میکیس تئودوراکیس از میان ما رفت!

 
تارنگاشت عدالت
 
 
 
برگرفته از: دنیای جوان
۲۹ نوامبر ۲۰۱۷
 
 

مصاحبه با میکیس تئودوراکیس

 

میکیس تئودوراکیس آهنگساز مشهور کمونیست، دیروز ۲ سپتامبر در سن ۹۶ سالگی دیده بر جهان فرو بست. ما فقدان این هنرمند مبارز و ارزنده را به همه مبارزین راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تسلیت می‌گوییم. مصاحبه زیر چند سال پیش صورت گرفته بود و گوشه‌ای از زندگی و مبارزه و فعالیت هنری او را روشن می‌کرد که در تارنگاشت عدالت منتشر شد و ما اکنون آن را به یاد او مجدداً منتشر می‌کنیم. مبارزه ادامه دارد!

*****

س: فیلم «برقص، برزم، عشق بورز، بمیر» که «آستریس کوتولاس» بعنوان عصاره ۳۰ سال از زندگی شما تهیه کرده، آیا تنها کار سینمائی یک دوست است. آیا شما خود را در آن باز میابید؟ و یا بخش مهمی از آن جاافتاده؟

پ: من بخشی از خود را در آن باز می‌یابم، قبل از هرچیز بخشی که به موسیقی مربوط می‌شود. پرده های مختلفی در آن موجود است و روی هم رفته اثر بزرگی است. من در این فیلم  اطلاعات گوناگونی در مورد رابطه خود با دیگران، همکاران و دوستان بدست آوردم. این روابط در پرتوی ساده، دوستانه و مطبوع بنمایش گذاشته شده. البته در فیلم آن میکیس دیگر، یعنی آن فرد میهن‌پرست و مبارزی که در جامعه‌ آلوده به تعصب، نفرت، خشم، یاس و غضب خصلت واقعی و رفتار طبیعی‌اش قلب شده نیز هویداست. در چنین فازهائی می‌توانستم ـ مطمئناً گاه نیز غیرمنصفانه ـ سربه عصیان زنم، زیرا تعصب انسان را به کارهائی وامی‌دارد که مرز «منِ» ترا و «خودِ» ترا زیرپا می‌گذارد. انسان تغییر می‌کند…

س: کارگردان می‌گوید فیلم او «از روح موسیقی» برخاسته. این روح در زندگی طولانی شما چه نقشی داشته؟

پ: در واقع من در سال ۱۹۴۰ بین فعالیت‌های سیاسی اجتماعی و هنر و موسیقی در گردش بودم و نهایتاً این موسیقی بود که برایم بیشتر لذت‌بخش بود. بخواهیم فلسفی بگوئیم: فکر می‌کنم در بین تضادهائی که در این جهان وجود دارد و از یک طرف هارمونی و هماهنگی و از طرف دیگر هرج و مرج و اغتشاش را بیان می دارد، این موسیقی است که با هارمونی هم‌خوانی دارد از این رو اعتراف می‌کنم که زندگی همواره به من لطف داشته است.

س: شما بعنوان آهنگساز و موسیقی‌دان در طول عمر خود در قرنی که اشباع از هرج و مرج و ناهماهنگی بود، در جستجوی هارمونی و هماهنگی بودید. آیا شما این هارمونی را در زندگی خصوصی خویش نیز یافتید؟

پ: بطور کلی بلی!

س: موسیقی تنها نواختن و یا گوش فرادادن نیست. موسیقی در عین حال ارتباط بین نوازنده و شنونده و گاه رابطه‌ای عاشقانه است. این امر با وجود MP3 و اینترنت تا چه حد متحول می‌گردد؟

پ: قاعدتاً این یکی نمی‌تواند مانع دیگری شود. البته سیستم سرمایه‌داری که در آن تنها سود فردی معیار محسوب می‌شود، بشریت را به پرتگاه خطرناکی سوق داده و یکی از دلایل این فاجعه این است که این سیستم روابط انسانی را نابود می‌سازد، از جمله روابط خلاقی که در «بودن و شدن» موسیقی زنده پدید می‌آید. اینها روابط احساسی خالصی هستند که شما بدرستی به آن اشاره کردید.

س: شما رابطه خود با «آستریس کوتولاس» کارگردان، که فرزند یک مهاجر سیاسی است و پدرش پس از جنگ (دوم جهانی) از آتن فرار کرده بود و شما در آلمان دمکراتیک با او آشنا شدید را چگونه توصیف می‌کنید؟

پ: بسیار خانوادگی!

