لیبرال، اصلاحطلب، راست، محافظهکار، ضددموکراسی و همزمان مدافع دموکراسی، القاب سرشار از تعابیر تناقضآمیزی است که از جانب جناحهای سیاسی مختلف تنها به یکنفر اختصاص داشتهاند. اینکه طیفهای مختلف سعی در نسبت دادن القاب مختلف به هاشمی دارند، شاخص خوبی است برای ارزیابی توانمندی هاشمی در میدان سیاست.
در گفتوگویی که با مرتضی الویری، عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نماینده اصلاحطلب دورههای اول و سوم مجلس داشتهایم، او هاشمی را فردی توصیف میکند که گروههای مختلف سیاسی با او تعامل داشته و بعد از فوتش جامعه بهسمت تکحزبی شدن رفته است. درحالیکه بهتازگی از پنجمین سالروز درگذشت هاشمی عبور کردهایم برای اینکه بررسی کنیم آیا چنین نگاهی درمورد هاشمی صدق میکند یا نه، بازخوانی برخی از مهمترین مناقشات انتخاباتی مرتبط با وی تا حد زیادی میتواند ما را نسبت به مشی سیاسی او آگاه کند.
دموکراسی به سبک هاشمی
در نخستین گام برای بررسی تناقضات رفتاری هاشمی و برخی چهرههای اصلاحطلب حامی وی در نحوه مواجههشان با رای مردم و انتخابات قصد داریم به وقایع سالهای پایانی دولت سازندگی بپردازیم، در این دوره زمانی عدهای از چهرههای اصلاحطلب و اعتدالی کنونی مانند حسن روحانی، عطاءالله مهاجرانی، محسن کدیور، غلامحسین کرباسچی و …. با تلاش بر تغییر در اصول قانون اساسی به دنبال مادامالعمر کردن دوران ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی بودند. در همین راستا بحث درباره تغییر قانون اساسی برای تمدید دوره ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی برای اولینبار در سال ۱۳۷۳، یعنی نزدیک سه سال مانده به پایان ریاستجمهوری دوره دوم هاشمی توسط عطاءالله مهاجرانی، معاون حقوقی و پارلمانی رئیسجمهور بهمنظور بهرهمندی بیشتر از توانمندیهای هاشمی مطرح شد.
مهاجرانی در مصاحبه با روزنامه انگلیسیزبان «ایراننیوز»، محدودیت قانون اساسی درمورد عدمامکان حضور مستمر بیش از دو دوره شخصیتهایی چون هاشمی در مسند قوه مجریه را غیراصولی اعلام داشته و خواهان رفع این مانع قانونی شد.
در شهریورماه ۱۳۷۵ هاشمی به اصفهان سفر کرد. طاهریاصفهانی، امامجمعه وقت اصفهان نیز در مجلس خبرگانی که در سال ۱۳۵۸ قانون اساسی را تدوین کرده بود حضور داشت، پیش از سخنرانی هاشمی در جمع مردم اصفهان گفت: «اگر ما در مجلس خبرگان میدانستیم شخصیتی مانند جنابعالی (خطاب به آقای هاشمی) عهدهدار منصب ریاستجمهوری خواهید بود، هرگز محدودیتی را در انتخاب این مسئولیت تصویب نمیکردیم.»
اواخر شهریورماه سال ۷۵ حسن روحانی، نایبرئیس مجلس پنجم به جمع حامیان مادامالعمر کردن ریاستجمهوری هاشمی پیوست. وی در ۲۹شهریورماه در جمع مردم سرخه سمنان گفت: «قانون اساسی نوکر نظام است و ارزش قانون اساسی آرای مردم است… انسانهای استثنایی و شایسته در قالب قانون نمیگنجند.»
این مطالبه با واکنش مخالفان مواجه شد. آیتالله محمد یزدی، رئیس قوه قضائیه نیز تمدید ریاستجمهوری هاشمی را توهین به ملت ایران و جامعه اسلامی خواند و علیاکبر ناطقنوری، رئیس وقت مجلس نیز رسما با آن مخالفت کرد.
