تارنگاشت عدالت
نویسنده: تیم اندرسون
مترجم: م قربانی
برگرفته از: المیادین انگلیسی
۳۱ اوت ۲۰۲۴
چین به تدریج نقش متعادل کننده مهمی در منطقه، و جهان ایفاء میکند.
با کاهش نفوذ ایالات متحده در سراسر جهان، و به وضوح در غرب آسیا، باید پرسشهایی در مورد نقش چین، رقیب اصلی واشینگتن، مطرح شود. صرفنظر از بسیاری از افسانههای حسادتآمیز از سوی واشینگتن، این نگاه هم باید وجود داشته باشد که چین تاکنون بر ظرفیت عظیم اقتصادی خود و به منظور گسترش منافع خود و تا حدودی همکاری برای منافع متقابل تکیه کرده است. اما چه نقشی از یک قدرت بزرگ در رهبری، یعنی در زمینه حل منازعات و ایجاد ساختارهای جدید همکاری، انتظار میرود؟ آیا چین مایل است وظیفه رهبری چنین عملکردی را به عهده بگیرد؟ به گفته رییسجمهور چین، شی جینپینگ، پاسخ مثبت است. وی در سخنرانی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در سال ۲۰۱۵، گفت که تعهد حزب به توسعه مردممحور و نظام اقتصادی بازار سوسیالیستی باید با نقش راهبردی جدید در حکمرانی جهان تکمیل شود، یعنی «مشارکت فعال در مدیریت اقتصاد جهانی و نظم اقتصادی جهانی را به سمتی عادلانهتر و منافع متقابل سوق دهید.» (شی جینپینگ ۲۰۲۰)
اینکه چگونه مشارکتی ممکن است مورد نظر باشد، مشروط به دیدگاهای رقبا نسبت به چین دارد که میتوانیم آنرا به سه صورت توصیف کنیم: ۱- گسترش بیشکل و سست سرمایهداری، ۲- نوعی امپریالیسم جدید با ویژگیهای امپریالیسم اروپایی – آمریکایی؛ یا ۳- استراتژی تسهیل کننده آرمانهای جنوب جهانی.
ایده نخست که در بسیاری از رسانهها و اتاقهای فکر غرب ترسیم شده است، «معجزه» چینی را (جامعهای) فروپاشیده، در حال زوال و درگیر بحران نشان میدهد. دومی، از امپریالیسم چینی صحبت میکند و از کتاب بیماری کودکی چپرَوی لنین در سال ۱۹۱۶ وام میگیرد و استدلال میکند که صادرات سرمایه وضعیت امپراتوری را تعیین میکند. با این حال، کارلوس مارتینس در کتابش، شرق هنوز سرخ است، در سال ۲۰۲۳ به طور قانع کنندهای ایده یاد شده را رَد میکند و استدلال میکند که توسعه چین از نظر تاریخی مشروط، متمرکز بر دولت است و از جانب الیگارشی مالی هدایت نمیشود، بلکه مبتنی بر برتری قانون و حزب است، که انباشت و سلطه نامحدود برایشان اهداف اولیه نیستند. سرمایهداری در چین تابع برنامهریزی اجتماعی باقی مانده است، چنانکه در سال ۲۰۲۰ مانع از عرضه گسترده سهام علی بابا شد و اغلب مجازاتهای شدیدی برای تجار ثروتمند چینی به دلیل نقض قانون اعمال میشود.
شی جینپینگ همواره برای سوسیالیسم با ویژگیهای چینی، تداوم آرمانهای انقلابی از طریق اقتصاد بازار سوسیالیستی، توسعه مردممحور و حفظ تاریخ و فرهنگ تأکید کرده است. مارتینس نتیجه میگیرد که چین بدون مقاومت در برابر اقدامات قوی خود با همسایگان، از تبدیل شدن به یک قدرت نظامی تهاجمی مانند آمریکا، با بیش از ۸۰۰ پایگاه نظامی فاصله دارد. حتی نهادهای آمریکایی مانند شرکت رَند تشخیص میدهند که قدرت نظامی خارجی چین شباهتی به قدرت نظامی ایالات متحده ندارد، که بتواند برای قلدری و تسلط بر سایر کشورها استفاده شود.
