گزارشهای فراوانی در رسانههای جهان به این موضوع پرداخته اند که پیمان نظامی ناتو به سرکردگی آمریکا طرح گسترش ناتو در منطقه آسیا-پاسیفیک را در سر میپروراند. این ایده ابتدا از سوی بایدن رییسجمهور آمریکا در ۲۷ اکتبر ۲۰۲۱ در نشست سران کشورهای شرق آسیا مطرح شد، او گفت: «ما در نظر داریم یک منطقه هندو-پاسیفک باز، به هم پیوسته، منعطف و امن داشته باشیم – و ما آماده ایم با هر یک از شما برای رسیدن به این هدف همکاری کنیم.» سپس (خبرنامه) کاخ سفید گزارشی زیر عنوان «راهبرد هندو-پاسیفیک ایالات متحده» در ۱۱ فوریه ۲۰۲۲ منتشر کرد که خطوط کلی استراتژی جو بایدن را برای برقراری مجدد «رهبری آمریکا در منطقه هندو-پاسیفیک»، مطرح میکرد.
از جمله اظهاراتی که در این به اصطلاح «خبرنامه» برجسته بود، اعلام لزوم تقویت روابط آمریکا با کشورهای آسیایی به منظور رسیدگی به وظیفه «اضطراری رقابت با چین» بود. اما، بنا بر نظر نویسندگان آن، ناتو برای دفاع از اروپا در مقابل تهدید ساختگی اتحاد شوروی به وجود آمد، که ظاهراً پیمانی صلحدوست است. در واقع، ناتو به یک بلوک نظامی متجاوز در منطقه آتلانتیک شمالی تبدیل شد. این ائتلاف «صلحدوست» قاره را تا حدی نظامی کرد که اروپا را برای نخستین بار پس از جنگ دوم جهانی وارد جنگ کرد.
پرسشی که پیش میآید این است که آیا کشورهای منطقه آسیا-پاسیفیک میخواهند منطقه خود را تحت نظارت شدید نه تنها ایالات متحده، بلکه همچنین ناتوی «صلحدوست» اروپایی، به شدت نظامی کنند؟ یِنس استولتنبرگ، دبیرکل بلوک «صلحدوست»، در اوایل سال جاری میلادی به هنگام ملاقات با نخستوزیر ژاپن، فومیو کیشیدا، بر افزایش فعالیتهای نظامی ائتلاف در آسیا اصرار ورزید. این «مصلح» اروپایی گفت: «آنچه در آسیا اتفاق میافتد برای اروپا اهمیت دارد، و آنچه در اروپا اتفاق میافتد برای آسیا مهم است، از اینرو برای متحدین ناتو مهمتر است که مشارکتمان را با شرکای هندو-پاسیفیک تحکیم کنیم.»
روزنامه ژاپنی نیکِی (Nikkei) مینویسد، ناتو در سال ۲۰۲۴ یک دفتر رابط در توکیو تأسیس خواهد کرد و از آن به عنوان مرکز همکاری با استرالیا، ژاپن، زلاند نو، و کره جنوبی استفاده خواهد کرد. این چهار کشور از لحاظ جغرافیایی به چین و کشورهای دیگر در منطقه نزدیک هستند. باید تأکید کرد که همه آنها در نقاط استراتژیکی در آسیا-پاسیفیک جا داده شده اند و منافع مشترکی با آمریکا و ناتو دارند و یا صادقانه به آنها خدمت میکنند.
نباید نابغه بود تا درک کرد که هدف آنها در شرایط موجود چین است. سخنگوی وزارت خارجه چین در مصاحبه مطبوعاتی به درستی یادآور شد که تلاش ناتو برای دخالت در منطقه آسیا-پاسیفیک و حرکت به سوی شرق به ناگزیر آرامش و ثبات منطقه را مختل خواهد کرد. برای مثال، ژاپن در نظر دارد در نشست آتی سران ناتو در ماه ژوئیه در لیتوانی شرکت کند، انتظار میرود آنجا بحثهایی درباره رابطه توسعه نظامی و دفتر رابط بلوک ادامه یابد. ظاهراً، رهبری کشور ژاپن پیآمدهای تراژیک شرکت کشورشان در جنگ جهانی دوم و نتایج ناگواری را که برای مردم ژاپن به بار آورد، فراموش کرده است.