اگر بخواهیم ادعای اصلاحطلبان درمورد اینکه هاشمی یک شخصیت مورد قبول همه طرفین بود را بپذیریم این توقع میرفت که خود او نیز وارد فضای مناقشهای ایجادشده شود و با این مطالبه خلاف قانون قاطعانه مخالفت کند و به غائله ایجادشده پایان دهد اما درنهایت رهبر انقلاب به ماجرا ورود کرده و با این خواسته مخالفت میکنند. رهبر انقلاب در سفری که به ارومیه داشتند در این زمینه موضعگیری کرده و میگویند: «رئیسجمهوری محترم، حقا و انصافا عمر و زندگی خود را چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وقف اسلام کرده و در تمامی مسئولیتهای سنگینی که تاکنون برعهده داشته، منشأ خدمات بزرگ و ارزندهای بودهاند و بیتردید بعد از پایان دوره ریاستجمهوری نیز در مسئولیتهای بزرگ دیگری که برعهده میگیرند وجود ایشان برای نظام اسلامی و انقلاب و کشور بسیار نافع و ارزشمند خواهد بود.»
در ماجرای تلاش اصلاحطلبان برای مادامالعمر کردن ریاستجمهوری یکی از عجایب تاریخ این است؛ چهره هایی که روزی به دنبال از بین بردن جمهوریت مردم در نظام جمهوری اسلامی با مادامالعمر کردن ریاستجمهوری هاشمی بودند امروز خود تبدیل به داعیهداران دموکراسی شدهاند، این چهرهها در سالیان اخیر هر گاه در انتخابات دچار شکست شدهاند با حمله به شورای نگهبان بارها به سلامت انتخابات و دموکراتیک بودن آن خدشه وارد کردهاند اما خود این افراد پیش از این با پیادهسازی پروژهای تحت عنوان ریاستجمهوری هاشمی در ایران مانند کشورهای با نظام دیکتاتوری بهدنبال حذف کامل نظر مردم در تعیین رئیس قوه مجریه بودند.
بیان این نکات در نقد تناقض رفتاری برخی اصلاحطلبان حامی هاشمیرفسنجانی با هدف دفاع از عملکرد مورد انتقاد شورای نگهبان نگاشته نشده است. کما اینکه پیشتر در شمارههای متعدد این روزنامه مانند شماره ۵ خرداد و ۲۸ آذر ۱۴۰۰ موضع انتقادی خود نسبت به برخی از رویههای غلط شورای نگهبان را نیز بیان کردهایم. ما صرفا هدفمان از این قیاس نقد رفتار متناقض و ابزارگونه برخی از داعیهداران دموکراسی با نظر مردم در طی این سالها بوده است.
قهر بعد از شکست
در انتخاباتهایی که نتیجه آن همراه با شکست هاشمی بوده است رفتار وی بسیار متفاوت با کنشهای پیروزمندانهاش در انتخاباتهای پیشین بوده است. به عنوان مثال در سال ۷۸ درست در روزهایی که موج اصلاحطلبی در جامعه ایرانی شکل گرفته بود، هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس ششم از حوزه انتخابیه تهران کاندیدا شد، کاندیداتوری هاشمی همراه شد با موج عظیمی از تخریبها علیه شخصیت و عملکرد وی از سوی برخی از اصلاحطلبان رادیکال عضو جبهه مشارکت، این تخریب ها اثر خود را در نتیجه انتخابات نیز بر جای گذاشت و هاشمیرفسنجانی با آن همه سابقهاش در حوزه انتخابیه تهران منتخب بیستم مردم شد. هاشمی اگر به این نتیجه تن میداد و وارد مجلس ششم با حضور اکثریت چهرههای اصلاح طلب میشد یقینا در مجلسی که روزی خود در دهه ۶۰ ریاست آن را بر عهده داشت تبدیل به یک نماینده ساده میشد. بنابراین وی ترجیح داد به جای آنکه در مجلس ششم تبدیل به یک نماینده ساده مردم شود، بیرون از مجلس بماند.
به همین دلیل وی پیش از آغاز به کار رسمی دوره ششم قوه مقننه با نگارش نامهای سرگشاده خطاب به مردم تهران ضمن تشکر از رای آنها از سمت نمایندگی مردم انصراف داد.