مطمئناً در دوران اصلاحات اولیه دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نگرش حزب کمونیست چین نسبت به دوستان جهانی خود در جنوب «بیشتر به سمت محور اقتصادی تغییر کرد… چین کمکهای خود را قطع کرد… در حالیکه از سوی دیگر کشورهای جنوب جهانی را به عنوان بازارهای بالقوه و تأمین کننده منابع مورد نیاز میشناسد» (سان وِی ۲۰۲۰). سپس به عنوان بخشی از برنامه استراتژی جهانی (۲۰۰۰)، چین با اصول جهانی خود (اما به طور معوج) وارد سازمان تجارت جهانی شد – مشارکت خود را در تجارت و سرمایهگذاری جهانی به طور وسیعی گسترش داد، پیش از اینکه تصمیم بگیرد (با روسیه و سایرین) دست به ایجاد بریکس، سازمان همکاری شانگهای، بانک سرمایهگذاری زیرساختی آسیایی و پروژه بزرگ زیرساختی خود – ابتکار کمربند و جاده – بزند، که نشانگر بازگشت به همکاری استراتژیک با جنوب جهانی است. تقریباً هفت دهه پس از کنفرانس باندونگ در سال ۱۹۵۵ میلادی، رسانههای چینی میگویند که «روح باندونگ [حق تعیین سرنوشت، همبستگی، عدم مداخله، دوستی، و همکاری] در جنوب جهانی زنده است.»
مبلغان غربی از «تله بدهی» چین برای کشورهای جنوب جهانی که سرمایهگذاری زیرساختی کمربند و جاده را میپذیرند، حرف میزنند. آنها میکوشند خشمی را که در مردم این کشورها نسبت به برنامههای منفور «تعدیل ساختاری» آمریکا در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ وجود داشت، تکرار یا تقلید کنند. با ین حال، حتی برخی از منابع آمریکایی نیز چنین تشابهی را رد میکنند. سرمایهگذاریهای چینی تسهیلات وامهای بسیار ملایمتری نسبت به وامهایی که از سوی بانک جهانی تحت سلطه آمریکا، و بدون شرایط سیاسی منفور تعدیل اقتصادی ارایه میدهند، تنها شرط آن پایبندی ساده به سیاست چین واحد است.
چین به وضوح توان اقتصادی و سرمایهگذاری عظیمی دارد، اما این نقاط قوت را به پروژه تسلط امپریالیستی تبدیل نکرده است. در این زمینه، چین چه اقداماتی در رهبری جنوب جهانی در غرب آسیا انجام داده است، و چه اقداماتی ممکن است در دست اجرا داشته باشد؟
الف. ابتکارات چین در غرب آسیا
در سالهای اخیر پکن چندین اقدام مهم انجام داده است.
۱ – چین با مشارکت استراتژیک و بلوکهای ضد هژمونیک با اقدامات قهری یکجانبه ایالات متحده مقابله کرده است.
چین نه تنها با اقدامات قهری یکجانبه («تحریمهای» یکجانبه) علیه کشورهای مستقلی مانند ایران، سوریه، کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا مخالفت میکند، بلکه روابط استراتژیک و گروههای اقتصادی به ویژه بریکس و سازمان همکاری شانگهای را نیز ایجاد کرده است – تا کشورهایی را که تحت محاصره آمریکا و اروپا هستند، دربر گیرد. در سال ۲۰۲۱ چین شراکت استراتژیک با ایران را امضاء کرد (بیانیه «همکاری جامع بین ایران و چین»)، که در آن زمان مورد تحریمهای با فشار حداکثری از سوی واشینگتن قرار داشت. در سال ۲۰۲۴ چین روسیه و ایران یک رزمایش دریایی مشترک در نزدیکی خلیج عمان انجام دادند. چین به تدریج نقش متعادل کننده مهمی در منطقه، مانند جهان، ایفاء میکند.
۲ – چین رقبای اردوگاههای مختلف را گِردهم آورد، و در بریکس به یکدیگر پیوند داد.
