش برای عادی‌سازی روابط خاندان سعودی با رژیم صهیونیستی، نادیده گرفتن بازیگران دیگر در منطقه به‌خصوص در فلسطین است. بایدن مانند مقامات پیشین ایالات متحده به‌دنبال توافقی با اعراب بر سر فلسطین است که گروه‌های فلسطینی و حتی تشکیلات خودگردان فلسطینی در مذاکرات آن حضور نداشته و نقشی به آنها در این زمینه داده نشده است. غیر از تشکیلات خودگردان فلسطینی که در بسیاری از موارد، نقش هموارکننده تصمیمات رژیم صهیونیستی را برای فلسطینیان داشته است، سایر گروه‌های فلسطینی به‌خصوص گروه‌های مقاومت در منطقه مطمئنا با این معامله بزرگ مخالفت کرده و بدین ترتیب راه برای اجرایی شدن آن بسیار دشوار می‌شود. تصور اینکه نزدیک شدن اعراب به رژیم صهیونیستی می‌تواند مقاومت در فلسطین را با مانع مواجه سازد، تصوری ساده‌لوحانه و بسیار غلط است. 

دومین مانع بر سر توافق اعراب با رژیم صهیونیستی، ماهیت این رژیم و استراتژی قدیمی آن برای تصاحب سرزمین فلسطینیان است. رژیم صهیونیستی همان‌طور که از سال‌ها پیش تاکنون رهبران آن همواره بیان کرده‌اند، تنها به سرزمین‌های فعلی رضایت نمی‌دهد و در نهایت تلاش دارد غیر از تمام سرزمین فلسطین، حتی بر بخش‌هایی از لبنان و سوریه و حتی اردن نیز حاکمیت داشته ‌باشد و برقراری توافق‌های موقت برای جلوگیری از گسترش سرزمینی این رژیم با اهرم زور، نمی‌تواند این نقشه را با خلل مواجه سازد و در نهایت هیچ اعتباری نمی‌توان برای وعده‌های این رژیم و سرانش قائل شد. از طرف دیگر، ایالات متحده نیز به‌دنبال جلوگیری از ادامه این وضعیت نیست. اگر دولت‌های مختلف آمریکا می‌خواستند جلوی شهرک‌سازی‌های غیرقانونی را بگیرند، از زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون تاکنون اقدامی در این باره انجام داده و حداقل در مجامع عمومی از اقدامات این رژیم حمایت نمی‌کردند. به نظر می‌رسد اگر قرار باشد توافقی با اعراب منطقه بر سر فلسطین شکل بگیرد، در نهایت وعده‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی به اعراب، بسیار مبهم و غیرقابل اجرا باشد و حتی تضمینی برای اجرایی‌ شدن «راه‌حل دو دولتی» که اکنون کشورهای غربی از آن به ‌صورت لفظی حمایت می‌کنند نیز به فلسطینیان ندهد.

سومین مانع در این زمینه، منافع عربستان سعودی و شروطی است که این کشور برای عادی‌سازی روابطش با رژیم صهیونیستی در نظر گرفته است. این همان مساله‌ای است که توماس فریدمن نیز با جزئیات به آن اشاره کرده و نوشته است خاندان سعودی خواهان یک برنامه هسته‌ای تحت نظارت ایالات متحده بوده، از دولت آمریکا می‌خواهد قرارداد دفاعی‌ای مانند ناتو با این کشور ببندد که از هر حمله‌ای در امان باشد و در عین حال خواستار خرید تسلیحات پیشرفته از ایالات متحده است که دولت بایدن به ‌دلیل مخالفت کنگره اصولا قادر به انجام آن نیست، بنابراین در بهترین شرایط، قراردادی که ایالات متحده با عربستان می‌بندد در کنگره تصویب نمی‌شود و همان بلایی بر سر آن می‌آید که هر قرارداد غیرتاییدشده‌ای در کنگره با آن مواجه می‌شود: نادیده گرفتن مفاد قرارداد و فروپاشی توافق. 

چهارمین مانع معامله بزرگ در غرب آسیا تغییر نظم جهانی و به‌ صورت ویژه دولت‌های چین و روسیه هستند. شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، چندی پیش سفری به عربستان داشت و در این سفر قراردادهای بزرگ اقتصادی، امنیتی و تسلیحاتی بین ۲ کشور بسته شد. حالا آمریکا قصد دارد برای نگه داشتن عربستان تحت سیطره سیاسی خود، با نزدیک کردن ریاض به تل‌آویو، شروط خود را نیز به این کشور تحمیل کند و آن بیرون راندن چین از منطقه و لغو تمام قراردادهای پیشین ریاض با پکن است. این مساله مطمئنا با سکوت چینی‌ها همراه نخواهد شد و در عین حال روسیه نیز که تاکنون در ماجرای حمله به اوکراین حمایت عربستان به‌صورت معنوی را نیز همراه خود داشت، با پیوستن دوباره این کشور و اعراب منطقه به دایره متحدان آمریکا در منطقه موافقت نخواهد کرد. شاید آمریکایی‌ها بیان کنند به‌دنبال بهتر کردن شرایط منطقه برای رژیم صهیونیستی هستند و تلاش دارند صلح را در منطقه به ارمغان بیاورند اما مهم‌تر از این نیات مطرح‌شده، حفظ منافع ملی آمریکا در منطقه است که مورد نظر بایدن بوده و به همین دلیل این مساله با واکنش جهانی روبه‌رو شده و احتمالا زمین نبرد نیابتی دیپلماتیک دیگری را بین قدرت‌های جهانی از جمله چین و روسیه و ایران و ایالات متحده در زمین عربستان و سایر کشورهای عرب منطقه باز می‌کند. همه این موانع نشان‌می‌دهد دولت بایدن ناامیدانه در سال پایانی فعالیت خود به‌دنبال دستاوردی در حوزه سیاست خارجی در منطقه غرب آسیا است؛ منطقه‌ای که ایالات متحده را در دوران ریاست جمهوری او از غرب آسیا اخراج کرده است. نشانه‌ها و تحلیل‌ها در این خصوص اما نشان‌می‌دهد تلاش‌های بایدن به ‌دلیل پیچیدگی‌های شرایط سیاسی و جغرافیایی منطقه همچنین تغییر نظم جهانی و نقش مؤثر منطقه در ایفای نقش کاتالیزور برای این نظم، با موفقیت روبه‌رو نخواهد شد. متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا، مدت زیادی است به این نتیجه رسیده‌اند باید شرایط جدید مستولی‌شده بر جهان را بپذیرند. دولت بایدن برای تغییر این نگاه باید امتیازهای چشمگیری به کشورها بدهد که به نظر نمی‌رسد ایالات متحده آمادگی چنین کاری را داشته ‌باشد. معامله بزرگ جدید در منطقه بیشتر از اینکه یک برنامه راهبردی از سوی دولت ایالات متحده باشد، یک برنامه فریب است که هیچ دستاوردی برای کشورهای منطقه نخواهد داشت و مساله صلح در منطقه را نیز با پیچیدگی‌های بیشتری مواجه می‌کند.