به جز این مورد رفتارهای انتخاباتی هاشمی در سالهای ۸۴ و ۸۸ نیز قابل تامل است. وی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ در دوره دوم از یک رقیب ناشناس به نام محمود احمدینژاد که روزی استاندار دولت وی در اردبیل بود شکست خورد. هاشمی بعد از انتخابات سال ۸۴ هیچگاه حاضر به تبریک گفتن به رقیب خود و حتی پذیرش تلویحی شکست بر اساس رأی مردم نشد. بعدها نیز فائزه هاشمی فرزند وی پیروزی احمدینژاد در سال ۸۴ را نتیجه انجام تقلب در این انتخابات دانست. بنا بر گفتههای علی مطهری، نایبرئیس مجلس دهم خود هاشمی نیز شکست در انتخابات ریاستجمهوری نهم را قبول نداشت و معتقد بود انتخابات ۸۴ مهندسی شده است.
۴ سال بعد رقابتهای انتخاباتی از همان روزهای خردادماه تبدیل به یک دوقطبی شدید میان احمدی نژاد و کاندیدای مورد حمایت هاشمی یعنی میرحسین موسوی شد. این دوقطبی آن قدر شدید بود که محمود احمدینژاد در جریان مناظرات انتخاباتی خطاب به میرحسین موسوی گفت: «بنده دربرابر یک کاندیدا نیستم، دربرابر مجموعهای هستم که با محوریت آقای هاشمی همکاری آقای موسوی و خاتمی علیه بنده حرکت کردند.»
اما باز هم نتیجه این انتخابات مطلوب هاشمی و طیف فکری نزدیک به وی نبود و محمود احمدینژاد با رای مردم برای بار دوم رئیسجمهور ایران شد.
در روزهای بعد از اعلام نتایج انتخابات، هاشمی رفتاری مشابه سال ۸۴ از خود نشان داد. وی نهتنها به منتخب مردم تبریکی نگفت، بلکه به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم تحلیف رئیس دولت دهم نیز حاضر نشد. در این برهه خانواده هاشمی نیز نقش پررنگتری در فضای سیاسی و مقابله با رای مردم ایفا کردند، به عنوان مثال همسر او، عفت مرعشی در روز رایگیری در پاسخ به این سوال که توصیهتان به هواداران و نامزدها چیست؟ میگوید: «اگر تقلب کردند بریزند در خیابانها.» همچنین دختر او یعنی فائزه هاشمی در جریان اغتشاشات ۸۸ رسما وارد خیابان میشود.
بازگشت به دموکراسی بعد از پیروزی
روی دیگر سکه رفتارهای انتخاباتی هاشمی مربوط به زمانهایی است که او و حامیانش پیروز انتخاباتها بودهاند. هاشمی که بعد از انتخابات ۸۸ به هیچ عنوان از تعابیر حماسی درمورد حضور مردم استفاده نکرده بود و درمقابل جریان فتنه نیز سکوت اختیار کرده بود، بعد از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در سال ۹۲ یعنی انتخاباتی که کاندیدای مورد حمایتش یعنی حسن روحانی در آن به پیروزی رسید، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت حضور مردم در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را حماسی توصیف کرد و ضمن تشکر از حضور مردم گفت: «در مرحله اول، باید از الطاف خداوند شکر و سپاسگزاری کنیم که مردم ایران را مردمی فهیم، هوشیار، موقعیت و زمانشناس قرار داد که با رصد کردن شرایط کشور و وقوف کامل به مسائل روز کشور، با حضور خیرهکننده و پرشور خود در پای صندوقهای رأی، حماسه سیاسی موردنظر رهبری را به بهترین شکل ممکن تحقق بخشیدند.»
کدام تعامل؟ کدام دموکراسی؟
کنشهای سیاسی هاشمی پس از هر انتخابات به نحوی متناقض است که حتی اگر نخواهیم رفتارهای او را در تضاد با ارزشهای دموکراتیک قلمداد کنیم، باز نمیتوانیم این ادعای اصلاحطلبان در مدافع دموکراسی جلوهدادن هاشمی را بدون انتقاد رها کنیم. همچنین طرح این گزاره که هاشمی در تعامل با گروههای مختلف سیاسی توان کنترل طیفهای مختلف را نیز داشته با نوع کنش او در ماجرای ریاستجمهوری مادامالعمر و مخالفت برخی از همحزبیهای او در جامعه روحانیتمبارز مانند ناطقنوری و محمد یزدی زیر سوال میرود.