چین در نهایت نقشی کلیدی در گردهم آوردن ایران (کشور مستقل اصلی در غرب آسیا) و متحدان تابع آمریکا، عربستان سعودی، مصر و امارات ایفاء کرد. گفته میشود که توافق ایران و عربستان سعودی به تنهایی منجر به موجی از آشتی در منطقه، از جمله پذیرش سوریه در اتحادیه عربِ تحت سلطه عربستان، شده است. هر چهار کشور (ایران، عربستان، امارات و مصر) متعاقباً در ژانویه ۲۰۲۴ به جامعه کشورهای بریکس پیوستند. نزدیکی روابط ایران و مصر در اواسط سال ۲۰۲۳، چند ماه پیش از الحاق به بریکس آغاز شد. نقش چین در کاهش تنشها در غرب آسیا به طور گستردهای شناخته شده است.
۳ – چین دولت-ملت فلسطین و حق فلسطین برای مقاومت در برابر اشغال، آپارتاید و نسلکشی را به رسمیت میشناسد.
چین همراه با اکثریت جامعه بینالمللی، دولت فلسطین و همچنین حق فلسطینیها برای مقاومت در برابر اشغالگری را به رسمیت شناخته است. در فوریه ۲۰۲۴، نماینده چین، ما شینمین، به دیوان بینالمللی دادگستری گفت که «استفاده از زور برای مقاومت در برابر ظلم حق مسلم فلسطینیان است» و نمیتوان آنرا با تروریسم یکی دانست. این گام مهمی است، زیرا جنگ تبلیغاتی انگلیسی-آمریکایی «تروریسم» فلسطینی را تضعیف میکند و مبنایی فراگیر برای گردهم آمدن همه جناحهای بالقوه دمکراتیک مقاومت مردم فلسطین را فراهم میکند. همچنین به آموزش جامعه بینالمللی در باره «حقوق» ایجاد شده به وسیلۀ کشورهای جنوب جهانی، به ویژه حق مردم برای تعیین سرنوشت، که ابتدا در اعلامیه استعمار زدایی آمده است، کمک میکند، زیرا به مردم فلسطین مربوط میشود و در نتیجه حق مقاومت در برابر هر گونه انکار این حق تعیین سرنوشت است. خودمختاری، مدال پس از مرگ قربانیان بیپناه نیست؛ باید برایش مبارزه کرد. دیدگاههای غربی در مورد حقوق معمولاً بر حقوق فردی و اختیارات سلطهگرایانه تمرکز دارند. سهم چین در فرهنگ حقوق جهانی باید به رسمیت شناخته شود.
ب – چه چیزی در راه است؟
نشانههایی وجود دارد که چین احتمالاً با ابتکارات مهم دیگر پیش خواهد رفت.
۱ – ایجاد ساختار مالی جدید؛
شاید مهمترین ابتکار در دست انجام، نوعی معماری مالی جدید باشد که میتواند جایگزین مناسبی برای سیستم سوئیفت دلاری ارایه کند و به این ترتیب این سلاح واشینگتن را که علیه دهها کشور به کار گرفته میشود، از میان بردارد. طرح ایده ارز بریکس و سواپهای ارزی، هماکنون وابستگی به دلار را در مبادلات کاهش داده است. یوان دیجیتال چین، یک ارز دیجیتال بانک مرکزی (سی بی دی سی) در داخل کشور آزمایش شده است و ممکن است به زودی استفاده بینالمللی بیشتری، از جمله برای خرید نفت را به خود جلب کند. این امر، البته نهاد پترو دلار را به چالش میکشد، نهادی که برای مدت مدیدی از قدرت مالی آمریکا حمایت کرده است. این معماری جدید مالی، روابط قدرت جهانی را متزلزل خواهد کرد.