طرح آمریکا برای ایجاد یک اتحاد نظامی مشابه ناتو در ناحیه آسیا-پاسیفیک، تأثیرات فاجعهباری خواهد داشت. به همین دلیل، این طرح موذیانه از سوی بسیاری از کشورهای آسیایی که تمامی مانورهای آمریکا و ناتو را محدودیتی برای آزادی و امنیت خود میدانند، حمایت نمیشود. در گذشته آمریکا کوشید یک نسخه بدلی از ناتو در خلیج فارس به وجود آورد ولی در آن تلاش ناکام ماند. کشورهای منطقه متوجه شدند که از چنین حرکتی چیزی جز بیثباتی حاصل نمیشود، و اکنون در عوض با یکدیگر همکاری میکنند تا ثبات را به منطقه بازگردانند. اشتیاق بسیاری از کشورهای خلیج (فارس) برای پیوستن به بریکس و ساختن دنیایی بدون تنش و جنگ گواه آنست.
از اینرو نسخه بدلی ناتو در آسیا نیز احتمالاً شکست خواهد خورد، زیرا هر چه دولت بایدن پیگیرتر بر آن اصرار ورزد، این ایده از حمایت کشورهای کمتری برخوردار خواهد شد. کشورهای آسیایی به شدت مخالف اقداماتی هستند که هدفش در منطقه ایجاد بلوکهای نظامی، ایجاد نفاق و جنگ باشد. در اوایل ماه مه وزیر خارجه چین گفت: «اکثر کشورهای آسیا-پاسیفیک از گسترش ناتو به آسیا استقبال نمیکنند و مطمئناً اجازه نمیدهند هیچ جنگی، سرد یا گرم، اتفاق بیفتد.»
موضع اغلب کشورهای منطقه بسیار روشن است. آنها مخالف ظهور بلوکهای نظامی در منطقه هستند، از گسترش ناتو در آسیا استقبال نمیکنند و نمیخواهند رویارویی بلوکها در آسیا تکرار شود، و مطمئناً اجازه تکرار جنگ سرد یا گرم را در آسیا نخواهند داد. اگر در آسیا ائتلافی شبه-ناتو تحت رهبری آمریکا شکل بگیرد، منطقه در خطر نا امنی و امکان بروز جنگ قرار میگیرد، و کشورها به اتحادها و بلوکهای نظامی تقسیم خواهند شد.
اما مانع دیگری که بر سر حرکت آمریکا در ایجاد ناتوی آسیایی وجود دارد، فرانسه است. امانوئل مکرون مخالف ایجاد اولین دفتر رابط ناتو در آسیا است، و این حرکت را «اشتباه بزرگ» مینامد. مکرون به تازگی از چین دیداری رسمی به عمل آورد تا روابط دوجانبه را تقویت کند و پس از آن نیز، همنظر با چین سخن گفت. اتفاقاً، فعالیتهای ناتوی آمریکا-محور در منشور خود بندی دارد که به روشنی بلوک نامبرده را به آتلانتیک شمالی محدود میکند. گسترش ناتو فراتر از آتلانتیک شمالی مستلزم اجماع همه اعضای اتحادیه است، و فرانسه از لحاظ فنی میتواند چنین حرکتی را وتو کند.
حتی بعضی اعضای دیگر ناتو، به این درک رسیده اند که چرا چنین طرحی میتواند به افزایش جدی تنش بیانجامد و نتایج ویرانگر اقتصادی و امنیتی آنرا در سراسر دنیا، از جمله در اروپا، قارهای که مدت مدیدی است به خاطر آمریکا در بحرانی عمیق به سر میبرد، احساس کرد.