س: آیا شما آرزو می‌کنید که یک فیلم سینمائی در مورد شهروند، مبارز جنبش مقاومت و سیاستمدار میکیس تئودوراکیس تهیه شود؟

پ: من نه برای خود، بلکه برای میهنم که هنوز در جامعه بین‌المللی نادیده انگاشته می‌شود آرزو می‌کنم که چنین فیلمی تهیه شود. چند فیلم تهیه شده که در آنها زندگی، دستاوردها و مبارزات  ملل ممتاز بنمایش گذارده شده؟ ولی وقتی استثناً فیلمی در مورد خلق‌های «دست دوم» مثل اعراب، افریقائی‌ها و یا شهروندان بالکان تهیه می‌شود، این هدف دنبال می‌گردد که تفوق ظاهری کشورهای ممتاز در مقایسه با به اصطلاح کشورهای درحال رشد به نمایش گذارده شود مثل فیلم «لورنس عربستان».  یونان در تاریخ معاصر خود از هرنظر غنی است. مثلاً در ارتباط با من ـ فارغ از «سلاح» موسیقی ـ مبارزات غیرقابل قیاسی برای آزادی و دمکراسی ارائه می‌دارد. فیلم معروف «زوربای یونانی» مثلاً تنها یک جنبه آن را نشان می‌دهد، هرچند تنها یک رقص را که در هرگوشه از جهان با شرکت تعجب‌آور و تاثیرگذار مردم ساده در کوچه و خیابان می‌تواند انجام گیرد. در واقع می‌خواهم بگویم که این رقص یونانی تفوق فرهنگ معاصر یونانی را به اثبات می‌رساند که مردم را ترغیب می‌کند، با سری افراشته و مملو از شادی و سرور دست در دست و شانه به شانه برقصند حتا با این که امپریالیسم می‌خواهد ما را خمیده، افسرده و از هم گسیخته ببیند. به بحرانی که خارج بما تحمیل کرده ننگرید. هسته درونی یونان هارمونی و هماهنگی است.

س: در برخی از صحنه‌های فیلم «کوتولاس» همسر شما «میرتو» هم دیده می‌شود. او پزشک بود و استعداد علمی خود را فدای نقش خانه‌داری خود کرد. آیا این کار شما را متاثر کرد؟ آیا به این خاطر شما مدتی به عذاب وجدان دچار شدید؟

پ: میرتو برای من عشق بزرگ و درد عمیق است. می‌دانم که او آرزوهای خود را فدای من و فرزندانمان کرد …

س: کوتولاس بخش‌هائی از خودزیستنامه بسیار اسرارآمیز شما «راه‌های فرشته مقرب» را به صحنه آورده است. زوج جوانی که در پایان عشق آنان ظاهراً با شکست مواجه می‌شود. شما این صحنه را برای بینندگان چگونه مضمون شکافی می‌کنید؟

پ: این اسطوره بعد سوم «منِ» من است. بعد اسرارآمیز. ما تصورات ذهنی را همانطور که هست نشان می‌دهیم. بدون توضیح منطقی. زیرا آنجا که تخیل آغاز میگردد، منطق پایان می‌پذیرد.

س: آخرین سئوال در مورد سیاست‌های جاری: شما اخیراً در روزنامه آتنی Ta Nea و Chania بطور مجدد خواستار ایجاد «جبهه خلق» علیه انقیاد کشور خود در مقابل سیاست‌های مالی اتحادیه اروپا شدید. یعنی مقاومت سخت. این مقاومت چگونه می‌تواند صورت گیرد؟ آیا با ۹۲ سال عمر قصد دارید خود وارد صحنه شوید؟ شما و «مانولیس گلزوس» ضد فاشیست که یک‌سال از شما پیرتر است؟

پ: این دیگر گذشته. چون دولت به اصطلاح چپ با استعمال نسخه دست راستی‌های افراطی حتا از سیاست «شوک درمانی» که با آن صندوق بین‌المللی ارز اراده و آرزوهای مردم ما را نابود کرد، فراتر  رفته است. در یونان در حال حاضر هیچ اثری از خلق موجود نیست. یونانی‌هادچار سرگیجه شدند و فعلاً دراز کشیده‌اند. کسی نمی‌داند که آنها کی خواهند توانست مجدداً به پا خیزند؟ پس «گلزوس» و من می‌توانیم  چه کسی را بمبارزه دعوت کنیم؟ آسودگان را؟