۲ – تسهیل ایجاد یک کشور دمکراتیک در فلسطین و کمک به فروپاشی رژیم آپارتاید؛
برخلاف نقش سرکش ایالات متحده، چین بارها از لزوم پذیرش فلسطین در سازمان ملل متحد به عنوان وسیلهای برای تصحیح این بیعدالتی تاریخی، حمایت کرده است. در حالیکه شکل این پذیرش هنوز مشخص نشده است، به نظر میرسد چین تعهد پیشین خود را به یک نقشه راه مشخص به سمت به اصطلاح «راهحل دو دولتی» بازنگری خواهد کرد. راهحل دو دولتی با توجه به اقدامات نسلکشی رژیم اسرائیل و اطلاق مکرر «اسرائیل» به عنوان «دولت آپارتاید» و جنایت علیه بشریت، که قوانین بینالمللی میگوید باید برچیده شود، با مشکلات زیادی روبهرو خواهد بود. یک کشور دمکراتیک واحد در فلسطین تاریخی، با حقوق برابر برای همه، شبیه به راهی که آفریقای جنوبی در دهه ۱۹۸۰ طی کرد، هدف بهتری به نظر میرسد. خلاصه اینکه رشته قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل از سال ۱۹۶۷ که به بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ و ایجاد دو کشور اشاره دارد، منسوخ شده است. وقتی که این موضوع کاملاً در نظر گرفته شود، چین ممکن است پیشنهاد رهبر ایران، [آیتالله خامنهای م.]، یعنی رفراندوم در مورد یک کشور دمکراتیک واحد با مشارکت همه مردم فلسطین تاریخی، بیاندیشد.
۳ – عادیسازی روابط با دولت انقلابی در یمن
در اوایل سال ۲۰۲۴، چین و روسیه با دولت بالفعل یمن، که اغلب آنرا «شورشیان حوثی» میخوانند، به توافق رسیدند که به کشتیرانی در دریای سرخ در صورتی که مقصد رژیم اسرائیل نباشد، اجازه داده شود. این گامی درجهت لغو یک رشته قطعنامههای بد شورای امنیت سازمان ملل (از سال ۲۰۱۴) است که یمن را در معرض جنگ و محاصره قرار داده است، و این به دلیل ناکامی شورای امنیت در به رسمیت شناختن دولت انقلابی (ائتلاف انصارالله به نام دولت نجات ملی) است، که در اوایل سال ۲۰۱۵ تشکیل شد. مبنای تحریمهای سازمان ملل علیه یمن، این بود که غرب به اصطلاح شورشیان را تهدیدی برای صلح معرفی میکرد، در حالی که آنها در واقع با گروههای همسو با القاعدۀ تحت حمایت آمریکا و عربستان در شبه جزیره عربستان میجنگیدند. از سال ۲۰۱۵، ائتلاف به رهبری انصارالله بیش از ۷۰ درصد مناطق پرجمعیت یمن را کنترل کرده است. تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل خیانت وحشتناکی به مردم یمن است. عادیسازی مناسبات چین با یمن به درستی شامل مردم این کشور تحت محاصره اما شجاع میشود و به گسترش طرح زیرساختی کمربند و جادۀ چین از طریق دریای سرخ کمک میکند.
۴ – گسترش روابط راهبردی با ایران و منطقه غرب آسیا
روابط راهبردی چین با ایران و توسعه جامعه بریکس پیآمدهای مهمی برای دیگر کشورهای مستقل و تحت محاصره، مانند لبنان، سوریه، عراق و فلسطین در غرب آسیا دارد. باید دید آیا ابتکارات چین از طریق اقدامات دو جانبه یا توافق با بلوک غرب آسیا به رهبری ایران پیش خواهد رفت؟ برای مثال ممکن است کانالهای مالی جدید از طریق ایران به منطقه منتقل شود، اما همچنان موضوع نفت، گاز، حملونقل و کریدورهای ارتباطی از طریق مدیترانه وجود دارد. هنگامیکه اشغال آمریکایی سوریه و عراق بر طرف شود، امکانات مهمی فراهم خواهد شد و ممکن است چین نقش مهمی، مطابق با استراتژی جاده و کمربند خود، ایفاء نماید.
چین با احتیاط در حال پر کردن شکافهای باقیمانده از مسیر تهاجمات فاجعهبار و جنگهای ترکیبی است که واشینگتن آغاز کرده است. البته پکن منافع خاص خود را دارد، اما به طور کلی منافع متقابل را بدون تقاضای سیاسی پیش میبرد و اَشکال جدیدی از همکاری بینالمللی را بدون اجبار برای پاسخ به نیازهای کشورهای جنوب جهانی فراهم میکند. حتی کشورهایی که تحت محاصره آمریکا و اروپا قرار ندارند نیز از این روابط بهره خواهند برد. به نظر میرسد چین در ترکیب با نفوذ استراتژیک روسیه، ایران و کشورهای بریکس به ساختن یک آسیای غربی مرفه و مستقلتر کمک میکند.