آسیا به یکی از رشد یابندهترین مناطق در جهان معروف است. در واقع این همان چیزیست که ایالات متحده را تا حد مرگ به هراس انداخته است – غول اقتصادی توسعه یافته نوینی که گسترش نظامی و اقتصادی آمریکا را تهدید میکند. مغزهای «متفکر» در واشینگتن قادر به درک این موضوع نیستند که چین که در حال تبدیل شدن به اولین اقتصاد جهان و پیشروترین کشور متخصص در تکنولوژی و بخشهای عمده دیگر است، قصد رقابت با آمریکا یا به چالش کشیدن آنرا در سطح جهانی ندارد.
جنون سؤظن شدید سیاستمداران آمریکایی و روحیه ناپایدارشان از آنجا ناشی میشود که کمتر با واقعیات دنیای مدرن انطباق داده شده است. واشینگتن و سردمداران آن سخت میکوشند تا تکه پارههای باقیمانده از دوران هژمونی جهانی گذشتهشان را حفظ کنند، ولی اکنون مانند کشتی تایتنیک در حال سقوط به قعر دنیای سیاست هستند. نخبگان حاکم در ایالات متحده دیگر قادر نیستند منافع کشورشان را دنبال کنند، و توجه داشته باشند که چین یکی از بزرگترین شرکای تجاری آنهاست، و مراودات بازرگانی و صنعتی با آن برایشان سود سرشاری دارد. ظهور چین به جایگاه ابرقدرت و نگاه صلحآمیز آن به جهان تأثیر منفی چشمگیری بر واشنگتن داشت که با نگرانی شاهد تشدید تلاش کشورهای بیشتری برای تقویت روابط با پکن و پیوستن به بریکس بود.
در حوزه امنیتی، دنیا شاهد ماجراجوییهای آمریکا و پیآمدهای فاجعهبار آن بوده است. و این در حالی است که چین تنها یک مأموریت نظامی در خارج از مرزهایش دارد، و آن هم بخشی از مأموریت صلحبانی سازمان ملل در آفریقا است. در اساس، چین به حفظ صلح در بخش بیثباتی از جهان کمک میکند، در حالیکه آمریکا به تشنجآفرینی در بحرانهایی که خود ایجاد کرده است، دامن میزند و به قول این ضربالمثل: میخواهد از آبهای گلآلود بدبختیها و مشکلات مردم دنیا ماهی بگیرد.
در زمینه فنآوری، کشورهای بیشتر و بیشتری از چین خرید میکنند، به نحوی که چین به سرعت به یک ابرقدرت تکنولوژیکی تبدیل میشود. این باعث کاهش سود آمریکا، و موجب زورگویی واشینگتن علیه چین در مواردی مانند هواوی، تیکتاک، و نیمه هادیها شده است. در واقع، این بخشی از تلاشهای وسیعتر آمریکا برای محدود کردن صادرات چین است. اما دنیای امروز با دنیای پس از جنگ جهانی دوم تفاوت دارد. به قول ولادیمیر پوتین، نفوذ آمریکا به طور چشمگیری تضعیف شده است، و بسیاری از کشورها ترجیح میدهند دنیای جدید را بر مبنای آنچه برایشان قابل پذیرش است، بنا کنند.
در حالیکه هژمونی آمریکا رو به افول میورود این خطر وجود دارد که ایالات متحده در تلاش نومیدانه برای حفظ نفوذ خود به بازیهای خطرناکی در سراسر جهان دست بزند. آمریکا بحرانی در اوکراین به وجود آورده است و اوکراینیها را در مقابل روسیه قرار داده است و اکنون به جای یافتن راهحلی دیپلماتیک و درک دنیای چند قطبی، به دنبال ایجاد بحرانهای مشابه در کشورهای دیگر مانند چین و کُرۀ شمالی است. ولی چنین توقعی از رهبران جاری ایالات متحده با مغز و افکار محدودشان بیجاست، افکار و عمل آنها به جنگ عادت کرده است.